سربند
سَرْبَنْد، انواع پوشاک پارچهای برای پوشاندن سر با هدفهای گوناگون در فرهنگ مردم.
پیشینۀ سربند به پیش از ظهور اسلام میرسد. در آثار بهدستآمده از ناحیۀ مارلیک رودبار گیلان، مربوط به اوایل هزارۀ 1 قم، روی ظرفی فلزی نقش بانویی حک شده است که سراندازی فراخ بر سر دارد و با دستمال یا پیشانیبندی، آن را در عقب سر محکم کرده است (پیروزی، 23؛ نیز نک : سیما ... ، 83). اثر فلزکاری برجایمانده مربوط به دورۀ مادها (708 یا 701-550 قم)، زنان خاندان شاهی را نشان میدهد که بر سرشان پارچهای انداختهاند ( تاریخ ... ، 2 / 252). در عصر ساسانی (ح 226-652 م)، زنان شرق ایران از سراندازی بلند و گشاد با مدخلی در ناحیۀ گردن استفاده میکردند که تا مچ پا میرسید (آخته، 42).
برای کودکان، سربند بهصورت روسری و کلاه یا عرقچینهایی ظریف و مناسب با جنسیت و سن کودک تهیه میشود که در گذشته، با سوزندوزی و نیز زریدوزیهای زیبایی همراه بود (نک : خاچاطور، 111-112). سربند زنان در نقاط مختلف ایران، با توجه به فرهنگ و آدابورسوم منطقهای، با اشکال گوناگونی چون پیچه، چارقد، روسری، لچک، یاشماق، مقنعه و شال به کار میرود.
پیچه
نقاب و روبندهای معمولاً به شکل مربعمستطیل به اندازۀ صورت، که زنان آن را با دو رشته بند از زیر چادر به دور سر میبستند. زنان در خارج از خانه، با کشیدن پیچه بر روی صورت، چهرۀ خود را میپوشاندند. جنس پیچه از موی بافتۀ دم و یال اسب، و به رنگ مشکی بود و بیشتر زنان ثروتمند از آن استفاده میکردند. این روبنده پوشش خاص زنان عرب به شمار میرفت که از زمان قاجار در ایران رایج شد (گلابزاده، 217؛ رضایی، غلامرضا، 392؛ طباطبایی، 383).
چارقد
پارچهای مربعشکل که آن را از یکی از قطرها به شکل مثلث دولا میکنند؛ سپس وسط ضلع بزرگ تاشده را چنان روی سر میاندازند که طرف زاویۀ قائمه در پشت سر، و دو طرف زاویۀ حاده در طرفین قرار میگیرد. گاه دو سر آن را در زیر گلو گره میزنند و گاه آن را در زیر گلو با سنجاق معمولی یا سنجاق طلا یا نقره محکم میکنند ( لغتنامه ... ، ذیل واژه؛ «خوراک ... »، 120؛ نیکزاد، شناخت سرزمین چهارمحال، 1 / 108؛ رضایی، غلامرضا، همانجا). جنس پارچۀ چارقد معمولاً از نخ ابریشم و نخ پنبه، و گاه از جنس حریر، چیت، کرباس سفید، پارچۀ قلمکار، و به رنگهای سفید، صورتی، ارغوانی، رنگارنگ و گلدار بود («خوراک»، همانجا). گاه پارچۀ چارقد زری اصل بود که از بنارس (هندوستان) میآوردند و با رشتههای طلا و نقره، به آن گلوبوته میبافتند. چارقد بنارسی وقتی کهنه میشد، آن را میسوزاندند و چندین مثقال طلا و نقره از آن درمیآوردند. نوعی چارقد ترمه هم رایج بود که زنان در زمستان استفاده میکردند و یک دستمال کوچک نخی یا ابریشمی هم روی چارقد میبستند و گره میزدند تا چارقد پسوپیش نشود (مونسالدوله، 105-106؛ گلابزاده، 223).
گاهی چارقد را آهار میزدند تا شکل بگیرد و به این کار، قالبکردن چارقد میگفتند. این کار موجب شده بود در افواه عموم، مثلی رایج شود: «فلانی خونۀ خودش کار نمیکنه، خونۀ مردم چارقد قالب میکنه!» (رضایی، غلامرضا، همانجا).
زنان کاشان دو نوع چارقد داشتند: یکی ساده که زنان هر قشر اجتماعی در داخل منزل بر سر میکردند؛ و دیگری با گلابتون یا ابریشم مشکی و رنگارنگ دوردوزیشده که زنان علما، تجار و رجال حکومتی در مراودات و دیدار از یکدیگر بر سر میکردند. زنان قشر متوسط در دیدوبازدیدها، چارقدی دوردوخته با ابریشم مشکی بر سر میکردند (ضرابی، 250). زنان ترکمن وقتی میخواستند به شهر یا مهمانی بروند، چارقد بزرگ چهارگوش گرانقیمتی را که زمینۀ تیره و گلهای زرد و سرخ داشت، بهصورت سهگوش درمیآوردند و بر سر میکردند. گاهی نیز به جای چارقد، چادرشبهای گرانقیمت بر سر داشتند (فروتن، گنبدکاووس ... ، 2 / 532). در سمنان پس از آرایش عروس، چارقد زری صورتیرنگی روی سر وی میانداختند و آن را با سنجاقهای طلا میبستند؛ سپس از جواهرات عروس، قطعهای طلا به نام روچتری وسط سر او میچسباندند که هم زینت بود و هم چارقد را نگه میداشت (احمدپناهی، 254).
در ابیانه، زنانی که پا به سن میگذاشتند، به جای چارقد، سربندی به نام پوته یا پوده که دو سر آن ریشهدار بود، بر سر میکردند. پوته پارچهای نخی یا ابریشمی راهراه به ابعاد حدود 250×70 سانتیمتر بود. نقطۀ میانی طول آن زیر چانه قرار میگرفت و هر نیمۀ آن از دو طرف بر روی سر میآمد؛ نیمهای از روی نیمۀ دیگر رد میشد و آنها را به پشت سر میآویختند. قسمت عرضی این سربند سینه، شانهها و پشت سر را میپوشاند (خوانساری، 103). در داریون فارس چارقد زنان تقریباً شکل لوزی داشت که در جلو کوتاه بود و در پشت سر تا پایین کمر میرسید. این چارقد اگر ساده بود، بر آن پولک میدوختند (بذرافکن، 55).
استفاده از چارقد نزد بسیاری از زنان، همراه با سربندهای دیگری بود. در بسیاری از مناطق ایران مانند قم، گیلان و آذربایجان، زنان برای جلوگیری از جابهجا شدن چارقد بر روی سر، از دستمالی ابریشمی به نام کلاغی استفاده میکردند که آن را به دور سر میپیچیدند (همانجا؛ تالش، 8- 9؛ نیز نک : ساعدی، 159). در ممسنی، این دستمال هفترنگ، و به طول دو متر بود که آن را در پشت سر به شکل خاصی گره میزدند و دنبالۀ آن در پشت سر آویزان بود؛ زنان طبقۀ مرفه این منطقه در جلو این کلاغی، شیئی زینتی و پُربها میدوختند (حبیبی، 454). زنان داریون معمولاً چارقد را همراه با کلاه عرقچین یا کلاه لچکی بر سر میکردند و بر روی کلاه، دستمال ترکی یا سیاه میبستند. بستن این دستمال سر عمومیت داشت و نداشتن آن، نشان از تجرد بود (بذرافکن، همانجا).
در طالقان زنان جوان و نوعروسان چارقد را بر روی کلاهپیچی که دور آن قیطاندوزی و یا با سکههای کوچک تزیین شده بود، میپوشیدند و با سنجاققفلی آن را زیر گلو میبستند (حدادی، 105). در بندر گز، چارقدْ سرپوش رایج زنان میانسال و مسن است که بیشتر در رنگهای سیاه، سفید و چهارخانه کاربرد دارد. همچنین آنها بر روی پیشانی و چارقد خود، روسری تاشدهای را که بهصورت نوار پهنی درآمده است، قرار میدهند و دو گوشۀ آن را در پس سر، گره میزنند. عموماً این پیشانیبند برای جلوگیری از سردردهای شدید و محافظت از سرما و گرما کاربرد دارد (فروتن، بندر گز ... ، 552).
زنان شرق خراسان چارقدی سفید و بزرگ با لبههای نواردوزیشده که منگولههایی از نخهای ابریشمی الوان نیز به گوشههایش آویزان بود، بهصورت سهگوش و لچکی، و گاه «درازخانه» تا زده، بر سر میگذاشتند؛ سپس با بستن دستمال کلاغی بر روی پیشانی، قسمت پشت آن را رها میکردند (ضیاءپور، 188). در سیرجان استفاده از چارقد سیاه نزد زنان جوان ناپسند بود، چنانکه در باور مردم برخی از مناطق، اگر زن جوانی چارقد سیاه بر سر میکرد، شوهرش جوانمرگ میشد (بختیاری، 324)؛ اما در ایل قشقایی، دختران جوان به هنگام عزا، به رسم سوگواری چارقدی تیره، به رنگ مشکی یا قهوهای، به سر میکردند (دُرداری، 101).