حواریون
حَواریّون، 12 پیرو و شاگرد برجستۀ عیسى(ع) که نقش مهمی در شکلگیریِ جامعۀ مسیحی و کلیسای اولیه و نیز انتشار مسیحیت داشتند.
واژۀ حواریون به پیروی از اصطلاح قرآنی به فرهنگ اسلامی راه یافته است و در فرهنگ مسیحی اصطلاحِ apostle، (برگرفته از apōstolos یونانی، به معنای شخص فرستاده شده، نمایندۀ دارای اختیار، و رسول) برای آن به کار میرود، و در میان مسیحیان عربزبان، واژۀ «رسول» معادل آن است. به نظر میرسد که اصطلاحِ apostle، خود ترجمۀ واژۀ آرامیِ شلیاح یا شلیحا باشد، که در یهودیت ربانی و در متون تلمودی به کار رفته، و به معنای فرستاده یا نمایندۀ صاحب اختیار در موضوعات شخصی، حقوقی و مالی است. هر چند که برخی از محققان بر این باورند که این واژه مفهوم مسیحی رسول را به طور کامل بیان نمیکند (اسکراگی، 116؛ رابینسن، 192؛ جانستن، 724؛ «دائرةالمعارف... »، I/ 679؛ «کتاب مقدس... »، VII/ 363؛ دائرةالمعارف ... ، 4/ 95؛ معجم...، 377-378).
حواریون یا رسولان در معنای اصطلاحی خود به 12 شاگرد اصلی و برجستۀ عیسى (ع) و نیز پولس رسول اطلاق میشود که هم در زمان حیات او، و هم پس از او وظیفۀ انتشار پیام و بشارت او را برعهده داشتند. این اصطلاح در معنای عامتر خود به شخص مسیح (ع) به عنوان رسول خدا (عبرانیان، 3: 1)، و دیگر پیروان مهم او، همچون برنابا، یعقوب برادر عیسى(ع) (اعمال رسولان، 14: 4، 1: 3؛ غلاطیان، 1: 19؛ اول قرنتیان، 9: 6)، اندرونیکوس و یونیاس (رومیان، 16: 7)، و دیگر کسانی که از جانب کلیسای اولیه برای تبلیغ پیام عیسى (ع) فرستاده شدند (دوم قرنتیان، 8 : 23) نیز اشاره دارد (رابینسن، 193؛ اسکراگی، همانجا).
از بررسی انجیلها میتوان دریافت که عیسى (ع) در طول دوران فعالیت خود شاگردان بسیاری داشته، اما از میان آنان این 12 تن را به عدد اسباط 12 گانۀ بنی اسرائیل برگزیده است تا شاگردان خاص او باشند، به نام او عمل کنند، بشارت او را موعظه نمایند، بیماران را شفا بخشند، و ارواح پلید را از وجود افراد برانند (متى، 10: 1 بب ، 19: 28؛ مرقس، 3 : 13- 19؛ لوقا، 6: 13-16). به این ترتیب، میتوان گفت که همۀ حواریون از شاگردان عیسى (ع) بودند، اما همۀ شاگردان او به عنوان رسولان وی برگزیده نشدند. بنابر متنِ انجیلها، مسیح (ع) در زمان حیات خود نیز رسولانش را به مأموریتهای کوتاه مدتی فرستاد و آنان پس از بازگشت، گزارشی از سفر تبلیغی خود به او دادند (متى، 10 : 1؛ لوقا، 9 : 1-6، 10؛ مرقس، 6 : 30). نامهای این حواریون 12 گانه با اندک اختلافی در انجیلها چنین آمده است: 1. شمعون (پترس)؛ 2. برادر شمعون اندریاس؛ 3. یعقوب بن زِبِدی (یعقوب کبیر)؛4. برادر یعقوب، یوحنا؛ 5. فیلیپ؛ 6. برتولما (نتانائیل)؛ 7. توما؛ 8. متى (لاوی)؛ 9. شمعون غیور (قانوی)؛ 10. تدی (یهودا)؛ 11. یعقوب پسر حلفی (یعقوب صغیر) 12. یهودای اسخریوطی (متى، 10: 2-4؛ مرقس، 3: 16- 19؛ لوقا، 6 : 14-17). از این میان، شمعون (پترس)، یعقوب و یوحنا حلقۀ نزدیکتری را به عیسى (ع) تشکیل میدادند و تنها آنان بودند که وقایعی چون زنده شدن دختر یایروس (مرقس، 5 : 23، 37؛ لوقا، 8 : 41-42، 51)، تبدل هیئت عیسى(ع) (مرقس، 9 : 2؛ متى، 17: 1-2؛ لوقا، 9: 28- 29) و رنج و مشقت او در باغ جتسیمانی (مرقس، 14: 32-34؛ متى، 26 : 36-37) را به چشم دیدند. افزون بر این، برخی بخشهای عهد جدید نیز منسوب به برخی از حواریون است، چنانکه یکی از انجیلها منسوب به متى و 2 رساله منسوب به پترس است و یکی دیگر از انجیلها، 3 رساله و یک متن مکاشفه نیز نوشتۀ یوحنا به شمار میآید.
با توجه به روایت انجیلها چنین به نظر میرسد که همراهی با عیسى (ع) از هنگام تعمید او توسط یحیى معمدان تا هنگام صعود او به آسمان، به ویژه شاهد رستاخیز و صعود او بودن، ویژگیِ مهم حواریون بوده است، زیرا این همراهی و مشاهدۀ رویدادهای گوناگون زندگی عیسى (ع) به آنان دانشی بیواسطه و شخصی از زندگی و تعالیم او بخشیده بود. از همین رو ست که انجیلهای چهارگانه نیز عموماً با تعمید عیسى (ع) آغاز میشوند و به رستاخیز و صعود او پایان مییابند. افزون بر این، مسیح (ع) خود رسولانِ خویش را برگزید و با روح القدس آنان را برای تمام دورۀ مأموریتشان، و همۀ کارهایی که به دست آنان انجام میگرفت، اعم از موعظه، شفابخشی، معجزات و ایجاد کلیساهای جدید، تقویت کرد و به این ترتیب، به آنان حجیت و اعتبار بخشید. به باور مسیحیان، به سبب این حضور همیشگی روحالقدس در وجود حواریون بود که شهادت آنان بر زندگی، بشارت و تعالیم عیسى (ع)، شهادتی شخصی و متأثر از برداشتهای فردی نبود، بلکه همواره چنان هدایت میشد که برداشتی درست و تفسیری اصیل از شخصیت و آموزههای او باشد.
با تکیه برچنین معیارهایی بود که پس از خیانت یهودا اسخریوطی و رانده شدن او از جمع حواریون، آنان با کمک خواستن از مسیح (ع)، و به حکم قرعه ماتیاس را به جای او برگزیدند، تا 12 تن آنان بار دیگر کامل گردد، و باز براساس همین معیارها بود که 10 سال بعد، پس از کشته شدن یعقوب پسر زبدی توسط هیرود اگریپای اول، دیگر کسی به جایگزینی او برگزیده نشد، زیرا پس از رستاخیز مسیح (ع) و وقایع عید پنجاهه، دیگر عیسى (ع) برکسی جز پولس، و یعقوب برادر خود ظاهر نشد و به این ترتیب، جز 11 تنِ باقیمانده کسی دارای این شرایط نبود (نک : دانیلو، I/ 4-6؛ کونگ، 450-453؛ جانستن، 724-725؛ رابینسن، 193).
