آیه 148 سوره اعراف

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَىٰ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ ۚ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا ۘ اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ

[7–148] (مشاهده آیه در سوره)


<<147 آیه 148 سوره اعراف 149>>
سوره :سوره اعراف (7)
جزء :9
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و قوم موسی بعد از او (یعنی بعد از رفتن او به طور برای وعده حق) مجسمه گوساله‌ای که صدایی و خواری داشت از طلا و زیورهای خود ساخته و پرستیدند. آیا ندیدند که آن مجسمه بی‌روح با آنها سخنی نمی‌گوید و آنها را به راهی هدایت نمی‌کند؟ (آری دیدند و از جهل و عناد باز) پی آن گوساله گرفتند و مردمی ستمکار بودند.

و قوم موسی پس از [رفتن] او [به میعادگاه پروردگار]، از زیورهای خود مجسمه گوساله ای ساختند که صدای گاو داشت! آیا نمی دیدند که آن مجسمه با آنان سخن نمی گوید و آنان را به راهی هدایت نمی کند؟! [ولی با روشن بودن این حقیقت که مجسمه ای بیش نیست و هیچ کاری از دستش بر نمی آید] آن را [به عنوان معبودی برای پرستش] گرفتند و [در صورتی که در این انتخاب] از ستمکاران بودند.

و قوم موسى پس از [عزيمت‌] او، از زيورهاى خود مجسمه گوساله‌اى براى خود ساختند كه صداى گاو داشت. آيا نديدند كه آن [گوساله‌] با ايشان سخن نمى‌گويد و راهى بدانها نمى‌نمايد؟ آن را [به پرستش ]گرفتند و ستمكار بودند.

قوم موسى بعد از او از زيورهايشان تنديس گوساله‌اى ساختند كه بانگ مى‌كرد. آيا نمى‌بينند كه آن گوساله با آنها سخن نمى‌گويد و ايشان را به هيچ راهى هدايت نمى‌كند؟ آن را به خدايى گرفتند و بر خود ستم كردند.

قوم موسی بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خدا)، از زیورهای خود گوساله‌ای ساختند؛ جسد بی‌جانی که صدای گوساله داشت! آیا آنها نمی‌دیدند که با آنان سخن نمی‌گوید، و به راه (راست) هدایتشان نمی‌کند؟! آن را (خدای خود) انتخاب کردند، و ظالم بودند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

The people of Moses took up in his absence a calf [cast] from their ornaments—a body that gave out a lowing sound. Did they not regard that it did not speak to them, nor did it guide them to any way? They took it up [for worship] and they were wrongdoers.

And Musa's people made of their ornaments a calf after him, a (mere) body, which gave a mooing sound. What! could they not see that it did not speak to them nor guide them in the way? They took it (for worship) and they were unjust.

And the folk of Moses, after (he left them), chose a calf (for worship), (made) out of their ornaments, of saffron hue, which gave a lowing sound. Saw they not that it spake not unto them nor guided them to any way? They chose it, and became wrong-doers.

The people of Moses made, in his absence, out of their ornaments, the image of calf, (for worship): it seemed to low: did they not see that it could neither speak to them, nor show them the way? They took it for worship and they did wrong.

معانی کلمات آیه

حليهم: حلى (بر وزن عقل) و حليه: زيور. جمع آن حلى (به ضم اول و كسر دوم و تشديد ياء) است.

عجلا: عجل: گوساله. در علت اين تسميه گفته‏اند كه آن به عجله بزرگ مى‏شود.

جسدا: جسد: پيكر. آن در ذي روح و بي روح به كار رود . منظور از آن در اينجا ، بي روح است.

خوار: (به ضم اول): صداى گاو. گاهى به طور استعاره به صداى شتر نيز گفته مى‏شود.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‌ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمِينَ «148»

و قوم موسى پس از (رفتن) او (به كوه طور) از زيورهاى خود مجسّمه‌ى گوساله‌اى (ساختند و به پرستش) گرفتند كه صداى گاو داشت، آيا نديدند كه آن (گوساله) با آنان سخن نمى‌گويد و به راهى هدايتشان نمى‌كند؟ آن را (به پرستش) گرفتند در حالى كه ستمكار بودند.

نکته ها

«عجل»، به گوساله‌ى نر گفته مى‌شود و كلمه‌ى «حلى»، به معناى زيورآلات است و «خُوارٌ» صداى مخصوص گاو است.

امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت موسى عليه السلام به خدا گفت: سامرى، گوساله‌اى از طلا براى مردم ساخته است، امّا صداى آن از چيست؟ وحى آمد كه اين وسيله‌ى آزمايش مردم است،

«1». تفسير فى‌ظلال‌القرآن.

جلد 3 - صفحه 175

«يا موسى انّ تلك فتنة فلا تفحص عنها»، «1» قرآن نيز مى‌فرمايد: «إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ» «2»

قرآن، به مسأله‌ى گوساله‌پرستى بنى‌اسرائيل، در چهار سوره اشاره كرده است. البتّه گوساله‌پرستى بنى‌اسرائيل زمينه‌هاى فرهنگى، اجتماعى داشت، زيرا؛ اوّلًا آنان ساليان دراز در مصر، بت‌هايى به شكل گاو ديده بودند، ثانياً همان گونه كه در آيه‌ى 138 خوانديم، پس از عبور از رود نيل چشمشان به قومى بت‌پرست افتاد و تحت تأثير قرار گرفته و در عمق روحشان باقى ماند. ثالثاً تمديد مدّت سى شب به چهل شب، شايعه‌ى مرگ موسى را به دست مخالفان پديد آورد و زمينه را براى انحراف آماده كرد و در نهايت، جهل مردم و هنر سامرى باعث شد تا قوم موسى از خداپرستى به گوساله‌پرستى گرويدند. «3»

بنابراين عوامل انحراف چند چيز است:

1. نبود رهبرى يا غيبت او.

2. جهل و ناآگاهى مردم.

3. عالمان و هنرمندان منحرف و سوء استفاده از علم و هنر.

4. زيبايى و زرق و برق ظاهرى.

5. سر و صدا و تبليغات كاذب.

در آيه‌ى 87 سوره‌ى طه، ساختن گوساله به سامرى نسبت داده شده است، امّا شگفت آنكه در تورات، به هارون نسبت داده شده است؟! «4» البتّه در اين آيه به قوم موسى نسبت داده شده است، زيرا بسيارى از كار او راضى بودند و او را يارى نمودند. «5»

حضرت موسى براى هدايت مردم و رهايى از انحراف و دام سامرى، از دلائل ملموس استفاده كرد. مثلًا براى نفى الوهيّت گوساله با بيان اين‌كه مصنوع است نه صانع، محتاج مكان است و داراى وزن و حجم و شكل و هيچ گونه هدايت و راهنمايى براى كسى ندارد،

«1». تفسير فرقان.

«2». اعراف، 155.

«3». تفسير نمونه.

«4». تورات، سِفر خروج، باب 32.

«5». تفسير نمونه.

جلد 3 - صفحه 176

آنان را ارشاد نمود. «1»

پیام ها

1- گاهى انسان به چيزى كه واقعيّتى ندارد، ارزش مى‌دهد و تا حدّ پرستش آن چيز پيش مى‌رود. «وَ اتَّخَذَ»

2- دعوت به گوساله‌پرستى، پس از نافرمانى از رهبر و در غياب رهبرى حقّ صورت مى‌گيرد. «مِنْ بَعْدِهِ» (زمانى كه حضرت موسى به ميعادگاه رفته بود)

3- دشمن براى انحراف مردم، از هنر و تمايلات نفسانى استفاده مى‌كند.

(مجسّمه‌ى طلا) «حُلِيِّهِمْ عِجْلًا»

4- ارتدادِ اقوام، سابقه‌ى طولانى دارد. وَ اتَّخَذَ ... عِجْلًا ...

5- گوساله‌ى سامرى، مجسمّه‌اى بيش نبود. «جَسَداً»

6- در انحراف انسان، زرق و برق و سروصدا نقش عمده‌اى دارد. حُلِيِّهِمْ‌ ... خُوارٌ بنابراين در پى هر صدا و هر زرق و برق و زيبايى نبايد رفت.

7- معبود انسان بايد هادى انسان باشد. «لا يَهْدِيهِمْ»

8- شرك، ظلم است و كسى كه بدون دليل و تنها بر اساس لجاجت، حقّ را رها كند و اسير ساخته‌هاى دست خود شود، ظالم است. «كانُوا ظالِمِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‌ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمِينَ (148)

جلد 4 صفحه 199

بعد از آن حادثه خروج موسى به ميقات را بيان فرمايد:

وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‌ مِنْ بَعْدِهِ‌: و فرا گرفتند و اتخاذ نمودند قوم موسى بعد از رفتن موسى به كوه طور، به اغواى سامرى و ساختن او، مِنْ حُلِيِّهِمْ‌: از زيور و زينتهائى كه از قبطيان عاريه و بعد از هلاك فرعونيان ملك ايشان شد. و نيز اخذ اموال اهل حرب جايز و مباح بر مسلمانان، و در زمان حيات، قبطيان مالك بودند. حاصل، بعد از رفتن موسى به ميقات، سامرى و اتباع او از آن، عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ: گوساله را بدنى بيروح براى او صدائى بود مانند صداى گاو.

على بن ابراهيم قمى رحمه اللّه- روايت نموده كه: حق تعالى حضرت موسى عليه السّلام را وعده فرمود تا سى روز الواح تورات را بر او بفرستد.

حضرت، بنى اسرائيل را اخبار، و رفت به جانب طور، و هارون را خليفه خود گردانيد. چون سى روز گذشت و نيامد، آنها مخالفت هارون، و خواستند او را بكشند، كه موسى دروغ گفت و از ما فرار كرد. شيطان به صورت مردى نزد ايشان، و گفت: موسى ديگر نخواهد آمد، زيورها را جمع كنيد تا من خدائى براى شما بسازم، و سامرى سر كرده مقدمه لشگر موسى بود. در روز غرق فرعونيان، جبرئيل سوار، و آن مركب هر جا پا مى‌گذارد، زمين به حركت مى‌آمد، سامرى آن را مشاهده و قبضه‌اى از زير سم مركب جبرئيل برداشت و آن را در كيسه‌اى ضبط و بر بنى اسرائيل فخر مى‌نمود به آن. شيطان، گوساله را ساخت و به سامرى گفت، خاك را آورد، و در شكم گوساله ريخت. همان ساعت به حركت آمد، و صداى گوساله كرد. بنى اسرائيل آن را سجده نمودند، و هفتاد هزار نفر گمراه شدند.

عبرت: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: اكرموا البقر فانّها سيّد البهائم، ما رفعت طرفها الى السّماء حياء من اللّه عزّ و جلّ منذ عبّد العجل‌ «1»

«1» بحار الانوار، جلد 64، صفحه 140، حديث 44.

جلد 4 صفحه 200

فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: گرامى داريد گاو را، بدرستى كه او سيد بهائم است، برنداشته چشم خود را به طرف آسمان از جهت شرمندگى خداى عزّ و جلّ از زمانى كه پرستش شد گوساله.

نكته: اسناد اتخاذ عجل به بنى اسرائيل با آنكه فاعل آن سامرى بود، به جهت آنست كه آنها به فعل او راضى، و لذا در حكم او بوده باشند. و يا آنكه مراد به اتخاذ ايشان عبادت آن گوساله بود كه او را معبود خود گرفتند.

حق تعالى بر سبيل تقريع و فرط جهالت و اضلال آنها به نظر تأمل و تفكر فرمود: أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ‌: آيا نديدند و ندانستند كه گوساله مصور مصنوع، سخن ننمايد و تكلم نكند و به آنها خير و شرى نرساند، بجهت آنكه جماد و نفع و ضرر از او مسلوب است. وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا: و هدايت ننمايد ايشان را راه صواب تا گمان آن شود كه اين خالق اجسام و قادر و قاهر است، اتَّخَذُوهُ‌: اتخاذ نمودند او را به عبادت از غايت حماقت و جهالت (تكرير به جهت ذمّ است). وَ كانُوا ظالِمِينَ‌: و حال آنكه بودند ستمكاران كه وضع عبادت نمودند در غير موضع آن. چقدر دور است ميان امتى كه مصنوع خود را پرستند، و ميان امتى كه عبادت صانع خود كنند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سوره الأعراف «7»: آيات 148 تا 149

وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‌ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لا يُكَلِّمُهُمْ وَ لا يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً اتَّخَذُوهُ وَ كانُوا ظالِمِينَ (148) وَ لَمَّا سُقِطَ فِي أَيْدِيهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنا رَبُّنا وَ يَغْفِرْ لَنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ (149)

ترجمه‌

و گرفتند قوم موسى بعد از او از زيورشان گوساله را كه مجسمه بود براى او آوازى آيا نميديدند كه او سخن نمى‌گويد با آنها و نمى‌نماياند ايشانرا راهى گرفتند آنرا و بودند ستمكاران‌

و چون افكنده شد در دستهاشان و ديدند كه ايشان بتحقيق گمراه شدند گفتند هر آينه اگر رحمت نكند ما را پروردگار ما و نيامرزد ما را هر آينه ميباشيم البته از زيانكاران.

تفسير

بعد از رفتن حضرت موسى بكوه طور براى ميقات الهى سامرى كه يكى از اقوام آنحضرت بود زيورهاى طلاى بنى اسرائيل را كه از قبطيان نزد آنها مانده بود گرفت و گوساله ساخت و بتدابير معمولى اهل صنعت يا بوسيله خاك جاى قدم اسب جبرئيل ايجاد صوتى مانند صوت گوساله در آن نمود و بنى اسرائيل را امر بعبادت آن كرد و اغلب يا اطاعت كردند يا ساكت بودند و باين جهت در آيه شريفه اتّخاذ منسوب بقوم شده است و كلمه جسدا بدل است از عجلا و اين عمل از آنها بسيار قبيح بود چون آنگوساله مصنوعى سخنى كه بحال آنها نافع باشد نمى‌گفت يا هيچ سخن نميگفت فقط صوتى از آن خارج ميشد و ارائه طريق خير و شرّى بآنها نمينمود و خداوند با حضرت موسى سخن ميفرمود و ايشان شنيدند سخنانى را از حق كه بحال آنها نافع و راهنماى خير و شر بود پس نبايد بصرف شنيدن صوت يا كلام مزوّرى كه باندك تامّلى كشف ميشد گوساله‌پرست شوند و اين ظلمى بود كه آنها بخودشان نمودند و مستحقّ عقوبت شدند چون وضع نمودند معبود باطل را بجاى حق و ظلم وضع شى‌ء است در غير موضع خود و شرح اين قصّه مفصلا در سوره بقره در ذيل آيه و اذ واعدنا و آيات بعد از آن گذشت و بعد از مراجعت حضرت موسى از ميقات نادم و پشيمان شدند و توبه كردند و توبه آنها با توسّل بخاندان نبوّت قبول شد با شرائط و آدابى كه مذكور گرديد و سقوط در ايدى كنايه از ندامت است چون شخص نادم دست را بدندان ميگزد پس مانند آنستكه دندانش در دستش افكند شده اين بيان بعضى از مفسّرين است ولى بنظر حقير كنايه از وصول و بال عملشان است بآنها كه بجاى اين كلمه در فارسى بعبارت ساده گفته ميشود چون توى مشتشان گذاشته شد و در هر

جلد 2 صفحه 476

حال مراد از رؤيت علم و مراد از ضلالت گوساله‌پرستى است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ اتَّخَذَ قَوم‌ُ مُوسي‌ مِن‌ بَعدِه‌ِ مِن‌ حُلِيِّهِم‌ عِجلاً جَسَداً لَه‌ُ خُوارٌ أَ لَم‌ يَرَوا أَنَّه‌ُ لا يُكَلِّمُهُم‌ وَ لا يَهدِيهِم‌ سَبِيلاً اتَّخَذُوه‌ُ وَ كانُوا ظالِمِين‌َ (148)

و گرفتند قوم‌ موسي‌ ‌از‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رفتن‌ موسي‌ بميقات‌ ‌از‌ زر و زيور ‌خود‌ گوساله‌ ‌که‌ جسد صرف‌ ‌بود‌ بدون‌ روح‌ و ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ صدايي‌ ‌بود‌ مثل‌ صداي‌ گاو آيا نديدند ‌که‌ ‌اينکه‌ گوساله‌ ‌با‌ ‌آنها‌ تكلم‌ نميكند و ‌آنها‌ ‌را‌ هدايت‌ براه‌ نمينمايد گرفتند ‌او‌ ‌را‌ و بودند ‌که‌ ظلم‌ ميكردند.

‌اينکه‌ دوم‌ شركي‌ ‌بود‌ ‌که‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌در‌ زمان‌ موسي‌ آوردند ‌که‌ گوساله‌پرست‌ شدند و عبادت‌ كردند ‌او‌ ‌را‌ باغواي‌ سامري‌ ‌که‌ ‌گفت‌ ببني‌ اسرائيل‌ هذا إِلهُكُم‌ وَ إِله‌ُ مُوسي‌ طه‌ ‌آيه‌ 90.

وَ اتَّخَذَ قَوم‌ُ مُوسي‌ اتخاذ بالوهيت‌ و پرستش‌ ‌است‌ و مراد ‌از‌ قوم‌ جميع‌ قوم‌ نيست‌ بلكه‌ ‌آنها‌ سه‌ قسمت‌ شدند يك‌ قسمت‌ نپرستيدند لكن‌ ساكت‌ بودند و ‌آنها‌ ‌را‌ نهي‌ نكردند و ‌با‌ ‌آنها‌ معاشرت‌ كردند يك‌ قسمت‌ ‌که‌ ‌در‌ طرف‌ اقليت‌ بودند مثل‌ هارون‌ و اتباع‌ ‌او‌ ‌که‌ نپرستش‌ كردند و ‌آنها‌ ‌را‌ نهي‌ اكيد كردند و ترك‌ معاشرت‌

جلد 7 - صفحه 460

چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ وَ جاوَزنا بِبَنِي‌ إِسرائِيل‌َ البَحرَ الايه‌ تمام‌ بني‌ اسرائيل‌ تقاضا نكردند ‌از‌ موسي‌ ‌که‌ اجعَل‌ لَنا إِلهاً كَما لَهُم‌ آلِهَةٌ بلكه‌ جماعت‌ كثيري‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بودند ‌من‌ بعده‌ مراد ‌بعد‌ ‌از‌ وفات‌ موسي‌ نيست‌ لكن‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رفتن‌ موسي‌ بميقات‌ آنهم‌ ‌در‌ ظرف‌ ‌آن‌ ده‌ شب‌ ‌که‌ زائد ‌بر‌ سي‌ شب‌ شد ‌که‌ سامري‌ ‌گفت‌ موسي‌ ‌از‌ دنيا رفت‌ و خداي‌ موسي‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ گوساله‌ حلول‌ كرده‌.

مِن‌ حُلِيِّهِم‌ حلي‌ طلا آلات‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ فرعونيان‌ و قبطيان‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ غرق‌ شدن‌ و هلاك‌ شدن‌ بدست‌ بني‌ اسرائيل‌ افتاد و سامري‌ ‌آنها‌ ‌را‌ گرفت‌ و آب‌ كرد و يك‌ گوساله‌ طلا ساخت‌ عجلا جسدا عجل‌ بچه‌ گاو ‌است‌ ‌که‌ تعبير بگوساله‌ ميكنيم‌، جسدا ‌يعني‌ بدن‌ بي‌روح‌ ‌له‌ خوار خوار صداي‌ گاو ‌است‌ ‌که‌ تعبير ببنك‌ ميكنيم‌.

سؤال‌‌-‌ چگونه‌ مجسمه‌ طلا صدا ميكند.

جواب‌‌-‌ امروزه‌ مشاهده‌ ميكنيم‌ ‌که‌ مجسمه‌هايي‌ ‌از‌ نوع‌ حيوانات‌ سگ‌، خروس‌، اردك‌ و ‌غير‌ اينها ميسازند و تكمه‌ قرار ميدهند ‌که‌ ‌اگر‌ ‌آن‌ ‌را‌ فشار دهي‌ صداي‌ همان‌ حيوان‌ ‌از‌ دهان‌ ‌او‌ ميآيد بلكه‌ مجسمه‌ انسان‌ درست‌ ميكنند ‌که‌ رقص‌ ميكند و راه‌ ميرود و دست‌ حركت‌ ميدهد ‌حتي‌ نقل‌ كردند ‌که‌ مجسمه‌ خادم‌ و خادمه‌ ساخته‌اند ‌که‌ وصل‌ ببرق‌ ‌است‌ ‌اگر‌ سوئيچ‌ ‌را‌ بزني‌ چاهي‌ و طعام‌ ميآورد.

جاروب‌ ميكند، درب‌ خانه‌ باز ميكند و امثال‌ اينها و ‌اينکه‌ صنايع‌ ‌در‌ ازمنه‌ سابقه‌ بوده‌ و ‌از‌ ‌بين‌ رفته‌ ثانيا تجديد ‌شده‌ و ‌خود‌ سامري‌ علت‌ ‌آن‌ ‌را‌ بحضرت‌ موسي‌ ‌گفت‌ بَصُرت‌ُ بِما لَم‌ يَبصُرُوا بِه‌ِ فَقَبَضت‌ُ قَبضَةً مِن‌ أَثَرِ الرَّسُول‌ِ فَنَبَذتُها طه‌ ‌آيه‌ 96، و شرحش‌ ‌را‌ چنين‌ گفتند ‌که‌ فرعون‌ ‌با‌ اتباعش‌ موقعي‌ ‌که‌ رسيدند برود نيل‌ و شكاف‌ دريا ‌را‌ مشاهده‌ كردند و بني‌ اسرائيل‌ ‌را‌ ديدند ‌که‌ عبور كردند ترسيد ‌که‌ وارد شكاف‌ شود جبرئيل‌ ‌بر‌ مادياني‌ سوار آمد پيشاپيش‌ اسب‌ فرعون‌ ديگر نتوانست‌

جلد 7 - صفحه 461

مهار اسب‌ ‌را‌ نگهدارد و چون‌ جبرئيل‌ ‌از‌ شكاف‌ دريا گذشت‌ سامري‌ مشاهده‌ كرد ‌که‌ خاك‌ زير پاي‌ ماديان‌ حركت‌ دارد قبضه‌اي‌ ‌از‌ ‌آن‌ خاك‌ برداشت‌ و ‌در‌ شكم‌ عجل‌ ريخت‌ ‌اينکه‌ صدا ‌از‌ ‌او‌ ظاهر شد.

أَ لَم‌ يَرَوا أَنَّه‌ُ لا يُكَلِّمُهُم‌ ‌يعني‌ آيا نميديدند ‌که‌ عجل‌ ‌با‌ ‌آنها‌ تكلم‌ نميكند وَ لا يَهدِيهِم‌ سَبِيلًا و ‌آنها‌ ‌را‌ راه‌نمايي‌ نميكند و يك‌ مجسمه‌ بيش‌ نيست‌ چگونه‌ ميشود ‌خدا‌ ‌باشد‌ و معبود گردد ‌مع‌ ‌ذلک‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ مشاهده‌ باز اتَّخَذُوه‌ُ ‌او‌ ‌را‌ بالوهيت‌ گرفتند ‌با‌ اينكه‌ براهين‌ عقليه‌ قائم‌ ‌است‌ ‌که‌ حلول‌ و اتحاد ‌بر‌ ذات‌ اقدس‌ ربوبي‌ محال‌ ‌است‌ وَ كانُوا ظالِمِين‌َ چنانچه‌ نصارا و بسياري‌ ‌از‌ ارباب‌ ضلال‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ قائل‌ بحلول‌ و اتحاد شدند ‌هم‌ بخود ظلم‌ كردند ‌هم‌ بديگران‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اغواء كردند و بضلالت‌ انداختند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 148)- آغاز گوساله پرستی یهود: در این آیات، یکی از حوادث اسفناک و در عین حال تعجب آوری بود که بعد از رفتن موسی (ع) به میقات در میان بنی اسرائیل رخ داد، بازگو شده است و آن جریان گوساله پرستی آنهاست که به دست شخصی به نام «سامری» و با استفاده از زیورآلات بنی اسرائیل، انجام گرفت.

نخست چنین می‌گوید: «قوم موسی (ع) بعد از رفتن او به میقات، از زینت آلات خود گوساله‌ای که تنها جسد بی‌جانی بود با صدای مخصوص گاو برای خود انتخاب کردند» (وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسی مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ).

سپس قرآن به عنوان سرزنش آنها می‌گوید: «آیا آنها نمی‌دیدند که (آن گوساله) با آنان سخن نمی‌گوید و به راه راست راهنمائیشان نمی‌کند؟! (أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لا یُکَلِّمُهُمْ وَ لا یَهْدِیهِمْ سَبِیلًا).

یعنی، یک معبود واقعی حد اقل باید نیک و بد را بفهمد و توانایی بر راهنمایی و هدایت پیروان خود داشته باشد، با عبادت کنندگان خویش، سخن بگوید و آنها را به راه راست هدایت کند و طریقه عبادت را به آنها بیاموزد.

آنها در حقیقت به خودشان ظلم و ستم کردند، لذا در پایان آیه می‌فرماید:

«گوساله را معبود خود انتخاب کردند و ظالم و ستمگر بودند» (اتَّخَذُوهُ وَ کانُوا ظالِمِینَ).

ج2، ص94

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع