زمان تقریبی مطالعه: 15 دقیقه

روناس

روناس، گیاهی پایا که از رنگ قرمز ریشۀ آن در رنگرزی، و از خواص آن برای درمان برخی از بیماریها استفاده می‌شود. 
نـام این گیـاه را در متون مختلف رویناس، روین، روغنـاس، روینگ، فُوة و جز آن آورده‌اند (ابن‌بیطار، 273؛ کاسانی، 1/ 528- 529؛ خاقانی، 1/ 383، 535؛ برهان ... ، ذیل واژه‌ها؛ نیز نک‍ : هرن، 141). ایرانیان از روزگاران کهن، این گیاه را می‌شناختند و در رنگرزی (ه‍ م) از آن استفاده می‌کردند (ورزی، 130). روش رنگرزی با این گیاه به طرق مختلف از گذشته‌های دور، نسل‌به‌نسل به عصر حاضر رسیده است (جهانشاهی، 28).
حمدالله مستوفی به روناسِ فراوان در شهر خواف اشاره کرده است (ص 154). افزون‌براین، در مناطق دیگری چون اطراف دریای خزر نیز این گیاه را کشت می‌کرده‌اند (نک‍ : ابن‌حوقل، 94؛ طوسی، 350، 438؛ تاورنیه، 49-50). روناس ایران به‌سبب کیفیت آن، قرنها به هند و پس از آن، سالیان متمادی به روسیه صادر می‌شد (ابن‌حوقل، کاسانی، همانجاها؛ طوسی، 232؛ خاقانی، 1/ 383؛ تاورنیه، همانجا؛ ملگونف، 72؛ پولاک، II/ 173). اين گياه را در دوره‌های متأخر، به‌ویژه در دورۀ قاجار، در سطح وسیعی کشت می‌کردند (افضل‌الملک، 23؛ اقبال، 300؛ جمال‌زاده، 36؛ ابراهیم دستان، 31، 34) که محل درآمدی مطمئن برای دولت و تجار بود؛ از‌این‌رو، دامنۀ صادرات آن نیز گسترش پیدا کرد (ملگونف، همانجا، نیز 129؛ پولاک، II/ 151؛ برای تجارت داخلی، نک‍ :  کرمانی، 236-237؛ پاتینجر، 258؛ ضرابی، 227-230؛ جناب، 116). به گفتۀ پولاک، در اطراف یزد زردشتیان این گیاه را می‌ساییدند و آن را صادر می‌کردند که مراکز اصلی بارگیری آن اصفهان و شیراز بوده است (همانجا). 
در چند دهۀ اخیر، کاشت روناس در اراک، دماوند، تبریز، اورمیه، استان سیستان و بلوچستان، و دیگر نواحی رواج داشت، اما در حال حاضر، رونق سالهای گذشته را ندارد و بیشتر در استانهای یزد، مازندران و کرمان کشت می‌شود که بهترین نوع آن در اردکان به دست می‌آید (طباطبایی، 124-125؛ ورزی، 131؛ جهانشاهی، 27). مردم اردکان در مقطعی از زمان، به‌سبب رشد و نمو این گیاه در خاک شور و بازدهی اقتصادی مطلوب، بر آن نام طلای سرخ را نهادند (سپهری، 11). در سالهای اخیر، روناس ساییده‌شده به کشورهای ترکیه، هند، پاکستان و آسیای میانه، و قلمۀ آن به آلمان صادر می‌شود (همو، 40). 
روناس عمری طولانی دارد. ریشۀ آن، که به ضخامت یک بند انگشت می‌رسد، در نواحی شنزار تا یک متر در زمین فرومی‌رود. این ریشه در عمق خاک و در انتهای آنْ قرمز متمایل به زرد، و نزدیک به سطح خاکْ قرمزِ تیرۀ مایل به قهوه‌ای است. از ریشۀ سه‌سالۀ آن رنگ نارنجی تیره، از ریشه‌های چهار و پنج‌سالۀ آن رنگهای قرمز شاداب و متمایل به سرخ، و از ریشه‌های هفت‌سالۀ آن رنگهای لاکی و ارغوانی به دست می‌آید. یکی از عوامل مهم در رنگ‌دهی روناس، جنس آن است (جهانشاهی، 27- 28). کهنگی و تازگی روناس را از طعم و رنگ آن می‌توان تشخیص داد؛ طعم ریشۀ جوان آن شیرین، و گیاه پیر گس و تلخ است. این محصول را معمولاً در آخر پاییز برداشت می‌کنند و برای خشک‌شدن، در سایه می‌گذارند. گاه روناس را در کوره خشک می‌کنند که سبب پایین‌آمدن کیفیت رنگ آن می‌شود (همو، 28).
کیفیت رنگ‌دهی این گیاه بستگی به نوع زمین و مدت زمان ماندن آن در خاک دارد؛ هرچه بیشتر در خاک بماند، مقدار مادۀ رنگی افزايش می‌یابد (همو، 30-31؛ ورزی، 130- 131). بهترین روناس از نظر رنگ‌دهی، از مناطق گرمسیر به دست می‌آید  (پرهام، 1/ 57، حاشیۀ 40؛ ورزی، 131).
در گذشته، کشاورزان برای ظاهرشدن ریشۀ روناس، با خیش چند شیار در جهات مختلفِ زمین ایجاد، و سپس برای بیرون‌آوردن ریشه، از بیلهای دَم‌دراز (بیل روناس‌کاری) استفاده می‌کردند. اگر زمان کشت بود، ریشه‌های نازک را دوباره می‌کاشتند، وگرنه برای نگه‌داشتن آنها تا زمان کشت بعدی، ریشه‌ها را در حفره‌هایی جمع می‌کردند و برای مرطوب‌ماندن، بر آنها آب می‌پاشیدند و رویشان خاک می‌ریختند (نوری، 1/ 629؛ نیز نک‍ : سپهری، 26-27). 
زمان کشت روناس از اول تا 20 اسفندماه است. پس از آن، زمین را آبیاری یا ریگ‌بند می‌کنند تا ماسه‌های روی بذرها را باد نبرد. پس از 4 روز، سطح زمین را آبِ روز می‌دهند و به همین ترتیب، به روناس کشت‌شده رسیدگی می‌کنند تا جوانه‌های آن سر از خاک بیرون آورد. به‌سبب سختی کشت روناس، به کارگر روناس‌کار، افزون بر دستمزد، مقداری حاجی‌بادام (شیرینی محلی) و یا نوعی دیگر از شیرینی، به‌عنوان هدیه، می‌دهند که به «سرتخمی» مشهور است (همو، 27). از ویژگیهای گیاه روناس این است که نه می‌پوسد و نه تغییر رنگ می‌دهد، و هرچه زمان بگذرد، رنگش بهتر و ثبات آن بیشتر می‌شود؛ ازاین‌رو، می‌توان آن را برای مدتی طولانی در انبارها نگه داشت (همو، 47). 
برای تهیۀ روناس ممتاز، پوسته‌اش را پس از اندکی خردشدن از مغز جدا می‌کنند و مغزش را می‌سایند؛ این نوع روناس، با رنگی متمایل به زرد، به «مغزه» معروف، و خالص‌ترین گونۀ آن است. برای تهیۀ روناس درجه‌دو، مقداری پوست ریشۀ روناس نیز به مغزه اضافه می‌شود که رنگ آن تیره‌تر از رنگ روناس درجه‌یک است. محصول درجه‌سه نیز تنها از ریشۀ روناس تهیه می‌شود و رنگ آن قرمز، و از دو نوع یادشده تیره‌تر است و به آن «پوسته» یا «پُخه» می‌گویند (همو، 38).
پوستۀ خارجی روناس را پس از خشک‌شدن می‌کوبند؛ این عمل بیشتر برای جداکردن خاک از ریشه صورت می‌گیرد. در اردکان، پیش از انتقال این محصول به مازاری (کارگاه آماده‌سازی روناس)، شخصی که به کیال معروف است، با غربالی بزرگ آن را الک می‌کند تا خاک‌وخاشاکش جدا شود (مستوفی، بش‍‌ ). در  دیگر جاها ممکن است برای سهولت کار، آن را مدتی در آب خیس یا با روغن چرب کنند که در این روش، رنگ حاصله شفافیت خود را از دست می‌دهد. پس از این مرحله، روناس را در کارگاههای مخصوص آسیاب می‌کنند. در این زمان روناس برای رنگرزی آماده است (نوری، 1/ 630؛ ورزی، 131-132؛ جهانشاهی، 29). پس از آن، برگ و ساقۀ روناس را به احشام می‌دهند (ورزی، 130).
در استان یزد، مازاریها سالها ست که به جای نیروی شتر، از نیروی برق استفاده می‌کنند که این امکان را به آنها می‌دهد تا سنگهای مازاری (یا شُتُرُک) در کارگاهها بی‌وقفه مشغول کار باشند (رمضانخانی، 334).
از گردِ ریشۀ روناس طیف گوناگونی از رنگها مانند انواع قرمز، نارنجی، زرد روناسی، و قهوه‌ای روشن تا قهوه‌ای سیر به دست می‌آید (ادواردز، 38- 39؛ ژوله، 99-100؛ وولف، 190)؛ بااین‌همه، بدون وجود مواد تثبیت‌کننده (دندانه) روی پشم، رنگ آن بسیار «پریده» و یا کدر خواهد بود (برای آگاهی از چگونگی جذب و تثبیت رنگ روناس و ایجاد تنوع رنگی با آن، نک‍ : همو، 191؛ ورزی، 133).
در گذشته، ریشۀ روناس یکی از مواد پرکاربرد برای رنگ‌کردن جامه و انواع پارچه، به‌ويژه ابریشم، به شمار می‌رفت (بندهش، 88؛ ابن‌اخوه، 142؛ نوری، 1/ 625). اگر رنگرزان تقلب می‌کردند و به جای استفاده از روناس برای رنگ‌کردن پارچۀ ابریشمی، حنا (ه‍ م) به کار می‌بردند، پارچه پس از مدتی درخشندگی خود را از دست می‌داد و کدر می‌شد (ابن‌اخوه، همانجا). 
در بعضی از مناطق، مانند سروستان، قالی‌بافی اهمیت بسیار داشت و در کنار آن، وجود شغل رنگرزی نیز ضروری به نظر می‌رسید. به همۀ رنگهای موجود در این رنگرزیها، صرف‌نظر از گوناگونی و تنوع، اصطلاحاً رُناسی می‌گفتند؛ حال‌آنکه روناسی تنها نام یکی از رنگها بود (همایونی، فرهنگ ... ، 234-235). در برخی از مناطق، مانند میمند (عزیزی، 315) و بَرزُک کاشان  (جهانی، 127)، نیز با روناس (روقناسه) و دیگر گیاهان رنگرزی می‌کردند؛ در برزک، گیاهان را در دیگهای مسی بزرگ می‌جوشاندند و پارچه‌ها را داخل دیگ می‌ریختند تا رنگ بگیرند (همانجا). ایلات و عشایر نیز معمولاً روناس را برای رنگ‌کردن خامه‌های قالی به کار می‌برند. زنان عشایری مطابق سنت، کلافها را رنگ می‌کنند؛ آنها کلافها را با ریشۀ روناس چهار یا پنج‌ساله، که رنگ‌دهی بهتری دارد، رنگ می‌کنند و پس از آن، کلافهای رنگ‌شده را حدود دو شبانه‌روز در آب چشمه یا قناتی که املاح لازم را داشته باشد، قرار می‌دهند که این باعث کم‌رنگ یا پررنگ‌ترشدن و حتى تغییر رنگ کلافها می‌شود (پرهام، 1/ 57). در گذشته، مواد طبیعی‌ای که عشایر و روستانشینان برای تثبیت رنگ استفاده می‌کردند، سبب می‌شد تا رنگها یکنواخت نشوند و برخی اوقات، اختلافاتی جزئی در رنگ دست‌بافته‌های آنها به وجود بیاید (پولاک، II/ 173؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : ادواردز، 39). قشقاییها به رنگ روناسی و برخی از رنگهای متفاوتی که از آن و دیگر مواد تثبیت‌کننده به‌ دست می‌آید، علاقۀ خاصی دارند (پرهام، همانجا).
عشایر به هنگام کوچ، نوعی از روناس خودرو را برای رنگ‌کردن پشم و فروش آن جمع می‌کنند (موریه، 1/ 263؛ فُرد، 25؛ برای آگاهی بیشتر از دست‌بافته‌های زنان ایلات، نک‍ : پرهام، همانجا). 
برای درآمدن رنگ روناس در دباغی، ابتدا آن را می‌جوشاندند و سپس پوست دباغی‌شده را با آن رنگ می‌کردند و کناری می‌گذاشتند تا خشک شود. در مرحلۀ نقش‌اندازی روی پارچه‌های قلمکار، برای ثبات رنگهای اصلی (سیاه و قرمز)، پس از نقش‌اندازی پارچه، آن را پاتیلی می‌کنند، یعنی آن را داخل محلولی از روناس و پوست انار می‌اندازند. در روزگاران کهن برای ساختن مرکب، دوده را در صمغ حل می‌کردند، سپس ریشۀ زعفران (ه‍ م) را داخل محلول روناس می‌ریختند و آنها را مخلوط می‌کردند. صحافان نیز در گذشته، برای همرنگ‌کردن کاغذ تازه، از مواد گیاهی‌ای مثل روناس، که دارای کیفیت رنگی متفاوتی بودند، استفاده می‌کردند (حبیش، 343، 352، 372؛ تاورنیه، 49-50؛ «رنگ‌آمیزی ... »، 33؛ پاشینو، 244، 249؛ ثابت، 24؛ روح‌فر، 47؛ نیز نک‍ : مستوفی، بش‍‌ ). 
از دیگر کاربردهای روناس، رنگ‌کردن تخم‌مرغهای سفرۀ هفت‌سین در سیرجان (بختیاری، 302) و کردستان (معروفی، 84) پیش از آغاز سال نو بود؛ افزون‌برآن، تخم‌مرغهای نذری رنگ‌شده با روناس را در جشن پایان لای‌روبی در توچقازسامن ملایر، به داخل دریاچه می‌انداختند (فرهادی، 30). 
در گذشته، خریدن وسایل بزک برای فراهم‌آوردن سفیدبختی، یکی از آداب شب چهارشنبه‌سوری (ه‍ م) و نیز فرارسیدن سال نو به شمار می‌رفت؛ از وسایل ضروری بزک، یکی ریشۀ روناس بـود که زنان برای رنگ‌کردن ابرو به کار می‌بردند. آنان نخست روناس را می‌کوبیدند و پس از الک‌کردن، با آب خمیر می‌کردند. آنگاه روناس را با میل مخصوص به ابرو می‌کشیدند که پس از چند دقیقه رنگ می‌گرفت و پرطاووسی می‌شد. برخی به همین بسنده می‌کردند، اما بعضی دیگر روی ابرو رنگ یا وسمه می‌گذاشتند تا مانند شبق مشکی شود و این رنگ را پرکلاغی می‌گفتند. زنانی نیز که ابروی نازک و کم‌پشت داشتند، به کمک رنگ و روناس و حنا، آن را پرپشت و پیوسته می‌کردند (کتیرایی، 325؛ همایونی، گوشه‌ها ... ، 166-167؛ نیز نک‍ : شهری، 1/ 550، 4/ 66، 332). 
به‌سبب استفادۀ زیاد از روناس، این مادۀ گیاهی از اقلام اصلی دکانهای عطاری بود و در کنار حنا، سدر و رنگ به مشتریها عرضه می‌شد (همو، 2/ 280). یکی دیگر از راههای تهیۀ روناس، مراجعه به بساطهای جلو برخی اماکن، مانند مساجد، بود و یا اینکه آن را همراه حنا، آمله (ثمرۀ درختی هندی) و وسمه، از زنهای کولی فال‌گیر می‌خریدند (همو، 3/ 340، 4/ 156).
افزون‌براین، از روناس برای رنگ‌کردن دیوار استفاده  می‌کردند، به این شکل که با مخلوط‌کردن ماسه، روناس و آهک، نوعی ساروج به رنگ قرمز به دست می‌آمد که روی سطوحی چون دیوار مالیده می‌شد؛ برای نمونه، این ساروج در نماسازی دیوارهای حیاطِ مسجد زَردُک (سدۀ 5 ق/ 11 م) اردکان به کار رفته است (سپهری، 39). 
در روزگاران کهن، بر این باور بودند که گیاه روناس برای دفع چشم‌زخم (ه‍ م) مفید است؛ ازاین‌رو، نگهداری مقداری از آن در خانه توصیه می‌شد (نوری، 1/ 627). همچنین مقداری از آن را در پارچه‌های قرمز می‌گذاشتند و بر گردن حیوانات می‌آویختند تا امراض را از آنها دور کند (همانجا). از روناس برای دورکردن مار نیز استفاده می‌کردند (حبیش، 377).
روناس در برخی از نقاط، برای حفظ کیفیت مواد غذایی نقش داشته است؛ برای نمونه، می‌توان به استفاده از آن در تهیۀ ماهی‌دودی و ماهی‌شور اشاره کرد. برای تهیۀ ماهی‌دودی، آن را تا 15 روز در خم پر از نمک و روناس می‌اندازند و پس از آن، ماهی را با آتش و دود خشک می‌کنند. برای تهیۀ ماهی‌شور، تنها ماهی را در آب‌نمک و روناس می‌خوابانند تا خوب نمک‌گیر شود و با این روش و با استفاده از روناس، زمان نگهداری ماهی را افزایش می‌دهند (پورهادی، 35-36؛ ایرانیکا، V/ 101؛ سپهری، 51). در برخی از نواحی، دانۀ روناس را به‌جای مایه برای  دَلَمه‌کردن شیر استفاده می‌کردند (پولاک، II/ 151). به گفتۀ بیرونی، برای رنگ‌کردن شراب، کوبیدۀ دانۀ روناس با «لحم» آن را در خم شراب می‌ریختند تا رنگ دلخواه به دست بیاید (نک‍ : کاسانی، 1/ 529).
شعرایی چون منوچهری (ص 57)، مسعود سعد سلمان (ص  259)، خاقانی (1/ 535)، و برخی دیگر از سخن‌سرایان در اشعار خود با به‌کارگیری واژه‌های روین و رویناس، به رنگ روناس و شباهت رنگ آن با خون اشاره کرده‌اند.
در پزشکی مردمی، برای ترمیم شکستگی استخوان، پودر ریشۀ روناس را خیس می‌کردند و با زردۀ تخم‌مرغ و دیگر مواد می‌آمیختند و با چند قطعه‌چوب محل صدمه‌دیده را می‌بستند (پاینده، 256؛ نیز نک‍ : رنجبر، 518؛ لهسایی‌زاده، 310). همچنین برای رهایی از سردرد، روناس را به همراه حنا خیس می‌کردند و روی سر می‌گذاشتند (حبیش، 393؛ بختیاری، 339). استفاده از آن را برای آسان‌زایی (حبیش، 437) و در برخی موارد برای سقط جنین (شهری، 5/ 306) نیز توصیه می‌کردند. اعتمادالسلطنه در مرآة البلدان، به اثر روناس در درمان درد پهلو اشاره می‌کند (1/ 779). خوردن آن با عسل (ه‍ م) برای رفع سستی اعضا و یرقان، نیز ناراحتیهای مربوط به معده، و مجموعۀ شاخ‌وبرگ و ثمر آن برای دفع سم مار و کژدم توصیه شده است (نک‍ : المقالات ... ، 302؛ ابومنصور، 244؛ حکیم مؤمن، 328). با مطالعات صورت‌گرفته در سالهای اخیر، روناس انواع میکرب، قارچ و حشره را از میان می‌برد و اثر ضدعفونی‌کنندگی نیز دارد (سپهری، 50).

مآخذ

ابراهیم دستان (یغمای ثانی)، «کتابچۀ جندق و بیابانک»، به کوشش علی آل‌داود، آینۀ میراث، تهران، 1385 ش، س 4، ضمیمۀ شم‍ 6؛ ابن‌اخوه، محمد، آیین شهرداری، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1360 ش؛ ابن‌بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، 1990 م؛ ابن‌حوقل، محمد، صورة الارض، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1345 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ ادواردز، آ. س.، قالی ایران، ترجمۀ مهین‌دخت صبا، تهران، انجمن دوستداران کتاب؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367 ش؛ افضل‌الملک، غلامحسین، سفرنامۀ اصفهان، به کوشش ناصر افشارفر، تهران، 1380 ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، «سفرنامۀ خوزستان، سردار سپه»، دفتر تاریخ، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1387 ش، ج 3؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ برهان قاطع؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ پاتینجر، هنری، سفرنامه، ترجمۀ شاهپور گودرزی‌نژاد، تهران، 1348 ش؛ پاشینو، پ.، سفرنامۀ ترکستان، ترجمۀ مادروس، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1372 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پرهام، سیروس، دست‌بافتهای عشایری و روستایی فارس، تهران، 1364 ش؛ پورهادی، مسعود، فرهنگ خوراک مردم گیلان، رشت، 1389 ش؛ ثابت جازاری، علی‌اصغر، «صحافی سنتی»، کتاب ماه هنر، تهران، 1378 ش، س 1، شم‍ 8؛ جمال‌زاده، محمدعلی، گنج شایگان، تهران، 1335 ش؛ جناب اصفهانی، محمدعلی، الاصفهان، ترجمۀ بخشی از سیاحت‌نامۀ ژان شاردن، به کوشش محمدرضا ریاضی، تهران، 1376 ش؛ جهانشاهی افشار، ویکتوریا، فرایند و روشهای رنگرزی الیاف با مواد طبیعی، تهران، 1380 ش؛ جهانی‌ برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حبیش تفلیسی، «بیان الصناعات»، به کوشش ایرج افشار، فرهنگ ایران‌زمین، تهران، 1336 ش، شم‍ 5؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331 ق/ 1913 م؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش جلال‌الدین کزازی، تهران، 1375 ش؛ رمضانخانی، صدیقـه، فرهنگ مشاغـل استـان یـزد، یـزد، 1394 ش؛ رنجبـر، حسین و دیگـران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ «رنگ‌آمیزی کاغذ و مرکب‌سازی (برگرفته از کتاب جواهر الصنایع)»، به کوشش علی‌ آل‌داود، نامۀ بهارستان، تهران، 1389 ش، شم‍ 16؛ روح‌فر، زهره، نگاهی بر پارچه‌بافی دوران اسلامی، تهران، 1380 ش؛ ژوله، تورج، پژوهشی در فرش ایران، تهران، 1390 ش؛ سپهری ‌اردکانی، علی و احمد فتاحی اردکانی، طلای سرخ، اردکان، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1341 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ طوسی، محمد، عجایب‌نامه (عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات)، به کوشش جعفر مدرس صادقی، تهران، 1375 ش؛ عزیزی، منصور، تاریخ و فرهنگ شهر بابک، کرمان، 1383 ش؛ فرهادی، مرتضى، «لای‌روبی و جشن پایان لای‌روبی و حکومت زنان در توچقازسامن ملایر»، رشد آموزش علوم اجتماعی، تهران، 1372 ش، شم‍ 17؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ کرمانی، محمدمؤمن، صحیفة الارشاد، به کوشش محمدابراهیم باستانی ‌پاریزی، تهران، 1384 ش؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مستوفی، حمیدرضا، «روناس، طلای سرخ کویر»، تابناک (مل‍‌ )؛ مسعود سعد سلمان، دیوان، به کوشش محمد مهیار، تهران، 1390 ش؛ معروفی، سیروس، «نوروز در کردستان»، کتاب ماه هنر، تهران، 1379 ش، شم‍ 29؛ المقالات السبع من کتاب دیاسقوریدوس، ترجمۀ اصطفن بن بسیل، اصلاح حنین بن اسحاق، تطوان، 1952 م؛ ملگونف، گ. و.، سفرنامه به سواحل جنوبی دریای خزر، ترجمۀ مسعود گلزاری، تهران، 1364 ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1326 ش؛ موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1386 ش؛ نوری، محمدیوسف، مفاتیح ‌الارزاق یا کلید در گنجهای گهر، به کوشش هوشنگ ساعدلو و مهدی قمی‌نژاد، تهران، 1381 ش؛ ورزی، منصور، هنر و صنعت قالی در ایران، تهران، 1350 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ همو، گوشه‌هایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.