از دیدگاه تاریخی، حواریون ادامه دهندگان راه مسیح (ع) پس از رستاخیز او، حافظان میراث معنوی وی، به وجود آورندگانِ کلیسای اولیۀ مسیحی، شکل دهندگان به جمع اندک مسیحیان به عنوان فرقه و گروهی متمایز از یهودیان پیرامون آنان، و منتشرکنندگان پیام مسیح در دورترین نقاط جهانِ آن روزگار بودند و از این رو، به باور مسیحیان، آنان نخستین تعیینکنندگان معیارهای اعتقادی و عملی مسیحی، نشانههای راه، بیانکنندگان اصیلترین تفسیرها از زندگی و تعالیم عیسى (ع)، و بنیان کلیسای مسیحی به شمار میآیند. آنان نه تنها شاهد همۀ وقایع مهم زندگی مسیح (ع) بودند، بلکه خود نیز در آنها شرکت داشتند و از آنجا که آنان خود کلمۀ خدا را دیدند، شنیدند و به دیگران انتقال دادند، و نیز از آنجا که بنیان هیچ بنایی دوباره تکرار نمیشود، هیچ شخصیت دیگری نمیتواند از اهمیتی همپایۀ حواریون برخوردار باشد. به بیان دیگر، اساس اعتقادی که حواریون کلیسا را بر آن بنیان نهادند، توسط هیچ شخص دیگری قابل تغییر نیست (جانستن، رابینسن، همانجاها؛ وایلی، 130؛ کونگ، 454-455).
چنانکه پیشتر اشاره شد، از میان حواریون پترس، یعقوب و یوحنا به عیسى (ع) نزدیکتر بودند. شمعون یا پترس که به یونانی سیمون خوانده میشود، از نخستین و وفادارترین شاگردان عیسى (ع) بود که توسط برادرش اندریاس به او معرفی شد و عیسى نیز او را «کیفا» (به یونانی پترس) به معنی صخره نامید و پیشگویی کرد که جمع پیروان (یا کلیسای) او بر آن صخره استوار خواهد شد (متى، 16: 18؛ مرقس، 3: 16؛ یوحنا، 1: 42). پترس و اندریاس فرزندان یونا و از اهالی بیت صیدا بودند و به ماهیگیری اشتغال داشتند. از آنچه در انجیلها آمده است، میتوان دریافت که آنها ظاهراً از شاگردان یحیى معمدان بودند و پس از به زندان افتادنِ او، به عیسى (ع) پیوستند و تا آخر در کنار او ماندند (مرقس، 1: 14- 18؛ یوحنا، 1: 35-42). پترس در هنگام دستگیری عیسى (ع) کوشید تا از او دفاع کند (همان، 18: 10-11)، اما همان شب به ناچار 3 بار او را انکار کرد (متى، 26 : 69-75). او نخستین کسی بود که در روز پنجاهه موعظه کرد (اعمال رسولان، 2: 14 بب (، به یهودیان و دیگر ملتها بشارت داد (همان، 3: 12 بب ، 10: 34 بب (، در مقـابل سنهدریـن ایمـان خـود را ابراز کرد (همان،4: 8-12) و رهبری جمع مؤمنان مسیحی را برعهده گرفت (متى، 16: 18- 19؛ قس: الدر، 55-56). پترس معجزات چندی نیز داشت (اعمال رسولان، 30 : 1-10) و پس از روزهای پرتنش نخستین برای موعظه به شهرهای بسیاری ــ از جمله لده، یافا، انطاکیه و آسیای صغیر و روم ــ سفر کرد و در شکلگیریِ کلیسا در این شهرها، به ویژه در انطاکیه، نقش مهمی داشت (همان، 30 : 1-10، 9 : 32-43؛ اول پترس، 1 : 1؛ نیز نک : رستم، 19-21؛ دیویس، 871). وی همچنین همراه با پولس نقش مهمی در پذیرفته شدن غیر یهودیان در جمع مسیحیان نخستین داشت (اعمال رسولان، 15: 6-11؛ غلاطیان، 2 : 11 بب ). بنا بر برخی روایتها، او به همراه پولس کلیسای روم را ایجاد کرد و در همانجا نیز به شهادت رسید (رابینسن، همانجا؛ اسکراگی، 120؛ کاکرین، 19). اندریاس، برادر پترس نیز بنابر برخی روایتها، در سکا (روسیه)، یونان و آسیای صغیر موعظه میکرد و احتمالاً کلیسایی نیز در قسطنطنیه ایجاد نمود. بنا بر همین روایتها، وی سرانجام به دلیل مقاومت در برابر بتپرستی در اخائیه به شکل خاصی به صلیب کشیده شد (همو، 14؛ کِر، 122-123).
یعقوب و برادر کوچکش یوحنا نیز از جمله حواریون برجستهای بودند که عیسى (ع) آنها را «بنی رِگِس» به معنای پسران رعد نامید (مرقس، 3: 18). آنها فرزندان زبدی و سالومه بودند و مادرشان سالومه نیز از زنان مؤمن به مسیح (ع) بود و او را تا هنگام مصلوب شدنش همراهی کرد (مرقس، 15: 4، 16: 1؛ متى، 20: 20، 27: 56). یعقوب و یوحنا هر دو در جلیله ماهیگیر بودند. یعقوب در یهودیه موعظه میکرد و نخستین رسولی بود که به فرمان هیرود اگریپای اول در 44 م کشته شد (اعمال رسولان، 12: 1، 2). روایتهای مسیحی یوحنا را با تبلیغ مسیحیت در فریگیۀ غربی، ساحل آسیایی آسیای صغیر و شهر اِفِسُس مرتبط میکنند. با توجه به این روایتها به نظر میرسد که وی سالیان درازی پس از عیسى (ع) زنده مانده، و متون گوناگونی را نوشته، و سرانجام به مرگ طبیعی درگذشته است (اسکراگی، 117, 119, 120؛ دانیلو، I/ 46-47؛ ماریس، 1108).
یکی دیگر از حواریون متى بود که او را لاوی نیز خواندهاند. وی به گردآوری مالیات اشتغال داشت و از جمله حواریونی بود که عیسى (ع) خود او را فراخواند و در طول مأموریت 3 سالۀ خویش او را همراهی کرد (متى، 3:10، لوقا، 5: 27- 28). در منابع تاریخی و متون پذیرفتهنشدۀ مسیحی روایتهای گوناگونی دربارۀ سرنوشت متى پس از رستاخیز عیسى (ع) آمده است، اما هیچ یک از این روایتها را نمیتوان از نظر تاریخی معتبر دانست و به نظر میرسد که دستکم در بخشی از آنها، سرگذشت وی با فردی به نام ماتیاس آمیخته شده است. یکی از 4 انجیل منسوب به متى است (هنگر، 280).
دربارۀ دیگر حواریون اطلاعات اندکی در انجیلها یافت میشود و روایتهای بعدی نیز چنان پراکنده و گوناگوناند که نمیتوان به آنها اعتماد کرد. برای نمونه، تبلیغ مسیحیت در سامره، فریگیه و یروپولیس به فیلیپ حواری، تبلیغ در شرق سوریه، به ویژه رُها (اِدِسا)، به توما و گاه به تدی، و تبلیغ در عربستان به بارتولما نسبت داده میشود (نک : دانیلو، 46-48 ,I/ 40). با این همه، آنچه از روایت انجیلها و مجموع روایتهای دیگر میتوان دریافت، آن است که پس از رستاخیز عیسى (ع)، نخستین هدف حواریون گردهم نگاه داشتن جمع کوچک ایمانداران به مسیح (ع)، شکل دادن به آنان به عنوان گروهی متمایز از یهودیانِ پیرامون، و دفاع از حقانیت پیام عیسى (ع) بود. شاید بتوان پیش درآمد این فرایندِ تثبیت را رویداد روز پنجاهه دانست، که در آن با نزول روحالقدس، جمع حاضر قادر به سخن گفتن به زبانهای گوناگون شدند و خود را استوار و نیرومند یافتند، چنـدان کـه پتـرس آغاز بـه سخن کرد و چنان در دفاع از ایمـان مسیحی سخن گفت که عدۀ بسیاری در همان روز ایمان آوردند (اعمال رسولان، 2 : 1-42). پرداختن به این هدف