ذکر
ذِکْر، یادکردن خداوند، نشانهها و نعمتهای او در ذهن و تجلیبخشیدن به این مرور ذهنی در گفتار با گزاردن آیینهایی چون تهلیل، تسبیح، لاحول گفتن، مرور و تکرار اسماءالحسنى، یا مشارکتجویی در هر عمل آیینی فردی یا جمعی که بتواند موجب این یادآوری گردد. از نگاه مسلمانان، ذکر گفتن عبادتی بسیار مهم و برخوردار از فضیلت شمرده میشود؛ چنانکه هدف از برگزاری برجستهترین عبـادات و آیینهای اسلامی ــ مثل نمـاز و حج ــ را ذکر خدا میدانند، یا گاه مجالس وعظ و دیگر اجتماعات، تشریفات و یادبودهای مذهبی را «مجالس ذکر» میخوانند.
در کاربردهای عرفی و آثار مکتوب مسلمانان، تعبیر ذکر به نحو خاص برای اشاره به تکرار الفاظی چون حمد و تسبیح خدا، و حتى بهوضوح در تقابلی ظاهری با قرائت قرآن، دعا یا نماز به کار میرود (برای نمونه، نک : طیالسی، 307).
در قرآن کریم 274 بار واژۀ «ذکر» و مشتقات آن به کار رفته است. 63٪ از این شمار قابل توجه، ضمن سورههای مکی جای گرفتهاند، که نشان میدهد ذکر از آموزههای بنیادین و اولیۀ اسلامی است (نک : عبدالباقی). ازدیگرسو، کاربرد گستردۀ آن در سورههای مدنی، نشان میدهد که تا پایان عصر نزول قرآن، همچنان تبیین مفهوم ذکر و ترویج آن مورد توجه بوده است (نک : مهروش، «تاریخ ... »، 52-54).
ذکر در آیات مکی روشی ساده و عامهفهم برای کسب معرفت است (برای مؤلفههای معنایی ذکر در قرآن کریم، نک : مروتی، سراسر مقاله). همچنانکه از اهل خرد انتظار میرود معرفتهای نظری عمیق به حقایق هستی داشته باشند، عموم نیز باید با نظر در آیات و نشانههای الٰهی، معرفتی ضروری و زودیاب حاصل کنند و بهاصطلاح، متذکر شوند (برای تفصیل بحث دربارۀ تذکر همچون یک شیوۀ تربیتی مهم قرآنی، نک : قائمیمقدم، سراسر مقاله). این نشانهها بهقدری واضحاند که هرکسی میتواند بدون غور در مباحث عمیق نظری، بدانها راه جوید و هرچه را از خاطر برده است، به یاد آورد (نک : هود / 11 / 24، 30؛ مؤمنون / 23 / 84-85). فرصت برای متذکرشدن هم تا زمانی باقی است که نشانههای قابل تردید، جای خود را به شواهدی انکارناپذیر دهند؛ شواهدی مثل نزدیکشدن عذاب خدا، که درآنصورت، ایمانآوردن سودی نخواهد بخشید (اعراف / 7 / 165؛ نیز نک : طلاق / 65 / 8-10).
بهتدریج از اواخـر دوران مکـی معنـای جـانبی ذکـر ــ یعنی بزرگداشت امر مذکور ــ در کاربردهای قرآنی غلبه مییابد؛ امری که تلقی آیینی از ذکر را به همراه دارد. ذکر خدا در این دوران یعنی به یادآوردن خدا و نشانهها و نعمتهایش بهقصد اعتراف به جایگاه او در هستی و بزرگداشت او (اعراف / 7 / 205؛ زخرف / 43 / 13؛ انسان / 76 / 25). این رویکرد همچنان در سرتاسر دوران مدنی غالب است و ازآنپس نیز در طول تاریخ تمدن اسلامی، همین درک متداول میشود (نک : مهروش، همان، 46- 49).
ذکر خدا به قدری در فرهنگ اسلامی رفتاری معمول تلقی میشود که حتى در رفتارهای روزمرۀ عادی هم بسیار پرکاربرد است. بسیاری از تکیهکلامهایی که مسلمانان روزانه به کار میبرند، عباراتی ذکرگونه مثل نامهای خدا یا حمد او را در بر دارد؛ یا در بسیاری از تعارفات روزمره و عرفی همچون مجامله با عطسهکننده، عبارتی به کار بسته میشود که بهوضوح، متضمن ذکر خداوند است (برای نمونههایی از کاربرد ذکر در محاورات روزمره، نک : طبرانی، الدعاء، 546 بب ).
گفتهاند کلام پاکی که در قرآن از بالارفتنش به درگاه خدا سخن رفته (فاطر / 35 / 10)، ذکر خدا ست (بغوی، 3 / 566). نیز، گاه ذکر خدا با طاعت او همارز نمایانده (برای نمونه، نک : التفسیر، 397)، و از نشانههای اهل ایمان شناسانده شده است (نهجالبلاغة، خطبۀ 193). همچنین، ذکر خداوند را نوعی حقشناسی و شکرگزاری در برابر الطاف او دانستهاند (ابنحبان، 3 / 142). ذکر خدا سبب میشود که خداوند نیز بندۀ ذاکر خود را به یاد آورد و حاجات وی را برآورده کند (بقره / 2 / 152؛ بخاری، خلق ... ، 105؛ ابنابیعاصم، المذکر ... ، 56). پیوند میان شکر خدا با ذکر وی چنان مستحکم است که ذکر خدا نماد پیروزمندی و شکرگزاری در پی آن شناخته میشود؛ چنانکه گفتهاند هرگاه کسی در خواب ذکر گفت، پیروزی خواهد یافت ( تفسیر الاحلام، 1 / 90).
نماز همچون بارزترین مصداق ذکر (نک : طوسی، 1 / 682)، هم آیینی فردی و هم جمعی است. دیگر آیینهای ذکر نیز، هم از نظر محتوا، هم از نظر نحوۀ اجرا، و هم از نظر کارکردهای روانی و اجتماعی به دو قسم فردی و گروهی تمییزپذیرند (نک : مهروش، «آیینها ... »، سراسر مقاله).
سادهترین شکل ذکر فردی آن است که فرد الفاظی حاکی از بزرگداشت خداوند، همچون تهلیل، تسبیح، تحمید، یا لاحول را بر زبان جاری نماید (نک : نووی، سراسر اثر). از الفاظ دیگری حاکی از اعلام تسلیم در برابر امر الٰهی ــ همچون لبیکگوییها در ایـام حج ــ نیز بهعنوان ذکر یاد شده است (شافعی، الام، 2 / 171). معمولاً هرگونه دعاکردن، ازجمله استغفار یا حاجتخواستن از خداوند نیز نوعی ذکر او تلقی میشود (نک : ابنابیعاصم، همان، 59). بههمینترتیب، قرائت قرآن (کلینی، 2 / 499؛ بیهقی، السنن ... ، 2 / 380) و یادکرد پیامبر اکرم (ص)، خاصه صلوات بر او (بزار، 9 / 328؛ مقریزی، 11 / 159؛ نیز نک : علامۀ حلی، تذکرة ... ، 3 / 232-233، نهایة ... ، 2 / 33) ذکر به شمار میرود. حتى گفتن «سلام» که در محاورات روزمره تعبیری کاملاً رایج است، به اعتبار آنکه یکی از نامهای خدا هم هست، ذکر محسوب میشود (ابوداوود، 1 / 12). از جملۀ دیگر مصادیق ذکر، میتوان به یادکرد نعمتهای مهم خدا همچون هدایت به دین توحید و امت اسلام، وابستهنبودن در روزی به غیر خدا، و زندگی آبرومند و عیوب پنهان از عموم اشاره کرد (راوندی، 81-82).
روایات اسلامی تأکید فراوان بزرگان دین بر فضیلت ذکر فردی را بازمیتابانند. ذکر خدا در سخنی منقول از پیامبر اکرم (ص) به همراه اجتناب از محارم الٰهی چون برترین عمل یاد شده است (یعقوبی، 2 / 91). از پیامبر اکرم (ص) نیز نقل کردهاند که فرق یادکنندگان خدا با دیگران، مثل فرق زندگان و مردگان است (بخاری، صحیح، 7 / 168). برخی اذکار خاص مثل لاحول (ابنماجه، 2 / 1256) را گنجی از گنجهای بهشت شناساندهاند. گاه اهل ذکر بدین تحسین میشوند که هرچند هنوز خدا را ندیدهاند، چنین وی را به بزرگی یاد میکنند (ابنابیعاصم، همان، 56، 58).
ذکر، فواید گستردهای همچون تأثیر عاطفی آن بر خود فرد دارد؛ به روشنایی دل انسان میانجامد (ابنابیالدنیا، 51) و ترک آن نیز قساوت قلب را در پی دارد (کلینی، 2 / 497). همچنین گفتهاند هرگاه کسی هنگام ورود به خانه یا خوردن غذا ذکر خدا کند، شیطان راه خود را برای تصرف در خانه و غذای او مسدود خواهد دید (ابنحبان، 3 / 100-101) و بدینسان، فرد از بیماری و آفتها دور خواهد ماند. فزونی برکات زندگی فرد ذاکر (کلینی، 2 / 499)، آمرزش گناهان (احمد بن حنبل، 6 / 450)، دورماندن از عذاب قبر (بیهقی، اثبات ... ، 59-63)، و برآوردگی حاجتهای دنیوی (ابنحبان، 3 / 137- 138) از دیگر فواید ذکر فردی است. بدینسان کسی که زبانی ذاکر داشته باشد، خیر دعا و آخرت به وی عطا شده است (کلینی، همانجا). با کثرت ذکر، خدا همواره در گمان عبد خویش جای دارد و هرگاه بندهای یادش کند، نزد وی حاضر خواهد بود (ابنماجه، 2 / 1255).
سادهترین اشکال ذکر خدا را میتوان بدون هیچ آدابی پی گرفت. چنانکه از امام صادق (ع) نقل شده، هر عبادتی به حدود و ضوابط و مدتی محدود است، مگر ذکر که مقید به هیچ آدابی نیست و مدت و میزانی هم برایش مشخص نگردیده، و بسیارش طلب شده است (کلینی، 2 / 498- 499). هرچند ذکرگویی محدودیت زمانی ندارد و در هر وقتی پسندیده است (همو، 8 / 7)، بااینحال، زمانهای خاصی نیز هست که در آنها تأکید ویژهای بر ذکر خدا میشود. در روایات اسلامی، خاصه بر ذکرگویی در مواقعی تأکید شده که احتمال اثرپذیری از شیطان و غلبۀ اوهام و خیالات باطل بر ذهن فرد بیشتر است (نک : احمد بن حنبل، 5 / 235؛ طبرانی، الدعاء، 90؛ بخاری، التاریخ ... ، 2 / 77).
گونۀ دیگر ذکر، ذکر گروهی است؛ اینکه عدهای از مؤمنان دور همدیگر گرد آیند و کاری را پی گیرند که مصداق ذکر خدا ست؛ همچون استماع آیاتی از قرآن، روایاتی از پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) (طبری، تفسیر، 7 / 268- 269)، وعظ (طبرانی، همان، 527؛ بیهقی، السنن، 3 / 198)، بحث علمی (زجاج، 1 / 148؛ طبرانی، مسند ... ، 3 / 294؛ ابنوضاح، 35)، و سخنرانی دربارۀ فضایل پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) و مانند آن ( الاختصاص، 223-224)، یا استغفار و دعاخوانی گروهی (طبرانی، الدعاء، 530).
