حج
حَجّ، نام بیست و دومین سورۀ قرآنکریم به ترتیب مصحف، و صد و چهارمین سوره به ترتیب نزول که بعد از سورۀ نور و قبل از سورۀ منافقون در مدینه نازل شده و مشتمل بر 78 آیه است. نام سوره از آیۀ 27 ــ که تشریع برخی آداب و احکام حج در آن است ــ اتخـاذ شده، و در لغت بـه معنای «قصد و آهنگ کردن» است و در اصطلاح به مناسکی که هرساله مسلمانان در ماه ذیحجه در مسجدالحرام و با مرکزیت کعبه بهعنوان خانۀ خدا و بیتالله انجام میدهند، گفته میشود (راغب، 107؛ ابنمنظور، ذیل حجج).
سورۀ حج با ندای «یا اَیُّهَا النّاسُ» آغاز میشود و در آیۀ ماقبل آخر با ندای «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا» اختتام مییابد. این سوره را زوج سورۀ مؤمنون دانستهاند که به نوعی بین بخش پایانی سورۀ حج که دعوت «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا» به فلاح است، با اعلام فلاح «مؤمنان» در آغاز سورۀ مؤمنون تناسب وجود دارد (طبرسی، 7 / 122).
دو آیه با سجدۀ مندوبه (آیههای 18 و 77)، آیات تشریع احکام حج (آیههای 26-37) و بهویژه آیات 52 و 53 که از القاء شیطان در «امنیۀ» پیامبران سخن میگوید و بحث پردامنهای در میان فرق گوناگون اسلامی از سویی، و منتقدان برون دینی قرآن از سویی دیگر ایجاد کرده (فخرالدین، 23 / 236؛ طباطبایی، 14 / 390، 391)، این سوره را نشاندار ساخته است.
محور موضوعی سورۀ حج را میتوان روابط و اتصالات حقیقی در مقابل روابط و پیوندهای اعتباری دانست. قرآنکریم بیان میدارد که روابط اعتباری، مانایی و پایداری ندارند و در زلزلۀ قیامت از هم میگسلند، حتى اگر این ارتباطات از نوع نزدیکترین آن مانند فرزندی که از مادر شیر میخورد یا مادری که فرزندی را باردار است، باشد (آیۀ 2).
همین مفهوم با واژۀ فصل «در آیۀ 17» بیان میشود که حتى نامهای اعتباری ادیان مانند مسلمان، یهودی، صابئی، مسیحی و مجوسی نمیتواند باعث پیوند شود و خداوند در قیامت میان مدعیان آن جدایی میافکند (طباطبایی، 14 / 358). همچنین در آیۀ 40 برای همۀ مکانهایی که محل ذکر خداوند است، اعتبار و ارزش قائل میشود: صوامع، بیع، صلوات و مساجد و با دفع برخی از مردم توسط برخی دیگر، عدم انهدام آن جاها را تضمین میکند واین نشان میدهد که جاری شدن حقیقت ذکر برای قرآن بیشتر اهمیت دارد، تا نوع عبادات و مناسکی که در عبادتگاههای ادیان مختلف انجام میگیرد.
این در حالی است که حقیقت دین که تسلیم در برابر خدا ست، همان دین ابراهیم(ع) است و نامهای دیگر اعتباری است. این پایان سورۀ حج است (آیۀ 78) و چون اصل این باطن است، مناسک مختلف که ظاهر دین است، از نظر قرآن پذیرفته شده است. پس پیامبر(ص) از نزاع در ظاهر منع، و به دعوت به باطن امر میشود (آیۀ 67) و شهید یا ملاک سنجش در قیامت همانهایی هستند که حقیقت دین را به دست آوردهاند؛ پیامبر(ص) برای این امت، و این امت (که تسلیم واقعیاند نه اعتباری) برای دیگران شهـیدند (آیۀ 78؛ نیز نک : طبرسی، 7 / 154؛ فخرالدین، 23 / 255؛ طباطبایی، 14 / 412).
همچنین این سوره به بیان گروههایی میپردازد که هرکدام نسبتی با هدایت میگیرند. گروه اول کسانی هستند که اهل مجادله در حق و تبعیت شیطاناند، بیآنکه علمی داشته باشند و اینان مقلداناند (آیۀ 2). گروه دوم اهل مجادله در حق بدون علم، هدایت یا کتابی روشنگرند و دیگران را نیز به گمراهی میکشانند؛ اینان امامان باطلاند (آیههای 8-10). گروه سوم کسانیاند که خدا را در گوشۀ وجود و زندگیشان (على حرف) بندگی میکنند، یعنی بندگی خدا همۀ ساحتها، ابعاد و اعماق وجودشان را فرا نگرفته و دین برایشان فقط یک اعتبار است نه یک حقیقت؛ پس اگر خیری به آنان برسد، آراماند و مطمئن، و تا شرایط سخت میشود و فتنهای آنان را فرا میگیرد، ناگزیر واژگون میشوند. اینان در دنیا و آخرت زیانکارند چون به دلایل بهرهای که از بندگی داشتهاند، جرئت بهرهمندی از دنیا مانند دیگران را نداشتهاند و چون حقیقت دین را دریافت نکردهاند، در آخرت نیز نصیبی ندارند (آیههای 11-13). تنها گروه چهارم که حقیقت ایمان، و در پی آن التزام به عمل صالح را به دست آوردهاند، به شکوفایی کمال در بهشت نائل میشوند (آیۀ 14).
تقابل اعتبار و حقیقت در آیههای 18 و 19 نیز از سجدۀ اجزاء هستی و بسیاری از بندگان (که حقیقت بندگی در مقابل خدا ست) در مقابل عدۀ زیادی که عذاب بر آنان محقق میشود، سخن میگوید و آنان را دو دشمن و خصم میداند که بهرغم ارتباطات اعتباری و ظاهری در دنیا، روزی در پیشگاه خدا مقابل هم میایستند (طبرسی، 7 / 122؛ فخرالدین، 23 / 213؛ طباطبایی، 14 / 508، 509).
بندگان حقیقی قصد و آهنگ کوی دوست دارند و مناسک حج را از آنجا که تقوای قلبی دارند، تعظیم میدارند (آیۀ 32) و همچنان که اهل سجده بودند، در مقابل ذکر خدا قلبهایشان خاضع میشود و در مقابل او تسلیماند؛ اینان «مُخبِتین» هستند (آیههای 34 و 35). مفهوم اخبات در آیۀ 54 نیز تکرار میشود.
تمکن اینان در زمین با حقیقت برپایداری نماز و امر به معروف و نهی از منکر همراه است که در مقابل مرض، قساوت قلب و شک ظالمین است (آیههای 53-55). حکمت القاء شیطان در آرزوهای پیامبران وقتی تمنّی برای هدایت مردم دارند نیز همین است تا این دو گروه از هم جدا شوند (مفهوم فصل: آیههای 52-53).
طبیعی است کسانی که ارتباط حقیقی با ولی حقیقی ندارند، به کسانی تولّی مییابند که گمراهشان میکنند (آیۀ 4) و اینان مانند کسانی هستند که غیر خدا را بخوانند، در حالی که آنان حتى نمیتوانند مگسی بیافرینند یا اگر مگس از اینان چیزی بگیرد، باز پس گیرند (آیۀ 73)، چرا که قدر خدا را ندانستهاند (آیۀ 74) و نمیدانند بهترین یاور و بهترین ولی او ست (آیۀ 78).
در آیۀ 15 نیز در تمثیلی پیچیده و دیرفهمیدنی، بیان میکند که هرکه گمان میکند خداوند او را در دنیا و آخرت یاری نمیدهد، پس طنابی به سقف آسمان بیاویزد، سپس آن را ببرد، تا بنگرد آیا این حیله خشمش را از بین میبرد؟ هرچند مفسران در بیان این تمثیل قرآن به سختی افتادهاند، اما همخوانی با مفهوم ارزش ارتباط حقیقی در مقابل ارتباط اعتباری در این آیه نیز پیجویی میشود. گویی قرآن میگوید بین شما و خداوند در اصل ارتباط حقیقی وجود دارد، پس چرا بنده به دنبال ارتباط غیرحقیقی و اعتباری میگردد و جز خدا را ولی میگیرد؟
حرکت از اعتبار به حقیقت در آیات تشریع قربانی نیز دیده میشود. به این معنا که خداوند در مناسک حج و آداب قربانی نیز، گوشت و خون چهارپایان را نمیخواهد، بلکه تقوا و جانب خدا نگهداشتن و پیوند واقعی با خود را جستوجو میکند (آیههای 36-37). این معنا با مفهوم آغازین سوره همخوان است، جایی که بیان میکند هنگام زلزلۀ عظیم همۀ پیوندها میشکنند و تنها کسانی هوشیار میمانند که با او پیوند خوردهاند (آیۀ 1)، و دیگران دچار سکر عذاب خواهند بود. حکمت مناسک حج نیز ذکر و تعظیم شعائر الٰهی است تا با ایجاد پیوندی حقیقی با خداوند، نه فقط انجام مناسک ظاهری، از زشتیهای شرک و بتپرستی و بدیهای سخن باطل دور شویم و به حقیقت تسلیم، و اخبات که ثمرۀ تقوای قلوب است، دست یابیم (آیههای 28، 30، 33).
ازجمله آیات مهمی که در آن به القاء شیطان در اُمنیۀ پیامبر اشاره شده است و در تفاسیر مربوط به آن، عصمت پیامبران به بحث کشیده شده، آیۀ شریفۀ 52 سورۀ حج است. در میان اقوال مفسرین و روایات، 4 دسته معنا برای واژۀ «تمنی» قابل استخراج است. گروه اول معتقد به تغییر معنای واژه بوده، و «تمنی» را به معنای قرائت و تلاوت گرفتهاند؛ گروه دوم تمنی را آرزوی قلبی دانسته و القاء در «امنیه» را دخل و تصرف در آرزوی فرد به این دلیل که آن را از سادگی و صرافت در آورده تا فاسدش کند، بیان داشتهاند (زمخشری، 3 / 164-165؛ طباطبایی، 14 / 391-392)؛ نظر سوم بیانگر القاء و وسوسۀ شیطان بر قلوب ناس است که تکذیب انبیاء کنند و نگذارند که انبیاء مأموریت خود را انجام دهند (طیب، 9 / 320)؛ و چهارم روایتی است که از نفوذ شیطان در وحی پیامبر(ص) به هنگام نزول سورۀ نجم سخن میگوید که اکثر مفسرین غیرشیعه نظر آخر را برگزیدهاند (مثلاً نک : قطب، 4 / 2432-2433).
اما به نظر میرسد القاء شیطان به امنیۀ پیامبران، به معنای القاء در آرزوهای پیامبران بوده که آرزومند هدایت تام مردماناند، نه در وحی الٰهی، و این امر، فتنه و ابتلایی از سوی خداوند است به این معنا که اگر آرزوی پیامبران که دعا و خواستههاشان در نزد خدا مستجاب است، رخ دهد، به اعتبار خواستۀ پیامبران همه هدایت میشدند. القاء شیطان باعث محدودیت دایرۀ رحمت الٰهی و فراگیر نشدن این آرزو برای همگان و باقی ماندن امکان انتخاب و ابتلا خواهد بود.
برخی از آیات سوره در متون تفسیری و کلامی جایگاه ویژه یافتهاند؛ مثلاً آیۀ 76 سوره که مفسرین را به بحث نسبتاً دامنهدار در نوع سجده و اینکه آیا این سجده، سجدۀ تشریعی است یا تکوینی کشانده است. اکثر مفسرین این سجده را تکوینی و ظهور ظرفیتهای وجودی دانستهاند و سعی در ارائۀ تعریفی از آن داشتهاند (طوسی، 7 / 301-302؛ زمخشری، 3 / 142؛ طبرسی، 7 / 122؛ فخرالدین، 23 / 213؛ کاشانی، 6 / 133-134؛ قطب، 4 / 2414) و در مقابل، برخی آن را سجدۀ تشریعی و اجزاء هستی را دارای شعور اختیاری دانستهاند (طباطبایی، 14 / 411).
مآخذ
ابن منظور، لسان؛ راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، قم، 1404ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف، بیروت، 1407ق؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، قم، 1417ق؛ طبرسی، فضل، مجمعالبیان، به کوشش محمدجواد بلاغی، تهران، 1372ش؛ طوسی، محمد، التبیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ طیب، عبدالحسین، اطیب البیان، تهران، 1378ش؛ فخرالدین رازی، مفاتیحالغیب، بیروت، 1420 ق / 1999 م؛ قرآن کریم؛ قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت / قاهره، 1412 ق؛ کاشانی، فتحالله، منهج الصادقین، تهران، 1336 ش.