تکریت
تَکْریت، مرکز استان صلاحالدین عراق. شهر تکریت در °34 و ´36 عرض شمالی و °43 و ´41 طول شرقی، در ارتفاع 110متری از سطح دریا، در 180کیلومتری شمال بغداد و در کرانۀ راست رود دجله واقع است (عقیلی، 57). این شهر دارای آب و هوایی قارهای با زمستانهای سرد و تابستانهای گرم و خشک است و میانگین بارش سالانۀ آن حدود 194 میلیمتر گزارش شده است (هیتی، «مناخ...»، 73-74).
تکریت شهری است کهن و دیرینگی آن به روزگار پادشاهی آشوریان میرسد. نخستینبار از این شهر در کتیبههای میخی آشوری متعلق به سدۀ 16قم با نام تکرتو یا تجرتو یاد شده است (مظلوم، 119؛ راوی، 125). در آن روزگار تکریت به سبب واقع شدن در مرز دولتهای آشور و بابل و داشتن بازار و دژی استوار و نیز جای داشتن آن در کرانۀ رود دجله از لحاظ اقتصادی و نظامی از اهمیت خاصی برخوردار بوده است (نک : تکریتی، 9-12). در کتیبههای میخی به زبان آشوری متعلق به سدۀ 15 قم از تکریت با نام بِرتو یا بِرتا نیز یاد شده است که در آن زبان به معنای دژ بوده است (راوی، 126؛ بابان، 83). ظاهراً نام برتو (دژ) به عنوان اسم خاص برای این شهر نیز به کار میرفته است. بطلمیوس در اطلس خود از این شهر با نام بِرته یا برتا (هیتی، «الجغرافیة...»، 26؛ تکریتی، 11)، و آمیانوس در سدۀ 4م با نام وِرتا یاد کرده است (ص 51) که اَشکالی برگرفته از نام آشوری برتو برای این شهر است. در کتیبههای میخی به زبان بابلی متعلق به سدۀ 6 قم از این شهر با نام تگریت نام برده شده است (فرنسیس، 258).
پس از سقوط فرمانروایی آشور در 612 قم، تکریت ضمیمۀ حکومت بابل شد (ابراهیم، «مواطن...»، 96)، تا آنکه در 539 قم با برافتادن حکومت بابل به دست کورش بزرگ، تکریت بر قلمرو هخامنشیان افزوده شد (همو، «تکریت...»، 153-154).
پس از چیرگی اسکندرمقدونی بر هخامنشیان، تکریت نزدیک دو سده (331- 138 یا 126 قم) در تصرف اسکندر و جانشینان سلوکی او بود. با برافتادن فرمانروایی یونانیان در ایران به دست اشکانیان، تکریت حدود 3 سده و نیم (138 یا 126قم تا 226م) تحت حاکمیت اشکانیان بود، تا آنکه با برآمدن شاهنشاهی ساسانیان، تکریت به مدت 4 سده (226-627م) در قلمرو آنان قرار گرفت (همان، 153-156، 158-159). در روزگار ساسانیان تکریت از مراکز عمدۀ مسیحیت در بینالنهرین به شمار میآمد و به داشتن کلیساها و دیرهای بسیار شهرت داشت (نک : تکریتی، 17-23). در 559م، مار آحوامه نخستین جاثلیق بزرگ شرق در تکریت اقامت گزید (ابونا، 129-130) و از آن پس تا 1155م این شهر کرسی ریاست اسقفهای یعقوبی شرق بود (حمید، 166؛ تکریتی، 79).
در 13ق/ 634م، نخستین بار گروهی از مسلمانان به فرماندهی مثنی بن حارثۀ شیبانی به هنگام تعقیب گروهی از قبیلۀ تغلب به تکریت حمله کردند و با غنایمی بسیار به اردوگاه خود در شهر انبار بازگشتند (بلاذری، 348-349؛ طبری، 3/ 476؛ ابناثیر، 2/ 447). در 16ق مسلمانان با سپاهی به فرماندهی عبدالله بن معتمالعیون با یاری قبایل عرب مسیحی ایاد، تغلب و نَمِر که در تکریت ساکن بودند، تکریت را پس از 40 روز محاصره گشودند (طبری، 4/ 35؛ ابنکثیر، 7/ 71-72). اما چیرگی مسلمانان بر تکریت پایدار نبود، زیرا آنها در 19ق این شهر را مجدداً به تصرف درآوردند (خلیفه، 134؛ یاقوت، 1/ 836؛ ابنعماد، 1/ 31)، این فتح در منابع به نُسیربن دیسم (یاقوت، 4/ 782-783). یا عتبة بن فرقد (ابنحجر، 2/ 455؛ ابن سعد، 1/ 285) و یا مسعود بن حُدَیث بن اَبجر شیبانی که نخستین مسجد را در تکریت ساخت، منسوب است (بلاذری، همانجا؛ قدامه، 382؛ ابنفقیه، 129).
حضرت علی (ع) در دوران خلافتش (35-40ق) از تکریت دیدن کرد و شماری از سپاهیان او پس از شهادتش در این شهر ساکن شدند (ابنحوقل، 1/ 246).
در عصر اموی تکریت صحنۀ نبردهایی میان سپاهیان اموی و مخالفانشان چون مختار بن عبیدالله ثقفی (مق 67 ق) و مصعب بن زبیر (مق 72ق) و خوارج بود. در دهۀ 60-70 سدۀ نخست هجری محمدبن اشعث بن قیس کارگزار موصل از سوی ابنزبیر پس از کنار رفتن از حکومتش در تکریت اقامت گزید (طبری، 6/ 34؛ ابناثیر، 4/ 227؛ یاقوت، 1/ 862) و عبدالرحمان بن سعید عامل مختار نیز پس از شکست خوردن از سپاه ابن زیاد به تکریت آمد (طبری، 6/ 39) و عبد/ عبیدالله بن حر هم پس از قتل مختار در 67ق/ 686م به تکریت پناه برد (همو، 6/ 133؛ ابناثیر، 4/ 292؛ نیز نک : یاقوت، همانجا). شبیب بن یزید شیبانی رهبر خوارج نیز در تکریت اقامت گزید، تا اینکه در 77ق کشته شد (طبری، 6/ 230؛ ابناثیر، 4/ 401). در بیشتر دورۀ خلافت بنیامیه (41-132ق) تکریت از توابع ولایت کوفه به شمار میرفت و کارگزاری از سوی والی کوفه مالیات آنجا را گردآوری میکرد و به دمشق میفرستاد (تکریتی، 41-42)؛ اما در دهههای پایانی دورۀ خلافت امویان تکریت در شمار شهرها و نواحی تابع موصل درآمد (نک : ازدی، 32-33).
در 215ق/ 830م مأمون، خلیفۀ عباسی، هنگام رفتن به جنگ رومیان مدتی در تکریت اقامت گزید و در اینجا امام محمدبن علی بن موسی الرضا (الجواد) (ع) با وی ملاقات کرد و سپس مأمون دخترش امالفضل را به همسری امام جواد (ع) درآورد (ازدی، 399؛ طبری، 8/ 623؛ ابناثیر، 6/ 417). در 258ق/ 872م سپاهیان خلیفه المعتمد به قصد سرکوبی گروهی که به مُساور شاری، دشمن خلیفۀ عباسی کمک کرده بودند، به تکریت حمله کردند (طبری، 9/ 490؛ ابناثیر، 7/ 257) و در 275ق/ 888م این شهر صحنۀ درگیریها و نبرد میان ابنابی الساج عامل خمارویه و سپاهیان مصر بود (همو، 7/ 430-431) و در 283ق/ 896م معتضد خلیفۀ عباسی از تکریت به عنوان پایگاهی برای سرکوبی جنبش هارون شاری از خوارج صُفریه استفاده کرد (همو، 7/ 476؛ مسعودی، 6/ 166).
نخستین کارگزار تکریت که از وی در منابع تاریخی اسلامی نام برده شده است، عبدالله معروف به «غلام نون» بود که در حدود سال 290ق/ 903م در تکریت فرمان میراند (طبری، 10/ 98؛ ابناثیر، 7/ 528). در 293ق خلیفۀ عباسی المکتفی در راه سرکوبی شورش خلنجی در مصر به تکریت آمد و هنگامی که از پیروزی سپاهیانش آگاهی یافت، از آنجا بازگشت (طبری، 10/ 129؛ ابناثیر، 7/ 541). در 296ق/ 909م جنگی میان امیرموصل ابوالهیجاء عبدالله حمدان و حسین بن حمدان در تکریت درگرفت که به شکست سپاه حسین بن حمدان و هزیمت او انجامید (طبری، 10/ 141). در رمضان 314/ نوامبر 926 اوضاع تکریت آشفته شد که با سرکوب آشوبگران توسط عبدالله بن حمدان و پسرش ناصرالدوله شهر مجدداً آرام شد (ابناثیر، 8/ 163).
در 319ق و بر اثر بارانهای موسمی سیل عظیمی در تکریت جاری شد و ویرانیهای بسیاری به بار آورد (ابناثیر، 8/ 235؛ ابنکثیر، 11/ 167).
در 327ق/ 939م خلیفۀ عباسی الراضی باللٰه به تکریت آمد و آن را پایگاهی برای مقابله با ناصرالدولۀ حمدانی، حاکم موصل قرار داد (ابناثیر، 8/ 353؛ ابن خلدون، 3/ 505). در 330ق و به هنگام یورش بریدیها به بغداد خلیفۀ عباسی المتقی باللٰه مرکز خلافتش را ترک کرد و به تکریت پناه برد و آنگاه از ناصرالدولۀ حمدانی یاری جست (ابناثیر، 8/ 382).
در 332ق امیرالامرای بغداد توزون بن شیرزاد ترکی (حک 331-334ق) در نزدیکی تکریت با سپاه سیفالدولۀ حمدانی که به درخواست خلیفۀ عباسی المتقی باللٰه برای کمک به او آمده بود، مصاف داد و سپاه حمدانیان را درهم شکست و آنگاه تکریت را تصرف و غارت کرد (ابوعلیمسکویه، 2/ 48؛ صولی، 254؛ ابناثیر، 8/ 399، 448).
پس از مرگ توزون در 334ق/ 946م، ابن شیرزاد که جانشین وی در مقام امیرالامرایی شده بود، تکریت را به فتح لشکری سپرد (ابوعلیمسکویه، 2/ 84؛ ابناثیر، 8/ 449). لشکری بلافاصله نزد ناصرالدوله رفت و اطاعت خود را نسبت به وی اعلام کرد و ناصرالدولۀ حمدانی نیز او را به امارت تکریت منصوب ساخت (همانجا). در شعبان همان سال معزالدولۀ دیلمی پس از نبردهایی با ناصرالدوله به تکریت آمد و این شهر را غارت کرد (ابناثیر، 8/ 453؛ ابن خلدون، 3/ 524)، اما سال بعد این دو امیر صلح کردند و مقرر شد تکریت جزو موصل محسوب شود و به قلمرو حمدانیان ملحق گردد (ابوعلیمسکویه، 2/ 108؛ ابن خلدون، 3/ 525).
در نیمۀ اول سدۀ 5ق خاندان عُقیلی بر تکریت فرمان میراندند. در 421-427ق ابوالمسیب رافع بن حسین بن مقن عُقیلی کارگزار تکریت بود. در دوران حکومت وی غریب بن مقن در 421ق/ 1030م تکریت را محاصره کرد، ولی کاری از پیش نبرد. در رمضان 427/ ژوئیۀ 1036 رافع بن حسین وفات یافت (ابناثیر، 9/ 403-404، 446، 10/ 419؛ معاضیدی، 53-54). پس از وی برادرزادهاش حسین (خمیس) بن تغلب (ثعلب) از 427 تا 435ق (ابناثیر، 9/ 451، 489، 10/ 419) و سپس پسر وی ابوغشام بن حسین از 435 تا 444ق حکومت کردند. ابوغشام در 444ق/ 1052م به دست برادرش عیسی بن حسین (خمیس) معزول و زندانی شد و تا 448ق عیسى بر تکریت حکومت کرد (همو، 9/ 591، 10/ 419).
در دورۀ حکومت چندماهۀ نصربن علی بن حسین (خمیس) عقیلی، تکریت در 448ق توسط سپاهیان طغرلبیک سلجوقی محاصره شد. نصر با اعلان تبعیت و پیروی از خلافت عباسی، سعی کرد تا حکومتش را نگه دارد، اما در این کار موفق نبود و تکریت مورد تعرض و غارت قرار گرفت (همو، 9/ 627؛ ابنجوزی، 16/ 8؛ ابن خلدون، 3/ 570). در همین سال حکومت تکریت به ابوالغنائم علاءالدین بن محلبان رسید که او نیز پس از چند ماه فرمانروایی تکریت را به طغرلبیک تحویل داد و خود به بغداد رفت (ابناثیر، 9/ 627، 10/ 420؛ ابن خلدون، 3/ 571) و طغرل حکومت تکریت را به ابوالعباس رازی سپرد، اما او پس از 6 ماه حکومت در 448ق وفات یافت (ابناثیر، 10/ 420) . سپس تکریت به مدت 21 سال (448-469ق) توسط ابوجعفر محمدبن احمدبن خوشنام مهرباط، و دو سال توسط پسرش جعفر (حک 469-471ق) اداره گردید (ابناثیر، همانجا). در این دوران خواجه نظامالملک طوسی، وزیر مشهور آل سلجوق (مق 485ق) در 464ق/ 1072م سعی کرد تا حکومت تکریت را جزو تیول ایتکین سلیمانی، شحنۀ بغداد قرار دهد، ولی در برابر مخالفت خلیفۀ عباسی ناگزیر سلیمانی معزول و به جایش گوهرآیین به شحنگی بغداد تعیین گردید (همو، 10/ 70؛ ابن خلدون، 3/ 583).
در 471ق تکریت جزو تیول ترکان خاتون (د 487ق)، همسر ملکشاه سلجوقی (مق 485ق) گردید و او به نوبۀ خود سعدالدوله گوهرآیین (د 493ق) رئیس شحنگی بغداد را برای ادارۀ تکریت برگزید (ابناثیر، 10/ 420) و در 472ق (ابنجوزی، 16/ 206) و به روایتی 473ق (ابناثیر، 10/ 119) مؤیدالملک ابوبکر عبدالله ابن نظام الملک (مق 494ق) کارگزار تکریت شد (همو، 10/ 119، 304).
تکریت دستکم تا اواخر سدۀ 3ق از توابع کورۀ موصل در سرزمین جزیره به شمار میرفت (ابنخردادبه، 94؛ ابنرسته، 106؛ ابنفقیه، 129). در آن زمان تکریت شهری بزرگ با دیوار و قلعهای استوار بود و بیشتر جمعیت آن را مسیحیان تشکیل میدادند و کلیسای آن شهر نزد مسیحیان از تقدس خاصی برخوردار بوده است و مسیحیان از دیگر جاها به زیارت آن میآمدند و محصول کنجد و صنایع ریسندگی و پشمبافی آن شهرت داشته است (ابنحوقل، 1/ 228؛ مقدسی، 123).
در 512 ق/ 1118م تکریت جزو تیول مجاهدالدین بهروز غیاثی شد. او نیز شادی بن مروان دوینی جد صلاحالدین ایوبی را به نیابت از خود حاکم تکریت کرد (ابنخلکان، 2/ 479-481). پس از مرگ شادی (یونینی، 1/ 38)، در حدود سال 525ق/ 1131م پسرش نجمالدین ایوب بن شاذی از سوی مجاهدالدین بهروز به حکومت تکریت منصوب شد (ابن خلکان، 1/ 255، 7/ 142-143؛ ابوشامه، 1/ 263).
در 526 ق نجمالدین ایوب به سپاه شکستخوردۀ اتابک عمادالدین زنگی به هنگام عقبنشینی آنها به موصل کمک کرد که این امر باعث رنجش مجاهدالدین بهروز گردید و کینۀ وی را در دل گرفت تا اینکه به بهانۀ دیگری نجمالدین ایوب را در 532 ق/ 1138م از تکریت بیرون راند (ابنخلکان، همانجا). گفتهاند که در همان روز بیرون رفتن نجمالدین ایوب از قلعۀ تکریت، فرزند نامورش صلاحالدین ایوبی متولد شد (همو، 7/ 144).
در 542 ق/ 1147م سلطان مسعودبن محمدبن ملکشاه حکومت تکریت را به مسعود بن بلال بلالی، از خادمان بزرگ و متصدی ریاست شحنگی بغداد سپرد (ابناثیر، 11/ 118، 189؛ ابنفوطی، 4(3)/ 126-127). بر اثر مخالفت و سرکشی مسعودبن بلال، مقتفی خلیفۀ عباسی دوبار در 548 و 549 ق به تکریت حمله کرد، ولی به علت استحکامات شهر موفق به فتح آن نشد (ابناثیر، 11/ 189، 194-195؛ ابنجوزی، 18/ 90، 95؛ حسینی، 243).
از جمله کارگزارانی که در سدۀ اخیر خلافت عباسی در تکریت فرمان راندند، میتوان از اینان نام برد: زینالدین علی بن بَکتَکین بن محمد ملقب به کوچک (د 563 ق، نک : ابناثیر، 11/ 331)؛ همامالدین تبر/ طبر/ تتر بن علی بن عبدالملک بن شعیب (د 577 ق، نک : همو، 11/ 476-477؛ ابنفوطی، 4(3)/ 276)؛ ابومنصور فخرالدین عیسی بن مودود بن علی، برادرزادۀ همامالدین تبر (مق 584 ق، نک : ابن خلکان، 3/ 489-500؛ ابنفوطی، 4(3)/ 275-276)؛ الیاس بن مودود بن علی که ناگزیر پس از نبردهایی تکریت را در شوال 585/ نوامبر 1189 به الناصرلدین الله خلیفۀ عباسی تحویل داد (ابناثیر، 12/ 42؛ ابنخلکان، 3/ 499؛ ابنفوطی، 4(2)/ 1001)؛ ابومنصور آقسنقر بن عبدالله ترکی (د 596ق، نک : همو،4(3)/ 488)؛ فخرالدین ابراهیم بن ابی عیسى (حک 619 ق، همو، 4(3)61-63)؛ و بهرام نصرانی که در زمان وی مغولان در 656 ق/ 1258م به تکریت یورش بردند و مردم شهر را قتل عام کردند (ابنعبری، 313) .
ادریسی در سدۀ6 ق، تکریت را شهری نیکو با خانههای ساخته شده از گچ و آجر وصف کرده، و افزوده است که بیشتر مردم آنجا مسیحی بودهاند (2/ 659)؛ و نیز ابنجبیر در اواخر دورۀ عباسیان تکریت را شهری آباد با بازارهای پر رونق و مساجد بسیار و دارای قلعه و بارویی استوار معرفی کرده است (ص 208).
تکریت به هنگام لشکرکشی هولاکو به بغداد (656ق) پس از جنگهایی سخت به دست مغولان افتاد (منهاج، 2/ 190-194). مسیحیان تکریت پس از سقوط بغداد، فرستادگانی را نزد اسقف مکیکای دوم که مورد احترام مغولان بود، گسیل داشتند و حمایت مغولان را خواستار شدند. بدین ترتیب حاکمی مغول به تکریت فرستاده شد و مسیحیان آن شهر تحت حمایت او قرار گرفتند؛ اما دیری نپایید که این مسیحیان به سبب وحشیگری و کشتار بسیاری از مسلمانان و حرص در جمعآوری اموال آنان، به فرمان هولاکو از دم تیغ گذشتند و کلیسای آنان نیز به مسلمانان واگذار شد (رشیدوو، 184-185).
در صفر 796/ دسامبر 1393 تیمور لنگ به مدت 40 روز شهر تکریت را محاصره کرد و تنها با فریب و نیرنگ توانست بر آن دست یابد. او پس از گشودن شهر مردمانش را قتلعام، و دیوارهایش را تخریب و ویران کرد (بدلیسی، 252، 487؛ میرخواند، 6/ 220؛ شرفالدین، 513-514؛ ابن عماد، 6/ 344؛ عزاوی، 2/ 210-211؛ بیانی، 92؛ قس، ابنعربشاه، 124).
تکریت به مدت 4 قرن (922-1336ق) در قلمرو عثمانیان قرار داشت. در این دوره در سدههای 10 و 11ق، تکریت شهری کوچک با 500‘1 تا 000‘2 خانه و با بازاری کوچک متشکل از 13 باب دکان گزارش شده است و از لحاظ اداری نخست سنجاقی از ایالت رقّه به شمار میرفته است (تکریتی، 89) و سپس تابع ولایت موصل گردید؛ تا اینکه در 1048ق/ 1638م در شمار نواحی و شهرهای تابع ولایت بغداد درآمد. در دورۀ حاکمیت مدحتپاشا بر عراق (حک 1826-1872م) تکریت در حوزۀ اداری ولایت سامرا قرار گرفت، تا اینکه در 1355ش/ 1976م با تأسیس استان صلاحالدین در عراق، به عنوان مرکز آن استان تعیین شد (هیتی، «الجغرافیة»، 35). تکریت به سبب اینکه زادگاه صدام حسین، رئیس جمهور معدوم عراق بود، در دورۀ حاکمیت حزب بعث بر عراق (1968-2003م)، همواره مورد توجه دولت وقت آن کشور قرار داشت و رو به توسعه نهاد.
مآخذ
ابراهیم، جابر خلیل، «تکریت فی عهد الاحتلال الاجنبی العراق»، «مواطنالآثار فی تکریت و انماطها»، موسوعة مدینة تکریت، بغداد، 1416ق/ 1995م، ج 1؛ ابناثیر، الکامل؛ ابن جبیر، محمد، الرحلة، به کوشش دخویه، لیدن، 1907م؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمدعبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412ق؛ ابنحجر عسقلانی، احمد، الاصابة، قاهره، 1328ق؛ ابنحوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938م؛ ابنخردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1306ق/ 1889م؛ ابنخلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، 1400ق/ 1981م؛ ابنخلکان، وفیات؛ ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، 1891م؛ ابنسعد، محمد الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر؛ ابنعبری، غریغوریوس، تاریخ الزمان، ترجمۀ اسحاق ارمله، بیروت، 1986م؛ ابنعربشاه، احمد، عجائب المقدور، به کوشش احمد فایز حمصی، بیروت، 1407ق/ 1986م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، 1979م؛ ابن فقیه، احمد، مختصـر کتاب البلدان، به کـوشش دخویه، لیدن، 1967م؛ ابنفوطـی، عبدالـرزاق، تلخیص مجمع الآداب، به کوشش مصطفى جواد، دمشق، 1963م؛ ابنکثیـر، البدایة؛ ابوشامه، عبدالرحمان، عیون الروضتین، به کوشش احمد بیسومی، دمشق، 1991م؛ ابوعلیمسکویه، احمد، تجارب الامم، به کوشش آمدرز، قاهره، 1333ق/ 1915م؛ ابونا، البیر، تاریخ الکنیسةالسریانیة الشرقیة، بیروت، 1999م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، 1409ق/ 1989م؛ ازدی، یزید، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، 1387ق/ 1967م؛ بدلیسی، شرف خان، شرفنامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، 1342ش؛ بابان، جلال، اصول اسماءالمدن و المواقع العراقیة، بغداد، 1976م؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ بیانی، شیرین، تاریخ آل جلایر، تهران، 1345ش؛ تکریتی، علاءالدین عبدالکریم و ابراهیم فاضل ناصری، تکریت الخالدة عبر العصور، بغداد، 1986م؛ حسینی، علی، زبدةالتواریخ، به کوشش محمدنورالدین، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ حمید، عیسى سلمان، «قلعة تکریت»، موسوعة مدینة تکریت، بغداد، 1416ق/ 1995م، ج 1؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1968م؛ راوی، فاروق ناصر، «کتب الاخبار العراقیة القدیمة...» موسوعة مدینة تکریت، بغداد، 1416ق/ 1995م، ج 1؛ رشیدوو، پینن، سقوط بغداد و حکمروایی مغولان در عراق، ترجمۀ اسدالله آزاد، مشهد، 1368ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، تاشکند، 1972م؛ صولی، محمد، الاوراق، اخبار الراضی باللٰه و المتقیللٰه، به کوشش هیورث دن، بیروت، 1979م؛ طبری، تاریخ؛ عزاوی، عباس، تاریخ العراق بین احتلالین، بغداد، 1354ق/ 1936م؛ عقیلی، نعمان دهش صالح، «البیئة الطبیعیة فی تکریت»، موسوعة مدینة تکریت، بغداد، 1416ق/ 1995م، ج1؛ فرنسیس، بشیر و کورکیس عواد، «اصول اسماء الامکنة العراقیة»، سومر، بغداد، س 8، شم 2؛ قدامة بن جعفر، الخراج و صناعة الکتابة، به کوشش محمد حسین زبیدی، بغداد، 1979م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، بیروت، 1385ق/ 1966م؛ مظلوم، طارق عبدالوهاب، «تکریت و مکانتها لحضارة وادی الرافدین»، موسوعة مدینة تکریت، بغداد، 1416ق/ 1995م، ج 1؛ معاضیدی، خاشع، دولة بنی عقیل فی الموصل، بغداد، 1968م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ منهاج سراج، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، 1329ش؛ هیتی، صالح فلیح حسن، «الجغرافیة التاریخیة لمدینة تکریت»، «مناخ مدینة تکریت»، موسوعة مدینة تکریت، بغداد، 1416ق/ 1995م، ج 1؛ یاقوت، بلدان؛ یونینی، موسى، ذیل مرآة الزمان، حیدرآباددکن، 1374ق/ 1954م؛ نیز: