حیاتی
حَیاتی، نام یا تخلص چند تن از شاعران پارسیگوی ایرانی در سدههای مختلف.
1. حیاتی گیلانی
کمالالدین، شاعر پارسیگوی ایرانیالاصل شبهقاره در سدۀ 11 ق/ 17 م. زادگاه وی شهر رشت است. در جوانی با دربار خان احمد کارکیای گیلانی (944-1000 ق/ 1537-1592 م)، از مشاهیر و سلاطین گیلان، رابطه داشت (نهاوندی، 3/ 739؛ گلچین، کاروان ... ، 1/ 336، به نقل از تقیالدین کاشی؛ غلام سرور، 25). وی به قصد تجارت و سیاحت، به عراق و خراسان و خصوصاً کاشان آمدوشد داشت و در آنجا با شاعران زیادی معاشرت و مشاعرت میکرد (فخرالزمانی، 809؛ گلچین، همانجا؛ صباحالدین، 108). در یکی از سفرها در نزاعی با میلی هروی شاعر (د 983 ق/ 1488 م)، جراحتی بر دستش وارد شد که مدتها سرگرم مداوای آن بود.
حیاتی پس از آخرین سفرش به کاشان، راهی هند شد (گلچین، همان، 1/ 336-337؛ صفا، 5(2)/ 729، 1008؛ هاشمپور، 422). در هند با حمایت همولایتی خود، حکیم ابوالفتح گیلانی، از امرای دربار اکبر شاه، به دربار راه یافت و از مقربان خاص شاه شد و در آنجا منزلت بسیار یافت (بدائونی، 3/ 219؛ اوحدی، 334-335). حیاتی در دوران اقامت خود در دربار، با رجال آن سرزمین خصوصاً عبدالرحیم خان خانان سپهسالار، مراوده و رابطۀ دوستانه داشت. او در رکاب این خان به جنگ در نواحی دکن رفت و در تمام فتوحات وی را همراهی کرد. حیاتی 10 سال در برهانپور، مقر دائمی خان خانان، اقامت گزید و در آنجا عمارت و مسجدی زیبا بنا کرد (فخرالزمانی، همانجا؛ حلیم، 50، 387؛ هادی، 232).
حیاتی پس از مرگ اکبر شاه (د 1014 ق/ 1605 م)، در شمار شاعران دربار جهانگیر پادشاه درآمد و از مداحان او شد. وی در صفر 1028/ ژانویۀ 1619 در آگره درگذشت (نهاوندی، 3/ 742، حاشیۀ 1؛ حلیم، 388؛ غلام سرور، 25).
حیاتی از شاعران مشهور روزگار خود بود که مورد تحسین و ستایش سخنشناسانی چون تقیالدین کاشی و عبدالباقی نهاوندی قرار داشت. او در زمرۀ شاعرانی بود که در زمان جهانگیر به زر سنجیده شد و برابر با وزنش، بدو زر دادند (نک : گلچین، کاروان، 1/ پنج، 336، به نقل از تقیالدین کاشی؛ صفا، همانجا). از ویژگیهای شعری او سادگی و روانی کلام است. در غزل پیرو مولوی بود و در سرودن شعر سرعت و مهارتی بینظیر داشت (همانجاها).
آثـار
از حیاتی گیلانی دو مثنوی باقی مانده است:
1. سلیمان و بلقیس
منظومهای در بحر هزج مسدس مقصور یا محذوف، حدود 3 هزار بیت، که نسخهای از آن در کتابخانۀ ملک نگهداری میشود. این منظومه را حیاتی به نام جهانگیر پادشاه سرود (نک : صفا، 5(2)/ 1008- 1009؛ گلچین، تعلیقات بر ... ، 810، حاشیۀ 1).
2. منظومۀ تغلقنامه
تکملهای است بر تغلقنامۀ امیرخسرو دهلوی (د 725 ق) که حیاتی به امر جهانگیر پادشاه به سرودن آن پرداخت. موضوع تغلقنامه احوال غیاثالدین تغلق شاه (سل 720-725 ق/ 1320-1325 م)، سردودمان پادشاهان تغلقیۀ دهلی است. این مثنوی تاکنون دو بار به چاپ رسیده است: نخستین بار به کوشش ابوالحسن سید هاشمی فریدآبادی در حیدرآباد (1933 م)، و بار دوم به کوشش امیرحسین عابدی در 1354 ش در تهران.
افزون بر این دو اثر، از حیاتی دیوانی نیز در 000‘ 7 بیت به جا مانده است (نک : صفا، همانجا).
2. حیاتی کرمانی
بانوی شاعر و عارف ایرانی سدۀ 13 ق/ 19 م. نامش بیبی جان (بیبی جانی) بود. در خانوادهای عارفمسلک در بم کرمان متولد شد (اعتمادالسلطنه، 97؛ دولتآبادی، 175؛ نوربخش، «ب»). پدرش، میرزا کاظم، از بزرگان بم بود که فرزندان او بهسبب اقامت طولانی در کرمان به کرمانی شهرت یافتند (دولتآبادی، 174-175). برادر حیاتی، میرزا محمدحسین ملقب به رونقعلیشاه، عارف و عالم و ادیب بزرگ روزگار خود بود که از مریدان نورعلیشاه اصفهانی (د 1212 ق/ 1796 م)، قطب مشایخ نعمتاللٰهی، به شمار میرفت (همو، 176؛ نوربخش، همانجا؛ برهانی، 335؛ شافع، 188).
حیاتی که تحت تربیت برادرش بود، با تشویق او به مجالس عرفانی و بـه سلک درویشان نعمتاللٰهی درآمد (نک : همانجاها). پس از مدتی همسر نورعلیشاه شد و در پرتو ارشاد و راهنماییهای همسرش، بـه شعـر و شـاعری روی آورد (نک : اعتمادالسلطنه، نوربخش، همانجاها؛ دولتآبادی، 175؛ شافع، 188-189). حیاتی پس از مرگ همسرش، نورعلیشاه، در 1213 ق/ 1797 م به عقد ملا محمد خـراسـانی درآمـد (نک : مشیر، 173؛ بهزادی، 316؛ اعتمادالسلطنه، همانجا).
تذکرهنویسان حیاتی کرمانی را یکی از برجستهترین زنان شاعر در سدۀ 13 ق میدانند. در کلام او لطافت و قدرت بیان خاصی به چشم میخورد؛ بهخصوص که با اصول عرفانی و علوم ظاهری و باطنی آشنایی کامل داشت و به مبانی طریقت عرفان واقف و پایبند بود (وحید، 255-256؛ شافع، 188؛ نوربخش، «ج»؛ مدرسی، 471). حیاتی افزون بر شعر در نثر نیز استادی و مهارت داشت. دیباچهای منثور که بر دیوان خود نگاشته است، گواه قدرت تعلم این بانو و توانایی وی در نویسندگی است (نک : بهزادی، همانجا؛ دولتآبادی، 177- 178؛ نیز حیاتی، 1).
از حیاتی کرمانی دیوان شعری به جا مانده که مشتمل بر غزل، رباعی، قصیده، ترجیعبند و ترکیببند است. مجموعۀ اشعار وی تاکنون دو بار به چاپ رسیده است: یکبار در 1314 ش در کرمان به کوشش حسین شکوری، و بار دوم به کوشش جواد نوربخش در 1349 ش در تهران (نک : نوربخش، «د»).
مآخذ
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تذکرة الخواتین، تهران، 1304 ش؛ اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، نسخۀ خطی موجود در مرکز، شم 624‘5؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به کوشش احمد علی، کلکته، 1829 م؛ برهانی، مهدی، «حیاتی: نشانهای از حیات زن ایرانی در قرن سیزدهم (زندگی و نقد شعر حیاتی)»، کرمانشناسی، تهران، 1369 ش؛ بهزادی اندوهجردی، حسین، تذکرۀ شاعران کرمان، تهـران، 1381 ش؛ حلیـم، حسین جعفر، شرح احوال و آثـار عبدالرحیم خان خـانان، اسلامآباد، 1371 ش؛ حیاتی کرمانی، دیوان، به کوشش جواد نوربخش، تهران، 1349 ش؛ دولتآبادی، عزیز، «حیاتی کرمانی زن نورعلیشاه»، کرمان در قلمرو تحقیقات ایرانی، به کوشش محمدرسول دریاگشت، کرمان، 1370 ش؛ شافع (فتحی)، بانو مخصوص، «بانو حیاتی کرمانی»، ارمغان، تهران، 1354 ش، س 57، شم 3؛ صباحالدین عبدالرحمان، بزم تیموریه، به کوشش مسعود علی صاحب ندوی، اعظمگده، 1367 ق/ 1948 م؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1364 ش؛ غلام سرور لاهوری، «شعرای ایرانینژاد در شبه قاره»، هلال، کراچی، 1963 م/ 1342 ش، شم 2، ج 11؛ فخرالزمانی، عبدالنبی، تذکرۀ میخانه، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، 1362 ش؛ گلچین معانی، احمد، تعلیقات بر تذکرۀ میخانه (نک : هم ، فخرالزمانی)؛ همو، کاروان هند، مشهد، 1369 ش؛ مدرسی چهاردهی، مرتضى، «ورقی از تاریخ تصوف و عرفان معاصر»، ارمغان، تهران، 1346 ش، دورۀ 36، شم 9؛ مشیر سلیمی، علیاکبر، زنان سخنور، تهران، 1335 ش؛ نوربخش، محمدجواد، مقدمه بر دیوان حیاتی کرمانی (هم )؛ نهاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، به کوشش محمد هدایت حسین، کلکته، 1931 م؛ وحید دستگردی، حسن، «بزرگترین زن شاعر در قرن اخیر»، ارمغان، تهران، 1312 ش، س 6، شم 3-4؛ هاشمپور سبحانی، توفیق، نگاهی به تاریخ ادب فارسی در هند، تهران، 1377 ش؛ نیز: