خیش
خیش، یا گاوآهن، ابزار سنتی برای شخم زمینهای زراعی. خیش که صورت گویشی آن خیچ است، در فرهنگها به صورتهای خویش، و هیش نیز آمده است. از ترکیبات آن خویشکار / خیشکار (برزگر)، خیشاوه (زمینِ شیارکرده) و خویشکاری / خیشکاری (کشاورزی) است ( آنندراج، ذیل خیشاده؛ فرهنگ ... ، نیز برهان ... ، ذیل خیش و خیچ؛ هرن، 114؛ خالقی، 1/ 665، نیز حاشیۀ 1-2). خیشکار به معنی برزگر، دهقان و کشتگر، در بعضی نسخههای شاهنامه به صورت خویشکار نیز آمده است (شامبیاتی، 222).
خیش از کهنترین زمان تا امروز
گیرشمن سابقۀ استفاده از خیش را به پیش از هزارۀ 4 قم میرساند و آن را عاملی در راستای ترقی سریع دهکده، توسعۀ کشاورزی، پذیرفتن طرز کارکرد اجتماعی، یـاریگرفتن از همسایگان بـرای همـوارکردن زمیـن و آبیاری میداند (ص 16، 19). لینتن اختراع خیش را به طور تقریب در «دنیای قدیم»، در فاصلۀ زمانی 000‘5 تا 500‘ 3 قم (تمدن نوسنگی)، در منطقۀ آسیای جنوب غربی میداند و اضافه میکند این منطقه باید بهحق «خاور کهنسال» نامیده شود که کشاورزان آن هنوز هم به همان نحوۀ اجداد نوسنگی خود زندگی میکنند. در ابتدای دورۀ نوسنگی، مزارع را با بیلچههای سنگی و چوبکهای حفاری شخم میزدند؛ پس از آن، خیش چوبی که مردان یا گاوان آن را میکشیدند، به کار گرفته شد (ص 215-216). مؤلفی دیگر معتقد است تمدن جهانْ اهلیکردن اسب و نیز اختراع لگام، مهمیز، گاوآهن، یوغ و ارابه را مدیون آسیای جنوب غربی است که بزرگترین نقش را در تاریخ تحول وسایط کشش و نقلیۀ زمینی ایفا کرد. در این میان، نقشی ویژه برای ایران قائلاند؛ زیرا مهد نژادهایی از سواران بیمانند همچون آشوریان و پارسیان بوده است (روسو، 118- 119).
یکی از امتیازهای اهلیکردن حیوانات استفاده از نیروی آنها برای کشیدن خیش بود (وایت، 77- 78). فقط اختراع گاوآهن و وجود نیروی جانوران اهلی، مانند گاو (ه م) و بعدها اسب (ه م) به انسان امکان داد تا مزارع گستردهای را شخم بزند و پایههای واقعی کشاورزی پرسود را بنا کند (لانگ، 207).
یکی از نظریهپردازان معتقد است همۀ فرهنگهای عالی از کشاورزی برخوردارند و نظام شبانی در هیچ موردی، فرهنگی به بار نیاورده است که به اندازۀ فرهنگ عالی و پیشرفتۀ منبعث از کشت و پرورش گیاهان باشد. معیشت متکی بر خوراکهای خودرو، پستترین روشهای نظارت بر نیروهای طبیعت، و کشاورزی بهترین آنها ست (وایت، 81). به گفتۀ تایلر، غلات «نیروی محرک بزرگ تمدن» بودهاند. همۀ فرهنگهای بزرگ تاریخ درنتیجۀ کشت غلات تکامل یافته و پابرجا ماندهاند (نک : همو، 82) و اینهمه را بشر مدیون خیش است که از هزارۀ 4 قم تا امروزه، به طور مستمر و دائم در خدمت انسان بوده است. در فنون مربوط به استحصال، کاشت و ساماندهی خاک، گاوآهن، خیش و کجبیل از ابزارهای عمده برای سبککردن زمین است. در مناطقی که خیش و گاوآهن وجود ندارد، کجبیل به کار میرود. خیش در اصل کجبیلی است که به جای ضربهزدن، روی زمین کشیده میشود. وقتی خیش چنان تکامل یابد که بتواند خاک را برگرداند، به گاوآهن به معنی واقعی آن تبدیل میشود (میشهآ، 152-153). لوروا گوران نیز در فرایند تکامل و فنون، خیش را صورت تکاملیافتۀ کجبیل میداند (ص 80).
کهنترین خیشها
جیمز هال نوشته است نقش خیشِ بینالنهرین معروف به خیش سومری، و مربوط به هزارۀ 4 قم، برای نخستینبار روی مهرهای استوانهای (سیلندر) کهن دیده میشود و تا سدۀ 7 قم در نقوش بینالنهرینی تکرار میگردد (ص 139). مرتنسن نوشته است گاوآهن جنوبی ساخت دزفول شباهت تعجبآوری با گاوآهنی دارد که بر مهر استوانهایشکل سومری و متعلق به اواسط هزارۀ 3 قم حک شده است (نک : ص 297- 298). لانگ نیز ضمن اشاره به کاربرد گاوآهن در کشاورزی در میان اقوام هندواروپایی، نوشته است قدیمترین گاوآهن کشفشده به هزارۀ 3 قم تعلق دارد (همانجا). لوحۀ آشوری متعلق به 722 قم، خیشی را نشان میدهد که شباهت تامی با خیش خوزستان دارد (وولف، 264-265، تصویرهای 356, 359).
همین شباهت در طرحی بر مُهری از دورۀ هخامنشی (559-330 قم) دیده میشود. حکاکی این نقش، نشانۀ اهمیت ابداع این وسیله و این شیوۀ شخم است که به بالارفتن سطح تولید و رشد نیروهای تولیدی کمک کرده، و به شکلهای تازهای در سازمان کار منتهی شده است (پورکریم، «جفت ... »، 28، 30). اودریکور خیش دوبازوی موجود در لرستان را ابتداییترین نوع خیش دودسته و میراث خیش سومری میداند که تیغۀ آن زائدهای به شکل پوکه دارد و کشش آن با یوغ جفتی است (ص 107، تصویر 25).
سندی نیز دربارۀ خیش از اوایل هزارۀ 1 قم وجود دارد و آن پیکرک مفرغی خیش با دو رأس گاو و یوغ بهدستآمده از حفاریهای مارلیک (چراغعلیتپه) در اراضی رحمتآبادِ رودبار گیلان است. این سند نشان میدهد که شیوۀ شخمزدن زمین با خیش و با دو گاو، بسیار کهن بوده است. گویا اصطلاح «جفت» بهعنوان واحد زمین زراعی، از ترکیب خیش با یک جفت گاو نر حاصل شده است که آن را «جفت گاو» نامیدهاند. البته خیش را بنابر اقتضا، به یک جفت یا تنها به یک قاطر، مادیان، الاغ و یا شتر میبستهاند و حتى به ناچار آن را یک انسان نیز میکشیده است (پورکریم، «جفت»، 28- 29).
خیشهای کنونی در ایران
وولف تمام خیشهای ایران را در نوع سوزنی یا قلمی طبقهبندی کرده و نوشته است همۀ آنها از چوب سخت ساخته شدهاند و چوب طویل آنها با بندی چرمین به یوغ متصل میشود که روی شانههای حیوان، بین گردن و کوهان او میافتد و با یک جفت میخِ یوغ، در جای خود نگاه داشته شده، با بندهایی چرمین در زیر گردن گاو به هم بسته میشود. وقتی خیش با حیوانات دیگر چون اسب، قاطر، الاغ و شتر کشیده میشود، به دور گردنشان خاموت میاندازند. با این خیش خاک بریده میشود و بالا میآید. این خیش خاکبرگردان و حتى تیغۀ تابدار هم ندارد که با آن خاک را برگردانند (ص 262-263).
در مردمشناسی تحرک و در رویکرد طبقهبندی و گونهشناسی آن، به خیش نه از نظرِ داشتن چرخ، بلکه از دیدگاه توزیع جغرافیایی توجه میشود که از نظر تاریخی گویاتر است (اودریکور، 105). وولف نیز خیشهای ایران را از نظر جغرافیایی و اقلیمی به 5 گونه تقسیم کرده است: 1. خیش مناطق اطراف دریای خزر، 2. خیش مناطق جنوب شرقی، 3. خیش مناطق شمال غربی، 4. خیش مناطق شمالی و 5. خیش خوزستان (ص 262-263).
تقریباً میتوان گفت خیشهای متداول در تمام مناطق ایران در شکل ظاهری همه تا حد زیادی همگوناند، کارکرد مشابهی دارند و فقط تفاوتهایی جزئی در آنها دیده میشود. در این میان، ظاهر دو نوع خیش با بقیه بسیار متفاوت است؛ یکی از آنها خیشهای کوتاه، سبک و کاملاً مناسب کار در زمینها و مزارع برنجکاریِ مملو از آب اطراف دریای خزر است.
البته در منطقۀ گیلان و آذربایجان، برای شخمزدن زمینهای خشک و سخت، از خیشهایی با تیر مالبند بلند استفاده میشود و دو رأس گاو نر آنها را میکشد (نک : تصویرها).