زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

چپق

چُپُق، وسیله‌ای سنتی، شکل‌گرفته از یک کاسه و دسته‌ای میان‌تهی در اندازه‌های متفاوت برای دودکردن توتون. 
واژۀ چپق که به‌صورت چبوق و چوبوق نیز آمده، در برخی از فرهنگهای فارسی واژه‌ای ترکی دانسته شده است (نک‍ : معین، حاشیه بر ... ، 621؛ داعی‌الاسلام، نفیسی، ذیل واژه‌ها). در این میان، گروهی این واژه را مأخوذ از چوبک (چوب کوچک) فارسی دانسته‌اند که در ترکیۀ دورۀ عثمانی ابتدا آن را چوباق، و سپس چوبوق نامیدند (دایرةالمعارف ... ؛ لغت‌نامه ... ؛ معین، فرهنگ؛ نیز نک‍ : کسروی، 16، حاشیۀ 1؛ سمسار، 25). اما برخی چپق را از ریشۀ جِبِق به معنای شاخۀ نازک و باریک می‌دانند (نک‍ : کاشغری، 1 / 318؛ نیز نک‍ : دانشنامه ... ، 11 / 756). این واژه به صورت «چیبوک» وارد زبان انگلیسی و به صورت «شیبوک» وارد زبان فرانسه، و به پیپِ مورد استفادۀ ترکها معنی شده است («فرهنگ ... »، III / 104؛ لاروس ... ، III / 15). در مصر سدۀ 13 ق / 19 م نیز از این وسیله با نام «شیبوک» یاد شده است (لین، 139؛ مثی، 134). 
تاریخ دقیق ورود تنباکو به ایران مشخص نیست. به‌نظر برخی با ورود پرتغالیها به خلیج فارس در دورۀ شاه عباس اول (سدۀ 10 ق / 16 م)، توتون و تنباکو از جنوب وارد ایران شد (پورداود، 198؛ سمسار، 15؛ الگود، 41؛ نیز نک‍ : ایرانیکا، VI / 258). بنابر نظری دیگر، عثمانی دروازۀ ورود توتون و تنباکو به ایران است (کسروی، 16؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : ه‍ د، توتون و تنباکو). 
دربارۀ سازندۀ اصلی چپق نیز نظر واحدی وجود ندارد. به‌نظر برخی پژوهشگران، وسیله‌ای که اروپاییان برای تدخین توتون به کار می‌بردند، عبارت بود از پیپهای کوچک فلزی یا سفالی یکپارچه که بعد از ورود به خاورمیانه، لولۀ بلند، جای لولۀ کوتاه را گرفت و نام جدیدی بر این وسیله نهاده شد (دایرةالمعارف؛ سمسار، همانجا؛ کسروی، 8). 
اُلئاریوس سیاح دورۀ صفوی نیز در سفرنامۀ خود چپق را وسیله‌ای شبیه به پیپ اروپاییان معرفی کرده است (ص 274). با توجه به اینکه بومیان آمریکا اولین کسانی بودند که توتون و تنباکو را دود می‌کردند و برای استعمال دود آن از ابزاری شبیه چپق به نام «توباکو» بهره می‌بردند (بریتانیکا، IX / 459؛ پورداود، 218)، ویلم فلور یادآوری می‌کند که پیپهای ابتدایی رایج در اروپا همچون نمونه‌های مرسوم میان بومیان آمریکا، دسته‌ای بلند داشت (نک‍ : ایرانیکا، همانجا). ازاین‌رو بنابر نظری دیگر، کاربرد وسایل مشابه در خاورمیانه، انگلستان و هلند هم‌زمان بوده است (مثی، همانجا). این وسیله که نزد بومیان آمریکا کاربرد مذهبی و آیینی داشت، در خاورمیانه با تغییر شکل و اسم مواجه شد و تا قرنها بعد در عرصۀ فرهنگ مادی به حیات خود ادامه داد. 
با ورود توتون و تنباکو و ابزار استعمال این مواد به 
خاورمیانه، در دربار برخی پادشاهان ممنوعیتهایی برای آن در نظر گرفته شد؛ مثلاً شخص شاه عباس از دود چپق و قلیان نفرت داشت و بر همین اساس، دستور منع استعمال توتون و تنباکو را صادر کرد. در همین زمان مجازاتِ کشیدن چپق، بریدن بینی و لب تعیین شد (الئاریوس، اصفهان ... ، 2 / 711؛ نیز نک‍ : فلسفی، 2 / 280). با وجود این تحریمها که گاهی رخ می‌نمود، ایرانیان تمایل زیادی به استعمال دخانیات نشان دادند (شاردن، 4 / 54-55؛ الئاریوس، سفرنامه، 273). در برخی منابع تاریخی، اشاره شده است که شاه صفی (سل‍ 1038-1052 ق) خود چپق می‌کشیده، و حتى در برخی منابع از چپق‌خانۀ شاهی و بازار چپق‌فروشان یاد شده است. اما با توجه به توصیفی که از چپقهای مذکور به میان آمده است، به نظر می‌رسد مراد آنها قلیان (ه‍ م) بوده است (برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : تاورنیه، 71؛ شاردن، 4 / 53، 7 / 139، 150-153). 
در مقابلِ قلیان که بسیاری از درباریان پذیرای آن شدند و مشاغلی در ارتباط با آن در دربار شکل گرفت، چپق بیشتر وسیله‌ای برای استفادۀ مردم عادی و طبقات فرودست جامعه شد (کسروی، 20؛ لغت‌نامه). با این حال، این مسئله سبب نشد که چپق از تزیین بی‌بهره بماند؛ چنان‌که چپقهای نفیس را از چوب آبنوس و عناب یا توت و انجیر می‌ساختنـد، و گاهی آنها را تراش می‌دادند و روی آنها نگینهای یاقوت و فیروزه می‌نشاندند، یا چوب چپق را با هنر خاتم‌کاری و منبت‌کاری می‌آراستند. کاربرد چپقهای طلا و نقرۀ کنده‌کاری و قلم‌زنی‌شده و چپقهای ساخته‌شده از فولاد با رویۀ طلاکوب و نقره‌کوب نیز میان ثروتمندان علاقه‌مند به این‌وسیله، رواج داشت (سمسار، 24-25؛ شهری، تاریخ ... ، 2 / 300-301). 
به نظر می‌رسد چپق هیچ‌گاه مانند قلیان میان ایرانیان محبوب نبوده، هرچند در میان طبقات کم‌درآمد جامعه، مردم مناطق ترک‌نشین و نیز اقوام لر رواج بیشتری داشته است (پولاک، 442؛ دیگار، 244؛ نیز نک‍ : ایرانیکا، VI / 258)، زیرا کشیدن چپق و نوشیدن چای راهی برای رفع خستگی شناخته می‌شد (بلوکباشی، 53؛ شهری، همان، 2 / 309). به‌گزارش منابع مختلف، چپق بیشتر مورد استفادۀ مردان بوده است، اما این وسیله که تا گذشتۀ نزدیک، در روستاهای ایران رواج داشت، افزون بر مردان، از سوی زنان روستایی نیز استفاده می‌شد (نک‍ : رضایی، 656). 
 


چپق در برخی مناطق نامهای دیگری دارد؛ چنان‌که بومیان جزیرۀ کیش آن را «مِدواخ» می‌نامند (مختارپور، 225) و یا چپقی با چوب کوتاه و گاه منحنی که به «سبیل» معروف است (خضرایی، 321، حاشیۀ 1؛ رضایی، همانجا). نوعی دیگر از چپق که بیشتر میان چوپانان قشقایی رواج داشت، از تکه‌ای از ساقۀ گیاه گَوَن ــ به اندازۀ 15 سانتی‌متر ــ ساخته می‌شد و معروف به «خشکه» بود (خضرایی، همانجا). اما دیگار از چپق گِلی با نام خشکه یاد می‌کند و می‌نویسد که این چپق میان کوچندگان بختیاری معمول بوده است. وی چپق گلی را به صورت تودۀ خشک‌شدۀ مستطیل‌شکلی از گل یا سفال وصف می‌کند که در آن، حفره‌ای برای آتش و سوراخی برای کشیدن دود تعبیه شده است (همانجا). در منابع دیگر، چپقی را چپق گلی معرفی کرده‌اند که سر و دسته‌اش یکپارچه از سفال با گل مخصوص بوده است (برای نمونه، نک‍ : مقدم، 1 / 472). 
