زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

مصحف

مصحف \ moshaf \ ، ستار، نقاش و مجسمه‌ساز (1289-1376 ش / 1910-1997 م). 
او در روستای فرحزاد در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش حافظ کل قرآن بود و به همین سبب، هنگام دریافت شناسنامه، نام خانوادگی مصحف را برگزید. ستار از کودکی علاقۀ بسیاری به نقاشی و مجسمه‌سازی داشت و بیشتر اوقات فراغت خود را به این کار می‌پرداخت. 
مصحف پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه، در مدرسۀ هنرهای زیبای کمال‌الملک به تحصیل پرداخت و در 1321 ش، از آن دانشکده فارغ‌التحصیل شد. سپس در دبیرستانهای تهران از جمله ناصرخسرو، دارالفنون، مروی و خاقانی به تدریس هنر و نقاشی پرداخت، تا آنکه در 1335 ش، از وزارت فرهنگ به ادارۀ هنرهای زیبا منتقل شد؛ سپس در اوایل سال 1338 ش، از سوی آن اداره برای مطالعه و کسب مهارتهای بیشتر در مجسمه‌سازی به ایتالیا اعزام شد و در آکادمی دن بن آرتی در شهر رم ثبت نام کرد. مصحف در آکادمی رم جزو بهترین شاگردان بود. او پس از یک سال به تهران بازگشت و در ادارۀ هنرهای زیبا مشغول به کار شد. 
ستار مصحف در تابستان 1342 ش، بار دیگر راهی ایتالیا گردید. او در این سفر برخلاف سفر اول، اوضاع را بر وفق مراد نیافت و پس از یک سال در بهار 1343 ش، به آمریکا رفت و در هایلند پارک ساکن شد؛ اما از آنجا که با دشواریهای بسیاری روبه‌رو گردید، در آبان همان سال، به ایتالیا بازگشت و پس از چندی برای رسیدگی به برخی امور شخصی به تهران آمد. پس از آن، بار دیگر، در خرداد 1345، به ایتالیا بازگشت، اما به سبب وجود مشکلات مالی به همراه خانواده‌اش به آمریکا رفت و حدود 10 سال در سنت لویس اقامت گزید. سپس به دلیل برخی مشکلات و همچنین ادامۀ تحصیل فرزندانش به انگلستان رفت، اما در آنجا نیز با مشکلات مالی روبه‌رو شد و به ایتالیا بازگشت و دو سال در آنجا به سر برد، تا آنکه بار دیگر به سبب مشکلات مالی ناگزیر به بازگشت به ایران شد. او در ایران در حدود 4 سال در منزل برادرش، عباس چلیپا، اقامت گزید و در این مدت، بیش از یکی دو اثر هنری خلق نکرد. سرانجام، در 1367 ش، به ایتالیا بازگشت و تا پایان زندگی در آنجا به سر برد. او در سالهای پایانی زندگی‌اش به تابعیت کشور ایتالیا درآمد. مصحف به شعر و کلام موزون علاقۀ بسیاری داشت و اشعاری را نیز از حفظ بود و در بیشتر نوشته‌ها و نامه‌هایش برای تأکید و تزیین چند بیتی شعر می‌نوشت. 
ستار مصحف در زمرۀ هنرمندانی است که در سراسر حیات خود ناشناخته ماند. او به سبب عدم توجه به زندگی مادی، ایام را با مشقت و محنت گذراند و هنگامی‌که از ادارۀ هنرهای زیبا بازنشسته شد، درآمدش نیز محدود گردید و درواقع، درآمد دیگری برای رفع احتیاجات زندگی نداشت. مصحف ذوق هنری را پناهگاهی برای خویش و چاره‌ای برای گرفتاریهایش می‌دانست؛ اما از تابلوسازی عوام‌پسند دوری می‌کرد و همین امر سبب شد تا آثارش فروش چندانی نداشته باشند. از سوی دیگر او علاقه‌ای به آموزش نقاشی نداشت؛ از همین‌رو، در سراسر زندگی با گرفتاریهای مالی بسیاری روبه‌رو بود. 
مصحف افزون بر نقاشی و مجسمه‌سازی به دیگر هنرها نیز علاقه داشت. از موسیقی کلاسیک لذت می‌برد و موسیقی‌دانان بزرگی چون بتهوون و فرانتس لیست را می‌ستود. بتهوون را به حدی دوست داشت که مجسمۀ نیم‌رخ او را از سنگ ساخت. او همچنین خط زیبا را بسیار دوست داشت و معتقد بود که تأثیرات خط خوش بر روح همانند پرده‌های نقاشی است و تمایل داشت تا نامه‌های دوستان را بر روی کاغذ اعلا و با قلم و مرکب بنویسد. 
مصحف همیشه آثار هنرمندان کلاسیک را می‌ستود و دربارۀ هنرمندان مدرنی چون پیکاسو کمتر سخن می‌گفت. از میان نقاشان بزرگ به نقاشانی چون رافائل، لئوناردو داوینچی، رمبراند، کارل فابریتیوس، آدرین بروور و کاراواجیو علاقۀ بیشتری داشت. او در میان مجسمه‌سازان شیفتۀ میکلانژ بود و آثارش را ستایش می‌کرد؛ همچنین، در اواخر زندگی به آثار کاراواجیو بسیار علاقه‌مند شد و از این‌رو، 3 تابلوی او را کپی کرد. 
مصحف بیشتر آثارش را در منزل خود و برادرش خلق کرده است. آثار عمدۀ جوانی وی در منزل موروثی پدرش در یک اتاق کوچک ایجاد شده است. او به نقاشی از مدل زنده و طبیعت ارج می‌نهاد و کپی کردن آثار دیگران را کاری بی‌ارزش می‌دانست؛ همچنین، از 
انجام‌دادنِ کاری که موافق طبعش نبود، خودداری می‌کرد. وی معتقد بود که در خلق اثر هنری قدرت قلم کافی نیست و آثار ارزشمند بر اثر الهام به وجود می‌آیند. او از دو اثر خود «مرد خسته»، و پرترۀ «صورت خندان» رضایت بیشتری داشت و این دو اثر را شاهکار آثارش می‌دانست؛ به‌طوری‌که اثر «صورت خندان» را «عشق هنر» نام نهاد و در وصف آن شعری با همین عنوان سرود. 
مصحف به ندرت در نمایشگاههای هنری شرکت می‌کرد. در اوایل فعالیت، روزنامه‌های تهران نیز شرح حالی از وی و آثارش می‌نوشتند. آثار او نخستین‌بار در نمایشگاه مهرگان به نمایش درآمد که در 1329 ش جامعۀ لیسانسۀ دانش‌سرای عالی تهران از کارهای هنرمندان ترتیب داده بود. در این نمایشگاه، چند مجسمه از آثار مصحف مورد توجه فراوان قرار گرفت؛ به طوری که به میکلانژ ایران شهرت یافت. در آن ایام، آثاری شبیه آثار او کمتر دیده شده بود. درواقع دورۀ فعالیتهای هنری او بیش از 10 سال طول نکشید و پس از خروج از ایران در 1340 ش، به‌تناوب از مجسمه‌سازی به سمت نقاشی گرایش پیدا کرد و به‌تدریج اثری از آثار هنری وی در نمایشگاههای ایران دیده نشد. 
از آثار دوران کودکی و تحصیلی مصحف پیش از 1320 ش، اطلاع چندانی در دست نیست. او در حدود بیست سالگی دو تابلو از آثار هنرمندان بزرگ را کپی کرد: یکی تابلوی جنگ، و دیگری اسکندر و دارا که یک خانم آمریکایی آن را خریداری کرد. او بیشتر اوقات خود را در دهۀ 1320 ش، صرف ساختن مجسمه‌های سنگی کرد که آنها را به رنگ خاکستری یا سرخ کم‌رنگ و نزدیک به اندازۀ طبیعی می‌ساخت؛ از جملۀ این مجسمه‌ها می‌توان به مجسمۀ بتهوون، کارگر، سردار شکست‌خورده، نابغۀ محروم و پیرمرد روحانی اشاره کرد. مجسمۀ پیرمرد روحانی با عمامه و عبای مشکی، از موم و در اندازۀ طبیعی ساخته شد؛ مجسمۀ بتهوون به شیوۀ بارلیف از سنگ تیشه‌ای خاکستری، در اندازه‌ای کوچک‌تر از دیگر آثارش بود؛ مجسمۀ نابغۀ محروم کمی بزرگ‌تر از اندازۀ طبیعی، و به رنگ سرخ کم‌رنگ ساخته شد؛ مجسمۀ کارگر در اندازۀ طبیعی، و به رنگ خاکستری تیره بود که چهرۀ مردی زحمت‌کش و رنج‌دیده را نمایش می‌داد. مصحف همچنین در 1335 ش، سردیسی از خود را با سنگ سرخ کم‌رنگ تراشید. بیشتر آثار او سالها در خانۀ خواهر و برادرش نگهداری می‌شد و او همواره از شیوۀ نگهداری آثارش توسط بستگان خود اظهار ناخرسندی می‌کرد. 
