جلالآباد
جَلالْآباد، مرکز ولایت ننگرهار در شرق افغانستان. این شهر با °34 و ´26 عرض شمالی و °70 و ´28 طول شرقی و ارتفاع حدود 570 متری از سطح دریا، در مرکز ولایت ننگرهار واقع است.
رشته کـوههای هندوکش در شمـال و سفیـدکـوه ــ که درّۀ جلالآباد را از درۀ کرم جدا میکند ــ در جنوب غربی این شهر جای دارد («اطلس ... »، فهرست، 79؛ دولتآبادی، 49، 247؛ گروتسباخ، 86؛ الفنستون، 325، 575). دو رودخانۀ دائمی کابل و کنر در مسیر رسیدن به رود سند از این شهر میگذرند. در 10 کیلومتری جلالآباد در منطقۀ درونته بر روی رود کابل سدی بسته شده است که از انرژی آب آن برق اهالی منطقه تأمین میشود (دولتآبادی، 48، 250). کشاورزی در پیرامون این شهر رونق دارد و محصولات آن میوه و ترهبار است («فرهنگ سلطنتی ... »، XIV / 12-13).
جلالآباد به لحاظ واقع شدن در مسیر راه ارتباطی کابل ـ پیشاور دارای اهمیتی خاص است. این مسیر از کهنترین راههای بازرگانی نیز به شمار میآید. گذرگاههایی چون خیبر و کرپه، این شهر را به پیشاور، و گذرگاه تنگ ابریشم آن را به کابل پیوند میدهد (نک : الفنستون، 324-325؛ دولتآبادی، 250، 541؛ گروتسباخ، 85). تا پیش از احداث بزرگراه جلالآباد به کابل، این شهر از راه قدیمی لتهبند به کابل متصل میشد (همانجا).
جلالآباد نسبت به دیگر شهرهای افغانستان به مراتب آبادتر است. موقعیت ارتباطی و تجارتی مناسب، مرکزیت برای ایالت ننگرهار، و جاذبههای شهری از جمله آب و هوای مناسب در زمستان، از دلایل رشد جلالآباد به شمار میروند. در نیمۀ دوم سدۀ 14ق / 20م محلههای کهن جلالآباد رو به بازسازی و نوسازی نهاد و زمینهای زراعی به خانههای مسکونی تبدیل شد. در این شهر ساختار زیربنایی شهری (نسبت به دیگر شهرهای افغانستان) تا آنجا که امکان داشته، رعایت شده است (گروتسباخ، 86-89؛ دولتآبادی، 250).
جلالآباد پیش از آغاز جنگهای داخلی افغانستان از مراکز صنعتی آن کشور به شمار میرفت و کارگاهها و کارخانههایی در این شهر به تولیدات صنعتی اشتغال داشتند که از آن جمله میتوان به کارخانۀ قند، نساجی و چرمسازی اشاره کرد. دانشگاه جلالآباد در 1340ش / 1961م، و دانشگاه پزشکی وابسته به دانشگاه کابل در 1342ش / 1963م در این شهر احداث شده است (همانجاها).
جلالآباد یکی از مراکز مهم پشتونشین در افغانستان است. آنان مسلمان سنی مذهباند و به زبانهای پشتو و دری سخن میگویند (دولتآبادی، 34-35، 40، 247، 250).
جمعیت جلالآباد در 1387ش / 2008م، 525،143 تن برآورد شده است («فرهنگ جهانی»، npn.).
پیشینۀ تاریخی
شهری که امروزه جلالآباد خوانده میشود، در سدههای 1 و 2م یکی از مراکز مسکونی و تجارتی در قلمرو پادشاهی یونانی ـ هندی به شمار میرفته است. این شهر در آن روزگار ناگارا خوانده میشد و یونانیان آن را دیـونیزو ـ پولیس مینامیدند (گوتشمید، 169-171؛ «فرهنگ سلطنتی»، XIV / 12).
شی فاهین از راهبان بودایی چینی که در 399م برای فراهم آوردن کتابهای مذهبیِ نایاب، سفر خود را آغاز کرده بود، در 402م از ناگارا دیدار کرد. او در این محل از معابد بودایی متعددی از جمله به معبد زرنگارِ هیلو (هده) ــ که برای جمجمۀ بودا عمارت شده بود و به معبد جمجمۀ بودا شهرت داشت ــ اشاره کرده است. این معبد در نزدیکی جلالآباد واقع است (حبیبی، 1 / 20-21). البته هده در لغتِ پاتان یا پشتو به معنای استخوان گرفته میشود که شاید وجه تسمیۀ آن وجود همین استخوان جمجمۀ بودا در محل باشد (همو، 1 / 20، نیز حاشیۀ 2).
فاهین گزارش میدهد که پادشاه آن ناحیه، 8 تن از خانوادههای بزرگ مملکت را به نگهبانی آن معبد گماشته بود. همچنین وی در گزارش خود از پرستشگاههای دیگری مانند برج حفاظتگاه دندان بودا و پرستشگاه عصای بودا در این شهر یاد کرده است (همو، 1 / 20-21). 100 سال پس از شی فاهین، چینی دیگری به نام سونگ ین از سکنۀ تون هوانگ نیز به قصد جمعآوری کتابهای دینی به ممالک غربی زادگاه خود سفر کرد. او نیز از معبد جمجمۀ بودا در هیلو به شرحی که فاهین ارائه داده بود، یاد کرده است (همو، 1 / 23). سکههای بیزانسی، ساسانی و هندی یافت شده در این منطقه بیانگر آن است که آنجا در سدههای 4-6 م از مراکز مهم بازرگانی بوده، و با آن سرزمینها داد و ستد بازرگانی داشته است («فرهنگ سلطنتی»، XIV / 12).
در سدۀ 1ق / 7م هیوئن تسیانگ از دیگر سیاحان بودایی چینی نیز از این شهر دیدار کرده، و از رواج آیین بودا و همچنین معبد بودایی هیلو و مغارۀ سایۀبودا در آنجا اطلاعات جالبی به دست داده است (حبیبی، 2 / 762-763؛ واترز، I / 182-198). بدینگونه وادی ننگرهار به سبب وجود معابد عصا، جمجمه و سایۀ بودا، به وادی مقدسی بدل شده بود که با توجه به قرار گرفتن پاومابور ــ شهر گل نیلوفر ــ در کنار جلالآباد کنونی و اینکه نیلوفر در آیین بودایی تقدسی ویژه داشته است (کهزاد، 281)، حوزۀ باستانیِ جلالآباد رنگی یکسره مذهبی به خود گرفته بود. در آن روزگار هندوشاهان ویهند بر آن نواحی حکومت داشتند و سلطۀ آنان تا سدۀ 4ق / 10م همچنان باقی بود (نک : بازورث، 166, 168؛ «فرهنگ سلطنتی»، XX / 114).
در سدههای نخستین اسلامی از این شهر در منابع با نام دنپور یاد شده است. به نوشتۀ مؤلف ناشناختۀ حدودالعالم، دنپور شهری آباد بر کرانۀ رود (کابل) و از مراکز مهم بازرگانی به شمار میرفته است که از سراسر خراسان، بازرگانان برای داد و ستد به آنجا میرفتند و با وجود آنکه غالب مردم شهر در آن زمان بر آیین بودا بودند و پرستشگاههای بودایی در آنجا برپا بوده، بازرگانان مسلمان نیز در آنجا اقامت داشتهاند (ص 72). در 367ق / 977م راجاجیپال یکی از فرمانروایان هندوشاهی که بر این ناحیه حکومت میکرد، برای جلوگیری از نفوذ مسلمانان به این نواحی، به قلمرو سبکتکین غزنوی حمله کرد و در جنگ سختی که در نواحی رود کابل و گذرگاه خیبر میان سپاهیان طرفین روی داد، راجاجیپال شکست خورد و سبکتکین رود کابل را پیمود و نخستین بذر اسلام را در آنجا پراکند (بازورث، 168؛ «فرهنگتاریخی ... »، VI / 295). ابوریحان بیرونی نیز در سدۀ 5 ق / 11م از دنپور به عنوان شهری بر سر راه پیشاور به غزنه یاد کرده، و فاصلۀ آن را تا پیشاور 15 فرسخ و تا کابل 12 فرسخ نوشته است (ص 165؛ نیز نک : حبیبی، 2 / 563). این شهر تا اوایل پادشاهی جلالالدین محمداکبر (سل 963-1014ق) آدینهپور خوانده مـیشد (نک : بابر، 213، 224؛ ابوالفضـل، 1 / 592؛ نیز نک : حبیبی، 2 / 563).
هنگامیکه جلالالدین محمداکبر در 978ق / 1570م از کابل رهسپار هند بود، بر سر راه خود از آدینهپور گذشت و شهرْ مورد توجه او واقع شد و به خواجه شمسالدین خافی دستور داد تا در آنجا بناهایی برپا دارند. باغ وفا و باغ صفا از جملۀ این بناها بود که در نزدیکی شهر احداث شد؛ از آن پس این شهر به واسطۀ نام جلالالدین محمداکبر، جلالآباد خوانده شـد (نک : ابوالفضل، همانجا؛ راورتی، 49-51, 58؛ «فرهنگ سلطنتی»، XIV / 13؛ «فرهنگ تاریخی»، همانجا). ظاهراً در همین زمانها جلالآباد را که محل چندان بزرگی هم نبوده است، عجایب البلاد میخواندهاند، چرا که در میان دیگر نواحی، به سبب هوای مطبوع زمستانی خود شگفتانگیز مینموده است؛ شاهد مثال بر عجب بودن آن، اینکه در فاصلۀ دو سه کروهی (مایل) آنجا پیوسته برف میباریده، و عجایبالبلاد را هوایی دلپذیر بوده است (راورتی، 99-100).
جلالآباد تا 1151ق / 1738م تحت استیلای تیموریان هند بود، تا آنکه نادرشاه افشار، در مسیر حرکت به هند هنگامی که در کابل استقرار یافته بود، طبق معمول و پیشاپیش، جلودارانی را به رسالت به سمت جلالآباد گسیل داشته بود، اما در مقصد، کارگزاران وقت شهر، سفرای نادر را به قتل آوردند و از آن میان تنها یک تن فرار کرده، خود را به کابل رسانیده بود و چگونگی واقعه را بیان نموده بود و نادر بیدرنگ به صوب جلالآباد عزیمت کرده تا در آن شهر بر قتل عامی مهیب دست یازد (استرابادی، 311-313؛ اعتمادالسلطنه، 4 / 2043؛ حکیم، 1014).
پس از قتل نادر در 1160ق / 1747م، احمدشاه درّانی (ه م) بر متصرفات شرقی نادر از جمله جلالآباد استیلا یافت (ابوالحسن گلستانه، 58-62؛ حسینی، 87-90؛ فرهنگ، 1 / 148-151). در دورۀ جانشینان احمدشاه درانی جلالآباد صحنۀ درگیری میان مدعیان قدرت بود (نک : فیضمحمد، 1 / 220-222؛ «فرهنگ تاریخی»، VI / 296). در 1257ق / 1841م انگلستان به بهانۀ حمایت از شجاعالملک ــ از فرمانروایان درانی ــ 16 هزار نیروی نظامی از هند به افغانستان گسیل داشت. دوست محمد از بارکزاییان (حک از 1242ق بب ) و از مدعیان قدرت، در جلالآباد به مصاف نیروهای انگلیسی رفت اما، شکست خورد و انگلیسیها به کابل دست یافتند، ولی در آنجا با شورش اهالی روبهرو شده، ناگزیر به سوی هند عقبنشینی کردند. در هنگام عقبنشینی به هند در راه کابل به جلالآباد توسط نیروهای چریکی افغان نابود شدند، جز یک تن که خبر این نابودی را به جلالآباد رسانید (ریاضی، 40-41؛ فیضمحمد، 1 / 249-250؛ «فرهنگ تاریخی»، همانجا؛ فرهنگ، 1 / 295-307). در پی این شکست، انگلیسیها برای مجازات افغانها، سپاهی به فرماندهی ژنرال پالک از هند و از طریق جلالآباد به کابل فرستادند. این سپاه در 1258ق / 1842م وارد کابل شدند و آن شهر را به آتش کشیدند و شجاعالملک هم که در این زمان حمایت انگلیسیها را از دست داده بود، از کابل به جانب جلالآباد رفت، اما سرانجام کشته شد (فیضمحمد، 1 / 254-258).
انگلیسیها در 1296ق / 1879م پس از مرگ شیرعلی (حک 1280- 1296ق) و به حکومت رسیدن محمد یعقوبخان، قصد داشتند جلالآباد و قندهار را ضمیمۀ متصرفات خود در هند کنند، اما آنچه به امضا رسید، دوستی محمد یعقوبخان با انگلیسیها بود (ریاضی، 116-118؛ فرهنگ، 1 / 396-397، 2 / 1079-1080). در طول دومین جنگ افغانها با نیروهای انگلیسی، انگلیسیها دوباره جلالآباد را اشغال، و در نزدیکی آنجا پایگاه نظامی احداث کردند (فرهنگ، 1 / 397-402).
موقعیت جلالآباد بعد از حکومت احمدخان و بقیةالسیف آل ابدال ــ از درانی و محمدزایی و بارکزایی گرفته، تا ظاهرخان و داوودخان ــ به مناسبت پاتان بودن همۀ اینها به عنوان یکی از مراکز مهم استقرار پشتونها رو به بهبودی میگذارد و در جای خود این شهر محسود بقیۀ ولایات کشور واقع میشود و در همین حال ظاهراً پشتونها و افاغنه نوعی سیاست پان پاتانیزم را در کل کشور به اجرا در میآورند و مطاوی کتب بسیاری از نویسندگان متأخر افغان و غیرافغان سرشار است از گلایهها و کنایههایی از این دست (گروتسباخ، 23، 25؛ دولتآبادی، 250، 289-293؛ مایلهروی، 39 بب ).
از اوایل حکومت امیر عبدالرحمانخان (1297-1319ق / 1880-1901م)، جلالآباد به عنوان مرکز ولایت سمت مشرقی یا حکومت اعلای مشرقی یا ولایت مشرقی شناخته میشد و با حداکثر شمار نمایندگان در لوی جرگههایی که در سالهای 1303-1355ش برای تأیید حکومت اماناللهخان، محمدنادرخان، ظاهرشاه و داوودخان تشکیل میگردید، شرکت داشت و چون در تقسیمات سال 1343ش که واحدهای اداری به 29 ولایت ارتقاء یافت، مرکزیت ننگرهار برای جلالآباد تثبیت شد. از همان آغاز حکومت امیر عبدالرحمانخان این شهر به عنوان پایگاه پاتانها مورد توجه خاص دولت محمدزایی قرار داشت، به گونهای که مثلاً راه بین کابل و جلالآباد در 1303ش / 1924م ساخته شد و این نخستین جادهای بود که در 1336ش / 1957م در کشور آسفالت گردید (دولتآبادی، 85 بب ).
نخستین روزنامۀ ولایتی به نام نشریۀ اتحاد مشرقی در جلالآباد منتشر گردید. امیر عبدالرحمان این شهر را به نشانۀ عظمت و قدرت قوم پشتون ارج بسیار مینهاد و جلالآباد اگرچه در اصل به وسیلۀ حکام بابری ساخته شده بود، اما پشتونها برخلاف شهرهای دیگر افغانستان، نهتنها جلالآباد را خراب نکردند، که به آبادسازی آن هم همت گماشتند و همانطور که قبلاً گفته شد، نخستین دانشکدۀ پزشکی کشور در 1342ش در این شهر دایر شد (کلیفرد، 123؛ گروتسباخ، 201؛ دولتآبادی، 250).
مآخذ
ابوالحسنگلستانه، مجملالتواریخ، بهکوششمدرس رضوی،تهران، 1356ش؛ ابوالفضـل علامـی، آیین اکبری، به کـوشش بلوخمان، کلکته، 1872م؛ استرابـادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، 1341ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآةالبلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1368ش؛ الفنستون، مونت استوارت، افغانان: جای، فرهنگ، نژاد، ترجمۀ محمدآصف فکـرت، مشهد، 1367ش؛ بابر، ظهیرالـدین محمد، بابرنامه، کیوتو، 1995م؛ بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن، 1377ق / 1958م؛ حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، کابل، 1345ش؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حسینیجامی، محمود، تاریخ احمد شاهی، به کوشش غلامحسین زرگرینژاد، تهران، 1384ش؛ حکیم، محمدتقی، گنج دانش (جغرافیای تاریخی شهرهای ایران)، به کوشش محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران، 1366ش؛ دولتآبادی، بصیراحمد، شناسنامۀ افغانستان، تهران، 1382ش؛ ریاضی هروی، محمدیوسف، عین الوقایع، به کوشش محمدآصف فکرت، تهران، 1369ش؛ فرهنگ، محمدصدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، تهران، 1385ش؛ فیض محمد، سراج التواریخ، تهران، 1372ش؛ کلیفرد، مری لوئیس، سرزمین و مردم افغانستان، ترجمۀ مرتضى اسعدی، تهران، 1368ش؛ کهزاد، احمدعلی، افغانستان در پرتو تاریخ، کابل، 1346ش؛ گروتسباخ، اروین، جغرافیای شهری در افغانستان، ترجمۀ محسن محسنیان، مشهد، 1368ش؛ گوتشمید، آلفرد فون، تاریخ ایران و ممالک همجوار آن، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1356ش؛ مایل هروی، نجیب، بگذار تا از این شب دشوار بگذریم، تهران، 1373ش؛ نیز:
Bosworth, C.E., «The Early Ghaznavids», The Cambridge History of Iran, vol. IV, ed. R.N.Frye, Cambridge, 1975; Britannica Atlas, Chicago, 1996; Historical and Political Gazetteer of Afghanistan, Graz, 1978; The Imperial Gazetteer of India, New Delhi, 1972; Raverty, H.G., Notes on Afghanistan and Baluchistan, Lahore, 1976; Watters, Th., On Yuan Chwang's Travels in India, ed. T.W. R. Davids and S.w Bushell, London, 1973; The World Gazetteer, www.world-gazetteer.com.