حلب
حَلَب، شهر و مرکز استانی به همین نام در شمال غربی جمهوری عربی سوریه.
حلب در °36 و ´12 عرض شمالی، و °37 و ´9 طول شرقی («اطلس ... »، ایندکس، 79)، و در ارتفاع حدود 390 متری از سطح دریـا جـای دارد و نهر کوچک قُوَیق ــ که از دامنههای رشتهکوههای توروس در ترکیه سرچشمه میگیرد ــ از میان شهر میگذرد (EI2, III/ 85). حلب در حدود 350 کیلومتری شمال دمشق، پایتخت سوریه، 50 کیلومتری مرز جنوبی ترکیه، 100 کیلومتری شرق دریای مدیترانه، و 95 کیلومتری غرب رود فرات واقع است (رفاعی، 6؛ امین، حسن، 11/ 135؛ موسوعة المدن ... ، 52).
در پارهای روایات، نام حلب را برگرفته از نام مردی از دودمان عمالیق / عمالیقه، یا واژهای عربی (از ریشۀ حَلْب، به معنی دوشیدن شیر) دانسته، و این نامگذاری را به زمان حضرت ابراهیم (ع) بازگرداندهاند (نک : یاقوت، 2/ 304؛ ابنعدیم، زبدة ... ، 1/ 9-10، 12؛ ابنحنبلی، الزبد ... ، 15-17)، اما پیش از آن، در اسناد حِتّی نام خَلَپ، در اسناد مصری نام خرب، و در اسناد اکدی نام خَلَبه ذکر شده که صورتهایی کهن از نام حلب است (EI2، همانجا). به عقیدۀ برخی دیگر، حلب واژهای آرامی یا سریانی، و تحریفی از حلبا به معنی سپید است و بعدها عربها الفاظ بَیضاء و شَهباء را در تفسیر لفظ حلب، و به مثابۀ القابی برای این شهر استعمال کرده و در توجیه این لقبها گفتهاند که خاک و سنگ و زمین حلب سفید است (نک : یاقوت، 2/ 304، 306؛ ابنشداد، 1(1)/ 55؛ غزی، 1/ 28- 29؛ قلعهجی، 19؛ برای وجوه دیگر نامگذاری حلب، نک : همو، 14-21).
حلب در میانۀ دشتهای زراعی موسوم به فلات حلب واقع شده است و تپهها و کوههای کمارتفاع آن را دربرگرفتهاند. این شهر دارای آب و هوایی معتدل، خشک و صحرایی است. دمای هوا در زمستان °17 تا °5، و در تابستان °20 تا °35 سانتیگراد در نوسان است و میانگین بارش سالانۀ آن 420 میلیمتر است (EI2، همانجا؛ امین، حسن، 11/ 124؛ المعجم ... ، 3/ 99).
حلب در طول تاریخ از جایگاه ویژهای در تجارت جهانی برخوردار بوده، و در پایانۀ یکی از شاخههای جادۀ ابریشم قرار داشته است و بهسبب موقعیت جغرافیاییاش، حلقۀ وصل میان جزیره (ه م)، عراق و ایران در شرق، آناتولی و بندرهای دریای مدیترانه در شمال و غرب، و شهرهای جنوب شام از سوی دیگر بوده، و بر راهها و گذرگاههای طبیعی مجاور خود سیطره داشته، و بهسبب این موقعیت، میدانی برای رقابت و جنگ میان قدرتهای سیاسی بوده است (فرانک، 45؛ حمزه، 1/ 46؛ المعجم، 3/ 100، 102-103؛ امین، حسن، 11/ 123-124).
در آغاز دورۀ اسلامی، حلب همچون دورۀ رومیها، شهر عمدۀ ناحیه یا جُند قِنَّسرین از اَجناد یا نواحی پنجگانۀ شام بود. حلب در راه عراق به شهرهای سرحدی (ثُغور) شام جای داشت و شبـکهای از راهها آن را بـه شهرهای اطراف متصل میکرد (نک : ابنخردادبه، 99، 228؛ اصطخری، 61، 65، 67؛ ابنحوقل، 1/ 177؛ مقدسی، 155؛ یاقوت، 2/ 304، 308؛ ابنشاهین، 106-107). این وضع در زمان امویان و پارهای از دورۀ عباسیان برقرار بود (کردعلی، 3/ 226-227).
در نخستین سدههای اسلامی، حلب شهری آباد و پرنعمت، با هوای پاکیزه و آب و خاک سالم بود، اما میوه، غله و حبوبات در آنجا اندک بود و این محصولات را از سرزمین روم میآوردند. در حلب محصولاتی همچون پنبه، کنجد، خربزه، خیار، گاوَرس، انگور، ذرت، زردآلو، انجیر و سیب به صورت دیم کشت میشد و بهخوبی ثمر میداد (همو، 2/ 304، 307- 308). بهجز این، مزارع گندم، درختان زیتون و پستۀ حلبی نیز در حلب وجود داشت؛ پرورش گوسفند معمول بود و صنایعی همچون منسوجات، صابونسازی (EI2, III/ 85)، و شیشهگری (نک : ابنکثیر، 13/ 120؛ حافظابرو، جغرافیا، 1/ 356) در آنجا رونق داشت.
حلب در سدۀ 4 ق/ 10 م اهمیتی افزونتر یافت و مرکز حکومت سیفالدولۀ حمدانی بود و کاخ و دیوانهای اداری او در آنجا قرار داشت. در این روزگار، حلب شهری گرانقدر و استوار، با بناهایی از سنگ بود. در یک سوی شهر، قلعهای مستحکم و وسیع برپا بود و برگرد شهر بارویی از سنگ سفید با 7 دروازه وجود داشت. این 7 دروازه بدین نامها خوانده میشدند: باب حمص، باب رقّه، باب قنّسرین، باب یهود، باب عراق، باب بِطّیخ و باب انطاکیه. بعدها برخی از این دروازهها بازسازی شدند و تغییر نام دادند (مقدسی، 155- 156؛ قس: یاقوت، 2/ 306، که بنا به گفتۀ ابنبُطلان، حلب را دارای 6 دروازه نوشته است؛ برای نام دروازههـا در اوایـل سدۀ 7 ق/ 13 م، نک : یاقـوت، 2/ 310؛ قس: رشیدالدین، 2/ 1026، که از 4 دروازۀ حلب نام برده است). در دورۀ ممالیـک شمار دروازههـای شهر بـه 10 رسیـد (نک : دنبالۀ مقاله).
بهنوشتۀ ابنبطلان در حدود سال 440 ق/ 1048 م، در سمت بالای قلعۀ حلب یک مسجد و دو کلیسا قرار داشت. در شهر نیز یک مسجدجامع، 6 صومعه (بیعه) و بیمارستانی کوچک برپا بود و رونق و نشاط در بازارهـای حلب مشهـود بـود (نک : یاقوت، 2/ 307- 308). بهنوشتۀ ابنجُبیر که در 580 ق/ 1184 م از حلب دیدار کرده است، بازارهای حلب بزرگ، منظم، مستطیل شکل، به هم پیوسته و سرپوشیده بوده، و هر راستهای به صنفی اختصاص داشته است. قیساریه مسجدجامع زیبای آن را در برمیگرفت و مدرسهای از آنِ حنفیه به زیبایی مسجد در کنار آن قرار داشت و جز آن، 4 یا 5 مدرسه نیز در شهر دایر بود. بر نهر کوچکی که از میان شهر و رَبَض (حومه) بزرگ آن، از شمال به جنوب میگذشت، آسیاهایی ساخته بودند. در ربض کاروانسراهای بسیار وجود داشت (ص 226- 228).
در زمان ایوبیان، حلب با توابع تحت پوشش آن، وسیعترین ناحیۀ شام را تشکیل میداد و یکی از 6 امیرنشین مستقل شام بـود (نک : قلقشنـدی، 4/ 91، 116 بب ). در زمـان شاهان مملوکی مصر نیز حلب یکی از «نیابت»ها یا مناطق بزرگ اداری شام بود که از لحاظ مساحت، در درجۀ دوم پس از نیابت دمشق قرار داشت و نیابتهای کوچک بسیاری را دربرمیگرفت و از اطراف به ارمنستان کوچک، قلمرو سلجوقیان آناتولی، دیاربکر، جزیره و عراق محدود میشد و یکی از امرای برجستۀ مصر (با درجۀ امیرسلاح)، با عنوان نایب یا کافِل، و با فرمان مستقیم سلطان مملوکی مصر بر آنجا فرمان میراند (کردعلی، 3/ 227؛ حمزه، 1/ 96، 2/ 6-7؛ نیز نک : ابنکثیر، 14/ 241؛ قلقشندی، 4/ 118). افزون بر این، نایب قلعۀ حلب مقام مستقل دیگری بود که مستقیماً از سوی دربار سلطان مملوکی تعیین میشد و از امرای لشکری، و معمولاً با درجۀ امیر طبلخاناه بود (همو، 4/ 217؛ ابنایاس، 1(1)/ 520؛ حمزه، 2/ 18).
در نیمۀ دوم سدۀ 9 ق/ 15 م، ابنشاهین (د 873 ق/ 1468 م) «المملکة الحلبیة» را یکی از ممالک هفتگانۀ شام دانسته، و توابع آن را ذکر کرده است (نک : ص 119-124).
عثمانیها حلب را یکی از 3 نیابت یا ایالت شام (در کنار دمشق و طرابلس) قرار دادند که 9 لوا را در شمال سوریه در برمیگرفت. این تقسیم تا بعد از عهد سلطان احمد (سل 1012- 1026 ق/ 1603-1617 م) برقرار بود. بعداً این تقسیمات اداری تغییراتی یافت (نک : کردعلی، 3/ 228- 229).
حلب از آغاز سدۀ 8 ق/ 14 م، در بیرون باروی شهر به سمت غرب، شمال غربی، شمال و شرق گسترش یافت. از سدۀ 9 ق/ 15 م، با نابودی پادشاهی ارمنی کیلیکیا و نمایندگیهای بازرگانی جنوایی کنار دریای سیاه ــ که تبادل تجارتی میان اروپا و ایران از آن طریق انجام میشد ــ حلب مزیت اقتصادی بزرگی یافت و واسطۀ تجارتی میان فروشندگان ابریشم گیلان به ونیزیها، و مبادلۀ آن با پارچههای ایتالیایی شد. در نتیجه، بازارهای حلب نیز رشد کردند؛ کاروانسراهای بزرگی ساخته شد و حومههای وسیع و پرجمعیت بهخصوص در خارج باروی شرقی، و در کنار جادۀ کاروانی پدید آمد. در یکی از این حومهها، مسیحیان مارونی و ارمنی اقامت داشتند که کارگزاری یا مترجمیِ بازرگانان اروپایی را برعهده داشتند. در سدۀ 10 ق/ 16 م نیز پارهای کارگاههای صنعتی مانند دباغیها و صابونپزیها به بیرون شهر منتقل، و محلههای مسکونی جدید و کاروانسراهایی در آنجا ساختـه شـد (نک : ریمون، 295-302؛ المعجم، 3/ 99-100؛ امین، حسن، 11/ 124؛ نیز EI2, III/ 88؛ برای توسعۀ حلب از سدۀ 13 ق بب ، نک : بهنسی، 57).