پمبا
پِمْبا، جزیرهای در شمال شرقی تانزانیا، واقع در اقیانوس هند. این جزیره با 982 كمـ2 وسعت در 50 كیلومتری كرانههای شمال شرقی تانزانیا و 48 كیلومتری شمال جزیرۀ زنگبار جای دارد. جزیرۀ پمبا در 1367ش / 1988م، حدود 265 هزار تن جمعیت داشته است ( انكارتا؛ وایكیپدیا؛ بریتانیكا). دو شهر بزرگ این جزیره به نامهای وِتی با 452‘26 تن جمعیت و چاكه با 687‘21 تن جمعیت (1383ش / 2005م) در سواحل غربی آن با فاصلۀ 24 كیلومتری از یكدیگر قرار دارند (پیرس، 316 ,310 ؛ «فرهنگ...»).
اقتصاد این جزیره برپایۀ كشاورزی و ماهیگیری استوار است و برنج، ذرت، مركبات و نارگیل از عمدهترین محصولات كشاورزی پمباست. خاك این جزیره برای كشت میخك درختی بسیار مناسب است و محصول آن از شهرت بسزایی برخوردار است. كشت میخك از زمان چیرگی امرای بوسعیدی عمان بر پمبا در سدۀ 13ق / 19م، در این جزیره رواج یافت و در اندك زمانی، پمبا و زنگبار به بزرگترین صادر كنندگان میخك در جهان بدل شدند. در آغاز، میخك در پمبا توسط زمینداران عرب با بهرهگیری از نیروی كار بردگان كشت میشد (نك : دیویدسن، 134؛ فیج، 292؛ پیرس، 324، 307؛ EI2).
این جزیره از دیرباز نزد جغرافیدانان شناخته شده بوده است. بیشتر محققان نام «منوتیاس» را منطبق با پمبا میدانند (نك : پیرس، 306؛ كاسن، 140؛ شوف، 94). در حدود سال 50م بازرگانان مصری و عرب در این جزیره به تجارت میپرداختند (EI2). در متون جغرافیایی و تاریخی سدههای نخست اسلامی از این جزیره با نام قَنبَلُه یا قنبلو (نك : جاحظ، 1 / 212؛ بزرگ بن شهریار، 177؛ مسعودی، 3 / 31) یاد شده است. به گزارش بزرگ بن شهریار، در سدۀ 4ق، پمبا یكی از كانونهای بازرگانی در سواحل شرقی افریقا بوده، و كالاهایی چون عاج، كاسۀ لاكپشت، پوست پلنگ، عنبر و برده از آنجا به اقصی نقاط صادر میشده است (ص 178-179). یاقوت از پمبا با نام جزیرة الخضراء یاد كرده است (2 / 75). این نام با وضعیت جغرافیایی این جزیره تناسب دارد؛ امروزه نیز به این جزیره «زمرد اقیانوس هند» لقب دادهاند، زیرا هنگامی كه از جانب دریا به پمبا نزدیك شویم، دورنمایی زیبا و كمنظیر از كوهپایههای پوشیده از گیاهان سبز مواج كه از كنارههای دریا آغاز میشود، به چشم میخورد (پیرس، همانجا). یاقوت در گزارش خود از دو شهر عمدۀ این جزیره با نامهای متنبّی و مكنبلوا یاد میكند كه در زبان سواحلی جدید، متمبوه و مكومبو خوانده میشوند. بر هر یك از این دو شهر سلطانی فرمانروایی داشت. حاكم شهر نخست شخصی عرب تبار بوده كه گویا از كوفه به آنجا مهاجرت كرده بوده است (2 / 75-76).
از گزارشهای جغرافینویسان مسلمان چنین برمیآید كه سواحلنشینان خلیج فارس پیش از سدۀ 4ق / 10م در پمبا مستقر شده بودند(نك : الیور و فیج، 99). پس از سدههای 4 و 5ق كه نفوذ شیرازیهای زنگبار در سواحل شرقی افریقا گسترش یافت، پمبا در قلمرو آنان قرار گرفت (اقتداری، 361-362). فرمانروایان پمبا در سدههای میانی میلادی، توانمندی خود را از راه داد و ستدهای دریایی و كوشش برای به دست گرفتن مراكز بازرگانی و ترابری حفظ میكردهاند (دیویدسن، 335-336). در 915ق / 1509م، پرتغالیها بر پمبا چیره شدند (كرنون، II / 182 ).
