پنیرک
پَنیرَک، گیاهی گلدار و خودرو با خواص دارویی گوناگون. پنیرک گیاهی از رستۀ پنیرکیان با برگهای پنجهای و متناوب است که در تمام قسمتهای آن، لولههای شیرابه و لعابی بسیار وجود دارد (گلگلاب، 201). دو نوع پنیرک وجود دارد: یکی به نام «پنیرک معمولی» که گیاهی است علفی و چندساله با ساقههایی به ارتفاع 8 -50 سانتیمتر، گسترده بر روی زمین یا رو به بالا، و دیگری با نام «پنیرک» که گیاه علفی دو یا چندساله است با ساقهای منفرد و به ندرت چندتاییِ راست به ارتفاع 20-120 سانتیمتر (مظفریان، 307- 308). گلهای این گیاه آبی پررنگ، بنفش یا قرمزرنگ است، همچنین این گیاه دارای 5 گلبرگ نازک خشکشده و کاسبرگ پنجقسمتی است (امین، 230) که همواره به سمت آفتاب میچرخد. میوههای این گیاه به شکل دایرۀ کوچک است که در کنار هم جمع شدهاند و ریشۀ آن عمودی، ضخیم و سفیدرنگ است (خوشبین، 1 / 241). این گیاه در نواحی مختلف ایران میروید (نک : زرگری، 1 / 233).
ابنسینا ختمی را نوعی پنیرک معرفی کرده است (1 / 460). دهخدا خبازی را به فارسی پنیرک و توله و نان کلاغ آورده، و آن را از جنس ختمی دانسته است ( لغتنامه … ، ذیل واژه). حاجی زین عطار خبازی یا همان پنیرک را به پارسی خرو گفته، و به شیرازی نیز نان کلاغ خوانده است (ص 137)، ولی در جای دیگر ، پنیرک به شیرازی، ختمی کوچک نامیده میشود (عقیلی، 375). در فرهنگ آنندراج ذیل پنیرک، اسامی دیگری نیز برای این گیاه ذکر شده است: «تخم خبازی؛ نان کلاغ؛ آفتاب گردک؛ پنیره و به نقل از عدهای، نیلوفر». در برهان قاطع نیز ذیل پنیرک چنین آمده: «گلی سرخرنگ است و آفتاب گردک نیز میگویندش به جهت آنکه به هر طرف که آفتاب میگردد، آن گل میل بدان طرف میکند». از نامهای دیگر این گیاه میتوان به ورتاج اشاره کرد ( لغت … ، ذیل واژه). همچنین این گیاه در تهران به نام تخم ختمی، در فارس به نام ختمی کوچک، پنیرک و خیب بازی، در ترکی حمام کمانجی (هوپر، 138)، و در میان عشایر ممسنی و مردم دوان، توله (شهشهانی، 288؛ لهساییزاده، 313) خوانده میشود.
مردم ایران از دیرباز از این گیاه در درمان بیماریها و البته تهیۀ غذا استفاده میکردهاند. مردم اردکان یزد از جوشاندۀ گل پنیرک یا خبازی با کوکنار و داروهای خنک، و مردم دوان از توله یا همان پنیرک به همراه شاتره و حنا در درمان سودا (خشکی) استفاده میکنند (طباطبایی، 696؛ لهساییزاده، همانجا). به باور مردم کازرون خوردن توله یا پنیرک سوی چشم را بیشتر میکند (حاتمی، 216). در اردکان و شیراز برای درمان کورک (جوشهای چرکی پوست) از ضماد آن در ترکیب با گیاهان دیگر بهره میبرند (طباطبایی، 701؛ همایونی، 133).
شاهرودیها به پنیرک ملکی میگویند و زنان نازا ملکی را با گیاهان دیگر میکوبند وبا تکه پارچهای بر کمر میبندند تا اگر چرکی در رحم دارند، برطرف شود (شریعتزاده، 249). همین مردم برای درمان گلودرد بچه از پختۀ آن استفاده میکنند (همو، 257). در طالب آباد شهرری و در لرستان پنیرک در درمان زخمهای آبدار کاربرد دارد (صفینژاد، 410؛ اسدیان، 259). در لرستان از پنیرک یا توله برای درمان گلودرد و گوش درد و برای پیشگیری از ریزش مو استفاده میکنند (طاهریان، 197). بختیاریها بر این باورند که گل پنیرک دافع اخلاط سینه، گوشدرد، سرفه، اسهال و رماتیسم است (خسروی، 15). در فراشبند دو نوع پنیرک میشناسند: یکی را «توله» مینامند که خاصیت نرمکنندگی، آرامشبخشی، ضد عفونیکنندگی دارد و برای بیماریهایی چون سرفه، زکام، سرگیجه، سوختگی و جز آنها مفید است (امیری، 505) و به دومی «نان کلاغ» میگویند که جوشاندۀ تازۀ آن با آب، نرمکنندۀ سینه و خلط آور است (همو، 520). در تهران قدیم پنیرک، یاخیر یا یاخیری را در علاج امراض مربوط به روده، معده، بول، گرفتگی صدا، طحال، یرقان، درد پشت، ورم و شکستگی مفید میدانستند (برای توضیح بیشتر، نک: شهری، 5 / 251-252).
اهالی میبد یزد به پنیرک «گل خواصی» میگویند و باور دارند دارای خواص نرمکنندگی، ضد سوختگی، ضد سرفه، ملین و مُدِرّ است و سابقاً ریشۀ پوستکندۀ آن را در هنگام دندان درآوردن کودکان، بـه آنها میدادند (جانب اللٰهی، 4 / 485-486). مردم تالش پنیرک را ضد سرفه و التهاب میدانند و معتقدند در درمان سرخک و آبله و جز آنها مؤثر است (بخشیزاده، 322). سمنانیها پنیرک را گلی پنیرکین مینامند و بهعنوان تببر و خلطآور میشناسند (عندلیب، 36).
بدیهی است طب قدیم یا طب سنتی نیز تحت تأثیر تجربیات مردم قرارگرفته است و اطبای آن زمان این تجربیات را مدون کرده و رسالههایی نوشتهاند. در این آثار دربارۀ پنیرک چنین آمده است: طبیعت پنیرک در درجۀ اول سرد و تر است و در درجۀ دوم بعضی آن را معتدل به برودت و حرارت و بعضی آن را مایل به حرارت دانستهاند (عقیلی، 376؛ حاجی زین عطار، 137). ابنسینا به نقل از پولس، پنیرک را گرم و خشک میداند، اما یادآور میشود که احتمالاً منظور پولس بقلة الیهودیه یا همان ملوخیا بوده است (1 / 460) و بیرونی آن را سرد و تر میداند (نک: کاسانی، 832). پنیرک از جملۀ گیاهانی است که در طب قدیم استفادۀ بسیار داشته و بسیاری از پزشکان و طبیبان ایرانی در کتب خویش از آن نام برده و در درمان بسیاری از بیماریها از آن بهره گرفتهاند. سرورالدین گل پنیرک را در زیاد شدن شیر مفید میداند (ص 398؛ نیز نک: عقیلی، همانجا). پنیرک یا به نقل از کتب پزشکی، خبازی در ترکیب با دستهای از گیاهان دارویی دیگر، در تسکین انواع ورم چون ورم قولنج (شاه ارزانی، 2 / 790)، مفید، و ضماد آن در درمان ورم مثانه و کلیه و ورمهای گرم سودمند است (رازی، 20 / 430). همچنین در درمان برخی از زخمها چون زخم کلیه (شاه ارزانی، 2 / 837) و زخم مثانه (ابومنصور، 127- 128)، به کار میرود، و ضماد برگ آن با نمک در درمان زخمهای عفونی و ترمیم آن (رازی، 20 / 426)، زخمهای مرطوب و تنقیۀ آن و برای گزش روده، رحم و مقعد سودمند است (همو، 20 / 426-427). پزشکان از این گیاه در درمان بیماریهای رحم نیز بهره میگرفتند. شاه ارزانی از ترکیب آن با تعدادی از گیاهان دیگر در درمان درد رحم پس از تولد کودک و بند آمدن رحم و بند آمدن حیض نام برده است (2 / 955، 975) و رازی مینویسد اگر خانمها در مایع حاصل از پخت برگ خبازی بنشینند، باعث نرم شدن سفتی رحم میشود (همانجا).
