آیه 154 سوره بقره

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِنْ لَا تَشْعُرُونَ

[2–154] (مشاهده آیه در سوره)


<<153 آیه 154 سوره بقره 155>>
سوره :سوره بقره (2)
جزء :2
نزول :مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و به آنان که در راه خدا کشته شوند مرده نگویید، بلکه زنده ابدی هستند و لیکن همه شما این حقیقت را درنخواهید یافت.

و به آنان که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید، بلکه [در عالم برزخ] دارای حیات اند، ولی شما [کیفیت آن حیات را] درک نمی کنید.

و كسانى را كه در راه خدا كشته مى‌شوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده‌اند؛ ولى شما نمى‌دانيد.

آنان را كه در راه خدا كشته مى‌شوند، مرده مخوانيد. آنها زنده‌اند و شما در نمى‌يابيد.

و به آنها که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نگویید! بلکه آنان زنده‌اند، ولی شما نمی‌فهمید!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Do not call those who were slain in Allah’s way ‘dead.’ No, they are living, but you are not aware.

And do not speak of those who are slain in Allah's way as dead; nay, (they are) alive, but you do not perceive.

And call not those who are slain in the way of Allah "dead." Nay, they are living, only ye perceive not.

And say not of those who are slain in the way of Allah: "They are dead." Nay, they are living, though ye perceive (it) not.

معانی کلمات آیه

«أَمْوَاتٌ»: مردگان. «أَحْیَآءٌ»: زندگان. واژه‌های اموات و احیاء، خبر مبتدای محذوف بوده و تقدیر چنین است: هُمْ أَمْوَاتٌ بَلْ هُمْ أَحْیَآءٌ. «لا تَشْعُرُونَ»: احساس نمی‌کنید. نمی‌فهمید. پی نمی‌برید.

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است.

شأن نزول:

«شیخ طوسی» گوید: حسن بصرى و قتادة و مجاهد و جبائى و ابن الاخشاذ و رمانى و جميع مفسرين معتقدند كه شهداء بعد از شهادت تا قيام روز قيامت زنده هستند و خداوند آن‌ها را در بهشت زنده مي‌دارد و در اين باره اختلافى نيست ولى بلخى يكى ديگر از مفسرين گويد: كه شهيدان بعد از شهادت زنده نبوده بلكه بعد زنده مي‌شوند و قول شاذى از متأخّرين نيز حاكى از اين موضوع است.

و غير از بلخى ديگران به اين عقيده معتقد نيستند. گويند كه مشركين مى گفتند: اصحاب محمد خود را در جنگ‌ها بدون هيچ فائده اى از بين مي‌برند سپس اين آيه نازل گرديد.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«154» وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ‌

«1». تفسير روح‌المعانى.

«2». تفسير صافى.

«3». تفسير اطيب‌البيان.

«4». تفسير راهنما.

«5». حديد، 4.

جلد 1 - صفحه 237

و به آنها كه در راه خدا كشته مى‌شوند مرده نگوئيد، بلكه آنان زنده‌اند، ولى شما نمى‌فهميد.

نکته ها

در جنگ بدر، چهارده نفر از مسلمانان به شهادت رسيدند كه شش نفر آنها از مهاجران و هشت نفر از انصار بودند. برخى از مردم مى‌گفتند: فلانى مُرد. اين آيه نازل شد و آنان را از اين تفكّر نهى كرد. «1»

شهدا، نه تنها نامشان يا آثار كارهايشان زنده و باقى است، بلكه يك زندگى واقعى برزخى دارند. زندگى‌اى كه در آن رزق و شادى و بشارت است، زندگى در جوار رحمت خدا كه در آن حزن وترس وجود ندارد. مشخّصات اين زندگى، در تفسير آيات 168 تا 170 سوره آل‌عمران خواهد آمد. انشاءاللّه.

شهادت در راه خدا، شامل كشته شدن در ميدان نبرد، ترور و سوءقصد دشمنان، كشته شدن مؤمنان در دفاع از جان و ناموس و مال، در هر مكان و زمان مى‌شود.

پیام ها

1- نگرشهاى محدود مادّى را بايد با ايمان به خدا و گفته‌هاى او تكميل و تصحيح كرد. «لا تَقُولُوا»

2- تكاليف سخت، نياز به پشتوانه اعتقادى و جبران خسارت‌ها دارد. آرى، كسى كه بداند زنده است، به شهادت رو مى‌كند. «لا تَقُولُوا ... أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ»

3- شهادت، زمانى ارزش دارد كه در راه خدا باشد. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»

4- پيكار در راه دين، از ارزشهاى والا در پيشگاه خداوند است. «يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»

5- روح، بعد از مرگ باقى است، هرچند جسم و بدن متلاشى شود. «أَحْياءٌ»*

6- سرچشمه بسيارى از تحليل‌ها، ناآگاهى از واقعيّات است. «لا تَقُولُوا، لا تَشْعُرُونَ»

«1». تفسير مجمع‌البيان.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌1، ص: 238

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ (154)

شأن نزول: صحابه بعد از جنگ بدر ذكر شهداء مى‌كردند، بعضى بر سبيل تحسّر مى‌گفتند: بيچاره فلان، روز بدر شهيد و از لذت دنيا محروم شد؛ حق تعالى در ردّ آنها فرمود:

وَ لا تَقُولُوا: و مگوئيد و اعتقاد نكنيد، لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ‌: مر آن كسانى را كه كشته شدند در راه خدا مر ايشان مردگانند، بَلْ أَحْياءٌ: بلكه زندگانند ايشان در پيشگاه خدا، وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ‌:

و لكن شما نمى‌دانيد كيفيت آن زندگى را، زيرا كه ادراك و تعقل آن ممكن نيست.

«1» اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، باب الصبر، حديث 15 (جلد 2 صفحه 91)

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 293

تبصره: مفسرين را در اين شهداء اقوالى است:

1- زنده بودن از روى حقيقت تا روز قيامت، و ارزاق را صبح و شام بر آنها عرضه كنند، پس روح و فرح به آنها رسيد، چنانچه آتش را بر آل فرعون صبح و شام به آنها عرضه دارند، پس الم و رنج به ايشان وارد آيد.

2- ارواح بعد از مفارقت از ابدان در قالب مثال اين ابدان وارد، و در بهشت دنيا متنعم باشند تا قيامت، و احاديث ائمه معصومين دال است بر آن؛ از جمله شيخ طوسى در تهذيب از يونس بن ظبيان گفت: خدمت حضرت صادق عليه السّلام بوديم. حضرت فرمود: مردم در ارواح مؤمنين چه گويند؟ عرض كردم: گويند در حواصل پرندگان سبز در قناديل زير عرش باشند. فرمود: سبحان اللّه، مؤمن بزرگوارتر باشد از آنكه حق تعالى روح او را در حوصله مرغ سبز قرار دهد. اى يونس، چون خداوند قبض روح مؤمن نمايد، آن را در قالبى مثل بدن دنيائى نقل كند، پس در بهشت مى‌خورند و مى‌آشامند و چون آينده‌اى از دنيا نزد آنها آيد، او را بشناسند به همين صورتى كه در دنيا بوده باشد. «1» بنابراين تخصيص شهداء به اين جهت اختصاص ايشان است به كمال قرب حق تعالى و مزيت بهجت و كرامت آنها نزد حضرت ذو الجلال.

3- روز قيامت زنده و مثاب خواهند شد، بنابراين اسناد احيا ايشان مجاز باشد.

4- زنده‌اند به دين و طاعت و هدايت، و اين از باب تسميه ضلالت به موت و هدايت به حيات باشد.

5- زنده‌اند به ذكر جميل و ثناء جليل، چنانچه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در وصف. علماء حقيقى فرمايد: هلاك شدند جمع كنندگان اموال، و علما باقى هستند مادامى كه دنيا باقى است؛ اعيان آنها مفقود

«1» تهذيب الاحكام، جلد اوّل، صفحه 466، حديث 171 (حواصل جمع حوصلة، بمعنى چينه دان پرندگان)

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 294

است لكن آثار ايشان در قلوب موجود است. «1» و اولى و اصح، قول اول و دوم باشد.

تتمه: از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه حق تعالى شهداء را شش خصلت كرامت فرمايد: 1- اول قطره خون شهيد كه به زمين رسد، گناهان او را عفو فرمايد. 2- منزلتى كه در بهشت نامزد او باشد ننمايد. 3- هفتاد و دو حور العين به او مرحمت فرمايد. 4- او را از عذاب قبر و فزع اكبر ايمن سازد. 5- تاج وقار كه از ياقوت سرخ است به سر او نهند. 6- شفاعت او را در حق هفتاد نفر از خويشان او قبول فرمايد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ (154)

ترجمه‌

و نگوئيد مر كسانيرا كه كشته ميشوند در راه خدا كه مردگانند بلكه‌

جلد 1 صفحه 197

زندگانند ولى شما ادراك نمى‌كنيد.

تفسير

در كافى و تهذيب از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه از يونس بن ظبيان سؤال فرمود كه مردم در ارواح اهل ايمان چه ميگويند يونس عرض كرد ميگويند در حوصله مرغهاى سبز جاى ميگيرند و در زير عرش قرار دارند فرمود سبحان اللّه مؤمن گرامى‌تر است نزد خداوند از آنكه روح او را در حوصله مرغ قرار دهد اى يونس چون اجل مؤمن برسد خمسه طيبه و ملائكه مقربين حاضر ميشوند و چون خداوند روح او را قبض فرمود قرار ميدهد در قالبى مانند قالبش در دنيا پس ميخورد و مى‌آشامد بهمان صورتى كه در دنيا داشته چنانچه هر كس او را به بيند ميشناسد او را و در تهذيب از آن حضرت نقل نموده كه پرسيدند از ارواح اهل ايمان فرمود در بهشتند بهمان صورت‌هاى ابدانشان اگر به بينى او را خواهى گفت فلانى است و از ابن عباس ره نقل شده است كه شهداء زنده‌اند نزد خدا بارواح و اجسادشان هر بامداد و شبانگاه روزى بايشان ميرسد و خرم و شادند بعطاياى الهى تنبيه مستفاد از اين آيه شريفه و روايات مفسره آنستكه ارواح شهداء و اهل ايمان باقى هستند ببقاى الهى و متنعم بنعم نامتناهى ولى در علوم عقليه ببراهين قطعيه ثابت شده است كه نفس انسانى جوهرى مجرد است كه قابل زوال و فنا نيست و بعد از قطع تعلق از بدن عنصرى در قالب مثال جاى‌گزين است و حكم عقلى قابل تخصيص نيست بنابراين اختصاص حكم بشهدا در آيه شريفه براى آنستكه اصحاب پيغمبر (ص) بعد از جنگ بدر ياد شهدا ميكردند و تأسف ميخوردند كه چهارده نفر از آنها كشته شدند و از خير دنيا محروم گرديدند خداوند براى دفع توهم و رفع تحزن و تأسف ايشان اين آيه را نازل فرمود و شهدا را اختصاص بذكر داد براى آنكه حال آنها محتاج به بيان بود علاوه بر آنكه طليعه فتوحات اسلام بدست اصحاب بدر ظاهر گشت و مزيد اختصاص آنها بقرب احديت و مزيتشان در بهجت و كرامت و قوت حيات و شدت نشاط و ارتقاء درجاتشان موجب اين تخصص گرديد تا سايرين هم اقتدا نموده از اين فيض بهره‌مند شوند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تَقُولُوا لِمَن‌ يُقتَل‌ُ فِي‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ أَموات‌ٌ بَل‌ أَحياءٌ وَ لكِن‌ لا تَشعُرُون‌َ (154)

(و نگوئيد درباره‌ كساني‌ ‌که‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ كشته‌ شده‌اند مردگانند بلكه‌ آنان‌ زندگانند ولي‌ ‌شما‌ درك‌ نميكنيد لِمَن‌ يُقتَل‌ُ فِي‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ كشته‌ شدن‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ شامل‌ حال‌ كساني‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ميدان‌ حرب‌ ‌در‌ ركاب‌ پيغمبر ‌ يا ‌ امام‌ ‌ يا ‌ نائب‌ خاص‌ امام‌ شهيد ‌شده‌ باشند و همچنين‌ شامل‌ ميشود ‌هر‌ كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌در‌ راه‌ اسلام‌ و ترويج‌ دين‌ شهيد گردد و شأن‌ نزول‌ ‌آيه‌ ‌اگر‌ چه‌ شهداء بدر ميباشد ولي‌ مورد مخصص‌ نيست‌ و عموم‌ كشته‌ شدگان‌ ‌در‌ راه‌ ‌خدا‌ مانند ائمه‌ طاهرين‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌ و اصحاب‌ و زراري‌ ‌آنها‌ و علماء و مؤمنين‌ ‌را‌ شامل‌ ميگردد.

بلكه‌ ‌اينکه‌ امر ‌يعني‌ حيات‌ ‌بعد‌ ‌از‌ موت‌ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ حيات‌ برزخي‌ ‌است‌ اختصاص‌ شهداء ندارد و ‌آيه‌ ‌هر‌ چند متعرض‌ حال‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ولي‌ باصطلاح‌ اثبات‌ شيئي‌ نفي‌ ‌ما عدا نميكند مثلا ‌اگر‌ گفته‌ شود زيد عادل‌ ‌است‌ لازمه‌اش‌ ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ عدالت‌ منحصر باو بوده‌ و عادل‌ ديگري‌ نباشد بلكه‌ ممكن‌ ‌است‌ هزاران‌ عادل‌ ديگر باشند و باصطلاح‌ اهل‌ كلام‌ دلالت‌ ‌بر‌ مفهوم‌ ندارد باين‌ معني‌ ‌که‌ ‌غير‌ زيد عادل‌ نيست‌.

1‌-‌ سوره‌ الزمر ‌آيه‌ 13

جلد 2 - صفحه 252

بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌، ‌آيه‌ حيات‌ ‌بعد‌ ‌از‌ موت‌ ‌يعني‌ حيات‌ برزخي‌ ‌را‌ ‌براي‌ شهداء اثبات‌ ميكند و طبق‌ آيات‌ و اخبار بسيار ‌اينکه‌ زندگي‌ ‌در‌ عالم‌ برزخ‌ ‌براي‌ همه‌ مؤمنين‌ ميباشد ‌که‌ ارواح‌ آنان‌ ‌بعد‌ ‌از‌ مفارقت‌ ‌از‌ بدن‌ ‌در‌ قالبي‌ شبيه‌ ‌اينکه‌ بدن‌ قرار گرفته‌ و ‌در‌ ‌آن‌ عالم‌ متنعم‌ هستند ‌تا‌ قيامت‌ ‌بر‌ پا شود و همچنين‌ ارواح‌ كفار ‌بعد‌ ‌از‌ مفارقت‌ ‌از‌ بدن‌ بقالب‌ مثالي‌ تعلق‌ گرفته‌ و ‌در‌ عالم‌ برزخ‌ معذب‌ خواهند ‌بود‌ چنانچه‌ ميفرمايد حَتّي‌ إِذا جاءَ أَحَدَهُم‌ُ المَوت‌ُ قال‌َ رَب‌ِّ ارجِعُون‌ِ لَعَلِّي‌ أَعمَل‌ُ صالِحاً فِيما تَرَكت‌ُ كَلّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِن‌ وَرائِهِم‌ بَرزَخ‌ٌ إِلي‌ يَوم‌ِ يُبعَثُون‌َ«1» و ‌در‌ مجمع‌ ‌از‌ تهذيب‌ مسندا ‌از‌ يونس‌ ‌بن‌ ظبيان‌ نقل‌ ميكند ‌که‌ ‌گفت‌ خدمت‌ حضرت‌ صادق‌ نشسته‌ بودم‌ فرمود مردم‌ درباره‌ ارواح‌ مؤمنين‌ چه‌ ميگويند عرض‌ كردم‌ ميگويند ‌در‌ حوصله‌ مرغهاي‌ سبز ‌در‌ قنديلهاي‌ عرشند، فرمود:

سبحان‌ اللّه‌ المؤمن‌ اكرم‌ ‌علي‌ اللّه‌ ‌من‌ ‌ان‌ يجعل‌ روحه‌ ‌في‌ حوصلة طائر خضر ‌ يا ‌ يونس‌ المؤمن‌ اذا قبضه‌ اللّه‌ صير روحه‌ ‌في‌ قالب‌ كقالبه‌ ‌في‌ الدنيا فيأكلون‌ و يشربون‌ فاذا قدم‌ ‌عليهم‌ القادم‌ عرفهم‌ بتلك‌ الصورة ‌الّتي‌ كانت‌ ‌في‌ الدنيا

«

» و نيز ابو بصير روايت‌ ميكند ‌که‌ ‌گفت‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ سؤال‌ كردم‌ ‌از‌ ارواح‌ مؤمنين‌ فرمود: «

‌في‌ الجنة ‌علي‌ صور ابدانهم‌ ‌لو‌ رأيته‌ لقلت‌ فلان‌

» و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آيات‌ و اخبار ديگر بَل‌ أَحياءٌ حيات‌ ‌بر‌ چهار قسم‌ ‌است‌: حيات‌ نباتي‌، حيات‌ حيواني‌، حيات‌ انساني‌، حيات‌ ايماني‌:

حيات‌ نباتي‌ عبارت‌ ‌از‌ همان‌ قوه‌ رشد و نموّ ‌است‌ ‌که‌ مشترك‌ ‌بين‌ نباتات‌ و حيوان‌ و انسان‌ ميباشد و موت‌ ‌آن‌ زوال‌ ‌اينکه‌ قوه‌ ‌است‌ و حيات‌ حيواني‌ نيرويي‌ ‌است‌ ‌که‌ بواسطه‌ ‌آن‌ حس‌ و حركت‌ ارادي‌ واقع‌ ميشود و ‌آن‌ مشترك‌ ‌بين‌ حيوان‌ و انسان‌

1‌-‌ ‌سورة‌ المؤمنون‌ ‌آيه‌ 101

جلد 2 - صفحه 253

‌است‌ و موت‌ ‌آن‌ زوال‌ ‌اينکه‌ نيرو ‌است‌، و حيات‌ انساني‌ عبارت‌ ‌از‌ قوه‌ تعقل‌ و ادراك‌ كليات‌ ‌است‌ ‌که‌ بواسطه‌ ‌آن‌ ‌از‌ حيوان‌ امتياز يافته‌ و ‌اينکه‌ نيرو بواسطه‌ ‌آن‌ روح‌ مجرد و نفس‌ ناطقه‌ انساني‌ ‌است‌ ‌که‌ مدبّر ‌اينکه‌ بدن‌ ‌است‌ و موت‌ ‌آن‌ قطع‌ تدبير و تعلق‌ ‌او‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ بدن‌ ميباشد ولي‌ زوال‌ و نابودي‌ ‌براي‌ ‌آن‌ نيست‌ و ‌پس‌ ‌از‌ قطع‌ علاقه‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ بدن‌ باقي‌ ‌است‌ ‌تا‌ ‌پس‌ ‌از‌ حشر ابدان‌ باز بآن‌ تعلق‌ گيرد و امّا حيات‌ ايماني‌ عبارت‌ ‌از‌ آرامش‌ دل‌ و اطمينان‌ نفس‌ و روشني‌ قلب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ اثر ايمان‌ و معرفت‌ بخدا ‌براي‌ مؤمن‌ پيدا ميشود ‌که‌ ‌در‌ پرتو ‌آن‌ ‌در‌ روح‌ و راحت‌ و انبساط و لذت‌ زيست‌ نموده‌ و آلام‌ و مكاره‌ و مصائب‌ دنيا ‌براي‌ ‌او‌ ايجاد خوف‌ و ناراحتي‌ و تزلزل‌ و اضطراب‌ نميكند زيرا اعتماد و توجه‌ ‌او‌ بمبدئي‌ ‌است‌ ‌که‌ جز خير و جميل‌ ‌از‌ ‌او‌ صادر نميشود و ‌اينکه‌ همان‌ حيات‌ طيبه‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌فرمايد:

مَن‌ عَمِل‌َ صالِحاً مِن‌ ذَكَرٍ أَو أُنثي‌ وَ هُوَ مُؤمِن‌ٌ فَلَنُحيِيَنَّه‌ُ حَياةً طَيِّبَةً«1» و نيز ميفرمايد يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا استَجِيبُوا لِلّه‌ِ وَ لِلرَّسُول‌ِ إِذا دَعاكُم‌ لِما يُحيِيكُم‌«2» و حكماء مي‌گويند الفاظ موضوع‌ ‌است‌ ‌براي‌ معاني‌ عامه‌ و مدار صدق‌ لفظ ‌بر‌ معني‌، اشتمال‌ ‌آن‌ ‌بر‌ غايت‌ و اثر متوقع‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌است‌ مثلا سراج‌ (چراغ‌) وضع‌ ‌شده‌ ‌براي‌ ‌هر‌ چيزي‌ ‌که‌ ‌در‌ تاريكي‌ ‌از‌ ‌آن‌ استضائه‌ شود ‌پس‌ ‌هر‌ چه‌ داراي‌ ‌اينکه‌ اثر و غايت‌ ‌باشد‌ اطلاق‌ ‌اينکه‌ لفظ ‌بر‌ ‌آن‌ صحيح‌ ‌است‌ ‌هر‌ چند ‌از‌ لحاظ شكل‌ و ماده‌ و ساير خصوصيات‌ متفاوت‌ ‌باشد‌.

و حيات‌ ‌هم‌ معني‌ عامي‌ ‌است‌ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ ظهور آثار متوقعه‌ ‌از‌ آنست‌ و باين‌ معني‌ اطلاق‌ ‌بر‌ ذات‌ حق‌ جل‌ّ و علا ‌هم‌ ميشود اللّه‌ُ لا إِله‌َ إِلّا هُوَ الحَي‌ُّ القَيُّوم‌ُ«3» ‌يعني‌ ذاتي‌ ‌که‌ آثار علم‌ و قدرت‌ ‌از‌ ‌او‌ ظاهر و هويداست‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ گفتند حيات‌

1‌-‌ ‌سورة‌ النحل‌ ‌آيه‌ 99

2‌-‌ ‌سورة‌ الانفال‌ ‌آيه‌ 24

3‌-‌ سوره‌ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 2

جلد 2 - صفحه 254

‌خدا‌، عين‌ علم‌ و قدرت‌ اوست‌ و ذات‌ عالم‌ و قادر البته‌ حي‌ّ ‌است‌ بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ ‌هر‌ جا آثار ‌اينکه‌ معني‌ ‌باشد‌ اطلاق‌ ‌اينکه‌ لفظ درست‌ ‌است‌ ولي‌ لازم‌ نيست‌ ‌که‌ نوع‌ ‌آن‌ و خصوصيات‌ و كيفيات‌ ‌آن‌ همه‌ جا و ‌در‌ همه‌ عوالم‌ يكسان‌ ‌باشد‌ بلكه‌ ‌در‌ ‌هر‌ عالمي‌ مناسب‌ ‌آن‌ عالم‌ ‌است‌ و لذا حيات‌ ‌در‌ عالم‌ برزخ‌ ‌براي‌ شهداء و ساير افراد ‌از‌ سنخ‌ همان‌ عالم‌ خواهد ‌بود‌ و ‌از‌ اينجهت‌ افراد ‌اينکه‌ عالم‌ ‌با‌ حواس‌ ‌که‌ ‌از‌ سنخ‌ ‌اينکه‌ عالم‌ ‌است‌ نميتوانند ‌آن‌ ‌را‌ درك‌ كنند، وَ لكِن‌ لا تَشعُرُون‌َ و شعور، ادراك‌ اوليه‌ ‌است‌ ‌که‌ مسبوق‌ بجهل‌ ‌باشد‌ و لذا اطلاق‌ ‌بر‌ خداوند نميشود و بعضي‌ گفتند شعور توجه‌ بلطائف‌ و دقائق‌ امور ‌است‌ و ‌از‌ اينجهت‌ شاعر ‌را‌ شاعر گفتند چون‌ متوجه‌ بدقائق‌ و لطائف‌ معاني‌ ‌است‌ و البته‌ عموم‌ مردم‌ و ‌حتي‌ بسياري‌ ‌از‌ اهل‌ ايمان‌ مستشعر بحيات‌ شهداء نيستند و حيات‌ برزخي‌ ‌را‌ درك‌ نمي‌كنند.

برگزیده تفسیر نمونه


اشاره

آیه 154

شأن نزول:

از ابن عباس نقل شده که: این آیه در باره کشته شدگان میدان جنگ بدر نازل گردید، آنها چهارده تن بودند، شش نفر از مهاجران، و هشت نفر از انصار، بعد از پایان جنگ عده‌ای تعبیر می‌کردند فلان کس مرد، آیه نازل شد و با صراحت آنها را از اطلاق کلمه «میت» بر شهیدان نهی کرد.

تفسیر:

شهیدان زنده‌اند ...! به دنبال مسأله صبر و استقامت در این آیه، سخن از حیات جاویدان شهیدان می‌گوید که پیوند نزدیکی با استقامت و صبرشان دارد.

نخست می‌گوید: «هرگز به آنها که در راه خدا کشته می‌شوند و شربت شهادت می‌نوشند مرده مگویید» (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ).

سپس برای تأکید بیشتر اضافه می‌کند: «بلکه آنها زندگانند، اما شما درک نمی‌کنید!» (بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ).

اصولا در هر نهضتی گروهی راحت طلب و ترسو خود را کنار می‌کشند و علاوه بر این که خودشان کاری انجام نمی‌دهند سعی در دلسرد کردن دیگران دارند.

گروهی از این قماش مردم در آغاز اسلام بودند که هر گاه کسی از مسلمانان در میدان جهاد به افتخار شهادت نائل می‌آمد می‌گفتند: فلانی مرد! و با اظهار تأسف از مردنش، دیگران را مضطرب می‌ساختند. خداوند در پاسخ این گفته‌های مسموم با صراحت می‌گوید: شما حق ندارید کسانی را که در راه خدا جان می‌دهند مرده بخوانید آنها زنده‌اند، زنده جاویدان، و از روزیهای معنوی در پیشگاه خدا بهره می‌گیرند، اما شما که در چهار دیواری محدود عالم ماده محبوس و زندانی هستید این حقایق را نمی‌توانید درک کنید.

ضمنا از این آیه موضوع بقای روح و زندگی برزخی انسانها (زندگی پس از مرگ و قبل از رستاخیز) به روشنی اثبات می‌شود.

شرح بیشتر در باره این موضوع و همچنین مسأله حیات جاویدان شهیدان و پاداش مهم و مقام والای کشتگان راه خدا در سوره آل عمران ذیل آیه 169 خواهد آمد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌1، ص 111.
  2. ابن منده از عامه از طريق سدى صغير از ابن عباس نقل نمايد كه درباره تميم بن الحمام كه در جنگ بدر كشته شده نازل گرديد و ابونعيم گويد: كه اتفاق كرده اند كه درباره عمير بن الحمام نازل شده است.
  3. صاحبان كشف الاسرار از عامه و روض الجنان و مجمع البيان از خاصه گويند. اين آيه بنا به قول ابن عباس درباره شهداء جنگ بدر نازل شده كه چهارده نفر بوده اند شش نفر از مهاجرين و هشت نفر از انصار، سپس صاحب روض الجنان اسامى آن‌ها را بدين شرح ذكر نموده است. شهداء مهاجرين: عبيده حارث بن عبدالمطلب، عمر بن وقاص، ذوالشمالين بن عمرو بن فضله، عامر بن بكير، مهرخ بن عبدالله، صفوان، شهداء انصار: سعد بن خثيمه، قيس بن عبدالمنذر، زيد بن حارث، تميم بن حزام، رافع بن معلن، حارثة بن سراقة، مسعود، عوف بن عفراء و در آيه 169 سوره آل عمران نيز گفته شده است.
  4. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 45.

منابع