سگ
سَگ، جانوری اهلی با کاربردهایی متنوع در امور نگهبانی و شکار. سگ در فرهنگ ایران باستان بسیار ارجمند بوده، اما در فرهنگ ایران اسلامی، نجس و گاهی نیز محکوم به مرگ است.
سگ نخستین جانوری است که انسان آن را اهلی کرد. کهنترین نشانه از اهلیشدن سگ در ایران، مربوط به خوزستان و 500‘5 قم است ( ایرانیکا، VII / 461). سگ تازی زیبا، و بیشتر سیـاه و سفید، چابک و قوی است (مِزُن، 303). سگهای شهری کوچکتر از سگهای روستاییاند. جکسن میگوید: سگ روستایی باآنکه دلیری وحشیانهای دارد، از اینکه از او عکس بگیرند، میهراسد. او میافزاید: سگ در شمال ایران بزرگجثه است و پشمی خشن دارد؛ ظاهرش شبیه به گرگ، و وحشی است (ص 77-78).
سگها را براساس کاربردشان میتوان به سگ گله، سگ شکاری، سگ قافله، و سگ خانگی تقسیم کرد. غذایی که بختیاریها به سگهای خانگی میدهند، نان خشک، نواله و بازماندۀ غذای خودشان است (دیگار، 59). خوراک سگ گله در میان عشایر لُر، خمیری از آرد جو است که در برخی از مناطق ممکن است به آن چربی یا شیر نیز افزوده شود. این غذا را شب به سگ میدهند (صفینژاد، 356). خوراک تولهسگ در ناحیۀ سمنان، خمیری شُل از آرد جو است (شاهحسینی، 235).
باورهایی دربارۀ ویژگیهای ظاهری و رفتار سگ وجود دارد که ازجمله به اینها میتوان اشاره کرد: بدترین رنگ برای سگ، رنگ سیاه است؛ سگ کوتاهموی و کوتاهقد برای نگهداری ارزشمند نیست (عبدلی، 158)؛ دوستی و مهربانیای که در سگ هست، در هیچ جانور دیگری وجود ندارد (شهمردان، 103)؛ خوراکی را که پیش سگها مینهند، از هم نمیربایند، بلکه باهم به خوردن آن مینشینند (همو، 102)؛ سگ درنده باوفا و باشعور است؛ سگ در شب برای پاسبانی بیدار است و روز میخوابد (عقیلی، 751)؛ سگ رغبتی به ساختن خانه ندارد (بشرا، همانجا)؛ سگ هرگز به صاحب خود و دوستان صاحبش حمله نمیکند، حتى اگر او را بهسختی بیازارند (سرلک، 59)؛ سگ غذایی را که از صاحب خود میگیرد، در همۀ عمر فراموش نمیکند و تا پای جان از جان و مال او نگهبانی میکند (بشرا، 54)؛ اگر کسی به سگ تکهنانی بدهد، هرگاه آن سگ او را ببیند، مطیع و رام او خواهد بود (جمالی، 59)؛ سگ از چهره و نگاه انسان به ضمیر او پی میبرد و اگر کسی خیال ناپسندی داشته باشد، به او حمله میبرد یا آنکه پشت به او بر زمین میخوابد (عبدلی، 158)؛ اگر سگ به انسان حمله کند و انسان بنشیند، سگ میگریزد، چون گمان میکند که آن شخص در پی یافتن چوب یا سنگی برای زدن او ست و یا به گمان آنکه او تسلیم شده است، حمله نمیکند (بشرا، همانجا)؛ هنگام جفتگیری، سگ نر را نمیتوان از ماده جدا کرد (جمالی، همانجا).
سگ بهطور ذاتی حس نگهبانی و تعقیب شکار دارد. انسان با تقویت و تمرین این حس، نژادهای گوناگونی از سگهای شکاری و گله پدید آورده است (رسولی، 161). عشایر از سگها در نگهبانی گله و قرارگاه خود استفاده میکنند (دیگار، 60). سگ صاحبانش را در برابر حیوانات وحشی پاسداری (شاهحسینی، 234)، و به انسانها و جانوران بیگانه حمله میکند (دیگار، 59). سگهای خانگی حساس و پرسروصدایند (صحراشکاف، 191). در میان بختیاریها، هر چادر، دستکم 2 تا 3 سگ دارد. این سگها، قوی، دارای موی متوسط و بهطور معمول سفید، حنایی یا سیاهاند (دیگار، 58). در تالش، سگهای بزرگ و تنومندی هستند که به ارابه بسته میشوند و مانند اسب ارابهها را حمل میکنند (شکوری، 95).
در میان ایلات و عشایر و دامدارها، سگ از اهمیتی بسیار برخوردار است. یک سگ گلۀ بالغ و تربیتیافته برابر چندین گوسفند ارزش دارد. عمر سگ گله حدود 15 سال است که 6 تا 7 سال آن برای پاسبانی گله مفید است (صفینژاد، 353، 356). سگ گله گوسفندان را از خطر گرگ و دزد محافظت میکند و دستیار چوپان است (رسولی، همانجا). سگ بهسبب حس بویایی قوی خود، پیش از چوپان خطر را میفهمد و پارسکنان به سوی جانوران درندهای چون خرس، گرگ و پلنگ میتازد که ممکن است جانور وحشی بترسد و بگریزد؛ در غیر این صورت، سگهای دیگر و چوپان به کمکش میآیند. حتى گاهی قوچ یا بزهای پیشاهنگ همراه با سگها به جانور وحشی هجوم میبرند و آن را شاخ میزنند (صفینژاد، 355).
سگ گله و سگ قرارگاه باهم تفاوت دارند. هر گله را 2 تا 3 سگ همراهی میکند و آنها هرگز گله را ترک نمیکنند (دیگار، 91). از نظر کوچنشینان تالش، قویترین سگ گله، سگ جلودار است (شکوری، 97). در میان ایلات لر، سگ جلودار مراقب دو طرف گله نیز هست و افزونبر دفاع در برابر جانوران وحشی، از ورود اشخاص و دامهای غریبه نیز جلوگیری میکند. سگ با چرخیدن به دور گله، مانع از رمیدن و جداشدن گوسفندان از رمه میشود و از بلندیهای اطراف میگذرد تا بر گله مسلط باشد (صفینژاد، 354).
در سرزمین بختیاری، سگهای گله تنها از دست چوپان غذا میگیرند؛ آنها در رفتار دامها دخالتی نمیکنند و وظیفۀ اصلیشان حمایت و دفاع از گله و چوپان است. اگر سگی بهسبب درندگی خسارتی به گله وارد کند، آن را میکشند (دیگار، همانجا). تربیت سگ گله در ایلات لر بر عهدۀ چوپان است. چوپانان لر بیشتر به سگهایی که از نژاد سگ گله باشند، علاقهمندند. آنها نژاد معروف به «سگ گرگ» و یا «سگ گرگی» را برای این کار مناسب نمیدانند، زیرا بر این باورند که آنها در صورت گرسنگی، برههای گله را میخورند. در انتخاب توله، داشتن دستهای کلفت و سر بزرگ مهم است (صفینژاد، 353). بختیاریها پس از تولد تولهها، گوشهای آنها را میبرند که به دندان گرگ نیفتند و در درگیری با یکدیگر نیز گوشهای هم را زخمی نکنند؛ همچنین، قدرت شنواییشان رشد کند. گاهی دم آنها را نیز میبرند تا جسارت و زرنگی بیشتری پیدا کنند (دیگار، همانجا؛ عسکریعالم، 2 / 69-70). البته، دم سگِ دزد و دله را نیز میبرند (عبدلی، 158). چوپان لر پس از بریدن گوش و دم توله، حیوان را وارد گله میکند تا به آن خو بگیرد (صفینژاد، همانجا). ایلاتیهای سمنان به گردن سگهای گله زنگولههای برنجی دهانبستۀ کوچک میبندند تا گوسفندان آنها را با گرگ اشتباه نگیرند و چوپان جای آنها را پیدا کند (شاهحسینی، 235). لرها بهتجربه دریافتهاند که گلههای کمتر از 50 رأس گوسفند به سگ گله نیاز ندارند، چون اینها شب به روستا بازمیگردند (صفینژاد، همانجا).
یکی از شیوههای حملۀ سگ گله به جانور درنده، حمله با تخته / پهنۀ سینه است، بهاینترتیب که بهشدت سینۀ خود را به گرگ میکوبد، اما او را گاز نمیگیرد. چوپانان لر بر این باورند که گوشت گرگ به مزاج سگ، تلخ است. چوپانان سگ را به سینهبندی مخصوص مجهز میکنند که در جلو آن صفحۀ چرمی گرد کوچکی قرار دارد و 3 رشته کمربند به آن وصل است؛ میخهای نوکتیزی به بلندی حدود 5 سانتیمتر و به ضخامت مدادهای معمولی از صفحۀ گرد بیرون زده است؛ نمد ضخیمی بهعنوان آستر این صفحۀ چرمی به کار میرود تا انتهای میخ سینۀ سگ را نخراشد (صفینژاد، 355). در سمنان این نوار چرمی را «سینهزیل» مینامند (شاهحسینی، 234). گاهی گرگ سگ گله را میفریبد و در خوردن گوسفند گله با او شریک میشود. گرگ سگهای ماده را هم میفریبد و با آنها جفت میشود که تولههای آنها را گرگی میگویند (عسکریعالم، 1 / 222).
هنگامیکه سفر و تجارت با کاروان معمول بود، نوعی سگ بسیار بزرگ و درنده به نام سگ قافله برای نگهبانی کاروان به کار میرفت. هر قاطرچی یک سگ داشت. این سگ قاطران صاحب خود را بهخوبی میشناخت و چنانچه پراکنده میشدند، آنها را به قافله بازمیگرداند و شب نیز اجازه نمیداد که قاطری بیگانه به جایگاه قاطران کاروان نزدیک شود (موریه، 1 / 106).
کاربرد دیگر سگ در شکار است. در نزهتنامۀ علایی آمده است: بهترین رنگ سگ شکاری سرخ و زرد است. سگ ماده شکارکردن را بهتر میآموزد. سگ شکاری 10-12 و گاهی تا 20 سال عمر میکند. سگ در شکار آهو، نر را برمیگزیند؛ هرچند که آهوی نر تیزروتر و قویتر است، اما سگ میداند که او پس از یکی ـ دو تک دویدن ادرارش میگیرد و از رفتن بازمیماند (شهمردان، 102). به گفتۀ شاردن، شاه و رجال و بزرگان سگهای تازی شکاری داشتند (4 / 137). به نوشتۀ کمپفر، در سگبانخانۀ سلطنتی که سگبانباشی آن را اداره میکرد، گروهی از سگهای متجسس و شکاری و همچنین سگهای درنده را که گاهی جنایتکاران محکوم به مرگ را پیش آنها میانداختند، نگهداری میکردند (ص 153). سگهای شکاری پادشاهان را با پارچۀ زربافت میآراستند (عطار، منطق ... ، 334). در متون ادبی آمده است که بر سگهای قیمتی، یعنی سگهای شکار و سگهای شاهان، داغ مینهادند (شمیسا، 2 / 685). ظاهراً بختیاریها هرگز از سگ در شکار استفاده نمیکردند (دیگار، 126).
جایگاه سگ در ایران باستان
در ایران باستان سگ را از آفریدههای خوب، و جانوری فداکار و وفادار، موجب آسایش مردم، و گاه مقدس میدانستند و از آن حمایت میکردند. آزردن و کشتن سگ در این دوره گناهی بزرگ بوده است. در اوستا چند بار از سگ بهعنوان جانوری عزیز نام برده شده است (موله، 60؛ نیز نک : یاحقی، 250). فریضۀ سنتی زردشتیان بوده است که پیش از خوردن غذا، سگ را سیر کنند (بویس، 2 / 249).
در باور باستانی ایران، سگ با نگاهش همۀ ناپاکیها را از میان میبرد (بندهش، 103) و دیوها را میراند؛ بههمینسبب، در مراسم تطهیر برشنوم، سگ نیز حضور دارد. سگ در شخصیت و ارزش، نزدیکترین جانور به انسان است، بهطوریکه نگاهکردن به لاشۀ سگ مانند دیدن جسد مرد پرهیزکار است که بیننده را نجس میکند (بویس، 1 / 411-412).
در این دوره، انسان در قبال سگ وظایفی داشته است که به این موارد میتوان اشاره کرد: اگر سگ خانگی هوشی چندان نداشته باشد، باید برایش درمان بخواهند، همانگونه که برای مرد دیندار درمان میخواهند؛ اگر سگی کمهوش را نبندند و در گودال، چاه، پرتگاه یا رودی بیفتد و زخمی شود، صاحبش گناهکار است (وندیداد، 2 / 748)؛ اگر به سگ نگهبان گله خوراک بد دهند، گناه آن همانند آن است که به خانهسالار، یعنی بزرگترین فرد خانواده، خوراک بد دهند و جزای آن 200 ضربه با شلاق اسبرانی و 200 ضربه نیز با شلاقی از نوع دیگر است؛ اگر خوراک بد به سگ نگهبان ده دهند، گناه آن همچون گناه خوراک بد دادن به خانهسالار یک خانوادۀ متوسط است و جزای آن 90 ضربه با شلاق اسبرانی و 90 ضربه با شلاقی دیگر است؛ اگر به سگ ولگرد خوراک بد دهند، مانند آن است که مرد پرهیزکاری مهمان خانه شود و به او خوراک بد دهند و سزای آن 70 ضربه با شلاق اسبرانی و 70 ضربه با شلاقی دیگر است؛ توله را خوراک بد دادن، همچون گناهِ خوراک بد دادن به کودک پارسازاده است و سزای آن 50 ضربه با شلاق اسبرانی و 50 ضربه با شلاقی دیگر است؛ اگر سگی از محدودۀ خود نتواند پاسداری کند، کیفر میبیند (همان، 2 / 743-746)؛ اگر سگ بیگفتار باشد، یعنی پارس نکند و بههوش نباشد، جزایش آن است که اَبَر چوبین بر گردن و بر دهانش نهند و به یک خشت بزرگ سخت یا دو خشت نرم ببندند. اگر آن را نبندند و چهارپا یا انسانی را زخمی کند، مجازاتش زخمکردن آن سگ است (همان، 2 / 746-747).
در بندهش آمده است که اورمزد 5 نوع جانور را آفرید. نوع سوم «پنجانگشت پنجه»، و بزرگترین آنها سگ است (ص 78). سگان به دشمنی با گرگها و پاسبانی از گوسفندان آفریده شدند. سگ برای پاییدن هستی مردم است. گویند که سگ از ستارهپایه، از ناحیۀ ستارۀ هفتاورنگ است. نسبتدادن سگ به هفتاورنگ، بهسبب پاسبانبودن این ستاره است (همان، 79، 103). این جانور ازآنرو سگ خوانده میشود که «سهیک» آن از مردمان است. سگْ چابک، خویش ـ موزه و خویش ـ جامه، بیخواب، کوشا، بیدار، چهاردهدندان، تیزدندان و رمه ـ سالار آفریده شده است (همان، 79). در میان آفریدههای اورمزد، سگان زودتر پیر میشوند، زیرا با کمترین خوراک برپا و استوارند (وندیداد، 2 / 746).
در بندهش، سگها به این 10 نوع تقسیم شده، و برخی از جانوران نیز از نوع سگ به شمار آمدهاند: سگ گله که شبان است، خانهبان که نگهبان خانه است، وُهونَزگ که سگ شکاری است، بَبَر آبی که سگ آبی خوانند، روباه و رسپو که راسو خوانند، ژوژه و اودره و مُشکان ـ به ـ ران که دو نوع از آنها آمُخته به سوراخاند مانند روباه و راسو، سَهُوگ که خرگوش است، راسو، موش، و مرغان (ص 79).
در گذشته، زردشتیان در آیین درگذشتگان خود مراسم سگدید داشتند، چنانکه هرگونه تماس با مرده پیش از مراسم سگدید، گناه محسوب میشد (نک : ه د، سگدید). برای سگ در جهان دیگر نیز جایگاهی ویژه قائل بودهاند؛ مثلاً دو سگ بر پل چینود پاسبانی، و روان درگذشتگان را راهنمایی میکنند (یاحقی، 250)؛ غذایی که به نام یا از سوی درگذشته به سگ میدهند، به سیرشدن و رضایت شخصِ درگذشته در جهان دیگر میانجامد (بویس، 1 / 411-412).
زردشتیان از سگها در جنگها نیز استفاده میکردند. اصطلاح سگ کارزاری میتواند به همین موضوع اشاره داشته باشد ( ایرانیکا، VII / 461).
ارجمندی سگ و نقش آن در زندگی انسانهـا، آداب طهارت، آداب تدفین و باورهای مربوط به جهان دیگر، در روایات اساطیری نیز مشهود است؛ برای نمونه، به روایت داستانی معاصر از بویراحمد، کیخسرو همراه با اسب و سگ شکاریاش در غاری در روستای سیسخت بویراحمد ناپدید شد (انجوی، 294-295). در داستانها، دربارۀ کورش آمده است که او در بیابان از سگی شیر خورد (یاحقی، همانجا). از این دست داستانها در روایات شفاهی از شاهنامه وجود دارد؛ مثلاً اینکه افراسیاب در دوران نوزادی از سگی شیر خورده است و به همین سبب، خصلتهای زشت در او ظاهر میشود (انجوی، 96-97).
جایگاه سگ نزد مسلمانان
در اعتقادات اسلامی، نگاه به سگ متفاوت است و اغلبْ سگ جانوری پلید و منفور دانسته شده است (یاحقی، همانجا). در متون اسلامی، 3 روایت دربارۀ پیدایش سگ وجود دارد (نک : ایرانیکا، VII / 461-462). نگاه منفی به سگ بیشتر در احکام فقهی دیده میشود. خوردن گوشت سگ حرام است، حتى اگر برای مداوا باشد (دمیری، 2 / 412-413). تجارت سگ حرام است، مگر در مورد سگ شکاری، گله، بوستانی، زراعت و سگ حیاط (شهید اول، 1 / 189). برای ازبینبردن برخی از انواع سگ، کفاره واجب است (همو، 2 / 312). وصیت به سگ شکاری، گله، خانه و زراعت حلال است، اما در مورد سگ ولگرد صحیح نیست (همو، 2 / 28- 29).
از دیدگاه اسلام، سگ مانند خوک نجس است. سگ سیاه از شیاطین دانسته شده است و باید آن را کشت (میبدی، 3 / 31؛ ابنقتیبه، 2 / 93-96)؛ تنها سگ اصحاب کهف مشمول این قاعده نیست. 3 حیوان میتوانند وارد بهشت شوند که یکی از آنها سگ وفادار اصحاب کهف است (قمی، 1 / 507). برخی آن را سگ سخنگوی، و برخی انسانی در جامۀ سگ دانستهاند که وفاداری او به مردان خدا او را به مرتبۀ انسانی رسانیده است (نک : یاحقی، همانجا).
در قرآن کریم 4 بار از سگ نام برده شده است (مائده / 5 / 4؛ اعراف / 7 / 176؛ کهف / 18 / 18، 22). در آیۀ 4 سورۀ مائده (5) آمده است که آنچه سگان شکاری شکار کردهاند، بر شما حلال است؛ بخورید و نام خدا را بر آنها بخوانید (نک : ابوالفتوح، 4 / 110-113).
در احادیث، دیدگاهی منفی دربارۀ سگ وجود دارد و داشتن سگ بهجز سگ شکاری، و یا برای نگهبانی از گله و مزارع ممنوع شده است (شهید اول، 1 / 189). امام جعفر صادق (ع) میگوید که سگهای سیاه، سفید یا سرخِ یکرنگ جناند و سگهای ابلق، مسخ شدهاند از جن و انس (مجلسی، 462).
در تفاسیر فارسی، از سویی سگ را تحقیر کرده و پلید دانستهاند و از سوی دیگر، آن را مثبت و دارای صفات حسنه عنوان کردهاند، که این جنبۀ مثبت را در مورد سگ اصحاب کهف میتوان دید. در تفسیر تاج التراجم، سگ بهخودیخود حقیر دانسته شده، اما با متصفشدن به دانایی، از حقارت و پلیدی خارج شده است (اسفراینی، 1 / 230).
سورآبادی سگ اصحاب کهف را قطمیر یا فرفرین نامیده، و آورده است: سگ از پی یاران میرفت. اصحاب گفتند: سگ را بازگردان که غماز است. چوپان گفت که سگ با راندن من بازنمیگردد. سگ به سخن آمد. پس او را گرفتند و به تبرک بردند (2 / 1410-1411).
در داستان یونس، پس از گذراندن مجازات الٰهی و بازگشت یونس به سوی قومش، برای شناختن او که ظاهری متفاوت یافته بود، نیاز به شاهدی بود. در اینجا سگی به سخن آمد و شهادت حق داد. سگ به شبان گواهی داد و شبان به مردم نینوا مژده داد (طبری، 3 / 691-692). در رسالۀ قشیریه، در تفسیر آیهای از قرآن کریم، داستانی آمده است که به هوشمندی و حقطلبی سگ اشاره دارد (قشیری، 425). سورآبادی در داستان معراج از سگی میگوید که از وی شیر میدوشند و نماد مردم مظلومی است که حاکم ظالم از آنان بهرهکشی کرده است (2 / 1335).
در تفاسیر، سبب فرمان قتل سگان را اینگونه توضیح دادهاند: آمده است که جبرئیل از رفتن به سرای پیامبر (ص) بازماند. چون پیامبر (ص) علت را پرسید، جبرئیل گفت: در این خانه، سگبچهای است و ما فرشتگان در خانهای که سگ در آن است، نرویم. سپس، به فرمان پیامبر (ص) در خانههای مدینه هر سگی را که یافتند، کشتند و او داشتن و فروختن سگ را نیز حرام کرد (میبدی، 3 / 30-31)؛ اما ازآنجاکه مردم برای صید و کشت و زرع به سگان نیازمند بودند، پیامبر (ص) فرمان دادند سگانی را که برای مردم سودمندند، نگه دارند. پس به فرمان وی، دو نوع سگ عقور و سیاه همرنگ را کشتند (همو، 3 / 31). پیامبر (ص) قتل سگی را که گزنده و مضر نباشد، نهی کردند (ابوالفتوح، 4 / 114). نگاهداشتن سگ معلَّم (تعلیمیافته)، حلال، و اگر صیدش را نخورد، آن صید نیز حلال است؛ اما اگر از آن بخورد، صید مردار به شمار میرود و حرام است (همو، 4 / 115-116).