در سالهای نخست، سبب ایجاد نخستین جماعت مسیحی یا کلیسای اولیه در اورشلیم گردید، که آیینهای آن در خانههای مؤمنان برگذار میشد (همان، 2 : 42-47) و 3 تن، یعنی پترس، یوحنا و یعقوب برادر عیسى (ع) ستونهای آن به شمار میآمدند (غلاطیان، 2 : 9). این یعقوب، که ظاهراً تا پیش از رستاخیز عیسى (ع) به او ایمان نیاورده بود (یوحنا، 7 : 5)، پس از آن به جمع ایمانداران پیوست و از آنجا که به سبب عبادتهای پیوسته و دینداریاش شخصیت ممتازی به شمار میآمد، به تدریج در جمع مسیحیان جایگاه ویژهای یافت و نمایندۀ مسیحیانِ پایبند به شریعت و آداب یهودی به شمار آمد. بنا بر سنت مسیحی، وی سرانجام در 62 م به دست یهودیان کشته شد (دانیلو، I/ 9-10, 38؛ دیویس، 871-872؛ ایستن، 197).
با گذشت زمان، مسیحیت از مرزهای فلسطین گذشت و به سرزمینهای دیگر راه یافت و با کوششها و سفرهای حواریون یا رسولان، که بشارت عیسى (ع) را به مراکز شهری آن روزگار، به ویژه سوریه و آسیای صغیر بردند، در شهرهای مختلف نه تنها یهودیان، بلکه غیر یهودیان نیز به ایمان تازه گرویدند و در میان آنها به تدریج جماعتهای کوچک و بزرگ مسیحی شکل گرفت (نک : اعمال رسولان، 9 : 32 بب (. یکی از شخصیتهایی که در این زمینه نقش بسیار مهمی داشت، پولس رسول بود که به جمع 12نفری رسولان تعلق نداشت و جز در شهود خود، هرگز عیسى (ع) را ندیده بود، اما بعدها از جملۀ رسولان به شمار آمد. وی که در اصل شائول نام داشت و از فریسیان، و از شاگردان گمالائیل، استاد بزرگ یهودی بود، در حالیکه با نامهای از سوی کاهن بزرگ اورشلیم به قصد تعقیب و آزار مسیحیان دمشق، از اورشلیم به آنجا میرفت، در میانۀ راه در شهودی عیسى (ع) را دید و نابینا شد. وی پس از بهبود یافتن به یکباره مسیر زندگی خود را تغییر داد، به تبلیغ بشارت عیسى (ع) در شهرهای مختلف پرداخت و یکی از مهمترین مبلغان مسیحیت در شهرهایی چون افسس، غلاطیه، کورنت، فیلیپیه، سالونیک، روم و ... شد. نامههای او به جوامع تازه بنیاد مسیحی در این شهرها، از دورههای پس از او تا امروز همواره از مهمترین منابع شناخت خـاستگاههای الٰهیـات مسیحـی بـوده است (نک : همان، 9 : 1 بب ؛ دانیلو، I/ 28 ff.؛ دیویس، 873 ff.).
همچنان که با کوششهای تبلیغی رسولان، مجموعههای کوچک مسیحی در شهرهای مختلف پا میگرفت، در سرزمین فلسطین با افزایش تنشها، جامعۀ مسیحی اولیۀ اورشلیم به تدریج ناچار به ترک آنجا شد و به پلّا، در ماورای رود اردن انتقال یافت. این جامعه، که در واقع فرقهای یهودی ـ مسیحی بود، یا اندک اندک در دیگر جوامع مسیحی اطراف خود حل شد و یا به یکی از خاستگاههای اِبیونیها تبدیل گردید (ایستن، همانجا؛ دانیلو، همانجا).
یکی از متون اعتقادی که در میان مسیحیان نخستین شکل گرفت، رسالهای به نام «تعالیم دوازده حواری»، «اعتقادنامۀ حواریون»، یا «دیداکه» است، که چنانکه از نام آن برمیآید، گزیدههایی از تعالیم 12 حواری عیسى (ع) برای امتهای غیر یهودی است. شواهد گوناگون نشان از نوشته شدن یا گردآوری این متن در سدۀ 2 م دارد، اما برخی بخشهای آن کهنتر مینماید و احتمالآً به دورۀ رسولی یا حتى نخستین روزهای کلیسای اورشلیم باز میگردد. این رساله متشکل از این بخشها ست: دو بخش «راه حیات» و «راه مرگ»، بخشی دربارۀ رفتارها و گناهانی که باید از آنها پرهیز کرد، بخشی دربارۀ آیینها، به ویژه تعمید و عشاءِ ربانی، بخشی دربارۀ موضوعات گوناگون، همچون وظایف جماعتها، شرایط رهبران، دستورعملهای فرجام شناسانه و ... . به این ترتیب، این رساله مجموعهای از تعالیمی است که در طول فعالیت اولیۀ کلیسا برای آموزش اصول اعتقادی و آیینها به غیر یهودیان شکل گرفته است (مایکلز، I/ 207؛ برکِت، 396-403؛ رستم، 46-47؛ مبانی ... ، 159-160). در همین زمینه باید اشاره کرد که سنت راست کیش مسیحی بر پایۀ تعالیم 12 حواری استوار است و بر وحدت میان آموزههای آنان تأکید دارد. در حالیکه فرقههای گنوسی مسیحی اغلب باورهای خود را مبتنی بر تعالیم و اقوال تنها یکی از حواریون میدانند (هَچ، 317-318؛ کونگ، 454-455؛ «دائرةالمعارف»، I/ 681-682).
امروزه واژۀ حواری در معنای عامتر آن دربارۀ قدیسان و مبلغان بزرگی چون آوگوستینوس، رسول انگلستان؛ پاتریک، رسول ایرلندیها؛ اولفیاس، رسول گوتها؛ متودیوس و سیریل، رسولان اسلاوها؛ بونیفاس، رسول ژرمنها؛ دنیس، رسول گُلها؛ و حتى جان الیوت، رسول سرخپوستان آمریکا نیز به کار میرود (اسپیگل، 142-143, 147؛ کاکرین، 52, 66, 75, 76, 84؛ نیز نک : آمریکانا، II/ 69). در نیمۀ اول سدۀ 19 م نیز فرقهای از کاتولیکها به نام ایروینگیتها، منصب جدیدی با عنوان «حواریگری» به وجود آوردند و جان کاردل، رهبر آنان در فرمانی 12 تن از آن جماعت را برگزید و هر یک از آنان را برای موعظه و تبلیغ به منطقهای خاص فرستاد (مولند، 129-131).
مآخذ
الدر، جان، تاریخ اصلاحات کلیسا، تهران، 1326ش/ 1947م؛ دائرةالمعارف الکتابیة، به کوشش صموئیل حبیب و دیگران، قاهره، 1992 م؛ رستم، اسد، کنیسة مدینة الله انطاکیة العظمى، بیروت، 1988 م؛ عهد جدید؛ مبانی مسیحیت، ترجمه به فرانسه، گورسکی، ترجمه به فارسی اسدالله مبشری، تهران، 1958 م؛ معجم اللاهوت الکتابی، به کوشش سیداروس و دیگران، بیروت، 1991 م؛ مولند، اینار، جهان مسیحیت، ترجمۀ محمدباقر انصاری و مسیح مهاجری، تهران، 1368 ش؛ نیز: