جوامع
جَوامِع، عنوانی که در دوران اسلامی بر دستهای از آثار علمی و فلسفی اطلاق شده است. پیش از اسلام، در دوران اسکندرانی، فراهم آوردن تلخیصهایی از آثار کلاسیک یونانی، بیشتر برای استفادۀ آموزشی، کاری رایج بود (پیترز، 96). مسلمانان با برخی از این تلخیصها، و از جمله تلخیصهای نیکولای دمشقی از آثار ارسطو، آشنا بودند (همو، 92-93) و ظاهراً نخستین اثر ترجمه شده از فلسفۀ ارسطو در دوران اسلامی، خلاصهای است از یک شرح یونانی بر آغاز ارغنون ارسطو (همو، 96). یک نوع از این خلاصهها در دوران اسلامی «جوامع» نامیده شد. این واژه نخستینبار در ترجمۀ عنوان خلاصههایی به چشم میخورد که گروهی از پزشکان یونانی در تاریخی نامعلوم، احتمالاً در حدود سال 600 م، از 16 اثر جالینوس فراهم آوردند. واژۀ جوامع احتمالاً در برابر واژۀ یونانی synopsis به کار رفته است.
هدف مؤلفان این آثار، چنانکه در متون دوران اسلامی تصریح شده، آسان کردن کار آموزش پزشکی از راه فراهم آوردن مجموعهای از متون بود که پزشک در ابتدای آموزش خود ملزم به فراگرفتن آنها ست. همۀ این آثار در سدۀ 3ق / 9م در دوران نهضت ترجمه، با عنوان جوامع الاسکندرانیین به دست حنین بن اسحاق به عربی درآمد، هر چند ترجمۀ آنها به سریانی پیش از اسلام آغاز شده بود (نک : ه د، جالینوس). افزون بر این، بغـدادی (1 / 339-340) ــ کـه جوامع الاسکندرانیین به ترجمۀ حنیـن را اختصـار ستـة عشـر کتـابـاً لجالیـنـوس نـام داده ــ از جوامعـی که حنین از 6 اثر دیگر جالینوس فراهم آورده، نام برده است. اما نام 4 اثر از این جوامع در رسالهای که حنین خود دربارۀ آثار ترجمه شده و ترجمه نشدۀ جالینوس نوشته، و یا در کتابشناسیهای کهن اسلامی، نیامده است؛ هر چند دربارۀ دو اثر دیگر، حنین اشاره میکند که تلخیصی از آنها فراهم آورده است. دربارۀ شرح جالینوس بر ابیذیمیای بقراط مینویسد که مطالب آن را به صورت سؤال و جواب به سریانی تلخیص نموده و این تلخیص را عیسی بن یحیى به عربی ترجمه کرده است (حنین، 53). همچنین دربارۀ رسالۀ جالینوس با عنوان کتب ابقراط الصحیحة و غیرالصحیحة تصریح میکند که جوامعی از آن فراهم آورده ست («و عملت له جوامع»؛ همو، 54-55).
از اینرو، میتوان گفت که دانشمندان اسلامی، از همان دوران نهضت ترجمه، نه تنها تلخیصهایی را که در دوران اسکندرانی تألیف شده بود، با عنوان جوامع به عربی ترجمه میکردند، بلکه خود نیز جوامعی فراهم میآوردند. گواه این امر کتاب فرغانی (ه م) است که ابنندیم آن را الفصول، اختیار المجسطی (ص 337) نامیده است و این نامگذاری را برخی از نسخههای خطی این کتاب، و از جمله نسخۀ شم 2 / 2843 ایاصوفیه تأیید میکند (فرغانی، 3). این کتاب، هر چند به سبب آنکه در 30 فصل تنظیم شده، الفصول، و در ترجمۀ فارسی سیفصل هم نامیده شده (آرام، سراسر مقاله)، اما بیشتر به جوامع علم النجوم معروف است و احتمالاً این نام از عبارتی که در آغاز آن آمده، گرفته شده است: «هذا کتاب الّفه ... الفرغانی فی جوامع علم النجوم و اصول الحرکات السماویة»، و همین عبارت در برخی از نسخههای خطی آن به صورت عنوان رساله آمده است (نک : اونات، 16). این کتاب، که بیان کیفی نجوم بطلمیوسی است، بدون وارد شدن در محاسبات و نحوۀ تدوین جدولها، نقطۀ آغاز شیوۀ جدیدی در تألیف کتابهای نجوم است و از این نظر تأثیر عظیمی بر تحول این علم در جهان اسلام گذاشته است. همچنین از حنین بن اسحاق کتابی با عنوان جوامع الآثار العلویة باقی مانده است (نک : مل ، دایبر) که تلخیصی است از الآثار العلویۀ ارسطو که آراء غیر ارسطویی هم در آن راه یافته است.
بررسی کتاب فرغانی و جوامع الآثار العلویۀ حنین برخی از خصوصیات مشترک کتابهای جوامع را نشان میدهد: هر دو کتاب تنها به بیان آراء و تعالیم بطلمیوس یا ارسطو اکتفا میکنند و وارد بحث در علل و دلایلی که مؤلف را به این آراء و تعالیم راهبر شده است، نمیشوند؛ همچنین هر دو کتاب از بحث در آراء معارض و رد آنها دوری میکنند و در هر دو کتاب ترتیب مطالب غیر از ترتیب اثر اصلی است. برخی از این ویژگیها بعدها در کتابهای جوامع ابنرشد هم دیده میشود.
ابنندیم به ثابت بن قره (ه م) کتابی با عنوان کتاب جوامعه لکتاب جالینوس فی الادویة المفردة نسبت داده است (ص 331). چون جوامع الادویة المفردة جزو جوامع الاسکندرانیین نیست (نک : ه د، جالینوس)، از اینرو باید گفت که این کتاب تألیف ثابت ابن قره بوده و از یک اثر یونانی ترجمه نشده است. وی همچنین از کتابهای دیگری با عنوان جوامع نام میبرد، از جمله جوامع العروض از ابندرستویه (ص 69) و الجوامع فی الحساب از یعقوب بن محمد رازی (ص 340). اگر این شخص همان ابویعقوب مصیصی (یعقوب بن محمد الحاسب) باشد که ابنندیم (همانجا) کتابی با عنوان الجامع و کتاب دیگری با عنوان جوامع الجامع به نام او یاد کرده است، باید گفت که الجوامع فی الحساب همان جوامع الجامع است و در آن مؤلف الجامع خود را تلخیص کرده بوده است.
در سدۀ 4ق / 10م یکی از شاگردان ابوزید بلخی به نام ابن فریغون (یا ابن فریعون) کتابی با عنوان جوامع العلوم تألیف کرد که دائرةالمعارفی است مختصر از علوم زبانی، اخلاق، علوم دینی، علوم فلسفی و علوم خفیه (ابنفریغون، سراسر کتاب). این کتاب که به روش تقسیم و تشجیر نوشته شده، بر طبقهبندی نامتعارفی از علوم استوار است و احتمالاً مؤلف به سبب اختصار کتاب آن را جوامع العلوم نام داده است. خوارزمی نیز خلاصهای را که در دائرةالمعارف خود، مفاتیح العلوم از برخی از دانشها به دست داده، «جوامع» نامیده است (نک : ص 79 بب ؛ «جوامع علم العروض»، ص 240-244: «جوامع الموسیقى»).
واژۀ جوامع بیشتر از طریق دستهای از نوشتههای ابنرشد شناخته شده است. ابنرشد این عنوان را برای خلاصههایی که از مطالب برخی از آثار ارسطو فراهم آورده بوده، اختیار کرده است. در طبقهبندی آثار ابنرشد کتابهای جوامع، به لحاظ حجم، معمولاً، اما نه همیشه، پس از تفسیرهای بزرگ و شرحهای متوسط (یا تلخیصها) قرار میگیرند. عبدالواحد مراکشی از یکی از شاگردان ابنرشد نقل میکند که چون ابویعقوب یوسف بن عبدالمؤمن، دومین فرمانروای سلسلۀ موحدون، در 558 ق / 1163م به سلطنت رسید، روزی نـزد ابنطفیل، استاد ابنرشد، از پیچیدگی عبارات ارسطو، یا مترجمان او، شکوه کرد و از ابنطفیل خواست که این کتابها را تلخیص کند تا منظور مؤلف روشنتر شود. چون ابنطفیل از این کار عذر خواست، ابنرشد بر آن شد که کار تلخیص آثار ارسطو را خود انجام دهد. این تلخیص در یک جلد بوده و مؤلف آن را کتاب الجوامع نام داده، و شامل تلخیص این کتابها میشده است: «سماع طبیعی»، «سماء و عالم»، «کون و فساد»، «آثار علوی» و «حس و محسوس» (ص 243). اما ابنرشد خود در مقدمۀ جوامع «السماع الطبیعی»، که مقدمۀ مجموعۀ جوامع نیز به شمار میآید، هدف خود را تألیف کتابی از نوع مقاصد الفلاسفۀ غزالی دانسته است؛ زیرا چه بسیارند کسانی که اقوال ارسطو را رد میکنند، بیآنکه از کنه آراء او آگاه باشند «السماع ... »، 2). این مجموعه در واقع بخش عمدۀ طبیعیات ارسطویی را دربر میگیرد. کتاب الحس و المحسوس، که نامی است که مسلمانان به «طبیعیات صغرى» میدادند، شامل مجموعهای از رسائل کوتاه ارسطو در مسائل علمالنفس است. از این مجموعه تنها 3 رساله به عربی ترجمه شده بوده که اینها ست: 1. الحس و المحسوس، 2. فیالنوم و الیقظة و الرؤیا، 3. فی طول العمر و قصره، و از اینرو، جوامع ابنرشد نیز تنها این 3 رساله را شامل میشود (قنواتی، 166-171).
بهجز آنچه مراکشی نام برده، ظاهراً ابنرشد قصد داشته است که برای همۀ آثار ارسطویی جوامعی تهیه کند، زیرا جوامعی هم از منطق ارسطو فراهم آورده است که آن را در مقدمۀ جوامع «السماع الطبیعی»، «المختصر الصغیر» مینامد (ص 2-3) و نیز جوامعی برای آثار زیستشناختی ارسطو و تیمائوس افلاطون نوشته است (دربـارۀ جوامع ابنرشد و چاپهای موجـود آنها، نک : ه د، ابنرشد). افزون بر این از ابنرشد اثری با عنوان جوامع «مابعدالطبیعة» در دست است. به نظر میآید که این اثر نیز به همان مجموعۀ جوامع آثار ارسطو تعلق داشته و آخرین اثر از این مجموعه باشد؛ زیرا ابنرشد در آغاز آن مینویسد: «قصد ما در این کتاب این است که طبق عادت خود در کتابهای پیشین گفتههای علمی را از مقالاتی که ارسطو در علم مابعدالطبیعه نوشته، گرد آوریم» (ص 2).
ابنرشد در جوامع خود، برخلاف شرحهای کبیر و شرحهای وسیط، عین عبارت ارسطو را نقل نمیکند، همچنین عموماً بخشهای جدلی اثر ارسطو را، که فیلسوف یونانی در آنها به نقل و نقد و رد آراء پیشینیان خود میپردازد، حذف میکند. او خود در آغاز جوامع «السماع الطبیعی» به این نکته تصریح کرده است (ص 3). گذشته از این، منابع وی در تألیف این کتابها منحصر به آثار ارسطو نیست و مطالب آنها نیز به اقوال ارسطو محدود نمیماند. مثلاً جوامع کتاب «النفس» را نه بر پایۀ کتاب النفس ارسطو، بلکه بر اساس نوشتههای مفسران او تألیف کرده است و سعی او این بوده است که «از گفتههای مفسران در علم النفس آنچه را با تبیینهای علم طبیعی سازگارتر و با منظور ارسطو مناسبتر است، ثبت کند» (نک : ص 2).
وضع جوامع «الآثار العلویة» پیچیدهتر است، زیرا متنی که ابنرشد از این کتاب در دست داشته، ترجمۀ عربی ابنبطریق است که در موارد بسیار با متن اصلی رسطو تفاوت دارد. به این سبب، در چندین مورد، آنچه را در ترجمۀ ابن بطریق آمده، و به اعتقاد او همان نظر واقعی ارسطو ست، با تفسیر اسکندر افردویسی مقایسه میکند و میکوشد تا برای آنچه در متن ابن بطریق آمده است، توجیهی بیابد (نک : ص 15- 19). همچنین بـه مناسبت بحث از پدیدههایی چون رنگینکمان ــ که در اثر ارسطـو بـه شیوۀ ریاضی بررسی شده است ــ نکات روششناختی مهمی دربارۀ نسبت میان ریاضیات و علوم طبیعی بیان میکند که در کتاب ارسطو موجود نیست (همان، 59-61).
مطالبی که ابنرشد در جوامع کتاب «مابعدالطبیعة» دربارۀ نسبت میان نجوم و طبیعیات ارسطو آورده است، هم به لحاظ نظری و هم به سبب تاریخی، در خور توجه است (نک : ص 134-136). همچنین برخی از جوامع ابن رشد از رد آراء فیلسوفان شرقی، به ویژه فارابی و ابنسینا، خالی نیست. مثلاً در جوامع «مابعدالطبیعة» نظر ابن سینا را که واحد بالعدد عرضی است که
در جوهر و غیر آن وجود دارد، رد میکند (ص 22-23) و نیز در جوامع «السماع الطبیعی» بر ابنسینا ایراد میگیرد که چرا گفته است که پژوهندۀ علم طبیعی باید وجود مادۀ اولى را به طریق مصادره از علم مابعدالطبیعة بپذیرد (ص 18).
خلاصه اینکه، به گفتۀ رنان: «در جوامع، ابنرشد در بیان نظر ارسطو، چیزهایی بر آن میافزاید یا از آن میکاهد، و مطالبی را در جهت تکمیل فکر فیلسوف، در آثار دیگر او جست وجو میکند. از اینرو، کتابهای جوامع رسالههای مستقلی هستند که عنوان آثار ارسطو را دارند» (ص 60). با این همه، مرز میان جوامع ابن رشد و شرحهای متوسط او چندان روشن نیست. اختلاف این دو نوع کتاب بیشتر از لحاظ تفصیل است تا اختلاف در نوع، و حتى به لحاظ تفصیل نیز میان هر دو کتاب از این دو نوع اختلاف بسیار است (پیترز، 97). به این سبب است که کسانی وجود اختلاف اساسی میان کتابهای جوامع و شروح متوسط (تلخیصهای) ابنرشد را منکر شدهاند (اهوانی، 9- 18).
پس از ابن رشد استفاده از عنوان جوامع به تدریج منسوخ شد، بیشتر به این سبب که در شرق اسلامی آموزش فلسفه و علوم عمدتاً با تکیه بر آثاری که خود فلاسفۀ اسلامی نوشته بودند، صورت میگرفت، و نه بر پایۀ آثار ارسطو، و در غرب اسلامی نیز آموزش فلسفه کمکم رو به افول نهاد. با این همه، واژۀ جوامع در عنوان برخی از کتابها دیده میشود. از جمله در «جوامع الحساب بالتخت و التراب» تألیف خواجه نصیرالدین طوسی، که به گفتۀ مؤلف مختصری است دربارۀ عملیاتی که حسابگران به آنها نیاز دارند (ص113)، و در تفسیر جوامعالجامع، تألیف طبرسی، که مؤلف آن را پس از نوشتن تفسیر بزرگش مجمع البیان و تفسیر متوسطش الکافی الشافی تألیف کرده است. به نوشتۀ طبرسی، این عنوان شایستۀ چنین کتابی است، زیرا واژۀ جوامع اختصار آن را میرساند و واژۀ جامع بر جامعیت آن دلالت میکند (1 / 3).
مآخذ
آرام، احمد، «سی فصل فرغانی»، معارف اسلامی (سازمان اوقاف)، تهران، 1346ش، شم 4؛ ابن رشد، «الآثار العلویة»، «السماع الطبیعی»، «مابعدالطبیعة»، «النفس»، رسائل، حیدرآباد دکن، 1366ق / 1947م؛ ابنفریغون، جوامع العلوم، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1405ق / 1985م؛ ابنندیم، الفهرست؛ اهوانی، احمد فؤاد، مقدمه بر النفس ابن رشد، قاهره، 1950م؛ بغدادی، هدیه؛ حنین بن اسحاق، رسالة الى علی بن یحیى فی ذکر ما ترجم من کتب جالینوس، به کوشش مهدی محقق، تهران، 1379ش؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، 1895م؛ طبرسی، فضل، تفسیر جوامع الجامع، بـه کـوشش ابـوالقاسم گرجـی، قم، 1367ش؛ فرغـانی، احمد، «الفصول» (نک : مل ، اونات)؛ قنواتی، جورج شحاته، مؤلفات ابن رشد، قاهره، 1978م؛ مراکشی، عبدالواحد، المعجب فی تلخیص اخبار المغرب، به کوشش محمد سعید عریان و محمد عربی علمی، قاهره، 1368ق / 1949م؛ نصیرالدین طوسی، «جوامع الحساب بالتخت و التراب»، به کوشش احمد سلیم سعیدان، الابحاث، بیروت، 1967م، ج 20، شم 2 و 3؛ نیز:
Daiber, H., Ein Kompendium der aristotelischen Meteorologie in der Fassung des Ḥunain ibn Isḥāq , Amsterdam, 1975; Peters, F. E., Aristotle and the Arabs :The Aristotelian Tradition in Islam, New York, 1968; Renan, E., Averroès et l’Averroïsme, Paris, 1867; Unat, Y., El - Fergânî, astronominin özeti ve göğün hareketlerinin esarlari, Harvard, 1998.