حمل
حَمَل (بره)، نخستین برج از برجهای دائرةالبروج (ه م) که در سالشماری خورشیدی ایرانی آن را برابر با ماه فروردین و آغاز بهار دانستهاند.
محل این برج را نقطۀ تقاطع دائرةالبروج و معدلالنهار قرارداد کردهاند. خورشید پس از گذشتن از این نقطه به سمت شمال دائرةالبروج حرکت میکند، و چون عبور خورشید از این نقطه نشانۀ آغاز بهار در نیمۀ شمالی زمین است، آن را نقطۀ اعتدال ربیعی (بهاری) نامیدهاند. بهسبب حرکت تقدیمی (نک : ه د، تقدیم اعتدالین)، این نقطۀ تقاطع از دید ناظر زمینی جابهجا میشود و نقطۀ اعتدال بهاری که در گذشتههای دور، و احتمالاً در زمان رصدهای بابلیان در حدود 500 قم در برج حمل بود (نویگباور، 593) به مرور از این برج خارج شده و در برج حوت (ه م) واقع شده است، امـا هنوز بنا بـه قرارداد، نقطۀ اعتدال بهاری را برابر اول حمل در نظر میگیرند.
در دورۀ اسلامی نیز، بهرغم آگاهی دانشمندان اسلامی از حرکت تقدیمی و اینکه نقطۀ اعتدال ربیعی در آن زمان نیز در صورت حمل قرار نداشته است، همواره اعتدال ربیعی را برابر اول حمل قرارداد کردهاند (برای نمونه، نک : بیرونی، التفهیم، 90؛ خرقی، 2/ 176، 183؛ نصیرالدین، 21). نصیرالدین طوسی در اینباره میگوید: «اما حکم حمل، که آن قسمت اول است از اقسام فلکالبروج، که متصل به نقطۀ اعتدال ربیعی است برقرار بود. و اگر کسی خواهد که نام حمل یا حوت گوید در آن هیچ تفاوت نبود، چه اعتبار به معانی است نه به اسامی» (همانجا).
صورت این برج شبیه گوسفندی است «نیمخفته» که به پشت سر مینگرد (بیرونی، همانجا). بیرونی میگوید چون برای این صورت فلکی شاخ تصور کردهاند، آن را «کَبش» یا «گَبَش» به معنای گوسفند نر نیز خواندهاند و او این قول را درستتر دانسته است (همان، 91). برپایۀ اساطیر یونانی، نام آن برگرفته از گوسفندی است که فیریکس فرزند آتاماس را از دسیسۀ نامادریاش، اینو، رهانید و او را بر پشت خود سوار کرد و به کُلچیس (گرجستان) برد (نک : آلن، 75).
در فهرستهای قدیمی ستارگان، 18 ستاره از قدرهای 3 تا 6 برای حمل ذکر شده است که از این میان، 13 ستاره داخل صورت، و 5 ستاره خارج از آن هستند (بطلمیوس، 360-361؛ صوفی، 177، 185، نیز ترجمۀ فارسی، 132، 137؛ نیز نک : بیرونی، القانون ... ، 3/ 1056-1057).
اعراب دو ستارۀ واقع بر شاخهای حمل را شَرَطَیْن (شُرط و شَرط)، و 3 ستارۀ انتهایی را که بر شکم صورت قرار گرفتهاند، بُطَیْن (بطن) میخواندند و اینها منازل اول و دوم از منازل قمر هستند (صوفـی، 181-182، نیز ترجمـۀ فارسی، 135؛ نیز نک : ه د، منازل قمر). نخستین ستارۀ خارج از صورت حمل را ناطح مینامیدند و از ستارگانی است که بر اسطرلاب نقش میشده است. صوفی به نقل از بطلمیوس میگوید که ابرخس آن را نیز داخل صورت دانسته است (ص 180، نیز ترجمۀ فارسی، 134). همچنین برخی از اعراب عنوان شرطین را به ناطح و ستارۀ روشنتر دیگری که بر شاخ حمل قرار دارد، اطلاق کردهاند (صوفی، 182). صوفی مینویسد که برخی از نویسندگان کتابهای انواء 4 کوکب دیگر خارج صورت را بطین نامیدهاند و همچنین میگوید که حرانیان بطین را بر دنبۀ گوسفند تصور میکردهاند (ص 182-183).
نامهای شرطین به صورت «اِلْشِرطَیْن»، و ناطح به صورت «اِلْنات» به زبانهای اروپایی راه یافتهاند (کونیچ، 161-162).
مآخذ
بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1352 ش؛ همو، القانون المسعودی، حیدرآباد دکن، 1375 ق/ 1956 م؛ خرقی، عبدالجبار، «منتهی الادراک فی تقاسیم الافلاک»، بررسی سنت ... (نک : هم ، قلندری)؛ صوفی، عبدالرحمان، صور الکواکب، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1405 ق/ 1986 م؛ همو، همان، ترجمۀ فارسی نصیرالدین طوسی، به کوشش معزالدین مهدوی، تهران، 1384 ش؛ قلندری، حنیف، بررسی سنت نگارش هیئت در دوران اسلامی به همراه تصحیح، ترجمه، شرح و پژوهش تطبیقی رسالۀ منتهی الادراک فی تقاسیم الافلاک، پایاننامۀ دکتری تاریخ علم دورۀ اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1391 ش؛ نصیرالدین طوسی، معینیه، چ تصویری، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1335 ش؛ نیز: