چیستان
چیسْتان، واژهای مرکب از دو جزء «چیست» و «آن» و مترادف لُغَز در معنای پیچیدگی، پوشیدگی و کژمژی.
در اصطلاح علم بدیع، چیستان بهکلامی موزون اطلاق میشود که گوینده در آن نام چیزی را پنهان دارد و با برشمردن اوصاف آن، شنونده را بهطریق سؤال یا خطاب برانگیزد تا مقصود گوینده را دریابد (رادویانی، 189؛ رشید وطواط، 70-71؛ شمس قیس، 426-427؛ نک : همایی، 1 / 335)؛ چنانکه شاعر گوید: آن چیست بر آن طبق همی تابد / چون ملحم زیر شعر عنّابی / / ساقش به مثل چو ساعد حورا / پایش به مثل چو پای مرغابی (رودکی، 491). شاعر نام ریواس را پنهان داشته، و اوصاف و ویژگیهای ظاهری آن را با 3 تشبیه برشمرده است: قرارگرفتن (هیئت منتزعه) حریری سبز در زیر پارچۀ عنابی رنگ نازک، ساقی به نازکی ساعد حوران، و پایی به پراکندگی و پهنی پای مرغابی. سپس بهطریق سؤال، شنونده را برانگیخته است تا نامِ مطلوب را دریابد.
این تعریف، با اندک اختلافی در بیشتر کتابهای بلاغی فارسی و عربی آمده است (برای اطلاع از کتابهای فارسی، نک : رادویانی، رشید وطواط، شمس قیس، همانجاها؛ کاشفی، 128؛ هدایت، 184؛ تقوی، 329؛ همایی، 1 / 335-336؛ برای آگاهی از کتابهای عربی، نک : جرجانی، 247؛ سیوطی، 137؛ مدنی، 6 / 40).
شرایط چیستان
شایسته است در سرودن چیستان شاعر نخست تناسب اوصاف با موضوع، الفاظ شیوا و معانی بدیع را در نظر گیرد؛ سپس از تشبیههای کاذب، استعارههای بعید و حشوهای زاید پرهیز کند. برخی از دانشمندان بلاغی، از شرایطی که باید سرایندۀ چیستان رعایت کند، سخن نگفتهاند و گروهی دیگر بر شرایط یاد شده تأکید کردهاند (شمس قیس، 427؛ تاجالحلاوی، 76؛ سیوطی، همانجا؛ تهانوی، 2 / 1295؛ همایی، 1 / 336).
این صنعت با نامهای «چیستان»، «لغز»، «محاجات» و «تعمیه» در بخش بدیع معنوی کتابهای بلاغی ثبت شده است (نک : رادویانی، همانجا؛ رشید وطواط، 70؛ شمس قیس، 426-427؛ سیوطی، همانجا)؛ اما بلاغتنگاران و دانشمندان معاصر با دیدگاههایی متفاوت به این موضوع پرداختهاند: تقوی (ص 326) این صنعت را از «محسنات بدیعی» خارج گردانیده، و صنعتی شبیه به کنایه بهشمار آورده است؛ مؤتمن (ص 334) آن را از ثمرات و نتایج وصف دانسته است؛ تفضلی (ص 251) این صنعت را نوع مشترکی در ادبیات ملل محسوب کرده، و آن را زیرمجموعۀ ادبیات اندرزی شفاهی قرار داده است، ادبیاتی که در گذر زمان به کتابت درآمده است؛ و سرانجام، شمیسا در کتاب نگاهی تازه به بدیع (ص 177)، چیستان را صنعت بهشمار نیاورده، بلکه نوعی ادبی محسوب کرده است ( انواع ... ، 295).
سبب نامگذاری
ازآنجاکه در چیستان، سرآغاز کلام با «چیست آن» یا «آن چیست» همراه است، لفظ چیستان برای این صنعت علم شده است (شمس قیس، هدایت، همانجاها؛ قریب، 31؛ معزی، نجفقلی، 241)؛ البته، چیستانهای بسیاری بهگونۀ خطاب یا بدون هرگونه لفظ و علامتی که دالّ بر چیستان باشد، در اشعار فارسی بهچشم میخورد (برای نمونه، نک : رودکی، 487؛ فرخی، 363-365؛ منوچهری، 64؛ ناصرخسرو، 164؛ مسعود سعد، 267؛ معزی، محمد، 29).
چیستان و معما
بیشتر دانشمندان بلاغی چیستان (لغز) و معما را از یکدیگر جدا ساختهاند و بر این قول تأکید کردهاند که در چیستان، گوینده بیآنکه از کسی یا چیزی نامی بهمیان آرد، اوصاف آن را چنان برمیشمارد تا مخاطب صاحب ذوق، با شنیدن آن اوصاف، منظور گوینده را دریابد؛ بهطورمثال، لغز شمع در بیتِ «ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن / جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن ... » (منوچهری، همانجا). شاعر با برشمردن اوصاف شمع، خواننده را به نام شمع رهنمون میگردد.
در معما، گوینده نام شخص یا چیزی را پنهان میدارد و اوصاف آن را، بهطرزی پیچیده و اشارتوار بیان میکند تا مخاطب با تأمل و تعمق بسیار و با توجه به صنایعی چون تشبیه، قلب، تصحیف، حل و عقد، و حساب سیاق و جمل، و جز آنها، آن را درک کند (شمس قیس، 426، 430؛ تاجالحلاوی، 76-77؛ کاشفی، 126، 128؛ هدایت، 184، 188؛ قریب، 31، 33؛ همایی، 1 / 335-336، 342؛ شمیسا، نگاهی، 177- 178). بهطورمثال: نام بت من اگر بپرسی / سیبی است نهاده بر سرِ سرو. نخست، شاعر نام محبوب خود را پنهان کرده، سپس پیچیده و رمزگونه، اوصاف آن را در تشبیه «سیبی است نهاده بر سرِ سرو» بیان میکند و شنونده را بر آن میدارد تا دو واژۀ «سیبی است» را در صورت ملفوظ آن و بهصورت «سی، بیست» خوانده، و مضروب آن را ــ یعنی عدد 600 ــ که در حساب جمل مترادف حرف «خ» است، بر سر 3 حرف «س»، «ر» و «و» قرار داده، و از ترکیب آن واژۀ «خسرو» را بهدست آرد (همایی، 1 / 342).
برخی از بلاغتنگاران، با اندک اختلاف، این دو صنعت را مترادف یا نزدیک یکدیگر دانستهاند و بر این تأکید ورزیدهاند که صرفاً، طریق سؤالی چیستان، وجه متمایز آن با معما ست (رشید وطواط، 70-71؛ رامی، 99؛ جرجانی، 247؛ سیوطی، 137؛ نک : کسروی، 239).
این نوع شعر از آغاز زمان رواج فارسینویسی، گاه در ابیاتی کوتاه و زمانی در ابیاتی نسبتاً طولانی و در قالبهای گوناگون مثل قطعه، قصیده و گاه رباعی و نیز در اوزان مختلف عروضی سروده شده است (برای نمونه، نک : رودکی، 491؛ عنصری، 227-230؛ منوچهری، 64- 68؛ جمالالدین، 15-22؛ صبا، 254-256؛ نصرآبادی، 827).
انواع چیستان
چیستان دو گونه است:
1. چیستان ادبی
و آن کلامی است موزون و مبهم که گوینده یا سراینده با بیان اوصاف چیزی، میکوشد تا زمینۀ راه بردن شنونده را به امر نهان شده فراهم آورد، مانند لغز «شمشیر» از عنصری، «چنگ» از حکیم مختار غزنوی، «شمع» از منوچهری، و «آب» از جمالالدین اصفهانی (همایی، 336-342).
2. چیستان عامیانه
چیستانی است منظوم یا منثور، به زبانی ساده که گوینده و سرایندۀ آن بدان سبب که شخصی معین نیست، ناشناخته است. چیستانهای عامیانه حاصل برداشتها، احساسها و تجربههای جمعی مردمی است که در محیطی بومی زندگی میکنند و ناگزیر مخاطب اینگونه چیستانها هم عامۀ مردماند.
الف ـ چیستانهای منظوم
که در قالبهای کوتاه و بلند مشتمل بر چند پاره سروده شده، و هر پاره شامل 2 تا 6 هجا یا افزون بر 6 هجا ست که در آن، اوصاف امر نهان شده را برمیشمارند و شنونده را بر شناخت آن امر برمیانگیزند (رستگار، 137؛ بلوکباشی، 23-24). چیستان «آتش در منقل» نمونهای از چیستانهای عامیانه است: دستمال انار / پیش زن سالار / اگر جرئت داری / یکیشو بردار. گفتنی است، گاه این مضامین پیچیده در دو بیت و به زبان خواص سروده میشده، و هر پاره دارای 11 هجا بوده است. چیستان «قلیان» از این دست است: آتش اندر آب هرگز دیدهای / ماه در محراب هرگز دیدهای / / این بزرگیها که کردی در جهان / پسته در عناب هرگز دیدهای (رستگار، همانجا).
ب ـ چیستانهای منثور
که در قالب یک جملۀ پرسشی مطرح میشوند و از نمونههای قابل ملاحظۀ چیستان منثور لغز «چرخ چاه» است: کدام 4 برادراند که یک شال کمرشان بسته؟ (بلوکباشی، 26).
از آنجایی که مخاطب چیستانهای عامیانه، عامۀ مردماند، میتوان چیستانهای کودکان را نیز، از نوع چیستانهای عامیانه بهشمار آورد (همو، 14؛ کیانوش، 116). لازمۀ این چیستانها وضوح، داشتن بنیادی متناسب ادراک و برآمده از تجربههای کودکان است تا افزون بر وصف، تعلیم و سرگرمی، از آن پرورش تفکر کودک نیز به بار آید (همو، 117- 118).
چیستان و سبکهای ادبیات فارسی
اگرچه چیستان در ایران پیش از اسلام، قدمتی مکتوب به دیرینگی اوستای متأخر دارد (نک : یشتها، آبان یشت، بند 82-83) و تفصیل آن در اواخر عهد ساسانی نیز قابل ملاحظه است (نک : ماتیکان ... ، 14، 33)، اما در ایران عهد اسلامی، رودکی (همانجا) نخستین شاعری است که در طلیعۀ فارسی نوین، دو قطعه دربارۀ «ریواس» و «قلم» سروده، که دارای مشخصههای چیستان است و بهرغم نظر برخی از محققان (مؤتمن، 333)، میتوان این دو قطعه را سرآغاز سرودن لغزهای فارسی نوین بهشمار آورد و با توجه به دیرینگی چیستان و چیستانگویی در ایرانِ پیش از اسلام و فترت 3 سدۀ پیش آمده در زبان فارسی، منطقاً رودکی را تداوم بخش سنتی کهن و نه بنیانگذار شیوهای نوظهور میتوان دانست.
ازآنجاییکه بیشتر چیستانها در قالب قصیده سروده شده است و با توجه به این نکته که قصیده قالب مسلط در سبک خراسانی است (شمیسا، سبکشناسی ... ، 69)، میتوان به قول مؤتمن (همانجا) مبنی بر رونق لغزسرایی همراه با رواج قصیده تأکید ورزید، و بهعبارتی، سبک خراسانی را عهدِ روایی چیستانگویی بهشمار آورد و بهسبب غلبۀ قالب غزل در سبک عراقی (شمیسا، همانجا، نیز 208)، این سبک را عصر کاهش یا کسادی چیستان محسوب داشت و بنابر دیدگاه یارشاطر (ص 243) عهد تیموری یا سدۀ 9ق / 15م را نسبت به ادوار سابق عصر کاهش چیستان دانست.
گفتنی است که صفا عصر صفویه یا دوران سبک هندی را روز بازار معما و معماگویی دانسته، و بخش مفصل معماهای تذکرۀ نصرآبادی را شاهدی بر مدعای خود آورده است (5(1) / 398). ازآنجاییکه نصرآبادی، بخش کوچکی از کتاب خود را به چیستانگویان و لغزسرایان (ص 749- 758) و فصل مشبعی را به معما و معماگویان (ص 759- 818) تخصیص داده، و با این تذکار که در سبک هندی غلبه با تکبیت بوده است (شمیسا، همان، 287)، میتوان نتیجه گرفت که سبک هندی نیز ادامۀ کسادی بازار چیستان و چیستانسرایی بوده است.
دورۀ بازگشت ادبی و تجدید حیات قصیده و ظهور قصیدهسرایان مقلد، جانی دوباره در پیکر چیستان و چیستانسرایی میدمد و چیستانهای بسیاری در موضوعات مختلف از جمله: کتاب، عینک، نیزه و جز آنها سروده میشود (مؤتمن، 333) و سرانجام در ادبیات معاصر، بـهسبب تـوجه بـه مسائل اجتماعی ـ سیاسی ظاهراً جایی برای عرضۀ چیستان باقی نمیماند، مگر در ادبیات کودکان و ادبیات عامه.
مآخذ
بلوکباشی، علی، «نظری به ادبیات عامۀ ایران»، چیستان نامۀ دزفولی محمدعلی امام، تهران، 1379ش؛ تاج الحلاوی، علی، دقایق الشعر، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1341ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1378ش؛ تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، تهران، 1317ش؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش اشپرنگر، کلکته، 1862م؛ جرجانی، علی، التعریفات، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، 1417ق؛ جمالالدین عبدالرزاق، دیوان، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1320ش؛ رادویانی، محمد، ترجمان البلاغة، به کوشش احمد آتش، تهران، 1380ش؛ رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1341ش؛ رستگار فسایی، منصور، انواع شعر فارسی، شیراز، 1372ش؛ رشید وطواط، محمد، حدایق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1308ش؛ رودکی، دیوان، به کوشش عبدالغنی میرزایف، دوشنبه، 1958م؛ سیوطی، شرح عقود الجمان، قاهره، 1358ق؛ شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به کوشش محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1327ش؛ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، 1383ش؛ همو، سبکشناسی شعر، تهران، 1382ش؛ همو، نگاهی تازه به بدیع، تهران، 1386ش؛ صبا، فتحعلی، دیوان، به کوشش محمدعلی نجاتی، تهران، 1341ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1378ش؛ عنصری، حسن، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1342ش؛ فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335ش؛ قریب، عبدالعظیم، البدیع، تهران، 1306ش؛ کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، به کوشش جلالالدین کزازی، تهران، 1369ش؛ کسروی، احمد، نوشتهها در زمینۀ زبان فارسی، به کوشش حسین یزدانیان، تهران، 1357ش؛ کیانوش، محمود، شعر کودک در ایران، تهران، 1355ش؛ ماتیکان یوشت فریان، ترجمۀ محمود جعفری، تهران، 1365ش؛ مدنی، علی، انوار الربیع فی انواع البدیع، به کوشش شاکر هادی شکر، نجف، 1389ق؛ مسعود سعد سلمان، دیوان، به کوشش غلامرضا رشید یاسمی، تهران، 1339ش؛ معزی، محمد، دیوان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1318ش؛ معزی، نجفقلی، درّۀ نجفی، به کوشش حسین آهی، تهران، 1362ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1326ش؛ مؤتمن، زینالعابدین، شعر و ادب فارسی، تهران، 1346ش؛ ناصر خسرو، دیوان، به کوشش مجتبى مینوی و مهدی محقق، تهران، 1368ش؛ نصرآبادی، محمد طاهر، تذکره، به کوشش احمد مدقّق یزدی، یزد، 1378ش؛ هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغة، شیراز، 1355ش؛ همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، 1363ش؛ یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ (نیمۀ اول قرن نهم)، تهران، 1334ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1347ش.