زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

ثعلب

ثَعْلَب، ابوالعباس احمد بن یحیى شیبانی (200-291ق/ 816-904م)، ادیب، لغت‌شناس و پیشوای مکتب نحوی کوفه. 
وی از موالی‌بنی‌شیبان بود (نووی،2(1)/ 275). برخی‌گویند که خانوادۀ ایرانی ثعلب، سالها پیش از تولد وی به عراق کوچیدند، مولای قبیلۀ بنی‌شیبان شدند و در بغداد سکنا گزیدند. ثعلب نیز همان‌جا زاده شد و پرورش یافت (ضیف، 224؛ EI2, X/ 433 ؛ قس: خفاجی، 7، که زادگاه وی را کوفه دانسته است). اما به درستی نمی‌دانیم از چه‌رو به ثعلب (= روباه) ملقب شد. وی در روزگار خود به دانش و تألیفات بسیار، حافظۀ نیرومند، و زهد و پارسایی شهرت یافت (ابن‌جوزی، 6/ 44؛ قفطی، 1/ 174). از این‌رو هیچ نویسنده‌ای از سدۀ 4ق/ 10م تاکنون نمی‌شناسیم که از وی یاد نکرده باشد. اما نخستین و سودمندترین روایات دربارۀ او، از آن زبیدی (د 379ق/ 989م) در کتاب طبقات النحویین و اللغویین (ص 141-150) است. او روایات موجود دربارۀ زندگی ثعلب را گردآوری کرده، و شرح حال نسبتاً جامعی از وی تدارک دیده است. زبیدی ضمن ستایش از دانش گستردۀ ثعلب در علم معانی و لغت، او را در طبقۀ پنجم نحویان نهاده، و «سرآمد دانشمندان روزگار خود» دانسته است (ص 141). محمد ابن عمران مرزبانی (د 384ق) هم اطلاعات مهمی در همین زمینه به دست داده است (نک‍ : یغموری، 334-337). 
نویسندگان سدۀ 5 ق بیشتر از گزارشهای زبیدی و مرزبانی دربارۀ ثعلب بهره‌برداری کرده‌اند و خود اطلاعات تازه‌ای نیاورده‌اند (نک‍ : خطیب‌، 5/ 204-212). در سدۀ 6 ق نیز ابن‌انباری (د 577 ق/ 1181م) در نزهة الالباء تلاشهای مفیدی را برای ثبت فشرده‌ای از روایات مشابه مربوط به زندگی ثعلب به کار گرفت (ص 157-160؛ نیز نک‍ : ابن‌جوزی، 6/ 44-45). اما 3 سده پس از وفات ثعلب ناگهان اخبار و روایات مفصل‌تری دربارۀ شخصیت، زندگی و آثار و به‌خصوص حافظۀ شگفت‌انگیز وی در کتاب انباه الرواة قفطی (د 624 ق/ 1227م) پدید آمد که بیشتر آنها از منابع شفاهی گوناگون جمع‌آوری شده بود (1/ 173-186). در همان سده یاقوت (د 626 ق) نیز در معجم‌الادباء مفصل‌ترین روایات و اطلاعات تاریخی را دربارۀ شخصیت، محیط‌ تربیتی و فرهنگی و نیز آراء نحوی ثعلب گرد آورد و شرح‌کاملی ارائه داد (2/ 536-554). پس از آن‌ همین روایات‌ تقریباً‌ بی‌هیچ کم‌وکاست در دهها منبع پس از یاقوت تا زمان حاضر (برای گزارش مفصل، نک‍ : مخزومی، 144-160؛ ضیف، 224-238) تکرار شده است. اینک بر اساس روایات موجود می‌توان زندگی و شخصیت ثعلب را چنین طرح‌ریزی کرد:
ثعلب از کودکی به آموزش خط و کتابت، حفظ قرآن و اشعار عربی پرداخت. 9 سال بیش نداشت که در حلقۀ درس استادان لغت و ادب شرکت می‌کرد (زبیدی، 147؛ ضیف، 224). از آنجا که بغداد در آن روزگار کانون علم و ادب به شمار می‌رفت، این امکان برای ثعلب فراهم آمد تا در نوجوانی از محضر دانشمندان برجستۀ آن دیار خوشه برچیند. او نحو را نزد ابوعبدالله طُوال، محمد بن قادم و سلمة بن عاصم آموخت. علم لغت را از ابن اعرابی (د 231ق/ 846 م)، احمد بن حاتم باهلی (د 231ق) و علی بن مغیرۀ اثرم فرا گرفت و نخستین مایه‌های شعر، اخبار عرب و آیین روایت را از ابن‌سلام جمحی (د 231ق)، ابن‌شبه‌ (د 263ق/ 877م) و زبیر بن بکار (د 255ق/ 869 م) کسب کرد (ابن‌انباری، 157؛ یاقوت، 2/ 537، 542؛ سیوطی، 1/ 396؛ ضیف، 224-225). او بی‌آنکه در محضر استادی باشد، به حفظ‌‌کردن آثار فراء (د 207ق/ 832 م)، پیشوای نحویان کوفه پرداخت و پس از چندی، تمام نوشته‌های فراء را از بر ‌‎داشت (زبیدی، 147). بدین‌سان توانست در 23 سالگی به تألیف روی آورد و در 25 سالگی مجلس درسی برپا کند که تا آخر عمر دوام یافت. در همین اواخر عمر بود که در او به عنوان پیشوای مکتب نحوی کوفه می‌نگریستند (زبیدی، 141، 147؛ یاقوت، 2/ 551- 552). 
ثعلب علم قرائت را از سلمة‌ بن‌ عاصم فراگرفت و سپس خود به‌ نگارش‌کتاب و تربیت ‌شاگردان برجسته‌ای چون ابن ‌مجاهد (د 324ق/ 936م) پرداخت (ابن‌جوزی، 1/ 148). ثعلب در نزد محدثان بزرگ استماع حدیث کرد و به مدد حافظۀ نیرومند خود تنها از عبیدالله بن عمر قواریری 100 هزار حدیث شنید (ذهبی، 2/ 666). وی اصول فقه را در محضر احمد بن حنبل (د 241ق/ 855 م) آموخت و این امر زمینۀ گرویدن ثعلب به مذهب حنبلی را فراهم ساخت (ضیف، 225). ذکر نام وی در طبقات الحنابلۀ ابن ابی یعلى (1/ 83-84) مؤید این مطلب است. 
شوق دانش‌اندوزی ثعلب را واداشت تا به فراگیری آثار بصریان نیز روی آورد. از این‌رو الکتاب سیبویه (د 180ق/ 796م) و آثار اخفش اوسط (د ح 215 ق/ 830 م) را خود خواند و نیک آموخت. ثعلب همچنین به گردآوری دیوان و اشعار پراکندۀ بسیاری از شعرای جاهلی و اسلامی، و شرح و تفسیر واژگان آن پرداخت (نک‍ : دنبالۀ مقاله، بخش آثار). در حقیقت این کار با روند کلی مکتب کوفه همساز بود که اساس کار را استقرا، نقل و روایت بنا نهاده بود (نص، 95). بدین‌سان ثعلب به یمن دانشی فراگیر سرآمد دانشمندان عصر خود شد، چندان‌ که گفته‌اند ابن‌اعرابی پاسخ مشکلات علمی خود را نزد وی می‌جست (یافعی، 2/ 219). از این‌رو مجالس درس وی در بغداد رونق فراوانـی‌گرفت و از اطراف و اکنـاف روی بدان سو نهادند. از مشهورترین شاگردان وی می‌توان سلیمان بن احمد حامض، نفطویه، ابن‌انباری، ابن‌معتز، ابن‌کیسان (ه‍ م)، ابوعمر زاهد، معروف به غلام ثعلب، و علی بن سلیمان اخفش را نام برد که همگی از چهره‌های تابناک عرصۀ علم و ادب به شمار می‌آیند (ابن‌انباری، 157-158، 161؛ یمانی، 51؛ صفدی، 8/ 243). 
مقام علمی ثعلب را همگان حتى رقیبانش ستوده‌اند (زبیدی، 141)؛ به‌خصوص که حافظۀ توانای او حیرت همه را برانگیخته بود. از قول شرکت‌کنندگان در مجالس درسی او گفته‌اند که ثعلب، هنگام تدریس منحصراً بر حافظۀ خود اعتماد داشت (یاقوت، 2/ 537). امرا و بزرگان زمانۀ ثعلب به دیدۀ احترام در وی می‌نگریستند و محمدبن عبدالله بن طاهر، والی بغداد تربیت فرزند خود را در مقابل هزار درهم در ماه، به وی سپرد (قفطی، 1/ 177، 182-183)؛ نیز گویند که الموفق، برادر المعتمد، خلیفۀ عباسی نیز برای او مقرری خاصی در نظرگرفته بود. این همه، سبب شد تا ثعلب ثروت گزافی فراهم آورد. با این حال، روایات از خست بیش از حد وی حکایت دارند (زبیدی، 142-143؛ سیوطی، 1/ 397). 
ثعلب عمری دراز یافت تا آنجا که دورۀ خلافت 11 خلیفۀ عباسی از مأمون تا المکتفی را درک کرد (صفدی، همانجا). گویا ثعلب در اواخر زندگی ناشنوا شده بود. او را پس از مرگ در مقبرۀ باب الشام بغداد به خاک سپردند (یغموری، 337؛ ابن‌خلکان، 1/ 104). 
ثعلب را یکی از بزرگ‎ترین نحوشناسان مکتب کوفه دانسته‌اند که پس از فراء ریاست این مکتب را به دست گرفت (مخزومی، 145). وی در زمانی می‌زیست که نزاع میان دو مکتب نحوی بصره و کوفه به اوج رسیده بود (همو، 145-146) و گاه نیز از نزاع علمی به هجو و مشاجره‌های لفظی (نک‍ : خطیب، 5/ 208) کشیده می‌شد. هر نحوی نسبت به مکتب خویش تعصب می‌ورزید و به دفاع از بزرگان آن و انتقاد از رجال مکتب مخالف می‌پرداخت (یاقوت، 2/ 540). این معما در اظهارنظرهای ثعلب آشکارا جلوه‌گر است (مخزومی، 153-155). او پیوسته پیشوایان مکتب کوفه چون کسایی (د 189ق/ 805م) و فراء را دانشمندترین مردمان در نحو می‌دانست و بزرگان در مکتب بصره چون مبرد (د 285ق/ 898 م) را کوچک می‌شمرد. 
ثعلب هیچ‎گاه دست به تألیفی ابداعی نزد و همچون پیشینیان خویش سماع از عرب، استماع از اهل زبان و استناد به شواذ و نوادر را‌ حجت می‌دانست. اینک اختلاف میان دو مکتب کوفه و بصره خواه واقعیتی زبان‎شناختی باشد، خواه پدیده‌ای سیاسی ـ اجتماعی یا چیز دیگر، به هر حال در دفاع شدید ثعلب از مکتب معروف به کوفی تأثیر نداشت. وی با اطلاعات وسیعی که در حافظه گرد آورده بود، به دفاع از مکتب خود می‌پرداخت (زبیدی، 141؛ یاقوت، 2/ 542، 543؛ مخزومی، 145، 149-154) و بدین‌سان مقام اجتماعی و احیاناً سیاسی خود را پاس می‌داشت. هنگامی که مبرد پس از قتل متوکل، از سامرا به بغداد آمد تا در آنجا به تدریس بپردازد، ثعلب از به خطر افتادن پایگاه علمی خود سخت بیمناک شد. چه، مبرد با مهارتی تمام توانست شیوه‌های منطقی نحو بصری را که سیبویه در سدۀ 2ق بنیان گذاشتـه بود، در قالبهای استوارتری عرضه کند و به‌تدریج آن را کمال بخشد. سرانجام مبرد توانست در مناظره‌هایی که میان او و ثعلب در حضور بزرگان بغداد ترتیب می‌یافت، برثعلب پیروز آید و ندیم و مقرب درگاه گردد. ثعلب نیز تنها به آموزگاری فرزندان امیر بسنده کرد؛ اما این احوال موجب شد که برخی از شاگردان ثعلب، چون ابوعلی دینوری، داماد وی و نیز ابواسحاق زجاج از گرد وی پراکنده شده، به مجلس درس مبرد روی نهند (زبیدی، 141-143؛ نووی، 2(1)/ 275؛ مخزومی، 146-148، 154، 155). 

آثـار

ثعلب آثار بسیاری از جمع دیوان شاعران جاهلی گرفته تا گردآوری واژه‌های دشوار قرآن کریم، برای ما به جا گذاشته است که ــ تا آنجا که ما توانسته‌ایم بیابیم ــ بدین قرار است: 

الف ـ چاپی

1. شرح دیوان ابن الدمینه، به کوشش احمد راتب نفاخ، قاهره، دارالعروبه. 2. شرح دیوان الاعشى، به کوشش رودلف جایر، 1927م. 3. شرح دیوان الخنساء، به کوشش فایز محمد، بیروت، 1993م. 4. شرح دیوان زهیر بن ابی سلمى، چ 1، به کوشش احمد زکی عدوی، قاهره، 1964م؛ چ 2، به کوشش فخرالدین قباوه، بیروت، 1982م؛ چ 3، به کوشش حنا نصرحسنی، بیروت، 1992م. 5. شرح دیوان عدی بن الرقاع العاملی، به کوشش نوری حمودی قیسی و حاتم صالح ضامن، بغداد، 1987م. 6. فصیح ثعلب، چ نخست آن به کوشش بارت (لایپزیگ، 1876م) است و در 1916م نیز در قاهره منتشر شد. سرانجام به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی (قاهره، 1949م) به چاپ رسید. این اثر اقبال خوبی یافت و نویسندگان بی‎شماری به شرح، نظم، حاشیه‌نویسی، تحلیل، تفسیر و نقد آن پرداختند. سزگین تنها 42 شرح از آن برشمرده است (GAS, VIII/ 141-145؛ نیز نک‍ : هارون، 19، 21؛ GAL, I/ 121-122; GAL,S, I/ 181-182؛ سامرایی، 91- 93). 7. قواعد الشعر. این اثر که در باب نقد شعر و بلاغت عربی است، نخستین بار به کوشش اسکیا پارلی (لیدن، 1890م) به چاپ رسید؛ چ 2، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی (قاهره، 1948م)؛ چ 3، به کوشش رمضان عبدالتواب (قاهره، 1966م). 8. مجالس ثعلب، کتابی ارزشمند در زمینۀ نحو، لغت، شعر، اخبار عرب، امثال، معانی قرآن و الفاظ شاذ و نادر است. نخستین بار به کوشش عبدالسلام محمدهارون (قاهره، 1948م) در دو مجلد به چاپ رسید و میان سالهای 1956 تا 1969م بارها تجدید چاپ شد. 

ب ـ خطی

1. حد النحو ، که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ اسکوریال، به شمارۀ‍ 778 موجود است؛ 2. شرح دیوان عروة بن حزام (نسخه‌ای از آن در دارالکتب المصریه، شم‍ 5077)؛ 3. شرح قصیدۀ عمارة بن عقیل (نسخه‌ای از آن در دارالکتب المصریه، شم‍ 166)؛ 4. شرح لامیة شنفرى (نسخه‌ای از آن خطی در کتابخانۀ آصفیه)؛ 5. قصیدة فی معنی الخال (نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ برلین، شم‍ 7066) (نک‍ : هارون، 18، 19، 21). 

ج ـ یافت نشده

الابیات السائـرة؛ اختلاف النحویین؛ استخراج الالفاظ من الاخبار؛ اعراب القرآن؛ الامثال؛ الاوسط؛ الایمان و الدواهی؛ التصغیر؛ تفسیر کلام ابنة الخسّ؛ شرح دیوان رافع بن هریم یربوعی؛ شرح دیوان طرماح؛ شرح دیوان طفیل؛ شرح دیوان نابغۀ جعدی؛ شرح دیوان نابغۀ ذبیانی؛ شرح قصیدۀ بانت سعاد شواذ؛ غریب الحدیث؛ غریب القرآن؛ فعلت و افعلت؛ قراءات؛ ماتلحن فیه العامة؛ ما ینصرف و ما لاینصرف (شاید همان مایجری و ما لایجریمجاز الکلام و تصاریفه؛ المسائل؛ المصون ( المصون فی النحومعانی الشعر؛ معانی القرآن (شاید همان کتاب غریب القرآن باشد)؛ معجم الشعراء؛ الموفقی؛ النوادر؛ الهجاء؛ الوقف و الابتداء (ابن ‌ندیم، 81؛ مفضل، 181؛ هارون، 18-22). 

مآخذ

ابن ابی یعلى، محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، دارالمعرفه؛ ابن‌انباری، عبدالرحمان، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، 1959م؛ ابن‎جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، بیروت، 1357ق؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ خفاجی، محمدعبدالمنعم، مقدمه بر قواعد الشعر ثعلب، قاهره، 1367ق/ 1948م؛ ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، 1958م، زبیدی، محمد، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1989م؛ سامرایی، فاضل صالح، الدراسات النحویة و اللغویة، بغداد، 1389ق/ 1970م؛ سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1384ق/ 1964م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش محمدیوسف نجم، بیروت، 1402ق/ 1982م؛ ضیف، شوقی، المدارس النحویة، قاهره، دارالمعارف؛ قفطی، علی، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1986م؛ مخزومی، مهدی، مدرسة الکوفة، قاهره، 1377ق/ 1958م؛ مفضل بن محمد، تاریخ العلماء النحویین، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، جیزه، 1412ق/ 1992م؛ نص، احسان، زهیر بن ابی سلمى، حیاته و شعره، دمشق، 1985م؛ نووی، یحیى، تهذیب الاسماء و اللغات، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ هارون، عبدالسلام محمد، مقدمه بر مجالس ثعلب، قاهره، 1948م؛ یافعی، عبدالله، مرآة الجنان، بیروت، 1970م؛ یاقوت، معجم‌الادباء، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1993م؛ یغموری، یوسف، نورالقبس، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، 1384ق/ 1964م؛ یمانی، عبدالباقی، اشارة التعیین، به کوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، 1986م؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.