پامپلونا
پامْپْلونا (عربی: بَنْبَلونه)، مركز استان ناوارا در شمال اسپانیا. این شهر با 300‘189 تن جمعیت (1383ش / 2004م) در °42 و ´49 عرض شمالی و 1 و 38 طول غربی در ساحل غربی رودخانۀ آرگا ــ یكی از شاخههای رود اِبرو ــ در دامنۀ غربی كوههای پیرنه و حدود 350 كیلومتری مادرید واقع است و امروزه نیز همچون دورۀ اسلامی مركز ایالت ناوارا (در منابع اسلامی: نَبرّه) بهشمار میآید (ابنسعید، 180؛ عنان، الآثار ... ، 307؛ سامرایی، 43؛ «اطلس ... »، 132، فهرست، 35؛ «فرهنگ ... »). احتمالاً نام این شهر برگرفته از نام پُمپیوس سردار معروف رومی است كه در 75قم این نواحی را گشود و این شهر را بنیان نهاد ( انكارتا).
از میان جغرافینویسان مسلمان، ابن عبدالمنعم وصفی كوتاه از این شهر به دست داده است. او پامپلونا را از شهرهای اندلس برشمرده كه در میان كوههای بلند پیرنه با گردنههای سختگذر قرار داشته است و ساكنان آن مردمانی تنگدست از باسكها بودند كه به زبانی خاص و غیرقابل فهم برای دیگران، گفتوگو میكردهاند (ص 104).
قلمرو قبایل باسك از غرب به سرزمین اَلبه و قلاع (دو ولایت قشتالۀ كهن)، از شرق به سرزمین كوهستانی گاسكونها (در روایات اسلامی: غَسقونیون یا جاشقیون) و سرزمین مردم سرتانیا یا سردانیه محدودمیشدهاست (EI2, I / 1011؛ عنان، دولة...، 1(1) / 216،266).
ادریسی در سدۀ 6ق، پامپلونا را از شهرهای بلاد جلیقیه در اقلیم پنجم دانسته است (2 / 725). به گفتۀ وی جادهای بین پامپلونا و شهر لیون در غرب آن كشیده شده بود. گذرگاه بیونه نیز راه ارتباطی با شهر بیونه (بایون) در شمال جبال البرت (پیرنه) بود (2 / 732). این گذرگاه به باب شیزرو یا باب الشزری نیز معروف بود كه اكنون به نام رنسوو (رنسوال) در 20 كیلومتری شمال شرقی پامپلونا واقع است (عنان، همان، 1(1) / 176-177).
پامپلونا از زمان استرابن شهر عمدۀ باسكها بهشمار میآمد. باسكها از زمان گُتها همواره سعی داشتند استقلال خود را حفظ كنند و به همین سبب، غالباً سر به شورش بر میداشتند و در مناطق مرتفع و كوههای بلند خود پناه میگرفتند و در برابر فرنگان، مملكت مسیحی جلیقیه، و یا دولت اسلامی قرطبه میایستادند (همان، 1(1) / 173). هرچند برخی روایات حاكی از آن است كه موسی بن نُصَیر طی فتوح خود در اندلس، سرزمین باسك را گشود و تا آن سوی كوههای پیرنه نیز رفت (نک : ابن عذاری، 2 / 18؛ مونس، فجر...، 102-103، 242)، اما ظاهراً پامپلونا جزو شهرهایی از اندلس بود كه همچنان فتح ناشده باقی مانده بود (نک : ابن عذاری، 2 / 14).
براساس برخی قراین، از جمله اینكه بعضی از تابعان، مانند حنش صنعانی (د 100ق) شاهد پیمان پامپلونا بودهاند (نک : اخبار...، 28؛ ابن فرضی، 1 / 231، 2 / 526)، تاریخ فتح این شهر به پیش از 100ق / 718م و دورۀ حكومت عبدالعزیزبن موسی (95-97ق / 714-716م) میرسد (نیز نک : مونس، همان، 111؛ سالم، 112) و هنگامی كه عبدالرحمان غافقی در اوایل سال 114ق / 732 م به قصد حمله به غالیس در جنوب فرانسه، به شمال اندلس لشكر كشید، ولایت ناوارا را پشت سر نهاد و از طریق پامپلونا از كوههای پیرنه گذشت (عنان، همان، 1(1) / 89-90). اما به نوشتۀ برخی دیگر از منابع ( اخبار،34؛ ابن عذاری، 2 / 29) عقبة بن حجاج، والی اندلس (116-122ق / 734-740م) چند سال پس از به دست گرفتن حكومت به نواحی شمالی اندلس لشكر كشید و پامپلونا را فتح كرد و مسلمانان را در آنجا اسكان داد. این اختلاف را شاید بتوان چنین توجیه كرد كه از هنگام فتح اندلس، سرزمین ناوارا در برابر مسلمانان به سختی ایستادگی میكرد و والیان اندلس برای چیرگی بر آن به ناچار پیاپی بدانجا حمله میبردند (عنان، الآثار، 307؛ سامرایی، 99).
چندی پس از مقاومت و شورش مردم جلیقیه به رهبری پُلای، پامپلونا نیز در 138ق / 755م بر ضد مسلمانان شورید و لشكر یوسف بن عبدالرحمان فِهری (حك 130- 138ق) نتوانست كاری از پیش ببرد ( اخبار،34، 61-62، 72-74؛ مونس، همان، 330؛ سامرایی، 100). در 160ق / 777م هنگامی كه سلیمان بن یقظان كلبی (ابن اعرابی) والی بارسِلون (برشلونه) و متحد او، حسین بن یحیی انصاری والی ساراگوسا (سرقسطه) شارلمانی، پادشاه فرانسه را بر ضد امیر اندلس، عبدالرحمان اموی به یاری خواندند، شارلمانی نیز با انگیزههای دینی و سیاسی از این دعوت استقبال كرد و در آغاز بهار 161ق / 778م سر راه خود به ساراگوسا، پامپلونا را كه در این هنگام دژی مسیحی بود، پس از محاصره به استیلا درآورد؛ اما از این لشكركشی طرفی نبست و هنگام بازگشت، چون با مقاومت مردم پامپلونا و همپیمانان مسلمانشان روبهرو شد، دژها و باروهای آن را ویران ساخت (عنان، دولة، 1(1) / 168-176؛ كالینز، 180).
هنگامی كه مملكت مسیحی جلیقیه سرگرم كشمكشهای داخلی بود، ناوارا بارها هدف تهاجمات تابستانی (صَوائف) مسلمانان واقع گردید. عبدالرحمان الداخل اموی ضمن لشكركشی خود به شمال اندلس، در 165ق / 782م برای سركوب مردم باسك به پامپلونا حمله برد و دژهای آن را ویران كرد ( اخبار،104؛ عنان، همان، 1(1) / 187).
در حدود سال 183ق / 799م فردی از بزرگان ناوارا به نام ازوار خود را فرمانروا خواند و دعوی استقلال كرد (همان، 1(1) / 362). چندی بعد، در حدود سال 209 ق / 824 م باسكها دوكنشینی مستقل تأسیس كردند و پامپلونا پایتخت آن شد. در همین سال آنان به یاری همسایگان مسلمان خود (ظاهراً بنوقَسی و حاكمان تُطیله) لشكر فرانسویان را در نزدیكی پامپلونا درهم شكستند (همان، 1(1) / 256؛ قس: EI2, I / 1012) و در اوایل سدۀ 3ق / 9م به استقلال دست یافتند (كالینز، 153).
پس از ازوار، برادرش، سانچو در 221ق / 836م به حكومت رسید؛ سپس درزمانیكه دانسته نیست،اینییگو آریستا (قس: ابن حزم، 502: وَنقة بن شانجه ملك البشاكسة) قدرت را به دست گرفت. فرمانروایان پامپلونا با امارت اسلامی مجاور، یعنی بنو قسی، حاكمان ثغراعلی كه خود اصلاً نصرانی یا گوتی بودند، پیوندهای دوستی و خویشاوندی برقرار كردند. اینییگو آریستا با بیوۀ موسی بن فُرتون بن قسی ازدواج كرد. از این پس پادشاهی ناوارا در خاندان او دوام یافت. گارسیا اینییگِس (غرسیة بن ونقه)، پسر و جانشین او رشتۀ دوستی و خویشاوندی را با موسی بن موسی بن قسی ــ كه سر از فرمان دولت قرطبه پیچیده بود ــ استوار ساخت و موسی دختر گارسیا را به زنی گرفت. آنان در نواحی ثغر خساراتی بر لشكریان قرطبه وارد كردند. ازاینرو، عبدالرحمان ابن حكم اموی در سالهای 227 و 228ق / 842 و 843م به ناوارا لشكر كشید و پامپلونا را ویران ساخت. در نبرد اخیر (228ق) فرتون بن ونقه كشته شد و موسی امان یافت (ابن دلایی، 29-30؛ ابنحیان، چ مكی، 102-103، چ لوی پرووانسال، 298-302؛ مكی، 420-421؛ ابن عذاری، 2 / 88 -89؛ عنان، همان، 1(1) / 259-261).
در 229ق / 844م عبدالرحمان بن حكم لشكری به سرداری پسرش، محمد به پامپلونا گسیل داشت. در این جنگ شمار بسیاری از دشمن به هلاكت رسیدند و گارسیا نیز كشته شد (ابن اثیر، 7 / 8؛ مقری، 1 / 345؛ سامرایی، 161). جانشین وی، اینییگواینییگس (ونقة بن ونقه) ملزم گردید سالانه 700 دینار به حاكمان ثغر بپردازد (مكی، همانجا؛ سامرایی، 160-161). اینییگوی دوم با موسی بن موسی ــ كه هم دایی او بود و هم خویشاوندیهای سببی دیگر با وی داشت - مناسباتی نزدیك و صمیمانه برقرار كرد (EI2، همانجا).پامپلونا در سالهای 230 و 232ق همچنان در معرض حملات مسلمانان بود و موسی ناگزیر به فرمانبرداری شد (ابن حیان، چ مكی، 1، چ لوی پرووانسال، 302؛ عنان، همان،
1(1) / 264). اینییگو اینییگس در 237 ق / 851 م درگذشت و فرمانروایی به پسرش گارسیا رسید (ابن حیان، چ مكی، 16). وی اوریه، دختر موسی را به نكاح درآورد و دست كم تا 256ق / 870م بر پامپلونا حكومت كرد (مكی، 421، 422؛ سامرایی، 162؛ عنان، همان، 1(1) / 300، 357).
در 245 ق / 859 م نُرمانها (روایات اسلامی: اردمانیین یا مجوس) ضمن حملات خود به سواحل و شهرهای داخلی اندلس، از طریق رود ابرو به ناوارا رسیدند و پامپلونا را تصرف كردند و گارسیا را به اسارت گرفتند و جز در برابر سَربهایی سنگین او را آزاد نكردند (ابن حیان، چ مكی، 309، 313؛ ابن اثیر، 7 / 90؛ ابن دلایی، 118-119؛ عنان، دولة، 1(1) / 296-297). گارسیا پس از آزادی، با متحد پیشین خود ــ اردونیو (اردون) پادشاه لیون (نک : مونس، موسوعة...، 1 / 226) ــ تجدیدعهد كرد و قلمرو مسلمانان را غارتنمود. ازاینرو، امیر محمد بن عبدالرحمان در 246ق / 860م بار دیگر به پامپلونا لشكر كشید و باروهای شهر و اطراف آن را تخریب كرد (ابن حیان، چ مكی، 310؛ ابن عذاری، 2 / 99-100؛ عنان، همان، 1(1) / 297- 298؛ قس: مقری، 1 / 351: در 247ق). امیرمحمد در این نبرد فرتون، پسر گارسیا ملقب به اَنقر را به اسارت گرفت. وی پس از 20 سال حبس در قرطبه، در 266 ق / 880 م به پامپلونا بازگشت و ظاهراً تا 293 ق / 906 م حكومت كرد (ابن اثیر، 7 / 94؛ سامرایی، همانجا). در سالهای بعد نیز حملات به پامپلونا ادامه یافت (نک : ابن دلایی، 35؛ ابن حیان، چ مكی، 341، 385؛ مونس، همان، 1 / 231؛ عنان، همان، 1(1) / 342). از 293 تا 314ق / 906 تا 926م سانچو گارسیای اول، پسر فرتون انقر به حكومت رسید و نخستین كس از سلسلۀ ناوارا بود كه عنوان پادشاهی گرفت (سامرایی، 162).
امیر عبدالرحمان الناصر اموی پس از به دست گرفتن زمام حكومت (300-350ق / 913-961م)، در 308ق / 920م آهنگ پامپلونا كرد (ابن دلایی، 42؛ مقری، 1 / 363). وی در 312ق / 924م نیز در نبردی كه پیكار پامپلونا نام گرفت، به سوی شمال لشكر كشید و سانچو گارسیا را در چندین مصاف هزیمت داد و این شهر را تصرف كرد. مردم گریختند و عبدالرحمان شهر را تخریب كرد و كاخها و كلیساها را به آتش كشید و با درهم شكستن نیروهای ناوارا هرگونه مقاومتی را سركوب كرد (نک : ابن حیان، چ چالمتا، 5 / 189- 195؛ مقری، همانجا؛ عنان، همان، 1(2) / 399-400، 599؛ دوزی، 422).
پس از سانچو گارسیای اول، پسر خردسالش گارسیا سانچوی اول تحت كفالت مادرش، ملكه تودا (طوطه) و عمّش، خیمنو گارسیا (اشمینه بن غرسیه) بر تخت نشست و از 314 تا 359ق / 926 تا 970م حكومت كرد (ابن عبدالمنعم، 104؛ سامرایی، 162-163). در 315ق / 927م هاشم بن محمد تُجیبی، سردار الناصر نیروهای خیمنو را درهم كوفت (ابن دلایی، 40). الناصر خود در 322ق / 934م رهسپار ناوارا شد و ضمن قبول پیشنهاد صلح و دوستی ملكه تودا، پسرش گارسیا را از طرف خود به پادشاهی پامپلونا و دیگر شهرهای باسك (بلاد بشكنش) ابقا كرد (عنان، همان، 1(2) / 401-402).
در زمان حكومتهای دو حاجب عامری، یعنی منصور و مظفر، مسلمانان كوشیدند پامپلونا را تصرف كنند (EI2, I / 1012). محمد بن ابی عامر المنصور در 379ق / 989م در برابر تهاجمات لشكریان ناوارا به اراضی مرزی، بدان سو لشكر كشید و در پیكاری كه به «غزاة البیاض» معروف گشت، آنان را تا پامپلونا عقب راند (عنان، همان، 1(2) / 547- 548).
هرچند چیرگی مسلمانان بر پامپلونا مدت مدیدی طول نكشید و آثار چندانی از دورۀ اسلامی در آن بر جای نمانده است، اما این ناحیه به سبب همسایگی و گاه همپیمانی و خویشاوندی با امرای ولایات شمالی اندلس مانند بنو قسی و تُجیبیان تا حدی تحت تأثیر فرهنگ اسلامی قرار گرفته است. در كلیسای بزرگ پامپلونا (تأسیس: 1397م) اثری اسلامی نگهداری میشود كه دارای اهمیت هنری ویژهای است. این اثر صندوقچهای است چوبی، زیبا و عاج نشان كه با تصاویر اشخاص تزیین شده است و نوشتهای به خط كوفی دارد. این صندوقچه در 395ق / 1005م به دستور حاجب سیفالدوله عبدالملك بن منصور عامری ساخته شد، و گفته میشود پادشاه ناوارا در جنگ با مسلمانان آن را غنیمت گرفته است. همچنین در آنجا تكه پارچهای كوچك با نوشتهای ناخوانا به عربی است كه ظاهراً بافتۀ مدجّنان (ساكنان مسلمان اندلس) است. در بایگانی شهرداری پامپلونا نیز سند عربی یگانهای به تاریخ 801ق / 1398م موجود است كه متضمن نكاتی دربارۀ زندگی مدجنان آراگون است (همو، الآثار، 308-309).
مآخذ
ابناثیر، الكامل؛ ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، 1403ق / 1983م؛ ابن حیان، حیان، المقتبس، به كوشش چالمتا و دیگران، مادرید، 1979م؛ همو، همان، به كوشش محمودعلی مكی، بیروت، 1973م؛ همو، «المقتبس»، «متون انتشار نیافتۀ مقتبس... » (نک : مل ، لوی پرووانسال)؛ ابن دلایی، احمد، ترصیع الاخبار، به كوشش عبدالعزیز اهوانی، مادرید، 1965م؛ ابن سعید مغربی، علی، الجغرافیا، به كوشش اسماعیل عربی، بیروت، 1970م؛ ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1975 م؛ ابن عذاری، احمد، البیان المغرب، به كوشش دوزی، لیدن، 1849م؛ ابن فرضی، عبدالله، تاریخ علماءالاندلس، به كوشش ابراهیم ابیاری، قاهره / بیروت، 1410 ق / 1989 م؛ اخبار مجموعة، به كوشش ابراهیم ابیاری، قاهره / بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ ادریسی، محمد، نزهةالمشتاق، پورت سعید، مكتبةالثقافة الدینیه؛ سالم، عبدالعزیز، تاریخ المسلمین و آثارهم فی الاندلس، بیروت، 1981 م؛ سامرایی، خلیل ابراهیم، الثغر الاعلی الاندلسی، بغداد، 1976م؛ عنان، محمد عبدالله، الآثار الاندلسیة الباقیة فی اسبانیا و البرتغال، قاهره، 1381ق / 1961م؛ همو، دولةالاسلام فی الاندلس، قاهره، 1408ق / 1988م؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1408ق / 1988م؛ مكی، محمودعلی، تعلیقات بر المقتبس (نک : هم ، ابن حیان)؛ مونس، حسین، فجرالاندلس، قاهره، 1959م؛ همو، موسوعة تاریخ الاندلس، قاهره، 1416ق / 1996م؛ نیز:
Britannica Atlas, Chicago, 1996; Collins, R., The Arab Conquest of Spain, Oxford,1989;Dozy, R., Spanish Islam, tr. F. G. Stokes, London, 1913; EI2; Encarta Reference Library, 2004; Lévi- Provençal, E., «Textos inéditos del Muqtabis de Ibn Ḥayyān sobre los orígenes del reino de Pamplona n , Al-Andalus, Madrid, 1954, vol. XIX; The World Gazetteer, www.world-gazetteer.com.
محمدرضا ناجی