آیه 1 سوره جمعه

از دانشنامه‌ی اسلامی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ

[62–1] (مشاهده آیه در سوره)


<<1 آیه 1 سوره جمعه 2>>
سوره :سوره جمعه (62)
جزء :28
نزول :مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

هر چه در آسمانها و زمین است همه به تسبیح و ستایش خدا که پادشاهی منزّه و پاک و مقتدر و حکیم است مشغولند.

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، خدا را [به پاک بودن از هر عیب و نقصی] می ستایند، خدایی که فرمانروای هستی و بی نهایت پاکیزه و توانای شکست ناپذیر و حکیم است.

آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، خدايى را كه پادشاه پاك ارجمند فرزانه است، تسبيح مى‌گويند.

خدا را تسبيح مى‌گويند هر چه در آسمانها و هر چه در زمين است، آن فرمانرواى پاك از عيب را، آن پيروزمند حكيم را.

آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همواره تسبیح خدا می‌گویند، خداوندی که مالک و حاکم است و از هر عیب و نقصی مبرا، و عزیز و حکیم است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Whatever there is in the heavens and in the earth glorifies Allah, the Sovereign, the All-holy, the All-mighty, the All-wise.

Whatever is in the heavens and whatever is in the earth declares the glory of Allah, the King, the Holy, the Mighty, the Wise.

All that is in the heavens and all that is in the earth glorifieth Allah, the Sovereign Lord, the Holy One, the Mighty, the Wise.

Whatever is in the heavens and on earth, doth declare the Praises and Glory of Allah,- the Sovereign, the Holy One, the Exalted in Might, the Wise.

معانی کلمات آیه

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


سيماى سوره جمعه‏

سوره جمعه يازده آيه دارد و در مدينه نازل شده است.

يكى از اهداف اساسى اين سوره، ترغيب و تشويق و تحريص مسلمانان به حضور يكپارچه در اجتماع هفتگى نمازجمعه است. اين سوره با تسبيح خداوند و بيان بعثت پيامبر اسلام آغاز گشته و در ادامه از مسلمانان مى‏ خواهد كه همچون يهود نباشند كه تورات به آنان داده شد اما آنان تحمل نكرده و به آن عمل نكردند و از مسلمانان مى‏ خواهد هرگاه نداى نمازجمعه برخاست، دست از هر كارى بكشند و به سوى ذكر خدا بشتابند و در غير اين صورت سزاوار توبيخ و سرزنش‏ اند. قرائت سوره جمعه، در شب جمعه و ركعت اول نمازجمعه سفارش شده است.


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

به نام خداوند بخشنده مهربان.

يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ «1»

آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، براى خداوند تسبيح گويند، فرمانرواىِ با قداستِ عزيز حكيم.

جلد 10 - صفحه 21

نکته ها

سوره قبل با «سَبَّحَ» و اين سوره با «يُسَبِّحُ» آغاز شد، شايد نشان آن باشد كه تسبيح براى خداوند، بوده و هست و خواهد بود.

شايد چهار صفتِ‌ «الْمَلِكِ‌، الْقُدُّوسِ‌، الْعَزِيزِ، الْحَكِيمِ» در اين آيه، مقدمه آيه بعد باشد كه مى‌فرمايد: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ‌ ... اگر خداوند براى شما پيامبرى مى‌فرستد، به خاطر نياز خداوند به پرستش نيست، بلكه او حاكمى منزّه و مقتدر است و بعثت انبيا بر اساس حكمت اوست كه انسان را از طريق تزكيه و خودسازى و تعليم و آموزش دين و حكمت، از ظلمات به نور برساند.

تسبيح خداوند، ريشه و اساس تمام عقايد و تفكرات صحيح اسلامى است:

توحيد، بر اساس تسبيح و منزّه دانستن خداوند از شرك است. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ» «1»

عدل، بر اساس منزّه دانستن خداوند از ظلم است. «سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ» «2»

نبوّت و امامت، بر اساس تسبيح خداوند است، يعنى خداوند منزّه است از اين كه بشر را بدون راهنما و به حال خود واگذارد، بنابراين كسانى‌كه مى‌گويند: خداوند وحى و راهنمايى نفرستاده است، در حقيقت او را به درستى نشناخته‌اند. «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ» «3»

معاد، بر اساس تسبيح خداوند و منزّه دانستن او از كار عبث و بيهوده و باطل است. «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ» «4»، «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ» «5»

آرى، اگر انسان خداوند را از هر عيب و نقص مبرّا دانست، عاشق و بنده‌ى او مى‌شود، از او پروا كرده و بر او توكل مى‌كند و روابط اجتماعى و حركات و افعال خود را مطابق رضاى او تنظيم مى‌كند.

«1». طور، 43.

«2». قلم، 29.

«3». انعام، 91.

«4». آل عمران، 191.

«5». مؤمنون، 115.

جلد 10 - صفحه 22

اهميت و جايگاه تسبيح‌

در قرآن، هشت بار فرمان توكل، هشت بار فرمان استغفار، پنج بار فرمان عبادت، پنج بار فرمان ذكر و ياد خدا، دو بار فرمان تكبير و چند بار فرمان سجده آمده است، ولى فرمان تسبيح، شانزده مرتبه آمده است.

امام صادق عليه السلام از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله روايت مى‌كند كه آن حضرت فرمود: هرگاه بنده‌اى «سبحان الله» بگويد، هر آنچه در زير عرش قرار دارد همراه با او تسبيح گويند و به گوينده‌ى اين سخن، ده برابر پاداش داده مى‌شود و هرگاه «الحمد لله» بگويد، خداوند نعمت‌هاى دنيا را بر او ارزانى دارد تا زمانى كه با خداوند ملاقات كند و آنگاه نعمت‌هاى آخرت بر او ارزانى شود. «1»

تسبيح خداوند، نوعى تشكر از اوست. قرآن مى‌فرمايد: هرگاه فتح و پيروزى به سراغ شما آمد خدا را تسبيح گوييد. إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ‌ ... فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ‌ «2»

تسبيح خداوند، كفّاره كلماتى است كه در مجالس گفته يا شنيده مى‌شود. در حديث مى‌خوانيم: رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه از مجالس برمى‌خاستند، ذكر «سبحانك اللهم و بحمدك» را گفته و مى‌فرمودند: اين كلمه، كفّاره مجلس است. «انه كفارة المجلس»

تسبيح، وسيله نجات است. قرآن درباره حضرت يونس عليه السلام مى‌فرمايد: «فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» «3» اگر او تسبيح‌گو نبود، براى هميشه در شكم ماهى ماندگار بود.

در حديث ديگرى مى‌خوانيم: هنگامى كه انسان «سبحان الله» مى‌گويد، تمام فرشتگان بر او درود مى‌فرستند. «صلى عليه كل ملك» «4»

در سحرهاى ماه مبارك رمضان، سفارش به قرائت دعايى شده است كه تمام جملات آن با «سبحان الله» آغاز مى‌شود: سبحان من يعلم جوارح القلوب ...، سبحان رب الودود ...

در حديث مى‌خوانيم: شخصى وارد خانه امام صادق عليه السلام شد و حضرت را در حال نماز ديد

«1». تفسيرالميزان، ج 10، ص 30.

«2». فتح، 1- 3.

«3». صافّات، 143.

«4». بحار، ج 93، ص 177.

جلد 10 - صفحه 23

كه شصت مرتبه ذكر «سبحان الله» را تكرار فرمود يا مى‌خوانيم: امام صادق عليه السلام در حال سجده پانصد مرتبه ذكر «سبحان الله» را تكرار فرمودند. «1»

تسبيح موجودات‌

در جهان بينى الهى، پرستش و عبادت خداوند مخصوص انسان نيست، بلكه همه موجودات در حال پرستش‌اند.

شخصى از پيامبر صلى الله عليه و آله معجزه‌اى درخواست كرد. حضرت مقدارى ريگ از زمين برداشت و در دست گرفت و به درخواست پيامبر و اذن الهى، صداى تسبيح سنگريزه‌ها را شنيدند. «2»

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: چه بسيار مركب‌ها كه از راكب خود بهترند، زيرا بيشتر ذكر خدا مى‌گويند. «3»

درباره تسبيح موجودات هستى، به چند نكته بايستى توجه شود:

الف) قرآن، تسبيح موجودات را آگاهانه و از روى علم و شعور مى‌داند: «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ» «4»

ب) هركسى نمى‌تواند تسبيح ساير موجودات را درك كند: «وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» «5»

ج) تسبيح موجودات، گوناگون است. امام سجاد عليه السلام از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل فرمود كه: مرغان در هر صبحگاه خداوند را تسبيح نموده و قوت روز خود را مسئلت مى‌نمايند. «6»

نظامى، در اين زمينه چنين سروده است:

خبر دارى كه سياحان افلاك‌

چرا گردند گِرد مركز خاك‌

چه مى‌خواهند، از اين منزل بريدن‌

كه مى‌جويند، از اين محمل كشيدن‌

در اين محراب، معبودشان كيست‌

از اين آمد شدن، مقصودشان چيست‌

همه هستند سرگردان چو پرگار

پديد آينده خود را طلب‌كار

«1». وافى، ج 2، ص 157.

«2». تفسير الميزان، ج 13، ص 96.

«3». تفسير الميزان.

«4». نور، 41.

«5». اسراء، 44.

«6». تفسير الميزان.

جلد 10 - صفحه 24

حافظ شيرازى نيز مى‌فرمايد:

روشن از پرتو رويت، نظرى نيست كه نيست‌

منّت خاك درت، بر بشرى نيست كه نيست‌

ناظر روى تو صاحب نظرانند آرى‌

سرّ گيسوى تو در هيچ سرى نيست كه نيست‌

حاجى سبزوارى صاحب كتاب منظومه، نيز مى‌گويد:

موسيى نيست كه دعوى «انا الحق» شنود

ور نه اين زمزمه اندر شجرى نيست كه نيست‌

مولوى نيز مى‌گويد:

جمله ذرّات عالم در نهان‌

با تو مى‌گويند روزان و شبان‌

ما سميعيم و بصير و باهشيم‌

با شما نامحرمان ما خامشيم‌

پیام ها

1- در جهان بينى الهى، هستى در حال تسبيح خداست. «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»

2- در تسبيح تكوينى، تفاوتى ميان موجودات آسمان و زمين، ميان جمادات و نباتات و حيوانات و انسان نيست. «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ»

3- ستايش، بايد ملاك و ميزان و دليل داشته باشد. تسبيح، تنها سزاوار كسى است كه حكومت و قداست و عزّت و حكمت را با هم داراست. يُسَبِّحُ لِلَّهِ‌ ... الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ‌

4- پادشاهى و فرمانروايى خداوند، همراه با قداست و قدرت و حكمت است. «الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ»

5- حكومت خداوند، همراه با حكمت است. الْمَلِكِ‌ ... الْحَكِيمِ‌

6- خداوند، عزيز است. «الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» (همان گونه كه پيامبرش، ايمان آوردندگان به پيامبرش و قرآنش عزيز هستند. «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ

جلد 10 - صفحه 25

لِلْمُؤْمِنِينَ» «1»، «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ» «2»)

7- قدرتى ارزش دارد كه همراه با حكمت باشد، «الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» خداوند هم قدرتمند است و هم حكيم، امّا قدرتمندى ديگران معمولًا با روحيه استكبار و استعمار همراه است.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ «1»

يُسَبِّحُ لِلَّهِ‌: به پاكى ياد مى‌كنند و تنزيه مى‌نمايند خداى را، ما فِي السَّماواتِ:

«1» نور الثقلين، جلد 5، صفحه 320، حديث 1.

جلد 13 - صفحه 160

آنچه در آسمانهاست از بدايع علوى، وَ ما فِي الْأَرْضِ‌: و آنچه در زمين است از اجسام سفلى.

نكته: ذكر تسبيح گاهى به صورت ماضى، و گاهى به صورت مستقبل، اشاره است به دوام تنزيه، يعنى همه اشياء موجوده كه متضمن بدايع حكمت و عجائب صنعت‌اند، دالند بر ربوبيت و وحدانيت و سرمديت و عالميت و قادريت ذات سبحانى. پس در وصف خود فرمايد: الْمَلِكِ‌: پادشاهى كه ملك او دائم و بى‌زوال است، الْقُدُّوسِ‌: پاك از سمت عيب و صفت اختلال، الْعَزِيزِ:

ارجمند و غالب در جميع احوال كه هيچكس بر او غلبه نكند، و گرد مذلت به ساحت كبرياى او راه ندارد. الْحَكِيمِ‌: صواب كار و درست كردار در جميع افعال، كه هر چه نمايد بر وفق حكمت و مصلحت باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ «1» هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «2» وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «3» ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «4»

مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «5»

ترجمه‌

تسبيح ميگويد خدايرا آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است پادشاه پاك از عيب و نقص تواناى درست كردار

او است آنكه برانگيخت در ميان غير اهل كتاب پيغمبرى از خودشان كه ميخواند بر آنان آيات او را و پاك ميگرداند ايشانرا و مى‌آموزد بآنان كتاب و حكمت را و همانا بودند پيشتر در گمراهى آشكار

و دسته ديگرى را از آنان كه هنوز ملحق نشده‌اند بايشان و او است با اقتدار درست كار

اين فضل خدا است عطا ميكند آنرا بهر كه بخواهد و خدا صاحب فضل بزرگ است‌

مثل آنانكه تحميل كرده شدند باحكام تورية پس عمل ننمودند و تحمّل نكردند آنرا مانند مثل خر است كه حمل ميكند كتابهائى را بد است مثل گروهى كه تكذيب كردند آيات خدا را و خدا هدايت نميكند گروه ستمكاران را.

تفسير

تسبيح و تنزيه تمام موجودات خالق و نگهدار خودشان را از نقائص و عيوب بلسان حال و مقال و نكته تعبير از آن بصيغ مختلفه در سوره قبل و آيات مناسبه سابقه مكرّر ذكر و بيان شده است و سلطنت حقّه حقيقيّه خداوند و منزّه و

جلد 5 صفحه 201

مبرّى بودن ذات اقدس او از هر عيب و نقص واضح است و عزّت و حكمت او كه ملازم با قدرت و علم است كه مرجع صفات كماليّه ميباشند محتاج به بيان جديد نيست و اين نكته مكرّر ذكر شده و بايد بشود چون مهمّ است و امّى اگر چه در لغت بمعناى بى‌خط و سواد است ولى قمّى ره در ذيل في الامّيّين از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آنها مينوشتند ولى با آنها كتابى از نزد خدا نبود و پيغمبرى بر آنها مبعوث نشده بود لذا خداوند نسبت داد آنانرا بامّيّين و از بعضى از روايات استفاده ميشود كه پيغمبر اكرم را كه امّى خواندند براى آن بوده كه اهل امّ القرى بوده كه كنيه مكّه است نه آنكه العياذ باللّه خطّ و سواد نداشته چگونه شخص بى سواد معلّم كتاب و حكمت ميشود بلى ممكن است گفته شود براى آن امّى خوانده شده كه نزد كسى درس نخوانده و خط ننوشته بود براى آنكه مؤكّد اعتقاد بشر باشد بآنكه علوم او از جانب خدا بوده و شمّه‌ئى از اينمقال در سوره اعراف گذشت در هر حال اينجا مراد از امّيّين كليّه عرب يا اهل مكّه است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آنها بوده و آيات قرآن را براى آنها تلاوت ميفرموده و پاك مينموده آنها را از شرك و ساير عقائد باطله و اخلاق رذيله و مى‌آموخته بآنها كتاب خدا و احكام مقدّسه اسلام را كه تمامى بر طبق حكمت و مصلحت است و آنها قبلا در گمراهى شرك و جهل و فساد از حيث عقائد و اعمال بسر ميبردند و بعدا موحّد و عالم و مؤمن شدند و ديگران از اهل ايمان كه بتدريج بآنان ملحق ميشوند تا روز قيامت همه از تعليمات او بهره‌مند خواهند شد در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آنها عجمها هستند و كسانيكه بلغت عرب تكلّم ننمودند و فرموده روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين آيه را قرائت فرمود پرسيدند آنانكه هنوز ملحق نشده‌اند كيانند آنحضرت دست مبارك خود را بر كتف سلمان نهاد و فرمود اگر ايمان در ثريّا باشد هر آينه نائل ميشوند بآن مردانى از اين قبيل و بنابراين و آخرين عطف است بر مفعول يعلّم و اينكه آخرين را از آنها شمرده باعتبار آنستكه همه اهل ايمان و شاگردان يك دبستانند و بعضى آخرين را عبارت از تابعين دانسته‌اند كه بعد از اصحاب بشرف اسلام مشرّف شدند و بنابراين و آخرين عطف است بر امّيّين و مراد

جلد 5 صفحه 202

از آن موجودين و مراد از آخرين غير موجودين از آنها ميباشد و اين منصب رسالت و تعليم كتاب و حكمت و تزكيه نفوس امّت بزرگترين تفضّل الهى است بر بشر قابل كه عطا ميكند آنرا بهر كس بخواهد بمقتضاى مصلحت و خداوند داراى فضل بى‌نهايت است كه بندگانرا هيچ گاه بى‌رهبر و زمين را خالى از حجّت يعنى پيغمبر و امام نميگذارد نهايت آنكه مردم بايد قابل براى تعليم و تربيت باشند و بكتاب الهى و احكام آن علم پيدا كنند و عمل نمايند نه مانند يهود باشند كه مكلّف شدند بتورية و احكام آن و علم بآن پيدا نكردند و عمل ننمودند و خداوند آنها را تشبيه بخر باركش كتب فرموده در آنكه علم بآنچه در آنها است ندارند و عمل نمينمايند و نفع از آن نميبرند فقط زحمت حمل آن بر گرده آنحيوان است چنانچه زحمت جمع و تدوين و حفظ تورية بدوش يهود است و اين تشبيه بحمار مثل بدى است مناسب با حال كسانيكه تكذيب نمودند آيات قرآن و تورية را كه دلالت بر نبوّت خاتم انبياء دارد و اوصاف او در آن ذكر شده و خداوند راه بهشت را بكسانيكه اعراض از كتب آسمانى نموده‌اند ارائه نميدهد چون اين قبيل اشخاص ظلم نمودند بخودشان و به پيغمبران خدا كه براى هدايت آنها آمده بودند بتكذيب و افترا و غيره و اين عمل شخص را از قابليّت هدايت ساقط مينمايد و از اين امّت هم كسانيكه علم باحكام قرآن پيدا نكردند و عمل ننمودند و آنرا حفظ و حمل و نقل مينمايند حال آنها را دارند و اين مثل آنها هم هست اختصاص بيهود ندارد و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

يُسَبِّح‌ُ لِلّه‌ِ ما فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ ما فِي‌ الأَرض‌ِ المَلِك‌ِ القُدُّوس‌ِ العَزِيزِ الحَكِيم‌ِ «1»

اما الكلام‌ ‌في‌ فضلها‌-‌ اخبار بسيار ‌در‌ فضيلت‌ ‌اينکه‌ سوره‌ داريم‌ ‌من‌ جمله‌ ‌از‌ ‌إبن‌ بابويه‌ باسناد متصل‌ ‌از‌ منصور ‌بن‌ حازم‌ ‌از‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ الصادق‌ (ع‌) فرمود:

(‌من‌ الواجب‌ ‌علي‌ ‌کل‌ مؤمن‌ اذا ‌کان‌ لنا شيعة ‌أن‌ يقرأ ‌في‌ ليلة الجمعة بالجمعة و سبح‌ اسم‌ ربك‌، و ‌في‌ صلوة الظهر بالجمعة و المنافقين‌ فاذا فعل‌ ‌ذلک‌ فكانما يعمل‌ عمل‌ ‌رسول‌ اللّه‌ (ص‌) و ‌کان‌ ثوابه‌ و جزائه‌ ‌علي‌ اللّه‌ الجنة).

و ‌از‌ كليني‌ مسندا ‌از‌ ‌محمّد‌ ‌بن‌ مسلم‌ ‌از‌ ابي‌ جعفر الباقر (ع‌) فرمود:

(‌ان‌ اللّه‌ اكرم‌ بالجمعة المؤمنين‌ فسننها ‌رسول‌ اللّه‌ بشارة ‌لهم‌، و المنافقين‌ توبيخا للمنافقين‌ ‌فلا‌ ينبغي‌ تركهما و ‌من‌ تركهما متعمدا ‌فلا‌ صلوة ‌له‌).

و ‌از‌ خواص‌ القرآن‌ ‌از‌ پيغمبر (ص‌) فرمود:

(‌من‌ قرأ ‌هذه‌ السورة كتب‌ اللّه‌ ‌له‌ عشر حسنات‌ بعدد ‌من‌ اتي‌ الجمعة و بعدد ‌من‌ ‌لم‌ يأتها ‌في‌ جميع‌ الامصار (امصار المسلمين‌ خ‌ ل‌) و ‌من‌ قراها ‌في‌ ‌کل‌ ليلة ‌او‌ نهار أمن‌ مما يخاف‌ و صرف‌ عنه‌ ‌کل‌ محذور).

و نيز ‌از‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌است‌ فرمود:

(‌من‌ قرأها ليلا ‌او‌ نهارا ‌في‌ صباحه‌ و مسائه‌ أمن‌ ‌من‌ وسوسة الشيطان‌ و غفر ‌له‌ ‌ما يأتي‌ ‌من‌ ‌ذلک‌ اليوم‌ ‌الي‌ اليوم‌ الثاني‌).

يُسَبِّح‌ُ لِلّه‌ِ ما فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ ما فِي‌ الأَرض‌ِ گذشت‌ ‌در‌ سوره صف‌ معني‌ تسبيح‌، و سر اينكه‌ ‌در‌ سوره صف‌ سبح‌ بفعل‌ ماضي‌ تعبير فرمود و ‌در‌ ‌اينکه‌ سوره مباركه‌ يسبح‌ بفعل‌ مضارع‌ بيان‌ فرمود اولا‌-‌ ‌اينکه‌ نوع‌ موارد منسلخ‌ ‌از‌ زمان‌ هستند. و ثانيا‌-‌ ممكن‌

جلد 17 - صفحه 3

‌است‌ سبح‌ اشاره‌ ‌به‌ دوام‌ تسبيح‌ ‌است‌ ‌که‌ دائما اشتغال‌ ‌به‌ تسبيح‌ دارند. و ثالثا‌-‌ ممكن‌ ‌است‌ سبح‌ اشاره‌ ‌به‌ الطاف‌ و عناياتي‌ ‌که‌ نسبت‌ بآنها فرموده‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ نيستي‌ ‌به‌ هستي‌ آورده‌ و تمام‌ ‌را‌ بنحو اتم‌ آنچه‌ حكمت‌ اقتضا ميكرد بموقع‌ ‌خود‌ عنايت‌ فرموده‌ و يسبح‌ اشاره‌ ‌باشد‌ ‌به‌ نگهباني‌ و حفظ ‌آنها‌ ‌در‌ ابقاء ‌آنها‌ ‌که‌ ممكن‌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ ‌در‌ وجود محتاج‌ ‌به‌ موجد ‌است‌ ‌در‌ بقا ‌هم‌ محتاج‌ ‌به‌ مبقي‌ هست‌، و ‌در‌ حفظ ‌آنها‌ ‌از‌ آفات‌ و بليات‌ ‌که‌ مي‌فرمايد: فَاللّه‌ُ خَيرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرحَم‌ُ الرّاحِمِين‌َ يوسف‌ آيه 64. بلكه‌ بنا ‌بر‌ حركت‌ جوهريه‌ ممكن‌ ‌آن‌ بآن‌ افاضه‌ وجود باو ميشود بلا تشبيه‌ مثل‌ قوه برق‌ ‌که‌ ‌آن‌ بآن‌ مدد ميدهد ‌که‌ ‌اگر‌ مدد نداد تمام‌ چراغ‌ها خاموش‌ ‌است‌ ‌که‌ امر قيامت‌ همين‌ نحو ‌است‌ ‌که‌ مي‌فرمايد: وَ ما أَمرُ السّاعَةِ إِلّا كَلَمح‌ِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَب‌ُ نحل‌ آيه 79.

وَ ما أَمرُنا إِلّا واحِدَةٌ كَلَمح‌ٍ بِالبَصَرِ قمر آيه 50.

و تمام‌ سجده‌ ميكنند ‌در‌ پيشگاه‌ عظمت‌ پروردگار أَ لَم‌ تَرَ أَن‌َّ اللّه‌َ يَسجُدُ لَه‌ُ مَن‌ فِي‌ السَّماوات‌ِ وَ مَن‌ فِي‌ الأَرض‌ِ وَ الشَّمس‌ُ وَ القَمَرُ وَ النُّجُوم‌ُ وَ الجِبال‌ُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَاب‌ُّ وَ كَثِيرٌ مِن‌َ النّاس‌ِ وَ كَثِيرٌ حَق‌َّ عَلَيه‌ِ العَذاب‌ُ حج‌ آيه 18.

و اينكه‌ مفسرين‌ حمل‌ كردند ‌بر‌ تسبيح‌ و سجده تكويني‌ ‌که‌ بوجود ‌خود‌ دلالت‌ ميكند ‌بر‌ قدرت‌ و حكمت‌ و عظمت‌ پروردگار زيرا ‌غير‌ ذوي‌ العقول‌ شعور و ادراك‌ ندارند. مكرر گفته‌ شد ‌که‌ ‌اينکه‌ اشتباه‌ بزرگي‌ ‌است‌ و خلاف‌ نصوص‌ قرآن‌ و صراحت‌ اخبار ‌است‌ بلكه‌ همين‌ ‌آيه‌ دلالت‌ دارد ‌بر‌ سجده تشريعي‌ ‌به‌ كلمه: و كثير ‌من‌ ‌النّاس‌ ‌که‌ ‌اگر‌ تكويني‌ ‌بود‌ ميفرمود: و ‌النّاس‌ زيرا وجود انسان‌ دلالتش‌ بيشتر و بالاتر ‌است‌ ‌از‌ بسيار ‌از‌ مخلوقات‌.

المَلِك‌ِ القُدُّوس‌ِ العَزِيزِ الحَكِيم‌ِ (الملك‌) بواسطه‌ اينكه‌ تمام‌ عالم‌ علوي‌ و سفلي‌ مادي‌ و مجرد ‌ما يري‌ و ‌ما ‌لا‌ يري‌ ملك‌ ‌او‌ ‌است‌ و ‌او‌ ‌است‌ مالك‌ الملوك‌ ‌به‌ ملكيت‌ حقه حقيقيه ذاتيه‌ بخلاف‌ مالكيت‌ اعتباريه‌ ‌که‌ عاريت‌ ‌است‌ و باو ميدهد و ‌پس‌ ميگيرد و ‌در‌ واقع‌ مالك‌ فلسي‌ نيستند ذلِكُم‌ُ اللّه‌ُ رَبُّكُم‌ لَه‌ُ المُلك‌ُ وَ الَّذِين‌َ تَدعُون‌َ مِن‌ دُونِه‌ِ ما يَملِكُون‌َ مِن‌ قِطمِيرٍ فاطر آيه 12.

جلد 17 - صفحه 4

القُدُّوس‌ِ قدس‌ بمعني‌ طهارت‌ ‌از‌ نجاست‌ و پليدي‌ و عيب‌ و نقص‌ ‌است‌ قدوس‌ قريب‌ المعني‌ ‌است‌ ‌با‌ سبوح‌ مي‌گويي‌: سبوح‌ قدوس‌، جبرئيل‌ ‌را‌ روح‌ القدس‌ مي‌گويي‌ مسجد ‌را‌ بيت‌ المقدس‌ مينامند، ‌در‌ دعا مي‌گويي‌: قدس‌ اللّه‌ نفسه‌، انساني‌ ‌که‌ آلوده‌ ‌به‌ معاصي‌ نيست‌ مقدس‌ مي‌نامند و ‌غير‌ اينها العَزِيزِ الحَكِيم‌ِ تفسيرش‌ بيان‌ شد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 1)- این سوره نیز با تسبیح و تقدیس پروردگار شروع می‌شود، و به قسمتی از صفات جمال و جلال و اسماء حسنای او اشاره می‌کند که در حقیقت

ج5، ص178

مقدمه‌ای است برای بحثهای آینده.

می‌فرماید: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همواره تسبیح خدا می‌گویند» و با زبان حال و قال او را از تمام نقایص و عیوب پاک می‌شمرند (یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض).

خداوندی که «مالک و حاکم است، و از هر عیب و نقصی مبرّاست» (الملک القدوس).

خداوندی که «عزیز و حکیم است» (العزیز الحکیم).

و به این ترتیب نخست بر «مالکیت و حاکمیت» و سپس «منزه بودن او از هر گونه ظلم و ستم و نقص» تأکید می‌کند، زیرا با توجه به مظالم بی‌حساب ملوک و شاهان واژه «ملک» تداعی معانی نامقدسی می‌کند که با کلمه «قدّوس» همه شستشو می‌شود.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع

عکس نوشته ها

طرح از موسسه اهل بیت علیهم السلام- (سایر عکس نوشته های این موسسه)