در نیمۀنخست سدۀ17م پساز كشتار بیرحمانۀ مسلمانان مومباسا، مردمان پمبا برضد پرتغالیها سر به شورش برداشتند و پرتغالیها برای سركوب این شورش دژی در پمبا برپا كردند (پیرس، 83-85). در اوایل سدۀ 12ق / 18م سراسر كرانههای شرقی افریقا تا جنوب كیلوا در دست عمانیها بود و امامان یعاربۀ عمان حكامی را برای شهرهای این نواحی معین میكردند تا به نام سلطان عمان، آن شهرها را اداره كنند. از این میان، خانوادۀ معموری به حكومت مومباسا و پمبا گماشته شده بود؛ اما دیری نپایید كه خاندان مزروعی (آل مزاریع) جای آنها را گرفتند. خاندان اخیر، اسماً تابع امامان عمان بودند (اقتداری، 365-366). در 1154ق / 1741م، فرمانروای مزروعی مومباسا، از سرنگونی سلسلۀ پادشاهی عمان به دست بوسعیدیها بهره جست و حكومت پمبا را به یكی از افراد خانوادۀ خود سپرد (كرنون، .(II / 183 در 1237ق / 1822م، پمبا تابع حكومت زنگبار شد (پیرس، 310 ).
در 1307ق / 1890م پس از توافق میان انگلستان و آلمان بر سر تقسیم مناطق تحت نفوذ خود در نواحی شرقی افریقا، عربهای ساكن این نواحی به مقابله با نیروهای اروپایی برخاستند، اما سلطان زنگبار از بیم گلولهباران پایتختش كه در تیررس كشتیهای اروپاییان بود، از قیام ایشان حمایت نكرد و بدون هیچ مقاومتی تحتالحمایگی انگلستان را پذیرفت (الیور و آتمر، 120؛ كرنون، .(II / 546 از این سال پمبا، به عنوان بخشی از زنگبار، تحت الحمایۀ انگلستان بود، تا اینكه در 1342ش / 1963م، به همراه زنگبار به استقلال دست یافت و در 1964م، با تشكیل كشور تانزانیا، از به هم پیوستن سرزمینهای تانگانیكا، زنگبار و پمبا، این جزیره بخشی از آن كشور شد (نك : كلمبیا؛ هیوز، 139).
مآخذ
اقتداری، احمد، تعلیقات بر تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر سدیدالسلطنه، تهران، 1370ش؛ بزرگ بن شهریار، عجایب الهند، به كوشش پ. ا. وان درلیت، لیدن، 1883-1886م؛ جاحظ، عمرو، رسائل، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1384ق / 1964م؛ دیویدسن، بزیل، افریقا، ترجمۀ هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، 1358ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به كوشش باربیه دومنار، پاریس، 1917م؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
Britannica, 1978; Casson, L., notes on The Periplus Maris Erythraei,Princeton, 1989; The Columbia Encyclopedia, 2003; Cornevin, R., Histoire de l’Afrique, Paris, 1976; Davidson, B., The African Past, London , 1967; EI2; Encarta Reference Library, 2004; Fage, J.D., A History of Africa, New York, 1978 ; Hughes, A.J., «Zanzibar», Africa, ed. C. Legum, London, 1971; Oliver, R. and A. Atmore, Africa Since 1800, Cambridge, 1974; id and J.D. Fage, A Short History of Africa, London, 1973; Pearce, F.B., Zanzibar, London, 1967; Schoff, W.H., notes on The Periplus of the Erythraean Sea, New Delhi, 1974; Wikipedia, Wikipedia.org; The World Gazetteer,www.world-gazetteer.com.
پرویز امین