در آثار کهن بازمانده از تمدن اسلامی، همچون مسند طیالسی (د 204 ق / 819 م) میتوان تعبیر «مجالس ذکر» را دید (ص 319). حجم گستردهای از روایات دربارۀ فضیلت حضور در این مجالس به خود پیامبر اکرم (ص) منسوب شده است. برپایۀ این روایات، پیشینۀ چنین مجالسی به دوران پیامبر اکرم (ص) بازمیگردد و حتى تعبیر «مجلس ذکر» در همان دوران رایج بوده است (احمد بن حنبل، 5 / 11)؛ گاه در برخی از آنها مجالس ذکر به باغهای بهشت تشبیه (همو، 3 / 150؛ ترمذی، 5 / 194)، و نتیجه و دستاورد این مجالس دستیابی به بهشت شناسانده (احمد بن حنبل، 2 / 177، 190)، یا سرعت انتقال اشخاص به بهشت برپایۀ میزان تعجیل برای حضور در این مجالس بازنمایانده شده است (همو، 5 / 11). برپایۀ برخی روایات دیگر نیز، پیامبر اکرم (ص) «اهل ذکر در مساجد» را اهل بزرگواری خوانده (ابنحبان، 3 / 98)، و از مباهات خداوند به این مجالس نزد فرشتگان آسمان گفتهاند (ابنابیشیبه، 8 / 238). درواقع، هرچند روایات یادشده درنهایت به تأثیرات فردی ذکر تصریح دارند، حضور در این مجالس به بازتعریفی از نقش اجتماعی فرد میپردازد؛ نقشی که به همسوکردن سبک زندگی عموم و ایجاد وحدت و انسجام اجتماعی میانجامد (نک : ابنابیشیبه، 8 / 236؛ ابنماجه، 2 / 1246؛ ترمذی، 5 / 126-127). در توضیح این کارکرد باید گفت که ذکرگویی، میان شخص و باورهای دینی وی پیوندی عاطفی، و تعلق خاطری عمیق ایجاد میکند؛ چنانکه به اندیشههایی بنیادین پایبند بماند. بدینسان، میان همۀ اعضای جامعه همبستگی پدید میآورد.
روایاتی نیز حاکی است که شکلگیری حلقههای ذکر، کوششی از طرف طبقات فقیر اجتماع برای جبران یک محرومیت اجتماعی برپایۀ معیاری دیگر تلقی میشده است. نقل شده است که پیامبر (ص) در پاسخ به عدهای که میگفتند ما نیز مثل ثروتمندان عمل خیر میکنیم، اما ایشان با برخورداری از مال خویش بهراحتی از ما سبقت میگیرند، به آنها ذکری آموخت که بعد از نماز جماعت بخوانند و بدینوسیله جبران خسارت کنند (بخاری، صحیح، 1 / 205). همچنین گفتهاند که در عصر عبدالملک بن مروان (حک 65-86 ق / 685-705 م)، حلقههای علم و ذکر در مساجد توسط موالی اداره میشدهاند (ابنخلاد، 242-243)؛ امری که نشان میدهد چگونه مشارکتجستن در این حلقهها، با کوشش طبقات محروم اجتماعی بـرای ارتقـای پـایگاه اجتمـاعـیشان ارتـبـاط پیـدا کـرده است. ابنابیعاصم شیبانی نیز در نقد خویش بر حلقههای ذکر رایج در سدۀ 3 ق / 9 م، بر ضرورت نظارت بر کار این موالی توسط طبقۀ حاکم عـرب تأکید میکند (همان، 103). میتـوان از روایاتی نیـز چنیـن استنبـاط کـرد کـه حلقههای ذکـر، حداقل در دورههایی از تاریخشان، اجتماعاتی شهری بودهاند؛ اجتماعاتی رایج در میان طبقات فرودست شهری که عمدۀ آنها مهاجرانی روستایی بودند.
در روایتی از قول پیامبر (ص) نقل شده است که مردمان شهرنشین بسی زودتر از روستاییان به بهشت پا مینهند، چراکه در حلقات ذکر و نمازهای جمعه و جماعتی شرکت میجویند که در روستاها برقرار نیست (طبرانی، المعجم الکبیر، 20 / 77). بااینحال، فراگیرشدن ارزش ذکر در میان طبقات فرودست اجتماعی به سیطرۀ تام این ارزش انجامیده، و با وجود آنکه گاه تقابلی میان طبقات ثروتمند جامعه با اهل ذکر افکنده، و میان کثرت دارایی با ترک ذکر ارتباط برقرار شده (کلینی، 2 / 497)، سرانجام ذکرگویی از جملۀ فضایلی تلقی شده است که ثروتمندان نیز میتوانند بدان دست یابند (ابویعلى، 2 / 359).
بیتردید کارکردهای سیاسی آیین ذکر جمعی و اثر حلقههای ذکر بر روابط قدرت نیز در گسترش آن نقش داشته است. مقایسۀ ذکر با فعالیتهای اجتماعی عامالمنفعۀ دیگر همچون صدقهدادن در راه خدا یا جهاد (طبرانی، الدعاء، 527)، یا تأکید براینکه امر به معروف و نهی از منکر، یا خطبههای نماز جمعه از مصادیق ذکر به شمار میروند (صنعانی، 3 / 216-217، 238؛ شافعی، مسند، 62؛ طیالسی، 314)، نمیتواند بیارتباط با چنین کارکردی تلقی شود. حتى گاه ذکرگویی همچون سیاستی برای بازداشتن عموم از اندیشیدن در مسائل سیاسی و بازگرداندن ثبات به حاکمیت سیاسی مطرح شده است. برای نمونه، در روایتی (طبرانی، المعجم الاوسط، 9 / 9) سخن از این میرود که خداوند متکفل اصلاح امور ذاکران خویش است و اگر میخواهید حاکمانتان اصلاح شوند، بهجای درپیچیدن در امور با ایشان، به ذکر خدا روی آورید. تصدی وعظ در حلقههای ذکر آنقدر منصبی سیاسی تلقی میشده است که گفتهاند هرگاه کسی در خواب دید که با صدای بلند ذکر میگوید، بدان معنا ست که به بزرگان و اشراف نزدیک خواهد شد (نابلسی، 1 / 26).
سرآخر، بیتردید گسترش آیین جمعی ذکر به توسعۀ ارتباطات دوستانه و برادرانه نیز میانجامیده است. برای نمونه، در روایتی از امام باقر (ع) میان ذکر و حلقههای ارتباط برادرانۀ دینداران پیوند برقرار شده، و پابهپای فضیلت ذکر، از فضیلت دوستی و همنشینی کسانی سخن رفته که اشتراکشان در دوستی خدا آنها را کنار هم نشانده است (کلینی، 2 / 496).
پابهپای رواج گستردۀ ذکر در جامعۀ اسلامی، ذکر فراتر از یک عمل عبادی و آیینی موضوعی برای مطالعه و بحث نیز شده، و توسعۀ مباحث نظری و رویکردهای انتقادی به مسئله را به همراه داشته و به تألیف آثار فراوانی انجامیده است. برخی از آنها دربردارندۀ اذکار مشروعاند و در برخی دیگر ذکر چون موضوعی برای بحث نظری جای گرفته است.
از میان آثار شیعی متقدم در اینباره، میتوان کتاب فضل الدعاء و الذکر سعد بن عبداللٰه اشعری (د 303 ق / 915 م)، و کتاب الذکر عبدالعزیز بن یحیى جَلودی (د 367 ق / 978 م) را یاد کرد (نک : نجاشی، 177، 244).
از میان آثار اهل سنت نیز با همین موضوع، الذکر ابنابیالدنیا (د 281 ق / 894 م)، المذکر و التذکیر و الذکر ابنابیعاصم (د 287 ق / 900 م) و الاذکار نووی (د 676 ق / 1277 م) نامبردارند. ظاهراً از این میان، تنها دو نمونۀ اخیر به چاپ رسیده است (نک : مآخذ؛ نیز برای چند نمونه از آثار با عناوینی مشابه، نک : حاجیخلیفه، 1 / 70، 170، 2 / 1419؛ بغدادی، ایضاح، 1 / 548، 2 / 198، 296، هدیه، 1 / 108، 200، 252).
افزونبراین، آثار مختلفی نیز با عنوان «عمل الیوم و اللیلة» با این هدف تألیف گردیده است که راهنمایی برای ذکرگویان باشد (نک : ابنصلاح، 1 / 150). ازآنجمله میتوان آثاری با همین عنوان از نسایی (د 303 ق / 915 م)، و ابنسُنّی (د 364 ق / 975 م) را یاد کرد. از عالمان شیعه هم، سعید بن هبةاللٰه راوندی کتاب الدعوات خود را برپایۀ درکی متفاوت از دعا تألیف کرده است. خلاف عنوان اثر، تأکید اصلی وی در آن بر فضیلت ذکر است. وی در این اثر بهترین شیوۀ خواندن خدا را در ذکرگفتن بازمینمایاند، نه طلب حاجات (نک : راوندی، 20).
دربارۀ آیینهای ذکر جمعی نیز گاه آثار مستقلی تألیف کردهاند؛ ازجمله، احمد بن یوسف فاسی، فقیه مالکی (د 1021 ق / 1612 م) اثری دربارۀ مشروعیت ذکر جمعی بعد از نماز و در قالب تعقیبات نماز تحت عنوان حکم الذکر جماعة تألیف نموده است (نک : زرکلی، 1 / 275)؛ رفتاری که دستکم از سدۀ 3 ق / 9 م در جایجای جهان اسلامی رایج است (در اینباره، نک : خمیس، 10 بب ).
ذکر در فرهنگ اسلامی برای اشاره به مفهوم دیگری نیز به کار میرود. چنانکه گفته شد، قرآن کریم بر ذکرِ نشانههای خدا تأکید میکند و بهطبع، یکی از بزرگترین نشانههای خدا از نگاه هر مسلمانی، کتابهای آسمانی است؛ همچنانکه در چند آیه از قرآن کریم نیز، قرآن بهمثابۀ ذکری برای مخاطبان پیامبر (ص) و هم ذکری از اقوام پیشین بازنموده شده است (برای نمونه، نک : انبیاء / 21 / 10، 24، 48-50؛ زخرف / 43 / 44). برخی عالمان مسلمان این ذکر را همچون کتابی ازلی تلقی کردهاند که پیش از نزول همۀ کتابهای آسمانی بر پیامبران، و حتى پیش از خلقت هستی پدید آمده است. سبب چنین تفسیری، روایات متعددی با همین مضمون است که ذکر را یک متن ازلی کهن بازمینمایانند که خداوند پیش از الواح موسى (ع) (طبرانی، المعجم الکبیر، 20 / 225-226)، و حتى پیش از خلقت عالم نوشته است (ابنابیعاصم، السنة، 49). در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که نخست خدا بود و هیچ ذکری نبود (کلینی، 1 / 116). گاه نیز از قول پیامبر (ص) نقل کردهاند که خدا پیش از خلقت همۀ هستی، همه چیز را در ذکر نوشت و آنگاه به خلقت پرداخت (طبری، تاریخ، 1 / 28). همچنانکه این ذکر پیش از خلق آدم آفریده شده است (ابنجعد، 164)، پیش از آنکه قیامت فرارسد هم رفع خواهد شد (ابنعبدالحکم، 429).
