دحوالارض
دَحْوُالْاَرْض، باوری برگرفته از اشارۀ قرآن کریم و رایج در میان عموم مسلمانان، مبنیبر گستردن زمین در آغاز خلقت از زیر کعبه، که نزد شیعیان همچون یکی از روزهای مبارک در تاریخ بشر، و تاریخ رویداد آن 25 ذیقعده شناسانده شده است.
در توضیح معنای دحوالارض، نخست باید از معنای «دحو» سراغ گرفت. دقت در کاربردهای مختلف ریشه «د ح و» در زبان عربیِ سدههای نخست پس از اسلام نشان میدهد که همزمان برای اشاره به چند معنا کاربرد یافته است: 1. کوبیدن و چسباندن: اگرچه لغتشناسان چنین معنایی را برای آن نگفتهاند، برخی کاربردهای آن بهوضوح بیانگر چنین معنایی است (برای نمونه، نک : نصر بن مزاحم، 549؛ نیز طبری، تاریخ، 1 / 38، که «ارساء» جبال را به معنای دحوالارض گرفته است)؛ 2. پرتابکردن (برای نمونه، نک : ابنشهرآشوب، 2 / 126؛ ابنمیثم، 257)؛ 3. ازجایکندن و غلتانیدن (برای نمونه، نک : ابنرستم، 665؛ مفید، الارشاد، 1 / 338؛ طوسی، الامالی، 88)؛ 4. گاه نیز این ریشه برای اشاره به حاصل اینهمه که پهن و گستردهشدن شیئی است که کوبیده یا پرتاب شده، بر معنا غلبه یافته است (برای نمونه، نک : ابنهشام، 3 / 103). شاید بهترین مثال برای ملموسشدن این معنای اخیر، همان است که ابنابیالحدید بهاشاره آورده است: «آنگاه که خمیر با کوبیدنهای پیاپی پهن و گسترده شود، گویند که دحو شده است» (6 / 139). به نظر میرسد که در تعبیر دحوالارض، دحو در همین معنا با ارض رابطۀ همنشینی یافته است.
براینپایه، در ارائۀ تصویری از نگرش روایات به دحوالارض باید گفت: معتقد بودهاند زمین را که خداوند نخست بهصورت کومهای متراکم از لای و کف آبهای سطح زیرین خلق کرده بود (ابنقتیبه، 1 / 374؛ عیاشی، 1 / 186؛ نیز نک : ابنبطه، 3 / 333)، از زیر کعبه (ابوالشیخ، 4 / 1386؛ ملطی، 71) یا همان مکانی که بعدها کعبه در آن جای گرفت (همانجا)، بر سطح آبها (ابوالشیخ، 2 / 600-601)، بر پشت ماهی (طبری، همان، 1 / 39)، یا حتى سطحی از نور (ابوالشیخ، 4 / 1394) گستراند. زمان این رویداد را نیز گاه در دو روز نخست خلقت پیش از خلق آدم (قس: طبری، همان، 1 / 37)، و گاه در روایات شیعی همزمان با نزول آدم از بهشت و فروفرستادهشدن کعبه چونان رحمتی برای وی (نک : کلینی، 4 / 150؛ مفید، مسار ... ، 34؛ ابنطاووس، 2 / 27)، و حتى بهنحوی مشخصتر در 25 ذیقعده (کلینی، همانجا) دانستهاند.
در مقام دستهبندی مشترکات خوانشهای مختلف از رویدادی که ذکر آن رفت، میتوان به این عناصر اشاره کرد: 1. شیوۀ خاصی از گستردهشدن زمین بر سطح آب، همانکه با تعبیر «دحو» بدان اشاره شده است؛ 2. توجه روایات مختلف بدین معنی که گستردن زمین رحمتی بزرگ از جانب خداوند برای بشر بوده است، که البته این معنی در روایات شیعی با تکیه بر رحمتبودن کعبه بهصراحت بیان شده (نک : ابنبابویه، 207) و با نظر در روایات عامه نیز قابل درک است (برای نمونه، نک : طبری، تفسیر، 1 / 547- 548)؛ 3. توجه بدینکه دحوالارض از سرزمین مکه آغاز شده است (فاکهی، 2 / 295) و توجهدادن به زمانی خاص برای این رویداد، هرچند با اختلاف در تعیین تاریخ آن.
میتوان همین عناصر را نیز در شیوۀ نگرش برخی فرهنگهای دیگر به مراحل خلقت زمین و جایگرفتن بشر در آن پی گرفت. بهعنوان نمونه، در ایران باستان باوری مبنیبر گستردن زمین به درخواست جمشید از اهورهمزدا رواج داشته است؛ بدینترتیبکه گویا جمشید در پی افزایش جمعیت زمین و تنگآمدنش بر مردمان، از اهورهمزدا خواسته است وسعتش بخشد (نک : وندیداد، 2: 8-11). شاید بتوان گزارش بیرونی (ص 222) از باور ایرانیان به دحوالارض را جلوهای از اعتقاد یادشده دانست:
برپایۀ این گزارش روز جشن مهرگان با دحوالارض و نیز قراردادهشدن کالبدها برای ارواح مقارن گشته، و بدینسان بهوضوح میان آغاز زندگی دنیایی انسان و کشیدن زمین گونهای پیوند برقرار شده است؛ پیوندی که با مضمون برخی روایات اسلامی مبنیبر دحو زمین همچون رحمتی برای آدم ابوالبشر، و هم از نظر تعیین زمانی برای این رویداد بیشباهت نیست. بااینحال، مشکل بتوان میان سخن از گستردن سطح زمین برای جایگرفتن جمعیت بیشتری از مردمان با گستردن زمین در آغاز خلقت بر سطحی از آب، آنگونه که در فرهنگ اسلامی جایگاه یافته است، تناسب مستقیم یافت.
پیشینۀ باور به دحوالارض در فرهنگ مردم شبهجزیره بهدرستی دانسته نیست. در دو جای قرآن کریم با کاربرد تعبیر «دحو» زمین، بهاجمال از موضوع یاد شده، که یکی (نازعات / 79 / 30) در مقام جدل با کافران دربارۀ قیامت (نک : آیات آغاز و پایان همان سوره)، و دیگری در مقام سوگندخوردن (شمس / 91 / 6: با لفظ «طحو») است. هر دو کاربرد گونههایی استشهاد به امری پذیرفته برای مخاطباناند. براینپایه میتوان گفت که اعتقاد به دحوالارض نزد عرب پیش از اسلام هم بوده است؛ هرچند نمیتوان تبیینی از باور ایشان دراینباره به دست داد. در جای دیگری از قرآن کریم (نوح / 71 / 19) نیز از گستردن زمین با تعبیر «بسط» یاد شده است که آن را نیز باید به دو مورد پیشین افزود.
واژۀ قرآنیِ طحو برای معاصران ابنعباس ناشناخته بوده، و از سوی او مترادف با «دحو» شناسانده شده است (حاکم، 2 / 524؛ نیز نک : بخاری، 4 / 74). شباهت معنای دحو در کاربرهای یادشده با ریشۀ «طحو» در عبری شایان تأمل است. طَحَح در عبری به معنای افکندن و پرتابکردن است (مشکور، 2 / 518)؛ حالآنکه در بیشتر زبانهای سامی و ازجمله عبری، ریشۀ دحو به معنای فروکردن، سوراخکردن و فشارآوردن است (نک : همو، 1 / 240). نمیتوان میان معنای ریشۀ دحو در زبانهای سامی با عموم کاربردهای عربی دحو در دورههای متأخرتر ارتباط معناداری یافت (برای استثنایی در کاربردهای متأخر، نک : علی بن جعد، 385). به نظر میرسد دحو صورت تغییر شکل یافته، و طحو ریشۀ کهن آن باشد؛ ریشۀ کهنی که به استناد گزارش یادشده از ابنعباس در سدۀ 1 ق / 7 م به فراموشی میگراییده است.
جالب اینجا ست که ریشۀ «د ح و» که خود آن اندازه در نیمۀ نخست سدۀ 1 ق شناخته بوده که کلمات دیگر را نیز با آن توضیح دهند، بهمرور دچار تیرگی معنایی شده است. یک نسل بعد از ابنعباس، عبدالرحمان بن زید، تابعی مدنی، این ریشه را تنها به تناسب سیاق متن معنا کرده است، که نشان میدهد معنای قدیم، دیگر آن وضوح سابق را حداقل در نگاه وی نداشته است (نک : طبری، تفسیر، 30 / 47). با درنظرداشتن این نکته که رواج باوری فراگیر دربارۀ چگونگی دحوالارض میتوانست مانع از این تیرگی معنایی شود، مشکل بتوان پذیرفت که باوری فراگیر و شفاف دربارۀ چگونگی دحوالارض در پایان سدۀ 1 ق در فرهنگ عمومی مسلمانان رایج بوده است.
بههرروی احتمالاً در همان یکی ـ دو سدۀ نخست هجری روایات مختلف و متنوعی رواج داشتهاند که هریک بهگونهای با دحوالارض پیوند برقرار میکنند. دراینمیان، مشخصاً میتوان به روایات خلق کعبه اشاره کرد که هرچند گاه در آنها تصریحی به دحوالارض دیده نمیشود، ولی در صورتبندی بحث یاریرسان است: خلق کعبه در 000‘2 سال پیش از آفرینش زمین (همو، تاریخ، 1 / 38، تفسیر، 1 / 548؛ کلینی، 4 / 150)، خلق کعبه همچون رحمتی برای آدم پس از دلتنگی دوری از بهشت (طبری، همان، 1 / 547)، خلق کعبه در دو روز نخست خلقت (بخاری، 6 / 35)، خلق زمین از کف متراکم در مکانی که بعدها کعبه در آن قرار داده شد (طبری، همانجا)، و جوشیدن تمامی چشمهها و نزول برکات از زیر کعبه (برقی، 2 / 569). فهمهای بعدی مسلمانان از دحوالارض، دستاورد چینشهای مختلف مضامین این روایات و تلاش برای بهدستدادن تصویری کلی از این میان است.
چنانکه ملاحظه میشود، یکی از مضامین مهم و نقشآفرین در چینشهای یـادشده، گزارشها دربارۀ پیدایی کعبـه است. قدیمترین گزارشها دراینباره که روایت منتسب به تابعین هستند، خود بازمانده از باورهایی کهن به نظر میرسند. این روایات گزارشگر دیدگاههایی مختلف و متناقض از تابعیناند که نشان میدهند باوری عمومی دربارۀ تاریخ پیدایی خانۀ کعبه وجود نداشته است. از نگاه برخی تابعین، پایهگذاری کعبه در دورههایی بعد از آغاز زندگی زمینی آدم بوده است. برخی دیگر نیز پیدایی آن را مربوط به مدتها پیش از آفرینش زمین دانستهاند (نک : طبری، همان، 1 / 546- 548؛ نیز ابوحاتم، 69). دراینمیان، گاه تصریح شده که گستردن زمین در آغاز خلقت، از زیر کعبه بوده است. قریشیبودن غالب مروجان چنین اندیشهای جلب نظر میکند؛ آنسانکه شاید بتوان گفت: چنین باوری از اعتقادات خاص یا دستکم مورد حمایت ایشان بوده است. از میان ایشان میتوان به ابنعباس، از قریشیان اصیل (طبری، تاریخ، همانجا) و مجاهد بن جبر، از موالی قریش (بیهقی، 3 / 431؛ طبری، تفسیر، 30 / 45) اشاره کرد (برای نمونهای از تفاخر قریشیان، نک : فاکهی، 2 / 295).
اندکی بعد از عصر مفسران نخست، گفتارهایی منتسب به اهل بیت (ع) با مضامینی مشابه همین اقوال نیز رواج یافته که در میان شیعیان مورد توجه واقع شده است (برای نمونه، نک : عیاشی، 1 / 186؛ کلینی، همانجا).
بااینحال، بانظربه شیوۀ طبری (د 310 ق / 922 م) در نقل روایات تفسیر آیات دحوالارض، میتوان گفت که دحوالارض از زیر کعبه از عصر این مفسران تا نیمههای سدۀ 4 ق / 10 م در کانون توجه نبوده، و در نگاه عامۀ مسلمانان، تنها همچون یکی از دیدگاهها در تبیین چگونگی پیدایی زندگی اینجهانی، یا یکی از اقوال مختلف در تفسیـر آیـۀ 30 نـازعات (79) مطرح بـوده است. افزونبراین، هیچکدام از صاحبان صحاح سته، این روایات را در کتاب خویش نیاوردهاند. در تفسیر آیۀ یادشده، بخاری دحوالارض را بدون پیجویی ارتباطی با موضوعات یادشده در روایات، به معنای آبادانی دنیا گرفته است (همانجا).
گویا تلاشهایی برای دستیافتن به گونهای تبیین دربارۀ چگونگی دحوالارض پی گرفته شده، و حاصل آن از حدود ربع سوم سدۀ 4 ق رخ نموده است. ملطی (د 377 ق / 987 م) در التنبیه و الرد على اهل الاهواء و البدع، گستردن زمین با «دحو کومۀ متراکم از کف و لای آبهای سطح زیرین در روز سوم خلقت از مکان کعبه روی سطح آبها» را چنان بیان میکند که گویی از عقاید صحیح و پذیرفتۀ مسلمانان است (ص 71). ابولیث سمرقندی (د 373 ق / 983 م) را نیز در این زمینه، سخنانی مشابه او ست (ص 161-162). به نظر میرسد که ذهنیت یادشده، در خلال این مدت از مجموع روایات پیشگفته حاصل شده است.
در روایات شیعه، 25 ذیقعده بهعنوان تاریخ این رویداد شناخته شده، و در پی تأکید بر نزول رحمت خداوند بر انسان با فروفرستادن کعبه و مبارکبودن این روز، جایگاه و ارزشی نمادین یافته است. در این روایت، روز دحوالارض در کنار مبعث پیامبر (ص)، غدیر خم و ولادت ابراهیم (ع) یا گاه ولادت پیامبر (ص)، بهسان عید مطرح شده است که روزۀ آن بیشترین ثواب را دارا ست. در روایت ابنبابویه، روز عرفه و عید قربان نیز در کنار این روزها قرار گرفتهاند، ولی این باهمایی کمتر دیده میشود (ص 207- 208؛ مفید، مسار، 371). شباهتهایی همچون میزان ثواب یادشده برای روزۀ هریک از آنها، نشان از آن دارد که از نگاه شیعیان، آن 4 روز در کنار هم دیده شدهاند.
بدینسان، در فرهنگ شیعی روز دحوالارض آغاز زندگی زمینی انسان شناسانده، و با قرارگرفتن در کنار روزهای نمادین دیگری چون روز ولادت و بعثت پیامبر (ص) و روز غدیر خم، که نماد تجدید حیات دینی بشرند، و هم با تأکید بر سنت روزهداری در آنها، همچون گرامیترین روزهای سال در نظر گرفته شده است. روایتی نیز نقل شده است که از ظهور امام زمان (ع) در روز 25 ذیقعده میگوید (همانجا). حتى در دعایی برای روز دحوالارض بهوضوح میان جایگاه نمادین این روز با تعالیم شیعی در زمینۀ انتظار فرج پیوند برقرار شده است (طوسی، مصباح ... ، 669-670). بدینترتیب روز دحوالارض در بهدستدادن یک تاریخ کلامی توسط شیعیان برای زندگی بشر، در کنار 3 روز دیگر نقطۀ عطفی دانسته، و در مسیر پیونددادن آغاز زندگی انسان در این جهان با روزهای مهم در مسیر هدایتش، به کار گرفته شده است.
مآخذ
ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1379 ق / 1959 م؛ ابنبابویه، محمد، المقنع، قم، 1415 ق؛ ابنبطۀ عکبری، عبیدالله، الابانة، به کوشش عثمان عبدالله آدم اثیوبی، ریاض، 1418 ق؛ ابنرستم طبری، محمد، المسترشد، به کوشش احمد محمودی، تهران، بنیاد کوشانپور؛ ابنشهرآشوب، محمد، مناقب آل ابیطالب، نجف، 1376 ق / 1956 م؛ ابنطاووس، علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، به کوشش جواد قیومی اصفهانی، قم، 1414 ق؛ ابنقتیبه، عبدالله، غریب الحدیث، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابنمیثم بحرانی، میثم، شرح مائة کلمة، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، قم، جامعۀ مدرسین؛ ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، 1411 ق؛ ابوحاتم رازی، احمد، الاصلاح، به کوشش حسن مینوچهر و مهدی محقق، تهران، 1377 ش؛ ابوالشیخ اصفهانی، عبدالله، العظمة، به کوشش رضاءالله مبارکفوری، ریاض، 1408 ق؛ ابولیث سمرقندی، نصر، «بستان العارفین»، در حاشیۀ تنبیه الغافلین، دهلی، کتابخانۀ اشاعت الاسلام؛ بخاری، محمد، صحیح، استانبول، 1315 ق؛ برقی، احمد، المحاسن، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، 1331 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش ادوارد زاخاو، لایپزیگ، 1923 م؛ بیهقی، احمد، شعب الایمان، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، 1410 ق؛ حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک، به کوشش یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت، 1406 ق؛ طبری، تاریخ، بیروت، 1407 ق؛ همو، تفسیر، بیروت، 1405 ق؛ طوسی، محمد، الامالی، قم، 1413 ق؛ همو، مصباح المتهجد، بیروت، 1411 ق / 1991 م؛ علی بن جعد بغدادی، مسند، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، 1410 ق / 1990 م؛ عیاشی، محمد، التفسیر، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، کتابخانۀ علمیۀ اسلامیه؛ فاکهی، محمد، اخبار مکة، به کوشش عبدالملک عبدالله دهیش، بیروت، 1414 ق؛ قرآن کریم؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1391 ش؛ مشکور، محمدجواد، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران، 1357 ش؛ مفید، محمد، الارشاد، قم، 1414 ق؛ همو، مسار الشیعة، به کوشش مهدی نجف، بیروت، 1414 ق / 1993 م؛ ملطی، محمد، التنبیه و الرد على اهل الاهواء و البدع، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، 1977 م؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1382 ق؛ وندیداد، ترجمۀ هاشم رضی، تهران، 1376 ش.