زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

شهری

شَهْری، جعفر (1293- 1378 ش / 1914-2000 م)، پژوهشگر فرهنگ مردم، تاریخ‎ نگار اجتماعی معاصر و داستان ‎نویس.
شهری در شب تاج‎ گذاری احمد شاه در محلۀ عودلاجان تهران به دنیا آمد (تقی‎زاده، 88). وی نام اصلی خانوادگی خود را به‎واسطۀ شغل پدربزرگش که کارگاههای زری‎بافی، مخمل‎بافی و نخی‎بافی داشت، شَعری‎باف، و تغییر این نام به شهری‎ باف را اشتباه سجل‎نویس بی‎سواد می‎دانست (نک‍ : گزنه، 231). پدر او، میرزا باقر، مردی بیکاره و عیاش بود که ستمهایی فراوان به همسرش، کبرى، روا می‎داشت (تقی‎زاده، همانجا). به نظر شهری، پدرش پهلوان‎پنبه‎ای بود که زورش فقط به افراد ضعیف می‎رسید؛ او می‎نویسد: «خوب و بد از حافظه‎ ها محو نمی‎شوند؛ تا زنده باشم، از پدرم دل‎ آزرده می‎باشم و به مادرم رحمت می‎فرستم، که از آن نیشها چشیده و از این نوشها خورده‎ام» (همان، 252، 256). 
شهری هنگام افول حکومت قاجار و روی کار آمدن سلسلۀ پهلوی، کودکی دبستانی بود. وی در مدارس دولتی آن زمان که شاگردانش بچه‎های کسبه و پیشه‎ور دست‎فروش و دوره‎گرد بودند، با تنگ‎دستی درس می‎خواند (اشرف، 682)؛ به همین سبب، از سوی مسئولان مدرسه بسیار آزار می‎دید و چوب و فلک می‎شد؛ از بس که چوب خورده بود، همیشه پشت دستانش بادکرده، و ناخنهایش کبود بود؛ ازاین‎رو، او از مدرسه اخراج شد و از ادامۀ تحصیل بازماند (شهری، همان، 136-137، تاریخ ... ، 5 / 462-463). بنابراین، وی تنها 3 سال، آن هم به‎صورت پراکنده، به مدرسه رفت و به قول خودش، علم و دانشش را در «دانشگاه اجتماع» آموخت (حدادی، «راوی ... »، 32). 
شهری برای امرار معاش و کمک به خانواده، نزد صاحبان مشاغل متفاوتی مثل خیاطی، بزازی، بقالی، نجاری و جز آن شاگردی کرد (تقی‎زاده، همانجا). فقر زیاد او را، به گفتۀ خودش، همچون «گاو خرمن‎کوب و اسب عصاری» کرده بود که «دائم بر گرد خود» می‎گشت و «غیر از تلاش معاش و پرکردن آخور اطرافیان نان‎فهمِ زبان ‎نفهم مجال تفکر و اندیشۀ دیگر» نداشت (نک‍ : شکر ... ، پنج). زمانی‎که او در دکان ریخته‎ گری شاگردی می‎کرد، از پسر صاحب دکان چندین کتاب گرفت و با کنجکاوی شروع به خواندن آنها کرد؛ او در معنی لغات دشوار از وی یاری جست و این‌چنین وزن و عروض را آموخت. علاقه و پشتکار وی به حدی بود که تا اوایل بهار با پسر استادکارش که کلاس دوازدهم بود، هم‎پایه شد و همچون او توانست شعر بگوید، به‎طوری‎که پسر صاحب‌کارش 3-4 قطعه از شعرهای او را برای چاپ به روزنامه داد (همو، گزنه، 201-202). 
اولین نوشتۀ شهری در 13‌سالگی وی چاپ شد (حدادی، همانجا). تنوع و گوناگونی تجربه ‎ها، زیستن در میان تودۀ مردم و آشنایی گسترده و عمیق با آداب‎ورسوم و زبان آنها سبب گردید تا او به یاری ذهن و حافظه‎ای قوی دست به آفرینش آثاری ارزشمند بزند (تقی‎زاده، همانجا). او از اوان جوانـی مطالبی بـرای برخی جراید ازجمله توفیق با نام مستعار می‎نوشت و با نامهای «کاشف» و «ملامَم‎جعفـر» نیـز دو ـ سه کتـاب بـه چـاپ رسانـد (حدادی، «طهران ... »، 321) و از آن پس آثارش را با نام شهری منتشر کرد (شهری، حاجی در فرنگ، 660). در 1373 ش، جایزۀ قلم زرین مجلۀ گردون به‌سبب فعالیتهای پژوهشی به وی اهدا شد. او با فرهنگ بزرگ سخن که به سرپرستی و زیر نظر حسن انوری نوشته می‎شد، همکاری مداوم داشت (تقی‎زاده، 89). 
شهری در اواخر عمر خویش از ضعف بینایی رنج بسیار می‎برد؛ او سرانجام، پس از 86 سال زندگی، در سحرگاه روز شنبه 6 آذر 1378، در تهران درگذشت و در قطعۀ 88 بهشت زهرا (قطعۀ هنرمندان) به خاک سپرده شد («یادداشت ... »، بش‍‌‌ )؛ این در حالی بود که بیشتر آثار وی در زمان حیاتش به چاپ رسید (حدادی، «راوی»، همانجا). 
حافظۀ شهری در ثبت ‎و‎ضبط وقایع، شگفت‎ انگیز بود. آثاری که از شهری به یادگار مانده است، تاریخ اجتماعی مردمان کشور ما است («یادداشت»، بش‍‌ ). در سالهای اخیر بسیاری از ایرانیان از فقر و ناتوانی زبان فارسی نالیده‎اند؛ آنها می‎گویند این زبان توان بیان تجربیات و نیازهای عصر جدید را ندارد. اما شهری نشان داد که ریشۀ این «فقر» نه در زبان فارسی، بلکه در دانش ما ست (میلانی، 152). یکی از ناشران کتابهای شهری می‎گوید: «جعفر شهری به ‎مانند درختی پربار بود که هر بار تکانش می‎دادی، میوه‎های فراوانی از آن می‎ریخت» (مختاباد، 13).
آثار شهری شامل داستانهای بلند و داستانهای کوتاه، سفرنامه، زندگی‎نامه، تاریخ اجتماعی، ادبیات شفاهی، پزشکی مردمی و نیز دربارۀ امور دینی است. وی در ضمن آثارش، به مناسبت موضوع، به‎ صورتی گیرا و تأثیرگذار از واژه‎ها، کنایات، اصطلاحات، مثلها و اعتقادات رایج مردم جامعه بهره برده است که در اینجا به برخی از آنها از کتاب حاجی در فرنگ (تألیف: 1344 ش) اشاره می‎شود؛ این کتاب انتقادی، نخستین اثر شهری، و شرح سفر وی به مکه و سپس به اروپا ست و سرشار از تیزبینی، عیب‎جویی، طنز و هزل است (حدادی، همانجا): یک کلاغ چهل کلاغ کردن (ص 4)؛ ندید بدید‌ بودن (ص 5)؛ موش را خرگوش کردن و دستنبو را کوه خواندن (همانجا)؛ به تک و دو انداختن (ص 6)؛ مثل شاخۀ شمشاد بودن (ص 7)؛ خم به ابرو نیاوردن (ص 9)؛ سر به باد دادن (همانجا)؛ یک پا داشتن مرغ (ص 11)؛ مثل گاو نُه‎من‎شیر شدن (ص 18)؛ از آب کره‎ خواستن و از دود مُردارسنگ‎ گرفتن (ص 38)؛ صغرا و کبرا چیدن (ص 58)؛ از بیخ عرب بودن (ص 65)؛ و بازی علی زو کردن (ص 88).
شهری در رمان شکر تلخ (تألیف: 1347 ش) که آن را به تشویق برادر ناتنی‎اش، مهدی بهره‎مند، نوشت، زندگی سراسر رنج و قهرمانانۀ مادرش کبرى را به تصویر کشیده است. کتاب با این «تقدیم‎نامه» آغـاز می‎شـود: «کبـرای عزیز! روحت شـاد مزارت آبـاد کـه با قهرمانیهای انسانی خود نام خویش را زینت‎بخش صفحات این کتاب ساخته‎ای». شهری شکر تلخ را عاشقانه دوست داشت و می‎گفت: «با شکر تلخ زنده است» (نک‍ : «یادداشت»، بش‍‌ ). وقایع داستان طی 3 سال، و در شهرهای تهران و مشهد اتفاق می‎افتد که در چاپ دوم، در 5 فصل با عنوانهای «سال قحطی دمپختکی»، «سال مشمشه»، «سال بعد از جنگ»، «مشهد» و «مراجعت» از هم تفکیک شدند. داستانْ اوضاع آشفتۀ اجتماعی و اقتصادی، بی‎بندوباریهای اخلاقی، و چهرۀ واقعی افراد طبقات مختلف جامعۀ بی‎رحم تهران در اواخر دورۀ قاجار و اوایل دورۀ پهلوی را وصف کرده است. این اثر برای شناخت آنچه بر زنان ایران رفته است نیز اهمیتی کم ‎مانند دارد (میلانی، همانجا؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : ه‍‌ د، شکر تلخ). 
مجموعۀ انسیه‎ خانوم (تألیف: 1349 ش) شامل 4 داستان کوتاه با عناوین «انسیه خانم»، «اسدالله ـ حاجی اسدالله»، «طلب مغفرت» و «ختم مراد» است. این اثر نیز همچون دیگر آثار شهری سرشار از اصطلاحات، مثلها و اعتقادات عامۀ مردم است؛ برای نمونه، دست از گور بیرون‎ آمدن (ص 20)؛ حق نون و نمک (ص 27)؛ کک نگزیدن (ص 29)؛ زندگی بی زاغ و زوغ (ص 75)؛ پا رو پوست هندوانه بودن (ص 76)؛ چله‎ بری (ص 77)؛ با مرغ مرده یا موش مرده چله به سر کسی انداختن؛ خونابۀ مرغ سربریده را بر سر کسی ریختن؛ دعانوشتن؛ بر ابریشم هفت‎رنگ دعاخواندن؛ 40 گره زدن و در آبی از 7 شیر آب یا 7 چشمه انداختن و سر و تن شستن؛ دعای 70 پیغمبر نوشتن و به بازوی راست بستن (همانجا)؛ و دعای سارا نوشتن و با شیر شتر نوشیدن و مقداری را جلو گربۀ تازه ‎زاییده ریختن (ص 77- 78).
شهری در کتاب گزنه (تألیف: 1352 ش) به ترسیم دوران نوجوانی خود، و شخصیت پدر بی ‎مسئولیت و ناپدری خودخواه خویش می‎پردازد. او این اثر را به کسانی که به وی بد کرده، زحمت رسانیده، و ستم روا داشته ‎اند، پیشکش کرده است. شهری در این اثر نیز هرجا که مقتضی بوده، به شرح مسائل اجتماعی آن دوران پرداخته است؛ همچنین، امثال و کنایات زبان گفتاری فراوان در آن به کار برده است که برای نمونه به اینها اشاره می‎شود: از ته سوزن ردشدن و از دروازه تونرفتن (ص 40)؛ نان کسی را آجـر‌کردن (ص 44)؛ عاقبتْ تخم‎مرغ‎دزد شتردزد می‎شود (ص 66)؛ نقل و سکه بر سر عروس ریختن (ص 88)؛ آهن را که چکش نرم نکند، آتش نرم می‎کند (ص 192)؛ جغد شوم بودن (ص 206)؛ این امامزاده کور می‎کند که شفا نمی‎دهد (همانجا)؛ لگد به بخت خود زدن (ص 207؛ نیز نک‍ : ه‍‌ د، گزنه). 
حاجی دوباره (تألیف: 1356 ش)، حکایت خود شهری است که برای دومین‎بار عازم مکه می‎شود. این اثر همچون حاجی در فرنگ سفرنامه‎ای انتقادی و آکنده از اصطلاحات و مثلها ست، مانند: خود را به آب و آتش زدن (ص 4)؛ شیر پاک خورده (ص 7)؛ آنچه در دیگ داشتن در چمچه، و آنچه در چنته داشتن روی دایره ریختن (همانجا)؛ حرفش سکۀ صاحبقران، خواسته‎هایش وحی مُنزل (ص 8)؛ بروبرگردنداشتن (همانجا)؛ شتر جلو خانۀ کسی زانوزدن (ص 10)؛ نذر پسرم، خیر شکمم (همانجا)؛ شاخ ‎به ‎شاخ‌‎ شدن (ص 12)؛ قدیم‎ندیم (ص 15)؛ شتر اگر نواله بخواهد، گردن دراز می‎کند و هر‌کس طاووس خواهد، باید جور هندوستان بکشد (ص 16)؛ شاهنامه آخرش خوش است (ص 20)؛ جوجه را آخر پاییز می‎ شمرند (همانجا)؛ خیلی خوش ‎پروپا ست، لب خزینه هم نشسته است (ص 25)؛ کلاه کسان توی هم رفتن (همانجا)؛ به یک چشم به‎ هم‎زدن (ص 26)؛ خروس‎جنگی‌بودن (ص 33)؛ و زانوی غم به‌بغل‌گرفتن (ص 42). 
شهری پس از آشنایی با ابوالقاسم انجوی شیرازی (ه‍ م) در برنامۀ «فرهنگ مردم» رادیو، جدی‎ترین اثر خویش را به تشویق برادر ناتنـی‎اش، با عنـوان گوشه‎ای از تـاریخ اجتماعی تهـران قدیم در 1357 ش به چاپ رساند؛ اما پاره‎ای از دست‎کاریها در این اثر سبب شد تا وی به چاپ جلدهای بعدی آن رضایت ندهد. پس از آن، شهری با به ‎دست ‎آوردن کتاب احصائیۀ بلدیۀ طهران در سال 1310 ش از طریق علی خادم (عکاس معروف و قدیمی)، اقدام به نگارش اثری با عنوان تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم (پایان تألیف: 1367 ش) در 6 مجلد کرد (حدادی، «راوی»، 32)؛ این اثر دانشنامه‎ای از مکانها، حرفه‎ ها و اصناف مردم تهران در سدۀ سیزدهم است (اشرف، 681). در همان سالها، اثر دیگر شهری، طهران قدیم نیز در 5 مجلد به چاپ رسید؛ این اثر نیز نوعی دانشنامۀ فرهنگ و زبان مردم تهران به شمار می‎آید (نک‍ : ه‍ د، طهران قدیم). وی پس از اتمام و چاپ اثر مذکور، ضرب‎المثل های تهرانی به زبان محاوره را گردآوری، و با عنوان قند و نمک (1370 ش) منتشر کرد.
آخرین اثر شهری، قلم سرنوشت (تألیف: 1378 ش)، شرح دوران میان‎سالی او در قالب رمان است. او در این اثر نیز امثال و کنایات رایج آن روزگار را به کار برده است که از آن جمله‎اند: شترسواری که دولا‎دولا نمی‎شه (ص 9)؛ کدوم دروغ بوده که فروغ داشته باشه؟! (همانجا)؛ شووَر مثِ خاکشیر می‎مونه، باید آن‎قدر شسته بشه تا پاک بشه (همانجا)؛ آقای خود و نوکر خود بودن (ص 10)؛ بیوه ‎زن کره‎دار خونه‎ رو خراب می‎کنه، بیوه ‎زن مایه‎ دار جیگرو کباب می‎کنه (ص 19)؛ جگر جگر است و دگر دگر (ص 20)؛ بزرگی‎ام به نواب، گدایی‎ام به عباس دوس (ص 28)؛ همه‎کاره و هیچ‎کاره، یک‎کاره و همه‎ کاره (ص 55)؛ نخواه کفتر چندبومه بشی که بی‎لونه می‎مونی (همانجا)؛ یللی‎ تللی (ص 56)؛ دوست آن است که بگریاند و دشمن آن که بخنداند (ص 79)؛ پول داشته باش، کوفت داشته باش (همانجا)؛ روزگار آیینه را محتاج خاکستر کند (ص 90)؛ به حسنت مناز که به تبی بنده، به مالت مناز که به شبی بنده (همانجا)؛ نه برف خدا به آسمون می‎مونه، نه مالیات دولت به زمین (ص 107)؛ دیر و زود داره که سوخت‎و‎سوز نداره (همانجا)؛ پول بده، زیر سبیل شاه نقاره بزن (همانجا)؛ به در میگم، دیوار تو گوش کن (ص 109)؛ ردپای مورچـه را از کاسۀ چینـی ورمیـداره (همانجا)؛ دنیـادیده بهتـر از دنیاخورده است (همانجا)؛ و قاطر پیشاهنگی که توبره‎کش شد (ص 113). از دیگر آثار وی می‎توان به تحفه، هدیۀ کاشف و کتاب علی (ع) اشاره کرد (حدادی، همانجا). 

مآخذ

اشرف، احمد، «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم»، ایران‎نامه، تهران، 1370 ش، س 9، شم‍ 4؛ تقی‎زاده، صفدر، «یادی از جعفر شهری، راوی تهران قدیم»، دنیای سخن، تهران، 1378 ش، شم‍ 88؛ حدادی، نصرالله، «راوی طهران قدیم هم رفت»، جهان کتاب، تهران، 1378 ش، س 4، شم‍ 19-20؛ همو، «طهران شهری و تهران پاکزاد»، بخارا، تهران، 1383 ش، شم‍ 35-36؛ شهری، جعفر، انسیه خانوم، تهران، 1349 ش؛ همو، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1368 ش؛ همو، حاجی در فرنگ، تهران، 1344 ش؛ همو، حاجی دوباره، تهران، 1356 ش؛ همو، شکر تلخ، تهران، 1347 ش؛ همو، قلم سرنوشت، تهران، 1378 ش؛ همو، گزنه، تهران، 1372 ش؛ مختاباد، ابوالحسن، «یادی از جعفر شهری، یک شهر، یک راوی»، همشهری، تهران، 1382 ش، شم‍ 236‘ 3؛ میلانی، عباس، تجدد و تجددستیزی در ایران، تهران، 1382 ش؛ «یادداشت ناشر»، قلم سرنوشت (نک‍ : هم‍ ، شهری). 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.