زمان تقریبی مطالعه: 24 دقیقه

صلوات

صَلَوات، ذکری برای درود بر پیامبر اکرم (ص) و خاندان او که از محبوب‌ترین اذکار در میان همۀ مسلمانان به شمار می‌آید. 
صلوات جمع صلاة، اسمی عربی به معنی دعای خیر، رحمت، مغفرت و ثنای نیکو ست (صفی‌پوری). در متون دینی، برای صلوات، اهمیت و ثواب آن روایات بسیار آمده است (برای آگاهی از این روایات، نک‍ : فضل‌الله، 67؛ مظاهری، 135، 141). 
بیشتر آیینها، مراسم و آداب ایرانیان، چه دینی و چه غیردینی، از شادمانه‌ترین تا مصیبت‌بار و رنج‌آورترین آنها معمولاً با صلوات همراه است که نمونه‌هایی از آنها را برمی‌شماریم: 

زایمان

در روند دردناک زایمان، صلوات‌فرستادن با این باور که به تسهیل امر زایمان کمک می‌کند، بسیار رایج است. در خراسان برای کم‌شدن درد زائو، زنی که معمولاً خدمتکار خانه است، در‌حالی‌که منقلی پر از آتش در دست دارد، بر آن اسفند می‌ریزد، با صدای بلند صلوات می‌فرستد و عبارت «چشم دشمنان کور» را تکرار می‌کند و دیگران با گفتن «بیش باد»، او را همراهی می‌کنند (شکورزاده، 105). به هنگام وضع حمل نیز صلوات‌فرستادن به اوج می‌رسد؛ چنان‌که در برخی نواحی، 20 بار روی سر، 10 بار روی شانۀ راست و 10 بار روی شانۀ چپ زائو، که رو‌به‌قبله نشانده شده است، آب می‌ریزند و صلوات می‌فرستند (گلاب‌زاده، 195؛ نیز نک‍ : عسگری، 1 / 18). در مراسم حمام‌رفتن زائو نیز صلوات‌فرستادن مرسوم است (شکورزاده، 120-121، 124؛ زیانی، 35؛ شهاب، 98). 

تولد

نوزاد ایرانی در خانواده‌های مسلمان زندگی خود را با اذانی آغاز می‌کند که در گوش او می‌گویند و به صلوات ختم می‌شود (شکورزاده، 116). مراسم گهواره‌بندان (ه‍ م) و نام‌گذاری (ه‍ م) کودک نیز با صلوات همراه است (پناهی، 182؛ شهاب، 85، 87). 

ازدواج

صلوات‌فرستادن در مراحل مختلف عروسی، از خواستگاری تا عروس‌کِشون (بردن عروس به خانۀ داماد) و دست در دست گذاشتن عروس و داماد رایج است. برای نمونه در مراسم جهازبران، فرستادن صلواتهای پی‌در‌پی معمول است؛ چنان‌که در خراسان چند تن از خانۀ داماد به منزل عروس می‌روند و یک چادر و یک جفت صندل برای عروس می‌برند و در‌حالی‌که صلوات می‌فرستند، عروس آنها را می‌پوشد و مهمانها می‌خوانند: به میم اول نام محمد صلوات / بر آفتاب جمال محمدی صلوات / اول محمد و آخر محمد صلوات / فرق سر تا به کف پای محمد صلوات / آدم نشوی تا نبری نام محمد صلوات / از ماه نکوتر رخ زیبای محمد صلوات / ای زنده‌دلان خوش ببرید نام محمد صلوات / به چار یار نبی، شاه لافطا [لا‌فتى] صلوات / به دار دایرۀ دین احمدی صلوات / به حلقۀ خم گیسوی مصطفى صلوات / به مادر حسین خیرت‌النساء صلوات / بر عم نبی و شاه لافطا صلوات / به شاه مملکتِ حُسن دلبری صلوات / به شاه قبه‌گهر حضرت عمر صلوات / به شاه قبه‌زری حضرت علی صلوات / به شاه قبه‌طلا حضرت رضا صلوات / به یازده پسران حضرت علی صلوات / به نام انور هر‌یک جداجدا صلوات (کمالی، 162؛ نیز نک‍ : ملک‌جاری، 128؛ کتیرایی، 171، 173). 
در مرحلۀ بعد و در جریان عروس‌کِشون نیز صدای صلوات بلند است. در این مراسم، که با رسیدن خانوادۀ داماد به منزل عروس برای بردن وی آغاز می‌شود، فریاد شادمانۀ سلام و هلهله و صلوات از حاضران برمی‌خیزد. مردان با فرستادن صلواتهایی با صدای بلند، به خانوادۀ عروس پیام می‌دهند که وی را برای بردن آماده سازند (شکورزاده، 168؛ حکمت، 370؛ قلی‌پور، 307؛ کتیرایی، 185، 188). 
هنگام ورود عروس به خانۀ بخت نیز فرستادن صلواتها ادامه دارد (صفری، 2 / 160). در برخی از نواحی در این مرحله، مراسمی به نام «پا‌اندازان» برگزار می‌شود که در آن یک تخته قالی جلو در می‌انداختند تا عروس از روی آن رد شود. رد‌کردن عروس از زیر قرآن و وارد‌کردن او به خانه با سلام و صلوات همراه است (صابر، 276-277). 

