زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

چاقو

چاقو، ابزاری برای بریدن، تراشیدن و پوست‌کندن مواد، مرکب از تیغه و دسته که تیغۀ آن در مواقع غیرضروری در میان دسته جا می‌گیرد. این واژه به صورتهای چقو / چیقو ( آنندراج، ذیل واژه‌ها) و چاکو (نفیسی، ذیل واژه) نیز به کار می‌رود. نویسندۀ فرهنگ نظام این کلمه را ترکی می‌داند که در زبان فارسی، برای نوعی از کارد، به کار رفته است (داعی‌الاسلام). 
تفاوت کارد با چاقو در این است که تیغۀ کارد در امتداد دسته‌ای از جنس خود قرار دارد؛ بر روی دو طرف این دسته، مواد دیگری میخ‌کوبی و ساییده و پرداخت می‌شود تا دسته به‌راحتی درون مشت جای گیرد. برای پوشاندن تیغۀ کاردهایی که در ردیف اسلحه‌های سرد قرار می‌گیرند، غلافی جداگانه لازم است. کارد و غلاف آن در شال کمر جای می‌گیرد، به‌نحوی‌که دستۀ آن کاملاً در دسترس باشد و تیغۀ آن به‌راحتی از درون غلاف خارج شود. گاهی حلقۀ غلاف کارد بر قلابِ آویخته از کمربند چرمی بسته می‌شود. 
تیغۀ چاقو کوتاه‌تر از تیغۀ کارد است. طول تیغه و دستۀ چاقو تقریباً با هم برابرند. تیغۀ آن فقط سوراخی در بخش ضخیم و مربعی‌شکل انتهایی دارد؛ از میان این سوراخ، محوری عبور می‌کند و تیغه برای بسته‌شدن و قرارگرفتن در شکاف دسته، به گرد آن محور می‌چرخد. چاقو پس از جاگرفتن تیغۀ آن در شکاف دسته، قابل حمل در لابه‌لای شال کمر، جیب قبا، ردا و دیگر بالاپوشها ست. 
در کاوشهای محوطه‌های باستانی متعدد مربوط به دوره‌های گوناگون نیز ابزارها و جنگ‌افزارهای فراوانی پیدا شده است که برخی از آنها چون شمشیر، قمه، کارد، دشنه و جز آنها تیغۀ بلند و دستۀ کوتاهی دارند که دسته و تیغه به‌طور یکپارچه و ثابت در امتداد هم قرار دارند. 
در گزارشهای مربوط به کشفیات باستان‌شناختی اگر نامی از چاقو برده نشده است، شاید به‌سبب باقی‌نماندن دسته‌ها ست که غالباً از مواد تجزیه‌پذیر بوده‌اند؛ بنابراین، نمی‌توان به‌قاطعیت گفت که اینها چاقو بوده‌اند یا کارد. 
کاوشهای باستان‌شناختی و کشف ابزارهای تیز و برنده از جنس سنگ کوارتز، مس، مفرغ، آهن و جز آنها در محوطه‌های باستانی، بیان‌کنندۀ نیاز انسان، از آغاز تا کنون به این نوع ابزارها ست. در کاوشهای گنج‌دره مربوط به سدۀ 7 و 8 ق‌م، ابزارهای سنگی‌ای دیده شده که گویا برای تیزکردن اشیاء برنده به کار می‌رفته است و جای چاقو یا تیغ روی آنها دیده می‌شود (بهنام، 4). 
از سابقۀ پیدایش واژۀ چاقو در زبان فارسی اطلاع چندانی در دست نیست. کهن‌ترین ترجمه‌های قرآن کریم موجود در موزۀ آستان قدس رضوی، مربوط به سده‌های 5 و 7 ق / 11 و 13 م، کلمـۀ سِکّین (نک‍ : یـوسف / 12 / 31) را «کـارد» ــ کـه یـک کلمۀ پهلوی است ــ ترجمه کرده‌اند ( فرهنگ‌نامه، 2 / 80). شاید در عصر این ترجمه‌ها، هنوز کلمۀ چاقو و نام آن متداول نشده بود. محمدمهدی فولادوند در ترجمۀ فارسی قرآن کریم سکین یادشده در آیۀ مذکور را کارد (ص 239)، و پورجوادی آن را چاقو (ص 238) ترجمه کرده است. 
چاقو جزو ابزارهای چندکاره، و از وسایل ضروری زندگی است که گاهی نیز به‌عنوان اسلحه به کار می‌رود. این ابزار را در انواع مختلف و با کاربریهای گوناگون می‌توان مشاهده کرد: 
1. چاقوی سادۀ بدون فنر: دستۀ این نوع چاقو یکپارچه، از شاخ بز، یا شاخ گاو یا چوب سخت، و دارای شیاری است که تیغه در آن جای می‌گیرد و انتهای آن اندکی خمیده است. تیغۀ پهن، محکم و فلزی آن با یک میخ در بالای شیار دسته، به آن وصل شده که گرد همان میخ فقط به یک طرف تا می‌شود و در درون شکاف دسته جای می‌گیرد. کاربرد چنین چاقوهایی بیشتر در روستاها ست (مکملی، 42). یکی از وسایلی که چوپانان همیشه به همراه دارند، نوعی از همین چاقو ست (دیگار، 90). گاهی نیز چاقوهای باغبانی و چاقوهای پیوندزنی، با تیغۀ ضخیم و پهن و نوک‌برگشتۀ عقابی از این نوع‌اند (مکملی، 44). 
2. چاقوی فنردار ساده: تیغۀ این نوع چاقوها به‌راحتی و بی‌ممانعت ضامن بازوبسته می‌شود. چاقوسازان این نوع چاقو را اگر فقط یک تیغه داشته باشد، چاقوی میوه‌خوری، و اگر دو تیغه داشته باشد، چاقوی قلم‌تراش معرفی کرده‌اند. 
چاقوی میوه‌خوری فقط یک تیغه دارد و بدون ضامن است. تا همین اواخر، معمولاً مردان ایرانی چاقویی داشتند که در سفر و حضر با آنها بود. آنان در خانۀ خودی و غریبه نیز برای پوست‌کندن میوه‌ها چاقوی شخصی خود را به کار می‌بردند که هنوز هم گاهی دیده می‌شود. 
چاقوی قلم‌تراش یک تیغه در هریک از دو انتهای دسته دارد. تیغۀ این نوع چاقوها یک لبۀ تیز دارد و پشت تیغه پهن و صاف است. تیغه یا تیغه‌ها با فشار دست که بر پشت آنها وارد می‌شود، حول محور خود می‌چرخند و در کنار هم، در درون شکاف دسته جای می‌گیرند و لبۀ تیز آنها از نظر ناپدید می‌شود. از ابتدا تا انتهای پشت میان دو لایۀ دسته، که آستری نامیده می‌شود، فلزی از جنس فولاد آبدیده به ضخامت قسمت انتهایی تیغه قرار می‌گیرد. انتها و وسط این فلز فولادی را دو میخ به دسته مهار می‌کند؛ همچنین سر آن اندکی به درون دسته تمایل دارد و حالت فنری به این قسمت می‌دهد که در موقع بازشدن تیغه‌ها، در فرورفتگی انتهای تیغه قرار می‌گیرد و آن را ثابت نگه می‌دارد. یکی از تیغه‌های چاقوی قلم‌تراش برای تراشیدن قلم‌نی، و تیغۀ دیگر برای قطع سر قلم و بازکردن فاق / چاک سر قلم است. 
3. چاقوی چندپارچه: این نوع چاقو از چند تیغۀ کوچک و بزرگ با کاربریهای متفاوت، و یک قیچی کوچک و احیاناً یک تیغۀ اره‌ای، چنگال و قاشق تشکیل می‌شود که همۀ آنها تا شده، درون دسته جای می‌گیرند و در صورت لزوم، تک به تک آنها به کار می‌روند. 
ازجمله کاربریهای چاقو، به‌عنوان اسلحۀ سرد است و در این نوع، بیشتر چاقویی به کار می‌رود که چاقوسازان به آن ضامن‌دار می‌گویند. ممکن است تیغۀ چاقوهای بدون ضامن به هنگام کار یا در اثر فشار، ناگهان بسته شود و انگشتان دست را ببرد؛ ولی تیغۀ چاقوی ضامن‌دار، تا ضامن آن آزاد نشود، بسته نمی‌شود. 
چاقوی ضامن‌دار از نظر فنی چند نوع است: 
چاقوی ضامن‌دار یک‌ضامنه: چاقویی است که بازکردن تیغۀ آن مثل سایر چاقوها ساده، و کافی است ناخن انگشت شست درون جاناخنی کنار تیغه قرار گیرد و تیغه به بیرون کشیده شود، ولی برای بستن آن، باید ضامن آن را آزاد کرد تا تیغه تا شود و در دسته قرار گیرد. 
چاقوی ضامن‌دار دوضامنه: در این نوع چاقوها، هم برای بازکردن و هم برای بستن تیغۀ آن احتیاج به آزادکردن ضامن است (کریمی، 78؛ مکملی، 42). 
قطعات تشکیل‌دهندۀ یک چاقو را پستاحی می‌نامند و هر پستاحی شامل چند تکه است: تیغه / تیغه‌ها از جنس فولاد، فنر / فنرها از جنس فولاد، آستری (ورق نازک فلزی که بر یک سوی آن قطعه‌ای از جنس برنج لحیم می‌شود که به آن باربند می‌گویند و میخ لولای تیغه در سوراخ آن قرار می‌گیرد) که همۀ قطعات چاقو به این آستری سوار می‌شود، و بالأخره روکش دسته (از جنس شاخ گوزن، شاخ گاو، فیبر، ملیله، صدف، پلاستیک و جز آن) که روی آستری سوار می‌شود (کریمی، همانجا). 
برای ساختن چاقو از چند نوع ابزار استفاده می‌شود، ازقبیل ابزارهای نگه‌دارنده (گیره، دستگیره، انبر، انبر آتش‌کاری و چوبگیره)؛ ابزارهای کوبنده (چکش آتش‌کاری و چکش کوچک)؛ ابزارهای ساینده (انواع سوهان، سمباده و سنگ سمباده)؛ ابزارهای علامت‌گذارنده (انواع قلم)؛ ابزارهای سوراخ‌کننده (انواع مته و کمانه)؛ ابزارهای برنده (ارۀ چوب‌بری، ارۀ آهن‌بری و قلم آهن‌بری)؛ ابزارهای مقاومت‌کننده (سندان بزرگ و سندان کوچک)؛ و بالأخره ابزار حرارت‌دهنده (کوره) (همو، 74-77). 
صنعت چاقوسازی در ایران، بیشتر در شهرهای زنجان، مشهد، اصفهان، کِرِند (از توابع اسلام‌آباد غرب)، ماسوله و کم‌وبیش در جاهای دیگر معمول است (همو، 74). 
وولف در 1966 م / 1345 ش در شرح صنایع دستی ایران، به چاقوسازی زنجان تکیه کرده، و آتش‌کاری (حرارت‌دادن به فولاد، چکش‌کاری و شکل‌دادن به آن) را تخصص استاد، و سوهان‌کاری را مربوط به شاگرد وی و سپس آب‌دادن و خشکه‌کردن فولاد تیغه و فنر را نیز از تخصصهای استاد دانسته است (ص 55-56). 
صنعت چاقوسازی در زنجان سابقه‌ای طولانی دارد و از دورۀ صفویه به بعد رونق چشمگیری پیدا کرده است و استادانی چون عبدالغفار سکاک داشته، که هم پیشوای دینی بوده، و هم چاقوسازی می‌کرده است (مکملی، 39). این شهر مرکز صنعت چاقوسازی ایران بوده و تاکنون نیز کم‌وبیش اهمیت خود را حفظ کرده است. نام زنجان همیشه چاقوی آن را تداعی می‌کند و ظرافت و دقتی که در ساخت چاقوی زنجان وجود دارد، در کمتر جایی دیده شده است. از انواع چاقوهای زنجان، نوع قلم‌تراش آن معروف‌تر و مرغوب‌تر است و هر زمان که در هنر خوش‌نویسی پیشرفتی حاصل می‌شد، این صنعت رونق بیشتری می‌گرفت (کریمی، همانجا؛ زعیمی، 64). 
هر استاد چاقوسازی نام خود را به صورت مهر، بر انتهای ضخیم تیغۀ چاقو می‌زند و چاقوهای مرغوب با این نام شناخته می‌شوند. شهر زنجان در 100 سال اخیر در صنعت چاقوسازی، استادان مشهوری داشته است، چون استاد محمدعلی تحمیدی (گفته می‌شود که این استاد هنگام عبور ناصرالدین شاه از زنجان، یک قلم‌تراش و یک قیچی به شاه هدیه کرده و شاه نیز در مقابل، قطعه‌ای مدال با یک حکم کتبی به وی اعطا کرده است)، استاد یحیى قدوسی (با مهر یحیى) شاگرد تحمیدی، استاد یوسف هوشمند (با مهر یوسف) فرزند محمدعلی تحمیدی، عباسعلی بحری (با مهر عباسعلی)، حسین فرجیان (با مهر حسین) فرزند آیت‌الله حاج میرزا احمد زنجانی (مکملی، 39-41)، و بالأخره استاد ابوالفضل نظم‌پرور (با مهر نظم‌پرور) که بهترین قلم‌تراشها را می‌ساخت و اکثر خطاطان ایران و حتى کشورهایی چون مصر و عراق قلم‌تراشهای خود را به وی سفارش می‌دادند و قلم‌تراشهای ساخت وی در مجموعه‌های مشهور جای گرفته است (زعیمی، 64-65). 
در اوایل سدۀ 14 ش صنعت چاقوسازی در شهر کوهستانی ماسوله رواج فراوان داشته، و در این شهر کوچک، حدود 100 باب مغازۀ چاقوسازی وجود داشته است، درحالی‌که در 1352 ش بیش از 4- 5 مغازه باقی نمانده بود (کریمی، 74). در 1357 ش نیز اشاره‌ای به مغازه‌های چاقوسازی در بازار ماسوله شده است (گلبو، 77). 
لاتها و باج‌گیرهای محله‌های شهرهای بزرگ ایران، که به چاقوکش نیز مشهور بودند، همیشه چاقوی ضامن‌داری در جیب داشتند و در موقع دعوا، آن را با مهارت خاصی به‌کار می‌بردند که فقط شیار کوچکی بر بدن وارد می‌کرد و طرف دعوا را می‌ترساند. 

باورها و مثلها

اگر دور شخصی را که غش کرده، و حالت تشنج دارد، با چاقو خط بکشند و آن را ببندند و روی سینه‌اش بگذارند، آرام می‌گیرد. نباید چاقوی باز به دست کسی داد. در منطقۀ فامور فارس چنانچه دامی در صحرا گم شود و شب به خانه نیاید، برای اینکه طعمۀ درندگان نشود، عمل «دَم‌بند» یا دهان‌بند را انجام می‌دهند؛ برای این کار چاقویی را به ملایی می‌دهند و او هم چهارقل را سریع و یک نفس می‌خواند و در پایان تیغۀ چاقو را می‌بندد و پس از آن وردی با مضمون بستن دهان درندگان بر زبان می‌راند، سپس چاقو را در جایی می‌گذارند و تا زمانی که حیوان پیدا نشود، چاقو را باز نمی‌کنند (ثواقب، 372-373). این رسم در میان مردم گروس (هاشم‌نیا، 89)، گیل و دیلم (پاینده، 271)، و اَسْک، از توابع لاریجان آمل (راعی، 205) نیز با تفاوتهایی رایج است. یکی از شیوه‌های «بستن داماد» در برخی مناطق بستن تیغۀ چاقو به هنگام عقد بود (بشرا، 69؛ نیز نک‍ : ه‍ د، داماد). 
دربارۀ چاقو مثلهایی نیز وجود دارد، ازجمله: چاقو دستۀ خودش را نمی‌برد، دربارۀ کسی که خویشان و یاران خود را حمایت کند و به آنان آسیب و گزندی نرساند ( لغت‌نامه ... )؛ صد تا چاقو می‌سازد که یکی‌اش هم دسته ندارد، مثل است در مقام بیان دروغ‌گویی کسی (داعی‌الاسلام)؛ قول او و چاقوی جیب سگ، که دربارۀ بدقولی و گزافه‌گویی اشخاص به کار می‌رود ( لغت‌نامه)؛ و چاقو دسته کردن، به معنای سر به جیب فروبردن ( آنندراج، ذیل عبارت). 

مآخذ

آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336 ش؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، آیینهای گذر در گیلان، رشت، 1389 ش؛ بهنام، عیسى، «کاوشهای گنج‌دره»، هنر و مردم، تهران، 1352 ش، س 11، شم‍ 131؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پورجوادی، کاظم، ترجمۀ قرآن کریم، تهران، 1372 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، حیدرآباد دکن، 1305 ش؛ دیگار، ژان پیر، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366 ش؛ داعی اسکی، مصطفى، اسک در گذر تاریخ، تهران، 1387 ش؛ زعیمی، خسرو، «نظم‌پرور»، هنر و مردم، تهران، 1355 ش، س 14، شم‍ 171؛ فرهنگ‌نامۀ قرآنی، به کوشش محمدجعفر یاحقی، مشهد، 1372 ش؛ فولادوند، محمدمهدی، ترجمۀ قرآن کریم، تهران، 1373 ش؛ قرآن کریم؛ کریمی، اصغر، «آشنایی با صنایع دستی ایران، چاقوسازی»، هنر و مردم، تهران، 1352 ش، س 11، شم‍ 127؛ گلبو، فریده، «نگاهی به ماسوله، سرزمین مسحورکننده»، هنر و مردم، تهران، 1357 ش، س 16، شم‍ 186؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مکملی، محمدکاظم، «صنعت چاقوسازی در زنجان»، هنر و مردم، تهران، 1356 ش، س 15، شم‍ 176؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.