زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

ختن

خُتَن،  واحه و شهری کهن در شمال غربی چین، واقع در استان سین‌کیانگ. 
واحۀ ختن به وسعت 600‘1 کمـ2، بین صحرای تاکلاماکان و ارتفـاعات کـوئن ـ لوئن (کونلـون) در یک‌سو، و رودخـانـه‌های قاراکاش و یورونگ‌کاش از سوی دیگر در ارتفاع 300‘1 تا 500‘1 متری از سطح دریا جای دارد (نک‍ : EI2, V / 37؛ IA, V(1) / 565). 
کهن‌ترین سند موجود که در آن به شهر ختن اشاره شده است، یک منبع چینی متعلق به سدۀ 2 ق‌م است. در این منبع این شهر به نام یویتیان (یُتْکان) خوانده شده است. ویرانه‌های شهر ختن باستان در حدود 8 کیلومتری غرب شهر ختن کنونی واقع است که امروزه نیز به نام یتکان خوانده می‌شود. بعدها این نام به صورت گُتَن یا ختن تحریر شده است. نام هندی شهر، یعنی کستنه یا کستنکه، به معنی تودۀ خاک، برگرفته از نام محلی شهر است (بارتولد، 77- 78). 
براساس کاوشهای باستان‌شناختی و دست‌نوشته‌های یافت‌شده، کهن‌ترین ساکنان ختن، سکاهای ایرانی‌تبار بوده‌اند (لیگتی، 233-234). از سده‌های نخستین میلادی، آیین بودا در ختن رواج داشته، و این شهر یکی از پایگاههای اصلی این آیین در منطقه بوده است و کیش بودا از طریق ختن در آسیای مرکزی راه یافته است. کهن‌ترین اثر مکتوب مربوط به کیش بودا یافت‌شده در ختن، مربوط به 269 م است؛ اما مسلماً کیش بودا دیرزمانی پیش از این تاریخ در ختن رواج یافته بود (بارتولد، 78). در افسانه‌های بودایی، ساخته شدن این شهر را به یکی از خدایان به نام وایساراوانا (الٰهۀ نعمت) نسبت داده، و گفته‌اند که این شهر از درهم آمیختن تبعیدیان بودایی هند و چین پدید آمده است (درژ، 80-82). 
کهن‌ترین دست‌نوشته‌های یافت‌شده در ختن به گویشی از زبان هندی نوشته شده است. به عقیدۀ شماری از زبان‌شناسان، زبان این دست‌نوشته‌ها زبان مردم ختن نبوده، بلکه زبانی مکتوب بوده است که به تأثیر فرمانروایی هندوسکاییان پدید آمده و زبان مردم ختن را که شاخه‌ای از زبانهای ایرانی شرقی بوده، به شدت تحت تأثیر قرار داده است. این زبان از لحاظ ساختمان دستوری، ایرانی، و از لحاظ ذخیرۀ واژگان، سخت تحت تأثیر زبان هندی بوده است. با ورود آیین بودا به سرزمینهای حوضۀ رود تاریم، فرهنگ هندی به صورت گسترده‌ای در این نواحی رواج یافته بود، تا جایی که زبان سنسکریت، زبان رسمی آنجا به شمار می‌رفت و دوشادوش زبانهای هندواروپایی محلی مانند تورفانی، قراشهری، کوچی و ایرانی شرقی به حیات خود ادامه می‌داد (بارتولد، همانجا؛ گروسه، 179). 
هیوئن تسیانگ که در اوایل سدۀ 7 م به امیرنشینهای کوچک حوضۀ رود تاریم سفر کرده است، دربارۀ آنها نوشته است: مردمان تمامی این امیرنشینهای کوچک و از آن میان ختن، پیرو کیش بودا هستند. او دربارۀ ختن نوشته است که در آنجا بیش از 100 دیر وجود دارد که حدود 000‘5 راهب بودایی که بیشتر آنها پیرو طریقت ماهایانا هستند، در آنجا به سر می‌برند و پادشاه آنجا نسب خود را به وایساراوانا می‌رساند. او همچنین راجع به ختن افزوده است: خاک آنجا با آنکه در بیشتر جاها شنزار است و زمینهای کشاورزی محدودی دارد، اما در کشتزارهای حاصلخیز آن انواع حبوبات و غلات کشت می‌شود و مردم آنجا قالیهای پشمی، نمد و تافته‌های زیبا درست می‌کنند و از زمین مقدار زیادی یشم روشن و تیره به دست می‌آید. مردم آنجا مردمانی مطیع و آرام‌اند و به دانش ارج می‌نهند و به موسیقی علاقه‌مندند (نک‍ : گروسه، همانجا؛ بلانت، 64؛ واترز، 295-298). 
در اوایل سدۀ 7 م چینیان متوجه سرزمینهای نواحی غرب چین شدند. تای‌تسونگ، امپراتور چین (سل‍ 627- 649 م) از سلسلۀ تانگ، پس از درهم شکستن ترکان غربی، سلطنت‌نشینان حوضۀ رود تاریم را یکی پس از دیگری مطیع خود ساخت. در این میان امیرنشین ختن در 632 م تحت‌الحمایگی امپراتوری چین را پذیرفت و در 635 م پسر خود را به دربار امپراتور چین فرستاد. در 648 م پس از آنکه آشناشوئل، فرمانده سپاه چین، بر امیرنشین کوچا چیرگی یافت، شخصی به نام سی‌وان‌پی را با شماری سواره‌نظام بـه ختن فرستاد و از پـادشاه ختن کـه در منابع چینی از او با نام فوشوسین یاد شده است، دعوت کرد تا به دربار چین به چانگ‌نگان برود (نک‍ : گروسه، 173، 175، 182، 187). 
به درستی معلوم نیست که بافت جمعیتی سرزمین ختن در چه تاریخی به سود ترکان دگرگون گشته است و زبان ترکی جایگزین زبان ایرانی مردم آنجا شده است (نک‍ : بارتولد، 78)؛ اما همین‌قدر می‌دانیم که در سالهای میانی سدۀ 2 ق / 8 م، ختن به انضمام کاشغر در دست طایفه‌ای از ترکان بوده و از آن زمان به تدریج مسکن و مقر امیرنشینان ترک شده است (نک‍ : اقبال، 1 / 5)؛ اما با این حال این نواحی در تابعیت دولت چین بوده است. 
مؤلف حدود العالم در سدۀ 4 ق / 10 م، از ختن برخلاف کاشغر و بخش شمالی ترکستان کنونی چین در شمار قبایل ترک و سرزمینهای تابع آنها یاد نکرده، بلکه ختن را در شمار شهرها و نواحی چین برشمرده است و دربارۀ آن نوشته است: ختن در ناحیۀ مرزی میان چین و تبت قرار داشته و بر آن شاهزاده‌ای که خود را «عظیم الترک و تبت» می‌خوانده، فرمانروایی داشته است (ص 62-63). 
از نوشتۀ ابن‌اثیر ذیل وقایع سال 397 ق / 1007 م این‌گونه پیدا است که در سالهای پایانی سدۀ 4 ق، ختن در اختیار قدرخان یوسف بن بغراخان بوده است. به نوشتۀ او، وی فاتح ختن بوده، و در 423 ق در این شهر درگذشته است. در زمان او گروهی از عالمان و فضلا در این شهر اقامت داشته‌اند و نماز جماعت در آنجا برگزار می‌شده است (9 / 191، 298- 299). از این نوشتۀ ابن‌اثیر چنین برمی‌آید که اسلام در ختن رشد فزاینده‌ای داشته، اما بااین‌حال بنابر نوشتۀ گردیزی در سدۀ 5 ق / 11 م، بیشتر مردم ختن همچنان بر کیش بودا بوده، و شماری مسیحی نیز در آنجا به‌سر می‌برده‌اند. در آن زمان، در این شهر 16 معبد بودایی برپا بوده و افزون بر آن، دو کلیسا نیز از آنِ مسیحیان، یکی در درون، و دیگری در بیرون شهر وجود داشته، و گورستان مسلمانان نیز در بیرون از شهر قرار داشته است (ص 270-271). 
از سدۀ 5 ق / 11 م تا اوایل سدۀ 7 ق / 13 م، که ختن تحت حکومت ایلک‌خانان و قراختاییان قرار داشت، اندک‌اندک به شهری اسلامی بدل شد. سپس در اوایل سدۀ 7 ق، با انعقاد پیمانی میان کوچلک‌خان، امیر نایمانها، و سلطان محمد خوارزمشاه بر ضد گورخان، سلطان قراختاییان، کوچلک‌خان توانست بر بخش عمده‌ای از متصرفات قراختاییان، و از آن جمله ختن چیرگی یابد. او مسلمانان شهر ختن را مجبور به ترک اسلام، و پیروی از یکی از آیینهای بودایی و یا مسیحی کرد و علاءالدین محمد ختنی، مقتدای مسلمانان ختن را بر در مدرسه‌اش به دار آویخت؛ اما دیری نگذشت که سپاهیان چنگیزخان به ختن رسیدند و این شهر را به تصرف خود درآوردند (نک‍ : جوینی، 1 / 46- 49). 
پس از چیرگی مغولان، جبه‌نویان، از فرماندهان سپاهیان چنگیزخان، به مردم نواحی فتح‌شده آزادی مذهب داد و فشاری را که کوچلک‌خان به مسلمانان ختن و کاشغر و دیگر نواحی تحت تسلطش تحمیل کرده بود، برطرف ساخت. پس از مرگ چنگیز، سرزمینهای تحت حاکمیت او میان پسرانش تقسیم شد. در این میان، ختن در قلمرو جغتای قرار گرفت (وصاف، 183، 314). اما مارکوپولو که در سدۀ 7 ق، از سرزمینهای تحت حاکمیت مغولان دیدار کرده بود، ختن را تحت حاکمیت خان بزرگ مغولان (قوبیلای قاآن) برشمرده، و آن را سرزمینی به درازای حدود 8 روز راه، و با مردمانی مسلمان توصیف کرده است. به نوشتۀ همو این سرزمین دارای شهرها و دژهای بسیاری بوده که زیباترین آنها شهر ختن به شمار می‌رفته است (نک‍ : سفرنامه ... ، 62). 
پس از مغولان، ختن به تصرف تیموریان درآمد («دائرةالمعارف ... »، XVIII / 252)، اما با افول قدرت آنان، ختن به تصرف امیران مغول‌تبار دوغلات درآمد (نک‍ : گروسه، 803-804). ختن در سدۀ 12 ق / 18 م، جزئی از قلمرو روحانی خواجگان بوده است، اما بعد از حکومت خواجگان، تحت فرمان قلموقها قرار گرفت و سپس به تصرف چینیان درآمد (بارتولد، 79-80). پس از برافتادن حکومت پادشاهی در چین و اندکی پس از دستیابی کمونیستها به قدرت، ارتش چین از ختن به‌عنوان پایگاهی برای لشکرکشی به تبت استفاده کرد (اشپولر، 170). 
شهر ختن در 2010 م / 1389 ش، نزدیک به 000‘120 تن جمعیت داشته است که از این میان، حدود 97٪ آنان را مسلمانان اویغور تشکیل می‌داده‌اند («چین ... »، npn.؛ «خاستگاه ... »، npn.) که به گویشی از زبان ترکی گفت‌وگو می‌کنند (استاین، 154, 228). 

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ترجمۀ محمود میرآفتاب، تهران، 1365 ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، تهران، 1342 ش؛ بارتولد، و. و.، گزیدۀ مقالات تحقیقی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1358 ش؛ بلانت، ویلفرید، جادۀ زرین سمرقند، ترجمۀ رضا رضایی، تهران، 1362 ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1334 ق / 1916 م؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ سفرنامۀ مارکوپولو، ترجمۀ منصور سجادی و آنجلا دی جوانی رومانو، تهران، 1347 ش؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347 ش؛ گروسه، رنه، امپراطوری صحرانوردان، ترجمۀ عبدالحسین میکده، تهران، 1365 ش؛ وصاف، تاریخ، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، 1383 ش؛ نیز: 

«China: Xinjiang», Citypopulation, www.citypopulation.de / China-XinjiangUygur.html; Drège, J.-P., The Silk Road Saga, Italy, 1989; EI2; «The Hometown of Silk and Jade», Travel-Silkroad, www.travel-silkroad.com / english / dongfanwenming / history / htsj / sczx.htm; IA; Ligeti, L., Bilinmeyen İç Asya, tr. S. Karatay, Ankara, 1986; Stein, M. A., ṣand-Buried Ruins of Khotan, New Delhi, 2000; Türkiye diyanet vakfı İslâm ansiklopedisi, Istanbul, 1998; Watters, Th., On Yuan Chwang's Travels in India, eds. T. W. R. Davids and S. W. Bushell, Delhi, 1973.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.