گاه از آن ذکرِ نخستِ ازلی با تعبیر «ذکر اول» یاد کردهاند (طبرانی، همان، 12 / 197). رابطۀ میان قرآن با این ذکر کهن به چند نحو مختلف تصویر شده است. گاه گفتهاند قرآن خود بخشی از همین ذکر ازلی بوده که از آن منفصل گردیده، و در بیتالعزه بر آسمان دنیا نهاده، و از آنجا بر پیامبر (ص) وحی شده است (طبرانی، همان، 12 / 26). گاه نیز تعبیر ذکر به معنای وحی الٰهی به موسى (ع) تفسیر شده است. برای نمونه، برخی مفسران در تفسیر آیۀ «وَ لَقَدْ کَتَبْنٰا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ» (انبیاء / 21 / 105)، ذکرِ پیش از زبور را مترادف با همان کتاب ازلی گرفته، و برخی دیگر نیز آن را وحی خدا بر موسى (ع) شناساندهاند (صفار، 156). شـاید آن روایات که بخشهـایی از قرآن ــ چون سورۀ بقره ــ را جزئی از ذکر اول بازمینمایند (حاکم، 1 / 561، 568)، بر چنین نگرشی به ذکر مبتنیاند؛ نگرشی که ذکر اول را از اساس چیزی غیر از قرآن و البته دارای شباهتهایی با آن مینمایاند. از سویی دیگر، ذکرِ اول کتاب مستقل از قرآن است که رویدادها و حقایق جهان در آن ثبت شده است. بر اینپایه، برخی محدثان با نقل روایتی، آیۀ «یَمْحُو اللّٰهُ مٰا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ» (رعد / 13 / 39) را چنین معنا کردهاند که خداوند هر شب، آن ذکر کهن و قدیم را میگشاید و چیزهایی را در آن محو و اثبات میکند (ابنجوزی، 269).
برپایۀ روایات شیعی، همۀ کتابهای نازلشده بر پیامبران مختلف، مصداق ذکر خدایند و همه در اختیار اهل بیت (ع) قرار دارند (کلینی، 1 / 226). بدینسان، اهل بیت پیامبر (ص) همان اهل ذکری هستند که همگان در قرآن کریم (نحل / 16 / 43) به پرسش از آنها امر شدهاند (صفار، 57-62) و بهزودی (زخرف / 43 / 44) دربارهاش بازخواست خواهند شد (کلینی، 1 / 211). در روایتی از امام صادق (ع) هم، ذکر همچون کتابی ازلی بازنموده میشود که نامۀ اعمال همۀ انسانها، پس از آنکه هر پنجشنبه بر اهل بیت (ع) و هر نیمۀ شعبان بر پیامبر (ص) عرضه شد، در آن نسخ میگردد (صفار، 444).
مآخذ
ابنابیالدنیا، عبداللٰه، الهم و الحزن، به کوشش مجدی فتحی سید، قاهره، 1412 ق / 1991 م؛ ابنابیشیبه، عبدالله، المصنف، به کوشش سعید لحام، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ ابنابیعاصم، احمد، السنة، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، 1400 ق؛ همو، المذکر و التذکیر و الذکر، به کوشش خالد بن قاسم ردادی، ریاض، 1413 ق؛ ابنجعد، علی، المسند، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، 1410 ق / 1990 م؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، دفع شبه التشبیه، به کوشش حسن سقاف، عمان، 1413 ق / 1992 م؛ ابنحبان، محمد، صحیح، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1414 ق / 1993 م؛ ابنخلاد رامهرمزی، حسن، المحدث الفاصل، به کوشش محمد عجاج خطیب، بیروت، 1404 ق؛ ابنصلاح، عثمان، الفتاوى، به کوشش موفق عبدالله عبدالقادر، بیروت، 1407 ق؛ ابنعبدالحکم، عبدالرحمان، فتوح مصر و اخبارها، به کوشش محمد حجیری، بیروت، 1416 ق / 1996 م؛ ابنماجه، محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دارالفکر؛ ابنوضاح، محمد، البدع و النهی عنها، به کوشش عمرو عبدالمنعم سلیم، قاهره / جده، 1416 ق؛ ابوداوود سجستانی، سلیمان، سنن، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، دارالفکر؛ ابویعلى موصلی، احمد، مسند، به کوشش حسین سلیم اسد، دمشق، 1404 ق / 1984 م؛ احمد بن حنبل، مسند، بیروت، دار صادر؛ الاختصاص، منسوب به شیخ مفید، به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، 1414 ق / 1993 م؛ بخاری، محمد، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، 1398 ق / 1978 م؛ همو، خلق افعال العباد، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ همو، صحیح، استانبول، 1315 ق؛ بزار، احمد، المسند، به کوشش محفوظالرحمان زیناللٰه، بیروت / مدینه، 1409 ق / 1988 م؛ بغدادی، ایضاح؛ همو، هدیه؛ بغوی، حسین، معالم التنزیل، به کوشش خالد عبدالرحمان عک و مروان سوار، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ بیهقی، احمد، اثبات عذاب القبر، به کوشش شرف محمود، عمان، 1413 ق / 1993 م؛ همو، السنن الکبرى، حیدرآباد دکن، 1355 ق؛ ترمذی، محمد، سنن، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ التفسیر، منسوب به امام حسن عسکری (ع)، قم، 1409 ق؛ تفسیر الاحلام، منسوب به ابنسیرین، قاهره، 1359 ق / 1940 م؛ حاجی خلیفه، کشف؛ حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1411 ق / 1990 م؛ خمیس، محمد، الذکر الجماعی بین الاتباع و الابتداع، ریاض / منصوره، 1425 ق / 2004 م؛ راوندی، سعید، الدعوات، قم، 1407 ق؛ زجاج، ابراهیم، معانی القرآن و اعرابه، به کوشش عبدالجلیل عبده شلبی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ زرکلی، اعلام؛ شافعی، محمد، الام، بیروت، 1393 ق؛ همو، مسند، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات، به کوشش حسن کوچهباغی، تهران، 1404 ق؛ صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، به کوشش حبیبالرحمان اعظمی، بیروت، 1403 ق؛ طبرانی، سلیمان، الدعاء، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1413 ق؛ همو، مسند الشامیین، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت، 1405 ق / 1984 م؛ همو، المعجم الاوسط، به کوشش طارق بن عوضاللٰه و عبدالمحسن حسینی، قاهره، 1415 ق؛ همو، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، 1404 ق / 1983 م؛ طبری، تاریخ؛ همو، التفسیر، بیروت، 1415 ق / 1995 م؛ طوسی، محمد، الخلاف، قم، 1407 ق؛ طیالسی، سلیمان، المسند، حیدرآباد دکن، 1321 ق؛ عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس، قاهره، 1364 ق؛ علامۀ حلی، حسن، تذکرة الفقهاء، قم، 1414 ق؛ همو، نهایة الاحکام، به کوشش مهدی رجایی، قم، 1410 ق؛ قائمی مقدم، محمدرضا، «روش تربیتی تذکر در قرآن کریم»، تربیت اسلامی، 1387 ش، شم 6؛ قرآن کریم؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1363 ش؛ مروتی، سهراب و سارا ساکی، «معناشناسی واژۀ ذکر در قرآن کریم»، آموزههای قرآنی، تهران، 1392 ش، شم 17؛ مقریزی، احمد، امتاع الاسماع، به کوشش محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت، 1420 ق / 1999 م؛ مهروش، فرهنگ، «آیینهای ذکر و جایگاه و کارکرد آنها در فرهنگ اسلامی»، صحیفۀ مبین، تهران، 1392 ش، شم 53؛ همو، «تاریخ انگارۀ ذکر در فرهنگ اسلامی»، همان، 1393 ش، شم 55؛ نابلسی، عبدالغنی، تعطیر الانام، قاهره، 1359 ق / 1940 م؛ نجاشی، احمد، رجال، به کوشش موسى شبیری، قم، جامعۀ مدرسین؛ نووی، یحیى، الاذکار، بیروت، 1414 ق / 1994 م؛ نهجالبلاغة؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر.