حسنوند
حَسَنْوَنْد، از ایلهای لر شیعهمذهب لرستان و از ایلات سهگانۀ سلسله، ساکن در الشتر، در شمال لرستان که به لکی سخن میگویند.
خاستگاه قومی: برخی حسنوند را برگرفته از نام حسن، یکـی از پسران مردی بـه نـام «سِلْ سِلْ» یا «سلسله» (ایزدپنـاه، 3 / 253؛ نیز نک : رزمآرا، 96)، و سلسله را از قوم عرب دانستهاند (رابینو، 12). برخی هم تبار مردم سلسله را به اسیران نهاوندی میرسانند که سالها در میان قبایل عرب زندگی میکردند و بعدها به لرستان بازگشتند و در الشتر، مجاور نهاوند سکنا گزیدند (ساکی، 132؛ نیز نک : رزمآرا، 119). به روایتی دیگر، تبار آنها به اردشیر بابکان باز میگردد که تا زمان نادرشاه در منطقۀ ایلام بهسر میبردند و نادر به پاداش همکاری آنها در جنگ با عثمانی، منطقۀ شمال لرستان را به ایشان بخشید (ایزدپناه، همانجا). بنابر اسناد تاریخی، هیچ یک از این روایتها نمیتواند درست باشد و نام این گروه ایلی و حتى نام طوایف آن در کهنترین فهرست طوایف لر (سدۀ 8 ق / 14 م) دیده نمیشود (حمدالله، 550) و به احتمال قوی، حضور تاریخی و شهرت آنها از روزگار قاجار است.
تاریخچه
در نوشتههای دورۀ فتحعلی شاه (سل 1212-1250ق / 1798-1834 م)، از حسنوند در شمار یکی از طوایف اصلی لرستان پیشکوه یاد میشود (محمود میرزا، 20) که در درگیریهای سال 1242 ق / 1826 م، میان محمود میرزا، حاکم نهاوند و لرستان و محمدتقی میرزا حسامالسلطنه، فرمانگزار بروجرد، بختیاری و خوزستان بر سر مالکیت سرزمین لرستان شرکت داشتند (سپهر، 1 / 409؛ بـرای اطلاعـات بیشتر، نک : همو، 1 / 443) و نیز در 1245 ق که در سپاه حسامالسلطنه، فرمانروای لرستان، علیه محمدحسین میرزا حشمتالدوله، حاکم کرمانشاه جنگیدند (همانجا).
با اینکه از حضور حسنوندها در رویدادهای تاریخی روزگار محمدشاه (سل 1250-1264 ق / 1834- 1848 م) آگاهیای در دست نیست، اما همواره از آنها به عنوان یکی از ایلات مهم لرستان یاد شده است (راولینسن، 152؛ بُد، 428- 429؛ لایارد، 32). از دورۀ ناصری به بعد، که لرستان در آشوب فرو رفت، حضور تاریخی حسنوندها بیشتر شد (دالوند، مقدمه بر ... ، 29 بب ؛ برای اطلاعات بیشتر، نک : سپهر، 3 / 1173-1174؛ هدایت، 10 / 84- 85).
ایل حسنوند به سرکردگی موسى خان حسنوند در کنار دِلفان و بالاگریوه، اتحاد ایلی شمال و جنوب لرستان را علیه خانلر میرزا احتشامالدوله پدید آوردند که سرانجام در نبردهای طرهان و صیمره در 1268 ق / 1852 م، توسط ایلدرم میرزا در هم شکسته شد (سپهر، همانجا؛ هدایت، 10 / 8584-8585؛ والیزاده، 1 / 208، 217). ظلالسلطان (ص 285) در 1297 ق / 1880 م با کشتن و تبعید کردن خوانین حسنوند به گردنکشی آنها و آشوب خاتمه داد (نیز نک : والیزاده، همانجاها).
در زمان سرکردگی صید مهدی خان و رابطۀ دوستی و وصلتش با مظفرالملک، نایب الحکومۀ ظل السلطان در لرستان، نیز تمایل وی به حکومت، منجر به تقویت و تثبیت قدرت و موقعیت او در ایل و منطقه شد (همو، 1 / 269). مهمترین چالش جانشینان صید مهدی خان که به «خوانین منظمی» مشهور بودند، ستیز و رقابت با نظر علی خان امیر اشرف، سرکردۀ طوایف طرهان بود که خود را والی لرستان پیشکوه میدانست و همواره بر شمال لرستان چیرگی داشت و مالیات سلسله را میگرفت. این رقابت و ستیز تا سالهای 1336-1337 ق / 1918- 1919 م ادامه داشت و سرانجام، حسنوندها در سایۀ اتحاد با کاکاوندهای دلفان توانستند نظر علی خان را شکست دهند و استقلال نسبی به دست آورند (دالوند، انقلاب ... ، 1 / 91-92؛ والیزاده، 1 / 560-561، 757، 2 / 72-73؛ ساکی، 132). پس از آن، خوانین حسنوند گاهی به نام حمایت از مشروطه و گاهی هم در سایۀ زد و بند با کارگزاران دولت مرکزی، نفوذ خود را در شرق قلمروشان گسترش میدادند (والیزاده، 1 / 755-756، 2 / 73-74؛ دالوند، همان، 1 / 73).
در زمان سلطنت پهلوی، مهر علی خان، سرکردۀ حسنوندها نسبت به دیگر خوانین لر در لرستان وضعیت مناسبتری داشت و از قدرت و ثبات نسبی برخوردار بود (همان، 1 / 124). او پیوسته میکوشید تا رابطۀ خود را با دولت حفظ کند و هنگام ورود امیر احمدی، فرمانده سپاه غرب، به استقبال او رفت؛ اما این نزدیکی دیری نپایید و سرانجام به اتهام طرح توطئه علیه نظامیان مستقر در لرستان در پایان سال 1302 ش به همراه خوانین بیرانوند در خرمآباد به دار آویخته شد (والیزاده، 2 / 77-95؛ رزمآرا، 13؛ عملیات ... ، 13؛ دالوند، همان، 1 / 130). پس از مرگ وی قدرت از خوانین به نهادهای دولتی منتقل شد.
جمعیت
آمار تقریبیِ حسنوندها که بر حسب خانوار از اواخر قرن 13 ق / 19 م به اینسو به اختلاف تخمین زده شده، بدین شرح است: کهنترین آمار را شیندلر در 1287 ق / 1870 م، 500‘2 خانوار (نک : ایرانیکا)؛ مؤلف جغرافیای لرستان در 1300 ق / 1883 م، 850 خانوار (ص 142-143)؛ نجمالدوله در 1306 ق / 1889 م، 000‘2 خانوار (ص 64)؛ رابینو (ص 13, 19) در 1320-1323 ق / 1902- 1905 م، و معینالسلطنه (گ 24 پ) در 1334 ق / 1916 م، هر یک حدود 000‘4 سیاه چادر (یا خانوار) آوردهاند. در دیگر گزارشها نیز (سالهای 1306-1311 ش) جمعیت آنها 000‘5 خانوار آمده است (صورت ... ، 2؛ کیهان، 63). مرکز آمار ایران در سرشماری 1377ش عشایر، کل جمعیت کوچندۀ حسنوندها را در لرستان و استانهای همجوار، 888 خانوار ثبت کرده است (نک : سرشماری ... ، 15-16).
قلمرو و پراکندگی
الشتر قلمرو ایل حسنوند و طوایف آن است که در زمستانها به جایدر، چول هول، گل گل، واشیان، چمگز و دیگر جایها کوچ میکردهاند ( ایرانیکا؛ برای تفصیل جایهای هر یک از طایفهها و اختلاف در نامبری مکانهای یاد شده، نک : معینالسلطنه، گ 25 پ، 26 ر). از دورۀ پهلوی به بعد، برخی از طوایف حسنوند، کوچگردی را رها کردند و در شهرستانهای الشتر و خرمآباد ساکن شدند و بخشی نیز در لرستان و استانهای همجوار هنوز به کوچگردی ادامه میدهند (سرشماری، همانجا).
ساختار اجتماعی و سیاسی
از 1300 ق / 1883 م به بعد فهرستهای متفاوت و گاه متناقضی از تیرهها و طوایف ایل حسنوند منتشرشدهاست (رابینو، 14, 30؛ معینالسلطنه، گ 24 پ؛ فیلد، I / 181؛ رزمآرا، 96؛ نیز نک : اماناللٰهی، 168).
ایل حسنوند به 5 طایفه، و هر طایفه به چند تیره تقسیم میشود (نک : نمودار). هر تیره مرکب از یک، دو یا چند خانوادۀ بزرگ است که به آن «هوز» میگویند که معمولاً به نام نیای خانواده شهرت دارند، مانند خوانین منظمی که به «هوز عبدالعلی» معروف بودند (رابینو، 13؛ صفینژاد، 526). بزرگی برخی از این هوزها (یا زیر تیرهها) برابر با تیره، و بزرگی تیرهها گاهی برابر با طایفه است؛ ازاینرو، این هوزها را با نام تیره و طایفه یاد کردهاند (اماناللٰهی، همانجا؛ صفینژاد، 525-526).
در قشربندی ایل حسنوند، همچون دیگر ایلات لر، دو قشر عمدۀ خوانین یا توشمالان و رعیت وجود دارند. در گذشته، خوانین یا توشمالان پیشکوه، رهبری واحدهای مختلف ایل را بر عهده داشتند و مالیات را از رعیت میگرفتند و به دولت میپرداختند (لایارد، 28). قشر رعیت به دامپروری و کشاورزی مشغول بودند و در سلک جنگجو در خدمت سرکردگان و توشمالان فعالیت میکردند (جغرافیا ... ، 140).
خوانین حسنوند از نسل شخصی به نام خدایی خان یا خدایار خان حسنوند بودند (ایزدپناه، 3 / 254؛ رابینو، همانجا). پس از 1300 ق، صید مهدی خان از هوز عبدالعلی، سرکردگی حسنوندها و همۀ گروه ایلی سلسله را به دست گرفت و در روزگار مشروطه به «امیرالعشایر» ملقب شد. پس از او پسرش مهر علی خان جانشین وی شد و لقب «سردار امجد» و سپس «امیر منظم» گرفت. واژۀ «امیر» در پیش از نام سران ایل حسنوند، از القاب حکومتی است که به خوانینِ سرپرست ایل اعطا میشد و آن گونه که پنداشته شده (صفینژاد، 526)، یک ردۀ اجتماعی ویژه در قشر خوانین حسنوند تا پیش از رواج یافتن واژۀ «خان» نبوده است.
وضعیت اقتصادی
در دورۀ قاجار، حسنوندها در املاک سلطنتی به زراعت مشغول بودند (راولینسن، 152؛ جغرافیا، 46) و پس از اینکه در دورۀ پهلوی در شهرهای مختلف ساکن شدند نیز به کشاورزی پرداختند (دالوند، انقلاب، 1 / 153-154). بهرهبرداری از معادن ــ که از دیگر ظرفیتهای اقتصادی الشتر بوده است ــ همواره در دست خوانین حسنوند قرار داشت. صید مهدی خان امیرالعشایر معدن نمک رباط واقع در روستای بساط را از دولت خرید و به استخراج آن پرداخت (معینالسلطنه، گ 9پ).
غلات، حبوبات و برنج مهمترین محصولات کشاورزی الشتر بوده است و محصول برنج این منطقه را تا همدان میبردند (جغرافیا، همانجا). پس از رواج یکجانشینی در لرستان، در کنار کشاورزی، بهرهبرداری از فراوردههای گیاهان جنگلی مانند مازو، کتیرا و ژوی (صمغ) رایج شد (ایزدپناه، 3 / 251).
راهداری و گرفتن حقالعبور از کاروانهای تجاری میان خرمآباد ـ کرمانشاه ـ نهاوند ـ همدان درآمد هنگفتی نصیب حسنوندها میکرد (دالوند، همان، 1 / 55-56). افزونبراین، خوانین حسنوند نیروی ایلی چشمگیری در اختیار داشتند ( ایران، 1؛ استارک، 21) که با این نیرو از آشفتگیهای جامعۀ ایران روزگار مشروطه و جنگ جهانی اول سوء استفاده کردند و سودها بردند و بدین تـرتیب، ثـروت زیادی اندوختند؛ قلعۀ باشکوه مهرعلی ـ خان امیر منظم در الشتر نمونهای از این ثروت باد آورده بود (دربارۀ این قلعه، نک : همو، 21، 28- 29).
مآخذ
استارک، فریا، سفری به دیار الموت، لرستان و ایلام، ترجمۀ علیمحمد ساکی، تهران، 1364 ش؛ اماناللٰهی بهاروند، سکندر، قوم لر، تهران، 1370 ش؛ ایران، تهران، 1309 ق / 1892 م، شم 777؛ ایزدپناه، حمید، آثار باستانی و تاریخی لرستان، تهران، 1376 ش؛ بُد، ک. ا. دُ، سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، 1371 ش؛ جغرافیای لرستان، پیشکوه و پشتکوه، به کوشش سکندر اماناللٰهی بهاروند، خرمآباد، 1370 ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1364 ش؛ دالوند، حمیدرضا، انقلاب اسلامی در لرستان، تهران، 1385 ش؛ همو، مقدمه بر سفرنامۀ لرستان و خوزستان حسنعلی خان افشار، تهران، 1382 ش؛ راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمۀ سکندر اماناللٰهی بهاروند، تهران، 1362 ش؛ رزمآرا، علی، جغرافیای نظامی ایران (لرستان)، تهران، 1320 ش؛ ساکی، علیمحمد، جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، خرمآباد، 1343 ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1377 ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (1377 ش)، نتایج تفصیلی، کل کشور، مرکز آمار ایران، تهران، 1378 ش؛ صفینژاد، جواد، لرهای ایران، تهران، 1380 ش؛ صورت اسامی ایلات و عشایر استان لرستان و وضعیت جغرافیایی منطقه (1306 ش)، سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران، سند شم 712‘001‘ 293؛ ظلالسلطان، مسعود میرزا، تاریخ مسعودی، تهران، 1362 ش؛ عملیات لرستان (اسناد سرتیپ محمدشاه بختی، 1303 و 1306 ش)، به کوشش کاوه بیات، تهران، 1373 ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311 ش؛ لایارد، ا. ه . و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، 1371 ش؛ محمود میرزا قاجار، «مقصود جهان»، مجمع محمود، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ملک، تهران، شم 306‘4؛ معینالسلطنۀ خرمآبادی، رحیم، جغرافیای لرستان، نسخۀ خطی کتابخانۀ آیتالله مرعشی، شم 187‘ 7؛ نجمالدوله، عبدالغفار، سفرنامۀ دوم به خوزستان، به کوشش احمد کتابی، تهران، 1386ش؛ والیزادۀ معجزی، محمدرضا، تاریخ لرستان (روزگار قاجار)، تهران، 1380 ش؛ هدایت، رضاقلی، روضة الصفا، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1380 ش؛ نیز: