آیه 22 سوره نوح

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا

[71–22] (مشاهده آیه در سوره)


<<21 آیه 22 سوره نوح 23>>
سوره :سوره نوح (71)
جزء :29
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و (بر ضد من) بزرگترین مکر و حیله به کار بردند.

و [این پیشوایان گمراهی، برای گمراه نگاه داشتن این مردم] نیرنگی بزرگ به کار گرفتند،

و دست به نيرنگى بس بزرگ زدند.

مكر كردند - مكرى بزرگ.

و (این رهبران گمراه) مکر عظیمی به کار بردند...

ترجمه های انگلیسی(English translations)

and they have devised an outrageous plot.

And they have planned a very great plan.

And they have plotted a mighty plot,

"And they have devised a tremendous Plot.

معانی کلمات آیه

  • كبار: مبالغه كبير است، با تشديد و تخفيف هر دو خوانده‏‌اند «الكبار: مبالغة في الكبير».

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلَّا خَساراً «21» وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً «22» وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً «23»

نوح گفت: پروردگارا همانا مردم مرا نافرمانى كردند و از كسى پيروى كردند كه مال و فرزندش جز بر خسارتش نيفزود. و نيرنگى بس بزرگ به كار بستند. و گفتند: معبودهاى خودتان را رها نكنيد و دست از (بت‌هاى) وَدّ و سُواع و يَعوق و نَسر بر نداريد.

نکته ها

در قرآن، كلمات‌ «أَصْنامٍ»، «اوثان»، «نَصَبٌ»* و «تَماثِيلَ» به معناى بت آمده است ولى نام بت‌هاى معروف مشركان به صورت خاص آمده است. نام پنج بت در اين آيه و نام «لات» و «عُزّى» و «مناة» در سوره نجم آمده است.

پیام ها

1- مردان خدا، شكوه‌ها را نزد او مى‌برند. «رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي»

2- نقل مظلوميت‌ها، درس پايدارى براى ديگران است. «عَصَوْنِي»

3- كسى كه از رهبر حق پيروى نكند، دنبال نااهلان مى‌رود. عَصَوْنِي وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ‌ ... إِلَّا خَساراً

4- ناله نوح براى خسارت مردم است نه غربت خودش. «عَصَوْنِي وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلَّا خَساراً»

جلد 10 - صفحه 237

5- هر مال و فرزندى نعمت نيست. «لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلَّا خَساراً»

6- قدرت اقتصادى و اجتماعى سبب جذب مردم و پيروى و تاثيرپذيرى آنان مى‌شود. وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ‌ ...

7- پيامبران در قطب مخالف صاحبان زر و زور و تزويرند. عَصَوْنِي وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ‌ ... وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً

8- قوم نوح از هيچ عملى فروگذار نكردند: نافرمانى نوح، پيروى نااهلان، مكر و توطئه، و اصرار بر حفظ بت ها. عَصَوْنِي‌ ... اتَّبَعُوا ... مَكَرُوا ... قالُوا ...

9- آيين شرك حافظ منافع صاحبان زر و زور است. «لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ»

10- براى عبرت ديگران، گاهى بايد نام سران محو شده را ببريم. وَدًّا ... سُواعاً ...

يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً

11- رهبر الهى بايد قله‌هاى فساد را بشناسد. «يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً»

12- براى كسى كه از راه مستقيم خارج شود، راههاى انحرافى متعدّدى باز مى‌شود. «يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً «22»

وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً: و پيروى كردند كسانى را كه مكر كردند مكرى به‌

جلد 13 - صفحه 334

غايت بزرگ، زيرا سفله و اراذل را به حيله بازى و چاپلوسى به جانب خود كشيدند و از من دورى نمودند و گفتند: اين مرد مجنون و مسحور است. و اگر پيغمبر بودى، مال و منال بسيار داشتى. پس آنها را به ايذاء و آزار من تحريص كردند و به سنگ جفا، اعضاى مرا شكسته و مجروح ساختند. نزد بعضى مكر بزرگ آن بود كه هر يك پير شدى، طفل خود را برداشته و نوح را به او نمودى و گفتى: اى پسر، من پير شدم و مشرف موتم، بعد از من به افسانه‌هاى اين مرد گمراه نشوى!


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً «15» وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً «16» وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً «17» ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً «18» وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِساطاً «19»

لِتَسْلُكُوا مِنْها سُبُلاً فِجاجاً «20» قالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَساراً «21» وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً «22» وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً «23» وَ قَدْ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ ضَلالاً «24»

مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً «25» وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً «26» إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً «27» رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ تَباراً «28»

ترجمه‌

آيا نمى‌بينيد چگونه آفريد خدا هفت آسمان را طبقه بر طبقه فوق يكديگر

و قرار داد ماه را در آنها روشنى و قرار داد خورشيد را چراغ‌

و خدا

جلد 5 صفحه 280

رويانيد شما را از زمين روئيدنى‌

پس باز ميگرداند شما را در آن و بيرون ميآورد شما را بيرون آوردنى‌

و خدا قرار داد براى شما زمين را فرشى گسترده‌

تا راه قرار دهيد از آن راههائى گشاده‌

گفت نوح پروردگارا همانا آنها نافرمانى كردند مرا و پيروى كردند كسى را كه نيفزود او را مالش و فرزندش مگر زيان‌

و مكر نمودند مكرى در نهايت بزرگى‌

و گفتند وا نگذاريد البتّه خدايان خود را و وا نگذاريد البتّه ودّ را و نه سواع را و نه يغوث و يعوق و نسر را

و بتحقيق گمراه كردند بسيارى را و زياد مفرما براى ستمكاران مگر هلاكت را

بسبب گناهانشان غرق شدند پس داخل كرده شدند در آتش پس نيافتند براى خود غير از خدا ياورانى‌

و گفت نوح پروردگارا مگذار بر زمين از كافران احدى را

همانا تو اگر وا گذارى آنها را گمراه ميكنند بندگان تو را و تولّد ننمايند مگر مرتكب معاصى و بسيار ناسپاس را

پروردگارا بيامرز مرا و پدر و مادرم را و هر كه داخل خانه من شد با ايمان و مردان گرونده و زنان گرونده را و زياد منما براى ستمكاران مگر زيان را.

تفسير

خداوند سبحان در اين آيات استدلال بر عظمت و توحيد خود فرموده باين تقريب كه آيا نمى‌بينيد و نميدانيد كه خداوند چگونه هفت آسمان با اين عظمت را طبقه بر طبقه بالاى سر شما و بالاى يكديگر بدون ستون و تكيه گاهى خلق فرموده و نگهدارى ميكند و در آسمان اوّل كه مشهود شما است و جزء آسمان- هاى هفت گانه است ماه را كه نورانى و روشن است قرار داده تا از تابش نور و جمال منظر آن بهره‌مند شويد و در آسمان چهارم خورشيد را قرار داده كه چراغ جهانيان باشد و با وجود آن از روشن نمودن چراغ بى‌نياز گردند و از فوائد بيشمار آن بهره‌مند شوند و خداوند چنانچه گياه و اشجار را از زمين رويانيد نهال وجود حضرت آدم ابو البشر را هم از خاك زمين آفريد و مردم از او بوجود آمدند و مبدء خلق بنى آدم را هم كه نطفه است از ارزاق مولّده از خاك زمين توليد ميفرمايد پس همه از خاك بيرون شده و بايد در خاك پنهان شوند و روزى معيّن بعلم بارى بتوسط بارانيكه طبع منى در آن موجود است باز مانند نبات از

جلد 5 صفحه 281

زمين بايد روئيده و بيرون آيند براى رسيدگى بحسابشان و كلمه نباتا بجاى انباتا استعمال شده براى نزديك بودن آن بمعناى تشبيه يعنى خلق فرمود شما را از زمين مانند گياه كه ميرويد روئيدنى و خداوند زمين را مانند فرش در زير پاى بندگان گسترانيد تا بگيرند از آن براى خودشان راههاى گشاده وسيع و براى تضمّن سلوك بمعناى اخذ متعدّى بمن شده و پس از بيان اين نعم براى تنبيه بر وجوب اداء شكر آن رجوع بكلام حضرت نوح فرموده ميفرمايد نوح عرضه داشت پروردگارا قوم اطاعت مرا ننمودند و رعب مال و جاه و اولاد و احفاد اغنياء و رؤساء آنها كه ميگفتند اگر نوح مقرّب درگاه خدا بود ثروتمند ميشد آنها را گرفت و متابعت از اشراف نمودند با آنكه از مال و اولاد آنها ابدا بهره‌اى به اواسط مردم نميرسيد بلكه از قبل آنها متضرّر هم ميشدند و مكر و حيله بسيار بزرگى كردند كه گفته‌اند توطئه بر قتل آنحضرت بود و گفتند خدايان خود را از دست ندهيد خصوصا ودّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر را كه اسامى بتهاى معروف عربستان است و بالنّسبه اهمّ از بتهاى ديگرند و بعضى گفته‌اند اينها نامهاى مردمان صالحى كه در بين آدم و نوح بودند بوده است و چون آنها از دنيا رفتند جمعى براى تبرّك بآنان مجسّمه آنها را ساخته و نگهدارى كردند و پس از چندى عبادت نمودند آنها را و از آن جماعت منتقل بعرب شده و قمّى ره نقل فرموده كه قبل از حضرت نوح مردمان با ايمانى بودند كه از دنيا رفتند و فوت آنها موجب اندوه سايرين شد پس شيطان آمد و مجسمه آنها را ساخت تا مردم بآنها مأنوس شوند و چون مردم بآنها انس گرفتند و زمستان شد بردند آنها را در اطاقهاشان جاى دادند و چون چندى بر اين گذشت و مردم ديگرى بوجود آمدند باز شيطان نزد آنها آمد و گفت اينها خدايان پدران شمايند كه آنان اينها را عبادت ميكردند پس مردم عبادت كردند آنها را و گمراه شدند از آنها خلق بسيارى پس حضرت نوح نفرين كرد آنها را و خدا هلاكشان فرمود و در علل قريب به اين معنى را از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و نيز قمى ره نقل فرموده كه ودّ بت قبيله كلب و سواع از آن هذيل و يغوث از آن مراد و يعوق از آن همدان و نسر از آن حصين است و

جلد 5 صفحه 282

اينها قبائلى از عربند خلاصه آنكه رؤساء قوم بكمك شيطان مردم بسيارى را گمراه كردند و حضرت نوح از خدا خواست كه به آنها توفيق طاعت ندهد و در ضلالت باقى بدارد تا هلاك شوند چون قمّى ره ضلالا را بهلاكا و تدميرا از امام عليه السّلام ترجمه و تفسير فرموده و براى آنكه كسى تصوّر نكند هلاكت آنها براى سلب توفيق الهى از آنها بوده نه اعمال خودشان ميفرمايد بسبب گناهانشان غرق شدند و پس از آن داخل در آتش قبر و جهنّم شده و خواهند شد چون سلب توفيق هم در اثر اصرارشان بر كفر بوده و بتها نتوانستند با آنها كمكى نمايند و كلمه ما در ممّا خطيئاتهم زائده براى تأكيد است و در خاتمه حضرت نوح عرضه داشت پروردگارا احدى از اين كفّار را در روى زمين باقى مگذار چون اگر باقى بمانند اين جمع قليل از اهل ايمانرا هم گمراه ميكنند و بعد از اين جز فاسق فاجر مصرّ بكفر از اينها بوجود نخواهد آمد و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند نوح از كجا ميدانست كه اولاد آنمردم مؤمن نميشوند فرمود از آنجا كه خدا باو فرمود همانا ايمان نميآورد بتو از قومت مگر كسانيكه تاكنون ايمان آورده‌اند و بعد از آن طلب مغفرت فرمود براى خود و پدر و مادرش و كسانيكه داخل در بيت نبوّت شدند بدخول در ولايت امير المؤمنين عليه السّلام چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از دخول در بيت من دخول در ولايت است چون كسيكه داخل در ولايت شود داخل در بيت انبياء شده و بعد دعا فرمود براى عموم اهل ايمان از امم سابقه و لا حقه و نفرين فرمود بر ستمكاران عموما بهلاكت اموالشان چون قمّى ره از امام باقر عليه السّلام تبارا را به خسارا تفسير فرموده كه بمعناى زيان و ضرر است با آنكه در لغت بمعناى هلاكت است و حقير باين نحو جمع نمودم و اللّه اعلم و شرح اين قصه و طوفان نوح در سور سابقه گذشته است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه ايمان بخدا داشته باشد قرائت سوره نوح را ترك نميكند و كسيكه آن سوره را در نماز واجب يا مستحب بخواند خداوند او را در منازل خوبان و بهشت كرامت خود جاى خواهد داد و الحمد للّه رب العالمين.

جلد 5 صفحه 283

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مَكَرُوا مَكراً كُبّاراً «22»

و مكر كردند مكر بسيار بزرگ‌، ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد: وَ قَد مَكَرُوا مَكرَهُم‌ وَ عِندَ اللّه‌ِ مَكرُهُم‌ وَ إِن‌ كان‌َ مَكرُهُم‌ لِتَزُول‌َ مِنه‌ُ الجِبال‌ُ ابراهيم‌ آيه 46.

و مكر ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌با‌ طرف‌ بطريق‌ دوستي‌ و نصيحت‌ و دلسوزي‌ وارد شود و ‌در‌ باطن‌ اعدا عدو و ‌در‌ مقام‌ گرفتاري‌ طرف‌ ‌باشد‌ مثل‌ بسياري‌ امروز ‌که‌ ‌با‌ مردم‌ ساده‌ ‌از‌ درهاي‌ مختلف‌ وارد ميشوند ‌تا‌ ‌از‌ ‌او‌ چيزي‌ بدست‌ آرند ‌که‌ باعث‌ گرفتاري‌ ‌او‌ شود و بسياري‌ ‌از‌ منافقين‌ و كفار و اهل‌ ضلالت‌ ‌با‌ مؤمنين‌ ساده‌ لوح‌ ‌از‌ همين‌ ‌در‌ وارد ميشوند و مثل‌ ‌آنها‌ مثل‌ شيطان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌در‌ نصيحت‌ وارد ميشود و اعمال‌ زشت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ نظر ‌آنها‌ جلوه‌ ميدهد ‌تا‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بجهنم‌ واصل‌ كند چنانچه‌ ‌گفت‌: قال‌َ رَب‌ِّ بِما أَغوَيتَنِي‌ لَأُزَيِّنَن‌َّ لَهُم‌ فِي‌ الأَرض‌ِ وَ لَأُغوِيَنَّهُم‌ أَجمَعِين‌َ حجر آيه 39.

و مكر الهي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ بعض‌ كفار و فساق‌ ‌را‌ بمال‌ و رياست‌ و جاه‌ مشغول‌ ميكند ‌که‌ بسيار خشنود و فرحناك‌ و خرسند ميشوند و همين‌ باعث‌ زيادتي‌ عذاب‌ ‌آنها‌ ميشود ‌که‌ ميفرمايد: وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللّه‌ُ وَ اللّه‌ُ خَيرُ الماكِرِين‌َ آل‌ عمران‌ آيه 47، و يكي‌ ‌از‌ گناهان‌ كبيره‌ امن‌ ‌من‌ مكر اللّه‌ ‌است‌ چنانچه‌ يأس‌ ‌من‌ روح‌ اللّه‌ ‌هم‌ ‌از‌ گناهان‌

جلد 17 - صفحه 215

كبيره‌ ‌است‌، و نيز ميفرمايد: وَ مَكَرُوا مَكراً وَ مَكَرنا مَكراً وَ هُم‌ لا يَشعُرُون‌َ فَانظُر كَيف‌َ كان‌َ عاقِبَةُ مَكرِهِم‌ أَنّا دَمَّرناهُم‌ وَ قَومَهُم‌ أَجمَعِين‌َ فَتِلك‌َ بُيُوتُهُم‌ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِن‌َّ فِي‌ ذلِك‌َ لَآيَةً لِقَوم‌ٍ يَعلَمُون‌َ نمل‌ آيه 51 ‌الي‌ 53.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 22)- سپس می‌افزاید: «و (این رهبران گمراه) مکر عظیمی به کار بردند ...» (و مکروا مکرا کبارا).

آنها طرحهای شیطانی عظیم و گسترده‌ای برای گمراه ساختن مردم، و ممانعت از قبول دعوت نوح ریخته بودند، که احتمال دارد همان مسأله بت پرستی بوده باشد، زیرا طبق بعضی از روایات بت‌پرستی قبل از نوح سابقه نداشت، بلکه قوم نوح آن را به وجود آوردند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص363

منابع