الگود به نقل از بهاءالدوله پنیرک را یکی از گیاهان مفید در پیشگیری از حاملگی میداند (ص 237). ترکیب عصارۀ خبازی و عصارۀ ختمی را در دفع زنبور عسل (بیرجندی، 111)، و ضماد برگ آن را در تسکین نیش زنبور، عقرب و رتیل و در ترکیب با روغن زیتون در تسکین درد ناشی از سوختگی با آتش مناسب دانستهاند (شاه ارزانی، 2 / 1295؛ ابومنصور، عقیلی، همانجاها؛ رازی، 20 / 426-427، 430). خبازی زود از معده خارج میشود (ابومنصور، همانجا) و خاصیت ملین شکم دارد و برای روده و مثانه سودمند است و ادرار را روان میکند (رازی، 20 / 426-427). خبازی نرمکنندۀ سینه و برطرفکنندۀ سرفههای حاصل ازگرمی و خشکی است (ابومنصور، 128؛ عقیلی، همانجا؛ شریف، 62). از دیگر خواص خبازی یا همان پنیرک، تسکین صفرا (همو، 38)، درمان درد چشم (همو، 46) و نواصیر چشم (عقیلی، 376) و سمزدایی است (رازی، 20 / 427؛ عقیلی، همانجا). همچنین ضماد آن را در التیام شکستگی استخوان مفید میدانند (همانجا).
در شهرهای مختلف پنیرک کاربرد غذایی نیز داشته است. برای مثال، ایل قشقایی از توله در تهیۀ تِرتیه (جاجوق) که نوعی پیش غذا ست (کیانی، 34)، و عشایر ممسنی در پخت آش دوغ و گاه همراه با برنج از آن استفاده میکنند (شهشهانی، 290). یکی از تفریحات بچهها در گردشهای صحرایی نیز چیدن پنیرک و خوردن آن بود.
در باورهای مردم ایران هم ردی از گیاه پنیرک دیده میشود که تا حدی آمیخته با پزشکی عامیانه است. در کازرون اگر کسی در هنگام راه رفتن یا حمل وسیلهای، تعادلش را از دست بدهد، به او میگویند: «می او توله خوردی یه؟»: مگه آب توله خوردی؟ همچنین معتقدند اگر پنیرکی را که بر پشت بام روییده است بخورند، دچار شبکوری میشوند (حاتمی، 216). مردم در گذشته اعتقاد داشتند هرکس از دمکردۀ پنیرک روزی 5 بار در روز بخورد، هرگز بیمار نخواهد شد (خوشبین، 1 / 241).
مآخذ
آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمود دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1364 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، بهکوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ امین، غلامرضا، متداولترین گیاهان دارویی سنتی ایران، تهران، 1387 ش؛ بخشی زادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1390 ش؛ برهان قاطع؛ بیرجندی، عبدالعلی، معرفت فلاحت، بهکوشش ایرج افشار، تهران، 1387 ش؛ جانباللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردمشناسی میبد، تهران، 1390 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، 1385 ش؛ حاجی زینعطار، علی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1371 ش؛ خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، 1368 ش؛ خوشبین، سهراب، گیاهان معجزهگر، تهران، 1389 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، 1967 م / 1387 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1345 ش؛ سرورالدین، محمد، طب الکبیر، تهران، 1349 ش؛ شاهارزانی، محمداکبر، طب اکبری، قم، 1387 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، 1371 ش؛ شریف طبیب، محمدمهدی، زادالمسافرین، قم، 1387 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شهشهانی، سهیلا، چهار فصل آفتاب، تهران، 1366 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1355 ش؛ طاهریان، محمد، «گیاهدرمانی، برخی گیاهان و خواص درمانی آنها در لرستان»، لرستانپژوهی، خرمآباد، 1377 ش، س 1، شم 3 و 4؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ عندلیب سمنانی، خسرو، پیشینۀ طب سنتی در سمنان، سمنان، 1388 ش؛ کیانی، منوچهر، سیهچادرها، تهران، 1371 ش؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358 ش؛ گل گلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران؛ لغت فرس، اسدی طوسی، بهکوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1319 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مظفریان، ولیالله، فلور استان یزد، تهران، 1379 ش؛ همایونی، صادق، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ نیز:
Elgood, C., Safavid Medical Practice, London, 1970; Hooper, D., Useful Plants and Drugs of Iran and Iraq, Chicago, 1937.