مصحف در حدود سالهای 1339-1340 ش هنگامی‌که در استخدام وزارت فرهنگ و هنر بود، پرتره‌های محمدرضا شاه و فرح دیبا را نقاشی کرد. پرترۀ شاه نیم‌تنه با لباس رسمی، سردوشی و یراقها، و تابلوی فرح تمام‌قد و به ارتفاع دو متر بود. وی همچنین پرترۀ دیگری از نیم‌رخ شاه را با کاردک کشید. 
او در 1339 ش، هنگامی‌که در ایتالیا بود، سفارش ساخت تندیسی از کورش را برای جشنهای 500‘2سالۀ شاهنشاهی دریافت کرد و نمونه‌ای کوچک از کار را تمهید نمود تا بعدها در اندازۀ بزرگ‌تر اجرا شود؛ اما به دلیلهایی تکمیل آن عملی نشد؛ همچنین در 1340 ش، ادارۀ فرهنگ و هنر سفارش ساخت مجسمه‌ای از رضا شاه را به او داد و وی نیز نمونه‌ای گِلی و تمام‌قد از این سفارش ساخت، اما این کار نیز به دلیلهای نامعلومی به پایان نرسید. 
مهم‌ترین آثار مصحف عبارت‌اند از: عشق هنر، 3 اثر از کارهای کاراواجیو، کسادی بازار هنر، کارگر خسته، 3 پرتره از دخترش رافائلا، یک پرتره از دخترش ماریا و 3 پرتره از خودش، کارگران بیکارشده، جنگ، 3 تابلو از میوه و سبزیجات، 2 تابلوی گل سرخ، پالت و بطری، کتاب و شراب، 2 تابلوی جنگل، مادر و کودک، جنگ مذهبی، پرتره‌هایی از محمدرضا شاه، بازار، و 3 تابلو از چادرنشینان و قالی‌بافان. بیشتر این آثار در موزۀ هنرهای معاصر در تهران و برخی نیز در خانۀ بستگان او نگهداری می‌شوند. به گفتۀ دخترش، رافائلا، مصحف بیش از همه، به تابلوی عشق هنر در میان آثارش دل‌بستگی داشت. این اثر به طول 260 و عرض 107 سانتی‌متر، با رنگهای بسیار کلفت اجرا شده است تا ماندگاری بیشتری داشته باشد. تابلوی دفن مسیح، کپی‌ای از اثر کاراواجیو ست که آن را در شهر جنزانودی در 1360 ش نقاشی کرد. مصحف اثر کسادی بازار هنر، را در 1354 ش، پس از تابلوی عشق هنر در سنت‌لویس آمریکا کشید. 
کارگران بیکارشده عنوان یکی از آثار کم و بیش مدرن مصحف است که چند مرد را در حال قدم زدن نشان می‌دهد؛ همچنین تابلوی بازار یکی از آثار وی به سبک مدرن و با رنگهای تیره است. 
مصحف مایل بود که در زمان حیات خود موزه‌ای از آثارش بنیان گردد؛ اما به دلیلهایی این کار در زمان حیات وی محقق نشد. اندیشۀ پرداخت پاداش، و انتقال آثار مصحف به ایران و استقرار آنها در موزه‌ها از جانب دوست و شاگرد سابقش، حسن رئیس قاسمی، بنیان گرفت. وی نه تنها درصدد معرفی و گرامیداشت استاد و حفظ آثار هنری او در ایران بود، بلکه سعی داشت مبلغی به عنوان پاداش برای درمان بیماری چشم او از مسئولان امور فرهنگی کشور دریافت کند؛ اما این کار در زمان حیات هنرمند صورت نگرفت. 
مصحف سالهای آخر عمر خویش را در شهر جنزانودی در حوالی رم، در ضعف و ناتوانی و بیماری سپری کرد و سرانجام، در 30 فروردین 1376، در 87 سالگی درگذشت. 
پس از چندی دخترش، رافائلا، به تشویق سرپرست ایرانی «انجمن دوستی ایران و ایتالیا» در رم، با فرستادن تابلوهای پدرش به ایران برای نگهداری در موزه موافقت کرد و بدین ترتیب، در اواخر آذرماه 1376، 23 پرده از نقاشیهای مصحف به کارکنان سفارت ایران در رم تحویل داده شد. 
سرانجام در فروردین 1381، این آثار به ایران فرستاده شدند و امروزه در موزۀ هنرهای معاصر تهران نگهداری می‌شوند. 

مآخذ

 «با میکلانژ ایران آشنا شوید»، دبیرستان ناصرخسرو، تهران، 1330 ش؛ مهاجرین، امیرهوشنگ، نابغۀ محروم (نظری به هنر، افکار و زندگی ستار مصحف نقاش و مجسمه‌ساز معاصر ایران، از دریچۀ نامه‌هایش)، تهران، 1383 ش. 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.