سوگواری

در مراسم سوگواری از لحظۀ آگاهی از درگذشت کسی تا خاک‌سپاری وی و برگزاری مراسم و جلسات پس از آن، صلوات‌فرستادن از مستحبات است. در برخی نواحی، از‌جمله در خراسان، به محض بستن چشمها و چانۀ میت، برای بخشایش او و نیز خبر‌کردن مردم و دعوت آنها به شرکت در تشییع‌جنازه و خواندن نماز میت، مؤذنی بر بام خانۀ میت می‌رفت و «صلوات یا صلات می‌کشید». بر دوش‌گرفتن تابوت و بردن آن از اتاق نیز با فرستادن صلوات و تکرار ذکر لا الٰه ‌الا اللّٰه همراه است (شکورزاده، 178-181). 
حمل جنازه و گذراندن آن از دروازۀ گورستان و نیز از محل برگزاری نماز میت تا کنار گور نیز با صلوات جمعیت همراه است. پیش از خاک‌سپاری، 3 بار تابوت را بلند می‌کنند و بر زمین می‌گذارند و صلوات می‌فرستند (حکمت، 428؛ رنجبر، 188؛ افشاریان، 267؛ سعیدی، 403). بر سر قبر، دو نفر میت را از تابوت خارج می‌کنند و با فرستادن صلوات، میت را در داخل قبر به پهلوی راست و طوری می‌خوابانند که قسمت جلو بدن رو‌به‌قبله باشد (رنجبر، همانجا). صلوات‌گویی برای اموات در مراسم ختم، هفتم، چله، سال و آخرین جمعۀ سال و یا در شبهای جمعه در طول سال نیز مرسوم است (ابوالمعالی، 129؛ ماسه، 161-162). 
نوروز: فرستادن صلوات در آیینهای مقدماتی نوروز در اسفندماه معمول است. در کَرود، از روستاهای بالاطالقان، در روز اول اسفند کسی که اول‌بار به خانه قدم می‌گذارد، با قرآن و کاسه‌ای آب در دست و گفتن صلوات وارد می‌شود (انجوی، جشنها ... ، 1 / 48). در آیین «الفه»، که در 10 روز آخر سال و اول سال نو در میان بختیاریها برگزار می‌شود، زنان با مدیریت کدبانوی خانه یا زنی سال‌خورده، با برشمردن نام تک‌تک مردگان از اقوام سببی یا نسبی، مقدار کمی آرد در روغن سرخ می‌کنند و با ذکر صلوات و نیز دعاهای فارسی، عربی و لری، برای مرده‌های خود طلب شادی می‌کنند (قنبری، 47). 
در کومله در شرق گیلان پس از مراسم چهارشنبه‌سوری، شب‌هنگام، بانوی خانه همۀ اتاقها و اهل خانه را با اسفندِ مخلوط با گلپر دود می‌دهد و در پایان، صلوات می‌فرستد و باور دارد که با این کار، خوشبختی به خانه می‌آید (شهاب، 26). 
در روستاهای بابل در نخستین روز سال نو، آیین «مارمِه» (ه‍ م) ــ به معنای آغاز ماه نو ــ برگزار می‌شود. پسر و دختر یا سیدی که قدمش در گذشته منشأ خیر بوده است، قرآنی را که از شب پیش در بیرون از خانه قرار داده‌اند، همراه گل و سبزه به نشانۀ میمنت، برکت و خوشبختی به داخل خانه می‌آورد. ورود مارمه به خانه با ذکر و صلوات و دعای «مقلب‌القلوب» همراه است (اسماعیل‌پور، 280). 
در لحظۀ تحویل سال و در پای سفرۀ «هفت‌سین» نیز پس از نیایش، برای رفع مشکلات و وقوع رویدادهای خوش، بانگ صلوات برمی‌خیزد (شهری، 4 / 100؛ شهاب، 38). پس از تحویل سال و به هنگام عیددیدنیها، به‌ویژه در روستاها، دیدارکنندگان به ملایمت بر سبزه‌ها دست می‌زنند و با همان دست بر چهرۀ خود می‌کشند و صلوات می‌فرستند (بشرا، جشنها ... ، 97). در سروستان پس از تحویل سال، مردها به صورت گروهی راهی خانۀ بزرگان و سران محله‌ها می‌شوند و وقتی به خانه‌ای می‌رسند که درِ آن چهارطاق باز است، با فرستادن صلوات وارد می‌شوند. این صلوات پیامی برای مهمانان قبلی است که محل را ترک کنند و جا را برای تازه‌واردان خالی سازند (همایونی، 392). 
ماه رمضان: در فرهنگ مردم ایران، رسومی برای پیشواز از این ماه برقرار است که بیشتر همراه با صلوات انجام می‌گیرد. در قمصر کاشان پس از غبارروبی مسجد، پیش‌نماز یا یکی از سادات با سلام و صلوات و با گلاب قمصر محراب را شست‌وشو می‌دهد و معطر می‌کند (وکیلیان، «آداب ... »، 119). در آیین پیش‌خوانی نیز که یک تا 3 روز پیش از رؤیت هلال ماه برگزار می‌شود، در آغاز مناجات سحر که از گلدستۀ مساجد پخش می‌شود، کسانی که صدای پیش‌خوانیِ رمضان را می‌شنوند، با صدای بلند صلوات می‌فرستند. در سیستان، این اشعار نیز خوانده می‌شود: اول به خدای حیّ داور صلوات / دوم به رسولِ تاج‌برسر صلوات / سوم به تمام کوفیان لعنت باد / که چهارم، به صاحب ذوالفقارِ دوسر صلوات (جاوید، 27). به محض رؤیت هلال ماه در شب اول رمضان، بانگ صلوات بارها بلند می‌شود (وکیلیان، رمضان ... ، 40، 43). 
مراسم سحری‌خوانی و رمضانی (ه‍ م‌م) نیز با صلوات همراه است. در آیین «دوست‌رفتن» / «شبِ دوست» / «شب دوستِ علی» که در یزد و آبادیهای اطراف آن در بیست‌و‌هفتمین شب ماه رمضان برگزار می‌شود و در زمرۀ آیینهای انفاق است، در اشعاری که سرکرده (سر‌مردی) و بچه‌ها می‌خوانند، ذکر صلوات دیده می‌شود: بلبلی نشسته بر شاخ گلی / دم‌به‌دم مِگَه ]می‌گوید[ صلوات بر علی / گو! یا محمد، یا علی (وکیلیان، همان، 121). 
ابیاتی که در مجالس ختم قرآن در رمضان، پیش از آغاز تلاوت خوانده می‌شود، به صلوات ختم می‌گردد: گر تو خواهی که بیابی ز جهان راه نجات / بر محمد تو بگو از دل و از جان صلوات. در تربت حیدریه، پیش از شروع هر جزء قرآن، «آتون» یا ملای زن ابیاتی دربردارندۀ صلوات می‌خواند: بلبلانِ چمنِ باغ علی را صلوات / طوطیان قفس لم‌یزلی را صلوات (همان، 68- 69). 
از جملۀ باورهای دینی آن است که فرستادن صلوات در تمام طول ماه رمضان ثواب دارد؛ اما در برخی از مناطق و در آیینهای خاص اهمیت بیشتری می‌یابد. در کیلان دماوند، نخ سبزی را از میان کیسه‌‌ای می‌گذرانند و از روز نخست تا بیست‌و‌هفتم رمضان، آن را همراه خود به مسجد می‌برند و هر روز میان دو نماز ظهر و عصر 40 صلوات می‌فرستند و 40 گره به نخ می‌زنند. روز عید فطر نخ چهل‌گره را از کیسه درآورده، سکه‌ای داخل کیسه می‌گذارند و آن را به فاطمه‌نامی هدیه می‌دهند تا فاطمۀ زهرا (ع) حاجتشان را روا کند. در یزد نیز زنان جویای محبتِ همسر و خانوادۀ او در روز بیست‌و‌هفتم رمضان، با گرداندن نگین انگشتر و فرستادن 3 صلوات و فوت‌کردن به صورت شخص موردنظر، خواهان مهر او می‌شوند (همان، 109، 126- 128). 

اعیاد مذهبی

در عید قربان، قربانی‌کردن گوسفند یا شتر معمول، و ذبح آن با فرستادن صلوات همراه است (کرزبر، 294). ذکر صلوات در عید قربان در سدۀ 6 ق / 12 م و در دورۀ خلافت مُسترشد عباسی (486- 529 ق / 1093-1135 م) نیز معمول بود (مجمل ... ، 385). در جشن میلاد پیامبر (ص) و امامان (ع) نیز صلوات‌فرستادنِ جمعی، از اجزاء جدایی‌ناپذیر مراسم است. در سنگستان، پس از تجمع اهالی در مسجد، مداح بالای منبر می‌رود و کسی از پای منبر برمی‌خیزد و چنین آغاز می‌کند: قدِّ موزون علی و نور محمد صلوات ... ، به مادر حسنین خیرة‌النساء را صلوات ... ، بر 3 سگ لعنت و بر دین محمد صلوات ... ، اول به مدینه مصطفى را صلوات ... ، دوم به نجف شیر خدا را صلوات ... ، در کربُبلا به شمر ملعون لعنت ... ، در توس غریب‌الغربا را صلوات (احمدی، 1 / 145). 
در جشنهایی که میان گروههای مذهبی خاص در ایران برگزار می‌شود نیز ذکر صلوات جاری است. در آورزمان ملایر، فرقۀ اهل حق اعتقاد دارند که در شب هجدهم زمستان حضرت علی (ع) به خلافت رسیده است؛ پس در این شب، جشن مفصلی برگزار می‌کنند و عود و اسفند و عنبر می‌سوزانند و تا صبح، چُگور (از سازهای زهی) می‌نوازند و ذکر علی (ع) می‌گویند و صلوات می‌فرستند (انجوی، جشنها، 2 / 146). 
صلوات‌گویی در چاووش‌خوانیهای (نک‍ : ‌ه‍‌ د، چاووش‌خوانی) آغاز سفر و بدرقۀ مسافران، و نیز در پایان سفر و پیشواز مسافران رواج دارد (اوبن، 18؛ بابایی، 162-163؛ همایونی، 413-414؛ جعفری، 69؛ شهری، 4 / 500؛ هاشم‌نیا، 65؛ سرلک، 52). برای زائران مشهد ابیاتی را دربارۀ امام رضا (ع) بر چاووش‌خوانی می‌افزایند که با صلوات پایان می‌پذیرد. در هنگام سفر زیارتی نیز به محض دیدن گلدسته‌ها و گنبد مقصد زیارت که بیشتر مشهد، قم، کربلا و امامزاده‌های محلی است، زائران صلوات می‌فرستند (هدایت، 73، 75؛ اوبن، 382؛ ملک‌جاری، 116؛ پوراحمد، 44). روستاییان اردکان حتى به هنگام علوفه‌دادن به مرکبهای خود نیز صلوات می‌فرستند (طباطبایی، 464). 

کار و معیشت

ذکر صلوات در آغاز و طی انجام کار کاملاً رایج است و نشان از آن دارد که در میان مردم، تأمین معاش و گذران زندگی پیوندی آشکار با تجربه‌ها و احساسات مذهبی دارد. با فرستادن صلوات نه‌تنها باورهای مذهبی، که هم‌بستگی در کار گروهی نیز یادآوری می‌شود و نمود بارز آن در کشاورزی و اوقات کاشت و برداشت محصول است. در اردکان یزد، کشاورزان هنگام بذرپاشی این ابیات را می‌خوانند: تخم می‌پاشم به امید خدا / سبز گردد بی‌قضا و بی‌بلا / همۀ نظرهای پاک / کور شود چشم ناپاک / بر پیغمبر آخرالزمان / بلند و بی‌حد و بی‌عدد صلوات (همو، 119). 
به هنگام برداشت و به‌ویژه وقت درو و وزن‌کردن محصول، صلوات‌فرستادن معمول است (برای نمونه، در نوبندگان فسا، نک‍ : فقیری، 109؛ در سروستان، نک‍ : همایونی، 265). در فشند کرج در پایان درو و آمدن صاحب مزرعه، اهالی که برای درو بسیج شده‌اند و یه‌وُر (یاور) خوانده می‌شوند، با بلند‌کردن دستۀ گندم چیده‌شده صلوات می‌فرستند (سلیمی، 103). در برخی از نواحی در آخرین روز درو، کسی با صدای خوش ابیاتی به‌صورت نوحه می‌خواند و کارگران در حین درو در پایان هر بیت صلوات می‌فرستند (هاشم‌نیا، 95). به مناسبت پایان درو، هر خانواده به نیازمندان طعام می‌دهد؛ این طعام به‌عنوان جشن پایان درو گندم، و به «صلوات‌نامه» معروف است (نک‍ : ه‍ د، صلوات‌خوانی). 
در فشند، لانه‌گذاری و تخم‌گذاری بلدرچین یا بَدبَده را در سنبلۀ به‌هم‌پیچیدۀ گندم سبب خیر و برکت می‌دانند و صاحب مزرعه ضمن دعوت از دیگران، گوسفندی قربانی می‌کند و با دعا و صلوات گوشت قربانی را میان مردم تقسیم می‌کند. همچنین برای گندمهایی که خوشه‌ای بلند دارند، خروسی را با ذکر صلوات قربانی می‌کنند (مرادی، 176). 
در زندگی عشایر و ایلات کوچ‌رو نیز شروع برخی کارهای مهم با صلوات همراه است، مانند آغاز کوچ. در الموت به هنگام کوچ‌بار، چوپانان گشتابندهای (صاحبان دامها) خود را خبر می‌کنند تا آنها را در حمل بار و اثاث به محل اقامتشان همراهی کنند. پیش از رسیدن گشتابندها، همسران چوپانها مقداری حلوا و نان کُولاس (نانی از آرد، روغن، شیر، گردو و زردچوبه) آماده می‌کنند و پس از ورود مهمانها، با یک صلوات دور سفرۀ صبحانه می‌نشینند. هنگام وارد‌کردن قوچها و کلها به گله در اول شهریور و اواخر مهر نیز چوپانان و اعضای ایل صلوات می‌فرستند (عسگری، 1 / 89، 112). 
در پیشه‌های دیگر که در حوزۀ کشاورزی یا دام‌پروری و در‌مجموع زندگی روستایی قرار نمی‌گیرد نیز کار با صلوات همراه است. در بندر کنگ، در روز به‌آب‌انداختن لنج، تک‌خوانی با صدای بلند صلوات می‌فرستد و جمعیت با «هی والله» جواب می‌دهد تا لنج به‌تدریج حرکت کند و از ساحل دور شود (دریایی، 72). در گذشته نیز هنگام حرکت کرجی و قایق در انزلی جمعیت صلوات می‌فرستادند (ویلز، 424). 
در مِجَن شاهرود، هنگام ساختن تنور و سپس گذاردن اولین نوار پهن «نُواله» نیز صلوات فرستاده می‌شود (نصیری، 204). در شازند کرمان، فرستادن صلوات را موجب پخت خوب نان می‌دانند (حجازی، 178). در قمصر کاشان هنگام روشن‌کردن آتش زیر دیگها برای اولین گلاب‌گیری، یک نفر با منقل آتش و ظرف اسفند کنار دیگهای گلاب‌گیری اسفند دود می‌کند و دور‌تا‌دور محوطۀ گلاب‌گیری می‌چرخد و با صدای بلند صلوات می‌فرستد (جهانی، «فن‌آوری ... »، 183). در روستای قلعتین ساوه، زنان با گفتن بسم اللّٰه الرحمٰن الرحیم و قرائت سورۀ تـوحید (112) و فرستـادن صلوات و دود‌کردن اسفند، بر سر دار قالی حاضر می‌شوند (بهرامی، 160). در قهفرخ، میان شهرکرد و اصفهان، زنان هنگام بریدن قالی از دار و پایان‌یافتنِ بافت آن صلوات ختم می‌کنند. 

آموزش

یکی از نخستین مراحل در روند آموزش زبان به شیوۀ سنتی به کودکان، یاددادن صلوات بوده است که با عبارتهایی آهنگین و ساده همراه بود تا کودک آن را آسان‌تر به خاطر بسپارد: صلوات را خدا گفت / جبرئیل بارها گفت / در شأن مصطفى گفت / صل على محمد / صلوات بر محمد؛ شاه نجف علی هست / سرور دین علی هست / شیر خدا علی هست / صل على محمد / صلوات بر محمد (انجوی، «ادب ... »، 67). در برخی از نواحی از‌جمله در بندر کنگ، وقتی شاگرد مکتب 30 جزء قرآن را می‌آموخت، والدین او با قربانی‌کردن بز یا گوسفندی در مکتب‌خانه و تهیۀ خوراکی از آن برای ملا و شاگردان، این مناسبت را گرامی می‌داشتند. آنان نیز متقابلاً در پایان این سور برای گرامیداشت تلاش کودک صلوات می‌فرستادند (دریایی، 80). 

رزم

در گذشته در لشکرکشیها و در ایران امروز در آغاز عملیات نظامی، ازجمله در جنگ هشت‌ساله با عراق، صلوات فرستاده می‌شد. به گفتۀ اوژن فلاندن، در اردوکشی محمد شاه قاجار (1250-1264 ق / 1834- 1848 م) به اصفهان، بانگ صلوات به پا خاسته بود (ص 133-134)؛ همچنین در 1308 ش، هنگام تصرف سیرجان از سوی علی‌خان‌نامی برای تشکیل حکومتی در فارس و کرمان، سیرجان غارت شد. این تاراج با فرستادن صلوات همراه بود؛ ازهمین‌رو افراد علی‌خان به صلواتیها شهرت یافتند (بختیاری، 229-230). 

نور

ایرانیان معمولاً هنگام پیدایی نور چه در پی طلوع خورشید و ماه و چه به دنبال روشن‌کردن وسیلۀ روشنایی صلوات می‌فرستند ( آنندراج). در الاشت مازندران، مردم با دیدن طلوع خورشید صلوات می‌فرستادند (پورکریم، 117). در کیش به هنگام طلوع خورشید، اگر چشم کسی به خورشید بیفتد، تا بالاآمدن گردی کامل آن، مستمر صلوات می‌‌فرستد (مختارپور، 244). 
در تهران دورۀ قاجار نیز مردم با روشن‌شدن چراغ در گذرهای عمومی صلوات می‌فرستادند که با بالاکشیدن فتیلۀ این چراغها برای نور بیشتر، این کار تکرار می‌شد (نجمی، 2 / 395). بالا‌آمدن ماه و دیدن نور آن نیز اسبابی برای صلوات‌فرستادن است. کوه‌نشینان گیلان هنگام رؤیت ماه نو، با پاشیدن 3 مشت آب به هوا و فرستادن صلوات، این رویداد را گرامی می‌دارند (پاینده، 169؛ بشرا، باورها ... ، 81). در لار اگر چشم کسی بر هلال اول ماه بیفتد، باید به صورت کودکی معصوم، مؤمنی زیبارو، آینه، آب، سبزه و یا قرآن بنگرد و صلوات بفرستد (شهپر، 206؛ نیز نک‍ : زنگویی، 82). 

زورخانه

صلوات‌فرستادن در آیینهای پهلوانی و در رسوم فتوت نیز رایج است. در مراحل مختلف آیین تشرف، هنگام رسیدن به «کسوت» و «خرقه» و تراشیدن سر مرید و گلاب‌زدن بر وی صلوات فرستاده می‌شد (سی ... ، 150-151؛ چهارده ... ، 107، 217، 234). در بیشتر آداب زورخانه، بانگ صلوات مرشد و حاضران بلند است. مرشدها اشعار پندآموزی می‌خوانند و گاه‌به‌گاه از حاضران طلب صلوات می‌کنند تا محیط ساکت، و توجه افراد جلب شود. هنگام شیرین‌کاری ورزش‌کاران، به‌ویژه پهلوانان، مرشد از حاضران تقاضای صلوات می‌کند. هنگام ورود پهلوانان (به‌ویژه افراد سرشناس یا سادات)، مرشد با زدن ضرب، زنگ و فرستادن صلوات مقدم آنان را گرامی می‌دارد (نک‍ : بیضایی، 56، 58، 62؛ نجمی، 2 / 509؛ ابوالحسنی، 70، 71، 75). این پهلوانان «صاحب صلوات» یا «صلواتی» خوانده می‌شوند (همو، 79). 

نذر

در آیینهای نذر (ه‍ م) که در آن خوراک، پوشاک یا خدمتی به دیگران، به‌صورت رایگان عرضه می‌شود، صاحب نذر درخواست فرستادن صلوات از سوی بهره‌مندان دارد. وفور این نوع پیمانهای دینی به‌ویژه در دورۀ انقلاب و جنگ هشت‌سالۀ ایران و عراق، و بحرانهای وسیع از این دست موجد اصطلاحاتی شده است که طی آن صلوات به‌صورت صفتی برای کالا یا خدمتی رایگان به کار می‌رود؛ نظیر نان صلواتی، اتوبوس صلواتی، ایستگاه صلواتی و جز اینها. درواقع ساده‌ترین و کم‌خرج‌ترین نذر فرستادن صلوات است که همه حتى افراد بی‌بضاعت نیز قادر به برآوردن آن‌اند (مختارپور، 503). 
پخت یا آماده‌کردن خوراکهای نذری نیز با صلوات توأم است؛ برای نمونه در خلخال و زنجان، هنگام الک و مخلوط‌کردن مواد ساییده‌شده برای تهیۀ قاووت (ه‍ م)، حاضران مرتب صلوات می‌فرستند (انجوی، جشنها، 2 / 126- 129). در تهیۀ سمنو و آش نذری، هنگام هم‌زدن و برداشتن درِ دیگ صلوات پی‌درپی گفته می‌شود (ابراهیمی، 195؛ شکورزاده، 47؛ رنجبر، 118؛ کرزبر، 269؛ حاجیعلی، 168- 169)؛ به‌ویژه هنگامی‌که در خوراک آماده‌شده، نشانی از امری خارق‌العاده یافت می‌شود، مانند ظاهر‌شدن نشان پنجۀ دست حضرت فاطمه (ع) (مستوفی، 1 / 386؛ نیز نک‍ : ه‍ د، سمنو). 

موارد دیگر

به باور مردم، صلوات‌گویی نه‌تنها سبب خوشی و رخدادهای مبارک می‌شود، که نحوست و بخت بد را نیز دور می‌کند و رویداد ناگوار را به پایان می‌برد. برای بهبود بیماری سخت (هاشم‌نیا، 234؛ طباطبایی، 705)، پایان مشاجره (ثواقب، 9؛ معین، ذیل صلوات‌فرستادن)، دفع و رفع چشم‌زخم (هاشمی، 532؛ شکورزاده، 241-242؛ نصیری، 143)، یافتن مال گم‌شده یا دزدیده‌شده (پوراحمد، 55؛ بذرافکن، 179)، مصون‌ماندن مال از سرقت یا ناپدید‌شدن (همانجا)، دور‌کردن ارواح خبیث و جنها (احمدی، 1 / 199، 201؛ آلمانی، IV / 7, 8)، رفع بلایای طبیعی مانند سیل (پیشدادفر، 136) و به هنگام عطسه‌کردن در آغاز کارها، به‌ویژه سفر (قلی‌پور، 264، 268؛ فتوره‌چی، 109؛ عزب‌دفتری، 29) صلوات فرستاده می‌شود. در کرمان، بانوی خانه برای مصون‌ماندن همسرش از اتفاقی ناگوار، هنگام خروج وی از خانه، 7 بار در پی او صلوات می‌فرستاد (گلاب‌زاده، 109). 
صلوات‌فرستادن از اجزاء جدایی‌ناپذیر آیینهای مختلف محرم مانند سینه‌زنی، زنجیرزنی، نخل‌گردانی، علم‌گردانی (ه‍ م‌م) و جز اینها ست. 
گاه در موقعیتهای خاص و در دوره‌های ویژه‌ای در تاریخ سیاسی، صلوات‌گویی به‌ویژه به‌صورت جمعی و از سوی تودۀ مردم، حامل معانی ضمنی و شعارهایی است که بر خواست مردم یا اعتراض آنان بر وضع موجود دلالت دارد، مانند رواج صلوات در محافل دورۀ مشروطیت (مستوفی، 2 / 354). از روزگاران پیشین، خطیبان و سخنوران برای جلب توجه مخاطبان و نشان‌دادن همدلی آنان با سخنانشان، و نیز برای ایجاد وقفه‌ای در سخنرانی برای استراحت و آمادگی در ادامۀ سخن، حاضران را به صلوات‌فرستادن فرا‌می‌خواندند (عنصرالمعالی، 160؛ مظاهری، 183). 
مردم هنگام بوییدن گل محمدی ــ که می‌گفتند بوتۀ آن از عرق پیشانی پیامبر (ص) سبز شده است ــ و نیز هنگام گلاب‌زدن بر خود (نک‍ : جهانی، برزک ... ، 58، 129) صلوات می‌فرستادند. همچنین افراد بسیاری با دیدن رنگین‌کمان (ه‍ م) بهاری صلوات می‌فرستند و بر چهره دست می‌کشند (بشرا، باورها، 24). رویارویی با پدیده‌های شگفت و نامتعارف نیز موقعیتی برای فرستادن صلوات است، چنان‌که در کیش هنگام ناپدید‌شدن شهاب مردم صلوات می‌فرستند (مختارپور، 244؛ نیز نک‍ : بشرا، همان، 20). 
فال‌گیران در انواع فالها مانند حافظ، فال نخود و جز اینها، و همچنین برخی افراد به هنگام استخاره با تسبیح، صلوات‌گفتن را فراموش نمی‌کنند (روح‌الامینی، 44؛ بختیاری، 333؛ شهری، 4 / 158- 159؛ خلعتبری، 129؛ برای آگاهی از موارد دیگر، نک‍ : میری، 136؛ بشرا، همان، 83؛ فرهادی، 88؛ کرزبر و آنی‌زاده، 230، حاشیۀ 2؛ بختیاری، 316؛ طاهری، 78؛ اسدی، 292؛ زیانی، 86). 

مآخذ

آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابراهیمی، رقیه، «نگاهی به نذورات مردم در دورۀ قاجار»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1383-1384 ش، شم‍ 5-6؛ ابوالحسنی ترقی، مهدی، زورخانه در ایران، تهران، 1390 ش؛ ابوالمعالی الحسینی، نسرین و سویل ماکویی، «آداب و سنتهای مجالس ترحیم در فرهنگ مردم»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1389 ش، شم‍ 22-23؛ احمدی ریشهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1382 ش؛ اسدی گوکی، محمدجواد، فرهنگ عامیانۀ گلباف، کرمان، 1379 ش؛ اسماعیل‌پور، ابوالقاسم، «ادبیات، هنر و فرهنگ عامه»، بابل، شهر بهار‌نارنج، به کوشش کاظم فرهادی، تهران، 1379 ش؛ افشاریان، نادر، تاریخ شفت، رشت، 1388 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، «ادب شفاهی و زبان‌آموزی به کودک در فرهنگ مردم»، فرهنگ مردم، تهران، 1384 ش، شم‍ 13؛ همو، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352-1354 ش؛ بابایی، امید و سمیه صادقی، مردم‌شناسی استرک، کاشان، 1394 ش؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ همان دو، جشنها و آیینهای مردم گیلان (آیینهای نوروزی)، رشت، 1385 ش؛ بهرامی، عباس، «قالی و قالی‌بافی در قلعتین نوبران ساوه»،‌ فرهنگ مردم ایران، تهران، 1392 ش، شم‍ 35؛ بیضایی، حسین، تاریخ ورزش باستانی ایران: زورخانه، تهران، 1382 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پناهی، عباس، دهستان جنت رودبار رامسر، قم، 1389 ش؛ پوراحمد جکتاجی، محمدتقی، فرهنگ عامیانۀ زیارتگاههای گیلان، رشت، 1387 ش؛ پورکریم، هوشنگ، الاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ پیشدادفر، فرخنده، فرهنگ مردم درتوجان، بی‌جا، 1382 ش؛ ثواقب، جهانبخش، «جایگاه پیامبر اکرم (ص) در ادبیات شفاهی»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1387 ش، شم‍‌ 15؛ جاوید، هوشنگ، موسیقی رمضان در ایران، تهران، 1383 ش؛ جعفری دوآبسری، محمدعلی، فرهنگ عامۀ رودبار، رشت، 1388 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ همو، «فناوری سنتی: گل ‌محمدی و گلاب‌گیری سنتی»، فرهنگ مردم، تهران، 1385 ش، س 5، شم‍ 19-20؛ چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1381 ش؛ حاجیعلی، ولی‌الله، «باران‌خواهی»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1394 ش، شم‍‌ 42-43؛ حجازی، شبنم و علیرضا یاراحمدی، غذاهای محلی و سنتی استان مرکزی، تهران، 1383 ش؛ حکمت‌ یغمایی، عبدالکریم، بر ساحل کویر نمک، تهران، 1370 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، «انواع استخاره و جایگاه آن در اعتقادات مردم»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1383-1384 ش، شم‍ 5-6؛ دریایی، احمد‌نور، مراسم آیینی و فولکلور بندر کُنگ، تهران، 1384 ش؛ رنجبر، محمود، باورها و آیینهای مردم بروجرد، تهران، 1393 ش؛ روح‌الامینی، محمود، به شاخه نباتت قسم (بـاورهای عامیانـه دربـارۀ فـال حـافظ)، تهـران، 1369 ش؛ زنگویـی، عبدالمجید، «بوشهریها معتقدند که ... »، پیام نوین، تهران، 1341 ش، س 5، شم‍ 4؛ زیانی، جمال، دل‌نوشته‌هایی از فرهنگ، آداب، رسوم و باورهای مردم شیراز، شیراز، 1388 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سلیمی، منوچهر، کتاب فشند (پشند)، تهران، 1393 ش؛ سی فتوت‌نامۀ دیگر (سی رسالۀ ناشناخته در فتوت و پیشه‌وری و قلندری)، به کوشش مهران افشاری، تهران، 1391 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهپر، ساره، «رمضان در فرهنگ مردم لار»، فرهنگ مردم، تهران، 1390 ش، شم‍‌ 40؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صابر، زهرا، «سبک ازدواج سنتی در اقلید فارس»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1391 ش، شم‍ 31؛ صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، 1353 ش؛ صفی‌پوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، 1377 ق؛ طاهری، طاهر، شیوه‌های سنتی و فرهنگ عامیانۀ کشاورزی در گیلان (برنج و چای)، رشت، 1392 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عزب‌دفتری، بهروز، «صور اجتماعی و ملازمه‌های زبانی آنها»، کتاب ماه ادبیات، تهران، 1386 ش، شم‍ 2؛ عسگری، نصرالله، فرهنگ مردم الموت، قزوین، 1391 ش؛ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوس‌نامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1364 ش؛ فتوره‌چی، مینو، «باورهای مردم در پندنامۀ عطار»، فرهنگ مردم، تهران، 1382 ش، شم‍‌ 6-7؛ فرهادی، مرتضى، «مختصات شیء مقدس و اصل هم‌ربایی قطبهای هم‌نام (مصادیق: شیر، آب و آتش و سفید‌مانی در فرهنگ ایرانی)»، کتاب ماه علوم اجتماعی، تهران، 1390 ش، شم‍ 41؛ فضل‌الله بن روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم، به کوشش رسول جعفریان، قم، 1375 ش؛ فقیـری، ابوالقاسم، گوشه‌هایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، 1357 ش؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، تهران، 1356 ش؛ قرآن کریم؛ قلی‌پور، حجت‌الله، یاقوت سبز، شیراز، 1384 ش؛ قنبری عدیوی، عباس، «الفه در فرهنگ مردم بختیاری»، کیهان فرهنگی، تهران، 1385 ش، شم‍ 234-235؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ همو و علی آنی‌زاده، «کرسی گرم و زمستان سرد در لرستان»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1386 ش، شم‍ 10؛ کمالی، محمدشریف، «خانواده و ازدواج در شهر اوز»، فرهنگ مردم، تهران، 1390 ش، شم‍ 40؛ گلاب‌زاده، محمدعلی، زن کرمانی، روشنای زندگانی، کرمان، 1390 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تهران، 1387 ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مرادی، محمدرئوف، «بررسی مفاهیم اقتصادی در فرهنگ عامه»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1386 ش، شم‍ 11؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1324 ش؛ مظاهری، حسین، رسالۀ توضیح المسائل، قم، 1387 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ ملک‌جاری، رضا، اندبیل خاطرۀ سرزمین من، تبریز، 1390 ش؛ میری خسروشاهی، حمیده و مریم فرید‌آقایی، «بررسی مردم‌شناختی آیین قربانی سی‌و‌ششمین روز بهار در اسفنجان»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1393 ش، شم‍ 36؛ نجمی، ناصر، تهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ نصیری، معصومه و مریم اسماعیلی، مجن بهشت پنهان، تهران، 1389 ش؛ وکیلیان، احمد، «آداب و مراسم ماه مبارک رمضان در کاشان و آبادیهای آن»، فرهنگ مردم، تهران، 1385 ش، شم‍‌ 19-20؛ همو، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1370 ش؛ ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگزلو، تهران، 1368 ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ هاشمی، احسان‌الله، «آداب دفع چشم‌زخم در اردستان»، یغما، یادنامۀ حبیب یغمایی، به کوشش ایرج افشار و قدرت‌الله روشنی زعفرانلو، تهران، 1370 ش؛ هدایت، صادق، سه قطره خون، تهران، 1330 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ نیز:

Allemagne, H. René d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Aubin, E., La Perse d’aujourd’ hui, Paris, 1908.
افسانه منفرد

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.