از دیگر انواع آن می‌توان به چپقهایی اشاره کرد که چوب آنها 20 تا 30 سانتی‌متر درازا داشت (رضایی، همانجا). برخی نیز از چپقهایی استفاده می‌کردند که بلندی دستۀ آن به یک متر می‌رسید و معتقد بودند چپق دسته‌بلند، سم حاصل از سوخت نیکوتین را می‌گیرد (مقدم، همانجا). نقل شده است که چپقهای بلند در ابتدا بیشتر مورد استفادۀ ملاها بود که چون راست می‌نشستند و سر آن را به میان دو لب می‌گرفتند، سر دیگرش بر روی زمین قرار می‌گرفت و در این صورت، نیازی نبود که چپق را به دست گیرند یا خم شوند (کسروی، 21؛ نیز نک‍ : ایرانیکا، همانجا). 
بسته به پوشش گیاهی هر منطقه و نوع چپق، این وسیله را بیشتر از چوب درختانی چون گیلاس، آلبالو، کاج، چنار، کیکم و کهور می‌ساختند و برخی را با کنده‌کاری زینت می‌دادند یا نوارهایی از نقره روی دستۀ چپق می‌کشیدند (مقدم، همانجا؛ شهری، همان، 2 / 300). مرغوبیت چوب سرچپق وابسته به استحکام و ظرافت آن بود که توتون خیلی داغ نشود و دود حاصل از سوختن، آن را خراب نکند. ازاین‌رو، چپقهایی با سر چینی با وجود زیبایی، مقبولیت چندانی نداشت (همان، 2 / 300-301). سرچپقهای چینی معمولاً به‌صورت نقش‌دار عرضه می‌شد (بلوکباشی، همانجا). کاربرد سرچپقهای سفالی در ایران قدمت و محبوبیت بیشتری نسبت به انواع چوبی و فلزی آن دارد (مثی، 134؛ مقدم، همانجا). این سرچپقها را به‌وسیلۀ قالب می‌ساختند. سرچپق‌سازی شعبه‌ای از کوزه‌گری محسوب می‌شد و بیشتر در شهرهای همدان، قم و نطنز رواج داشت. خراطهای ماهر سرچپقهای چوبی را می‌ساختند (شهری، تاریخ، 2 / 301؛ بلوکباشی، 49). از نمونه‌های دیگر سرچپق می‌توان به سرچپقهای برنجی اشاره کرد (همو، 53). چنان‌که ذکر شد، گاه نوعی خاص از چپق در منطقه یا میان قشری خاص با استقبال بیشتری مواجه می‌شد. 
دسته‌بندی و نام‌گذاری چپقها با توجه به محیط استفاده از آن بود؛ چنان‌که چپقهای کوتاه را جیبی، بلند را خانه‌ای، و بسیار بلند را مجلسی می‌گفتند (برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : شهری، همان، 2 / 300، 305، 6 / 442-443، 446). چپقهای بلند را شخصی دیگر ــ چپق چـاق‌کن ــ اصطلاحاً توتون‌گیری می‌کـرد. توتون‌گیـر یا چپق چاق‌کن منتظر دستور می‌ماند تا آتش و توتون را تجدید کند. در مجالس، رسم بر آن بود که نخستین پک (کشیدن دود به درون دهان) و آخرین پُک را ارباب یا بزرگ مجلس، به چپق بزند و در طول مجلس چپق میان میهمانان به ترتیب شأن و مقام یا سن و سال دست به دست می‌گشت و تعارف می‌شد (همان، 6 / 445-446). اشاراتی مبنی بر این وجود دارد که در روستاهای ایران نیز رسم کشیدن چپق نوبتی بوده، و دست‌به‌دست کردن آن در مجالس ریش‌سفیدان رواج داشته است (آل‌احمد، 25). 
در گذشته‌ای نزدیک، در برخی مناطق ایران، چپق در کنار چای و قلیان و سیگار از وسایل پذیرایی میهمانان به شمار می‌آمد (همایونی، 527). زنان در کنار دیگر اسباب و وسایل پذیرایی، چپق و کیسۀ آن را آماده می‌گذاشتند تا از میهمانان پذیرایی کنند. در برخی قهوه‌خانه‌های ایرانی نیز چپقهایی برای مشتریان وجود داشت. در این صورت فردی که او را «آتش‌بیار» می‌خواندند، مسئول روشن‌کردن چپق مشتریان می‌شد (بلوکباشی، 49). 
آماده‌کردن چپق برای کشیدن را در اصطلاح چپق چاق‌کردن گویند، اما دودکردن و مصرف توتون با چپق را چپق‌کشیدن (انوری) و فرد معتاد به این عمل را «چپقی» گویند ( لغت‌نامه، ذیل چپق‌کش). 
طریقۀ چپق‌کشیدن به این صورت است که بعد از آنکه کاسۀ (حقه) چپق را از توتون انباشتند، بر روی توتون آتش می‌گذارند و از طریق لولۀ متصل به کاسه دود حاصل از آن را می‌مکند. معمولاً توتون را برای استفاده مرطوب می‌کنند تا از تلخی و تندی آن کاسته شود. گفتنی است توتونِ مورد استفاده برای چپق از توتون قلیان و سیگار متفاوت است و پس از رواج کشت این گیاه در ایران، هریک از توتونهای مذکور در منطقه‌ای خاص کشت می‌شدند (پورداود، 218؛ اخوان، 37؛ برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : ه‍ د، توتون و تنباکو). 
توتون چپق به صورت «ریخته» یا بسته‌بندی‌شده به فروش می‌رسید و قیمت آن بنابر درجۀ مرغوبیتش، متفاوت بود (رضایی، 656). توتون را معمولاً در کیسه‌ای معروف به کیسۀ توتون نگهداری می‌کردند. در زمان رونق چپق، کیسۀ توتون جزئی از جهیزیۀ عروس به شمار می‌رفت. این کیسۀ توتونها بسته به تمایل و تمکن شخص، از مخمل، ترمه، چرم و جز اینها بود و روی آن گاهی با انواع سوزن‌دوزی یا با تکه‌ای از فرش تزیین می‌شد ( لغت‌نامه، ذیل کیسه؛ صفی‌نژاد، 466؛ بلوکباشی، 53؛ مقدم، 1 / 472). برخی نیز انبری ظریف و کوچک یا سیخ چپق را به بند کیسه متصل می‌کردند که برای برداشتن آتش و گذاردن بر روی توتون و ایجاد منفذ در زغال حین استفاده بود (شهری، تاریخ، 2 / 304؛ خضرایی، 321، حاشیۀ 1)؛ بعدها کبریت جای آتش زغال را گرفت. در شهرستان جهرم گاهی به جای کبریت قطعه طنابی باریک از الیاف نخل به نام پَرَتَه به کار می‌بردند که به‌آرامی می‌سوخت و تا چند نوبت قابل استفاده بود (طوفان، 163-164). 
با توجه به اندازه‌های گوناگون چپق، عده‌ای که شال و قبا می‌پوشیدند، برای حمل، آن را لای شال خود (اصطلاحاً پرِ شال) فرو می‌کردند، یا در جیب قبای خود جا می‌دادند. بعضی نیز چپق را در کیسه‌ای شبیه کیسۀ توتون می‌گذاشتند و از کمر می‌آویختند (دبا، 8 / 123؛ مقدم، همانجا). 
در گذشته، جوانان چپق‌کشیدن را از نشانه‌های مردشدن می‌دانستند تاجایی‌که بر سرِ چپق قسم می‌خوردند (شهری، همان، 2 / 309). در عین حال، این باور نیز میان مردم به وجود آمده بود که اگر پسربچه چپق بکشد، قدش کوتاه می‌ماند (هدایت، 41). مثل چپق کسی را چاق‌کردن یا کشیدن نیز یادگاری از دوران رواج چپق در ایران، و به معنی مجازات‌کردن شدید شخص است. این معنا از آنجا ناشی می‌شود که در گذشته، عمل لواط را به کنایه چپق‌کشی می‌گفتند (انوری؛ شهری، قند ... ، 276). چپق یکدیگر را چاق‌کردن نیز به معنای تأیید دروغها و گزافه‌های یکدیگر است (خضرایی، 321). مثل «چپق را جامه‌دار چاق می‌کند» برای شخصی به کار می‌رود که در صرف مال خود امساک می‌کند، ولی از حیف و میل مال دیگران دریغ ندارد. گفتنی است که جامه‌دار فردی بود که در سربینۀ حمام، لباس کسانی را که به حمام می‌رفتند، نگهداری می‌کرد، و در ضمن، برای مشتریان به خرج صاحب گرمابه، چپق چاق می‌کرد (عندلیب، 212). چون چپق چاق‌کنی مخصوص زیردستان شمرده می‌شد، جملۀ «داداش، ما چپق چاق‌کن برادرتیم» یکی از تعارفهای تهران سدۀ 13 ش محسوب می‌شد (شهری، تاریخ، 2 / 306). 
با توجه به اینکه در دین اسلام امساک از خوردن، نوشیدن، بوییدن و وارد کردن دود و غبار به حلق از احکام روزه‌داری محسوب می‌شود، کشیدن چپق نیز بر فرد روزه‌دار حرام است. البته در این میان فقهایی بوده‌اند که استعمال دخانیات را مبطل روزه نمی‌دانستند (برای نمونه، نک‍ : آقابزرگ، 8 / 90؛ برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : ه‍ د، توتون و تنباکو). یکی از وقایع تاریخی که کاربرد چپق میان ایرانیان را تحت‌الشعاع قرار داد، فتوای میرزای شیرازی، در دورۀ ناصرالدین شاه (سل‍ 1264-1313 ق) مبنی بر تحریم تنباکو بود که به دلایل سیاسی صادر شد. در نتیجۀ این فتوا مردم کوچه و بازار قلیانها و چپقهای خود را جمع کردند و یا شکستند (تیموری، 106). 
چپق تا اوایل سدۀ 13 ق / 19 م به‌طور گسترده در خاورمیانه استفاده می‌شد (مثی، 134)، اما استعمال روزافزون سیگار که از نظر حجم، وزن و سهولت دودکردن بر چپق برتری داشت، به‌مرور از توجه مردم به چپق کاست، تاجایی‌که امروزه این وسیله تا حدودی منسوخ شده است (سمسار، 25). 

مآخذ

آقابزرگ، الذریعة؛ آل‌احمد، جلال، نفرین زمین، تهران، 1346 ش؛ اخوان، عباس و دیگران، کشت و صنعت توتون در ایران، تهران، 1355 ش؛ الئاریوس، آدام، اصفهان خونین شاه صفی، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ همو، سفرنامه، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، 1363 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ روز سخن، تهران، 1383 ش؛ برهان قاطع؛ بلوکباشی، علی، قهوه‌خانه‌های ایران، تهران، 1375 ش؛ پورداود، ابراهیم، هرمزدنامه، تهران، 1331 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو، تهران، 1358 ش؛ خضرایی، امین، فرهنگ‌نامۀ امثال و حکم ایرانی، شیراز، 1382 ش؛ داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362 ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1386 ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دبا؛ دیگار، ژان‌پیر، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ سمسار، محمدحسن، «نظری به پیدایش قلیان و چپق در ایران»، هنر و مردم، تهران، 1342 ش، شم‍ 17؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، ج 4، 1350 ش، ج 7، 1345 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، قند و نمک، تهران، 1370 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1345 ش؛ طوفان، جلال، تاریخ اجتماعی جهرم در قرون گذشته، شیراز، 1381 ش؛ عندلیب سمنانی، خسرو، فرهنگ جامع اصطلاحات و ضرب‌المثلهای سمنانی، سمنان، 1385 ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1334 ش؛ کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، استانبول، 1333 ق؛ کسروی، احمد، تاریخچۀ چبق و غلیان، تهران، 1335 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ معین، محمد، حاشیه بر ج 2 برهان قاطع؛ همو، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ مقدم گل‌محمدی، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ نیز: 

Britannica, micropaedia, 1989; Elgood, C., Safavid Medical Practice, London, 1970; Grand Larousse ; Iranica ; Lane, E. W., An Account of the Manners and Customs of the Modern Egyptians, London, 1981; Matthee, R., The Pursuit of Pleasure (Drugs and Stimulants in Iranian History, 1500-1900), Princeton, 2005; The Oxford English Dictionary, Oxford, 1989; Tavernier, J. B., Les Six voyages, Paris, 1676.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.