آیه 36 سوره حاقه

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ

[69–36] (مشاهده آیه در سوره)


<<35 آیه 36 سوره حاقه 37>>
سوره :سوره حاقه (69)
جزء :29
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و طعامی غیر از غسلین (چرک و پلیدی دوزخیان) نصیبش نیست.

و نه غذایی مگر چرکاب و کثافات [ی از بدن اهل دوزخ!]

و خوراكى جز چركابه ندارد،

طعامش چيزى جز چرك و خون اهل دوزخ نيست.

و نه طعامی، جز از چرک و خون!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

nor any food except pus,

Nor any food except refuse,

Nor any food save filth

"Nor hath he any food except the corruption from the washing of wounds,

معانی کلمات آیه

  • غسلين: طبرسى فرموده: غسلين چركى است كه با سيلان از ابدان اهل آتش شسته و ريخته مى‏‌شود به نظر مى‏‌آيد: آن عبارت اخراى غساله است در تفاسير ديگر «صديد اهل النار» گفته‌‏اند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَمِيمٌ «35» وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ «36» لا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُنَ «37» فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ «38» وَ ما لا تُبْصِرُونَ «39» إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ «40» وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ «41» وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ «42» تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «43»

پس امروز در اين جا دوستى صميمى ندارد. و نه غذايى جز خونابه. كه جز خطاكاران آن را نخورند. پس سوگند به آنچه مى‌بينيد. و آنچه نمى‌بينيد. همانا آن (قرآن) كلام رسول گرامى است. و سخن يك شاعر نيست چه كم ايمان مى‌آوريد.

و (همچنين) سخن كاهن و پيشگو نيست، چه كم متذكّر مى‌شويد. (همانا قرآن) فرستاده‌اى از جانب پروردگار جهانيان است.

جلد 10 - صفحه 204

نکته ها

«غِسْلِينٍ» به معناى خونابه و چركى است كه از بدن دوزخيان خارج مى‌شود.

مراد از «رَسُولٍ كَرِيمٍ» شخص پيامبر اسلام است، نه جبرئيل امين. زيرا در جملات بعد مى‌خوانيم كه او شاعر و كاهن نيست و نسبت شاعر و كاهن را به پيامبر مى‌دادند نه جبرئيل.

مشركان، قرآن را كتاب شعر مى‌شمردند و پيامبر را شاعر مى‌خواندند، در حالى كه از پيامبر حتى يك شعر نقل نشده است. «1»

كيفر در قيامت با گناهان متناسب است. كسى كه در دنيا براى مسكين سوز ندارد، در آخرت دوست دلسوزى ندارد. «فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَمِيمٌ» و كسى كه در دنيا به كسى طعام نداد، در آن روز با طعام شكنجه مى‌شود.

بزرگ‌ترين سوگند در اين سوره است. «فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ وَ ما لا تُبْصِرُونَ» يعنى كل هستى، ديدنى‌ها و نديدنى‌ها، كه به مراتب بيش از ديدنى‌هاست، دنياى غيب و فرشته و جن كه ديدنى نيستند و اوج كهكشان‌ها و اعماق درياها كه به طور طبيعى ديده نمى‌شوند.

قرآن به تدريج نازل شده است، زيرا كلمه تنزيل براى نزول تدريجى است. البتّه تمام قرآن، شب قدر بر قلب پيامبر نازل شد و سپس به تدريج در طول 23 سال. مثل آنكه مبلغ زيادى را يكجا در بانك مى‌گذارند و سپس از طريق حواله يا چك به تدريج برمى‌دارند.

پيامبر داراى كرامت مطلق است. «رَسُولٍ كَرِيمٍ» كرامت در برخورد با همسر، دشمن، دوست، همسايه، فقير، در سختى‌ها و شادى‌ها.

در سوره غاشيه آيه ششم مى‌خوانيم كه طعام دوزخيان چيزى جز ضريع نيست. «لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ»

و در سوره دخان مى‌خوانيم: «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِيمِ» «2»

و در آيه 36 مى‌خوانيم: «وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ»

لذا يا «زقّوم» و «ضريع» يكى است و «غسلين» نوشابه آنهاست، يعنى يك نوع غذا دارند و

«1». تفسير الميزان.

«2». دخان، 44.

جلد 10 - صفحه 205

يك نوع نوشابه.

و ممكن است هر دسته از دوزخيان يك نوع طعام داشته باشند، گروهى ضريع، گروهى زقّوم و گروهى غسلين.

پیام ها

1- دوزخيان، نه از نظر روحى در رفاه هستند «فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَمِيمٌ» و نه از نظر جسمى. «وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ»

2- ايمان نياوردن به خداى بزرگ و بى تفاوتى نسبت به گرسنگان، خطايى نابخشودنى است. «لا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُنَ»

3- در بينش الهى تمام هستى ارزش دارد، چون مورد سوگند خداوند قرار گرفته است. «فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ وَ ما لا تُبْصِرُونَ»

4- در ماديات، محصور نشويم، ناديدنى‌ها بسيار است. «ما لا تُبْصِرُونَ»

5- در مديريّت از نيروهاى سالم خود، دفاع كنيد و شبهات عليه آنان را برطرف سازيد. وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ ... وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ‌

6- خداوند اتمام حجّت مى‌كند. نزول وحى از سوى پروردگار جهانيان و واسطه وحى رسول كريم است. لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ‌ ... تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ‌

7- مبلّغ، توقّع ايمان آوردن تمام يا اكثريّت مردم را نداشته باشد. «قَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ»

8- ايمان به تنهايى كافى نيست، ذكر هم لازم است. ممكن است ايمان باشد ولى انسان غافل باشد. قَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ‌ ... قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ‌

9- به خاطر عدم پذيرش اكثريّت، از گفتن سخن حق صرف نظر نكنيد. لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ‌ ... قَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ‌

تفسير نور(10جلدى)، ج‌10، ص: 206

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِينٍ (36)

وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ‌: و نيست غذائى او را، مگر از غساله جهنميان، يعنى زردابه و چرك و خون كه از اعضاى جهنميان مى‌رود.

جلد 13 - صفحه 299


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ «25» وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ «26» يا لَيْتَها كانَتِ الْقاضِيَةَ «27» ما أَغْنى‌ عَنِّي مالِيَهْ «28» هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ «29»

خُذُوهُ فَغُلُّوهُ (30) ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ (31) ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ (32) إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ (33) وَ لا يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ (34)

فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَمِيمٌ (35) وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِينٍ (36) لا يَأْكُلُهُ إِلاَّ الْخاطِؤُنَ (37)

ترجمه‌

و اما كسيكه داده شد نامه‌اش بدست چپش پس ميگويد اى كاش من داده نميشدم نامه‌ام را

و نميدانستم كه چيست حساب من‌

اى كاش مرگ بود حكم كننده بفناء ابدى من‌

بى‌نياز نكرد مرا مال من‌

زائل شد از من تسلّط من‌

بگيريد او را پس غل كنيدش‌

پس در دوزخ اندازيدش‌

پس در زنجيرى كه درازاى آن هفتاد گز است درآوريد او را

همانا او بود كه ايمان نميآورد بخداى بزرگ‌

و ترغيب نميكرد بر طعام دادن به فقير

پس نيست براى او امروز اينجا خويش و ياورى‌

و نه طعامى مگر از چرك و خون دوزخيان‌

نميخورند آنرا مگر گناهكاران.

تفسير

خداوند سبحان بعد از ذكر احوال كسانيكه نامه اعمالشان بدست راستشان داده ميشود متعرّض احوال كسانيكه نامه اعمالشان بدست چپشان داده ميشود شده ميفرمايد چنين كس ميگويد از روى تأسف بر حال خود اى كاش نامه اعمال من بدستم نميرسيد و نميدانستم حساب من چيست اى كاش مرگ قاطع امر و حاكم بفناء ابدى من بود و ديگر زنده نميشدم كه چنين روزى را به‌بينم هر چه در دنيا از اموال و اتباع تهيّه نمودم ابدا بحال من نفعى نداشت و كمترين بدبختى و عذابى را از من دفع ننموداى افسوس كه تسلّط و زورگوئى و حكم‌فرمائى من هم از دستم رفت و قمّى ره فرموده مراد زوال حجّت او است و بعد از اين خطاب مستطاب از جانب ربّ الارباب بملائكه غلاظ و شداد صادر ميشود كه بگيريد و

جلد 5 صفحه 264

غل بگردن و دست و پايش اندازيد پس در آتش عظيم جهنّم درآوريد او را پس در زنجيرى كه بحسب گز درازاى آن هفتاد گز است بكشيد او را چون او در دنيا ايمان بخداوند عظيم الشّأن نداشت و كسيرا ترغيب و تحريص باطعام فقراء و مساكين و اداء حقوق واجبه الهيّه نمى‌نمود چه رسد بآنكه خودش ادا نمايد و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اگر يك حلقه از حلقه‌هاى آنزنجير كه هفتاد گز است نهاده شود بر دنيا تمام آن از حرارت آنحلقه آب شود و در كافى از آنحضرت نقل نموده است كه صاحب آن زنجير كه خدا فرموده هفتاد گز است معاويه ميباشد كه فرعون اين امّت است و در روايات ديگرى از ائمه اطهار اينمعنى تأييد شده و نيز خدا ميفرمايد كه پس نيست براى او در امروز و اينجا ياورى از خويشان و اصدقاء و نه خوراكى كه خوراك معمولى انسان باشد ولى چرك و خونى كه از جراحت زخمهاى اهل جهنّم ميآيد و آب جوشى كه بفرقشان ريخته ميشود و با كثافت بدنشان مخلوط ميگردد خوراك آنها است و نميخورند آنرا مگر كفّاريكه ميدانستند حقّ را و ميشناختند آنرا و با وجود اين منكر و معارض بودند و همچنين كسانيكه عمدا مرتكب معصيت خدا شدند چون خاطى بر چنين كسى اطلاق ميشود و معاويه با آن عمر دراز و سلطنت ممتدّ و خوردن و آشاميدن بى‌حدّ كه معروف است خيلى مناسبت با آن زنجير و اين خوراك دارد و شايد هفتاد كه در لغت عرب بمعناى زياد استعمال ميشود و زنجير كنايه از سلسله ساعات عمر طويل گناه‌كاران باشد و غلّ اشاره بپاى بندهاى غرور و تعصّبات جاهلانه كه گردن‌گير آنها ميشود باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از سلسله هفتاد ذراعى در باطن هفتاد جبّارند و آنكه غسلين عرق كفّار است و بتقريبى كه ذكر شد چون استثناء غسلين از طعام منقطع است كلام مفهوم ندارد تا اشكال شود كه خدا در جاى ديگر فرموده ليس لهم طعام الّا من ضريع و نيز فرموده انّ شجرة الزّقوم طعام الاثيم و جواب داده شود كه هر كدام مخصوص به اهل طبقه‌اى از طبقات جهنّم است يا آنكه بعضى طعام است و بعضى شراب و جوابهاى ديگرى كه حاجت بذكر آنها نيست و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَيس‌َ لَه‌ُ اليَوم‌َ هاهُنا حَمِيم‌ٌ (35) وَ لا طَعام‌ٌ إِلاّ مِن‌ غِسلِين‌ٍ (36) لا يَأكُلُه‌ُ إِلاَّ الخاطِؤُن‌َ (37)

جلد 17 - صفحه 174

‌پس‌ نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ روز قيامت‌ ‌در‌ صحراي‌ محشر حمايت‌ كننده‌اي‌ و نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ طعامي‌ مگر ‌از‌ غسلين‌ ‌که‌ آميخته‌ ‌از‌ چرك‌ و خون‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ طعام‌ ‌را‌ نميخورند مگر خطاكاران‌.

فَلَيس‌َ لَه‌ُ اليَوم‌َ الف‌ لام‌ اليوم‌ عهد ‌است‌ ‌يعني‌ روز جزاء.

هاهُنا حَمِيم‌ٌ نه‌ اولاد نه‌ عشيره‌ و نه‌ رفقا و نه‌ اتباع‌ و نه‌ قشون‌ و لشكر احدي‌ نيست‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ عذاب‌ نجات‌ دهد، و ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌از‌ قابليت‌ شفاعت‌ افتاده‌ و شفعاء روز قيامت‌ ‌او‌ ‌را‌ شفاعت‌ نميكنند و شفاعت‌ خاص‌ اهل‌ ايمان‌ ‌است‌.

وَ لا طَعام‌ٌ إِلّا مِن‌ غِسلِين‌ٍ غسلين‌ ‌از‌ ماده‌ غساله‌ ‌است‌ و مراد مدفوعات‌ اهل‌ جهنم‌ ‌است‌ ‌از‌ چرك‌ و خون‌ و ساير كثافات‌ ‌آنها‌ اينها ‌را‌ طعام‌ ميكنند ‌براي‌ ‌اينکه‌ نمره‌ اشخاص‌ ‌که‌ معلوم‌ ميشود ‌که‌ ‌از‌ زقوم‌ ‌که‌ طعام‌ اهل‌ نار ‌است‌ پست‌تر و كثيف‌تر ‌است‌ و ‌اينکه‌ غسلين‌ طعام‌ تمام‌ اهل‌ جهنم‌ نيست‌ فقط مخصوص‌ بخاطئين‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد:

لا يَأكُلُه‌ُ إِلَّا الخاطِؤُن‌َ گفتند: فرق‌ ‌است‌ ‌بين‌ خاطي‌ و مخطي‌ مخطي‌ بسا ‌از‌ راه‌ اشتباه‌ بدون‌ تعمد خطايي‌ ميكند ولي‌ خاطي‌ دانسته‌ و تعمدا ‌از‌ روي‌ عناد ‌بر‌ خطا ميرود و خطا ‌بر‌ خلاف‌ صواب‌ ‌است‌ و انسان‌ ‌اگر‌ ‌بر‌ صراط مستقيم‌ ‌باشد‌ ‌بر‌ صواب‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ قدمي‌ ‌بر‌ صراط مستقيم‌ نگذارد خاطي‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ ‌در‌ صراط مستقيم‌ لغزش‌ پيدا كند ‌در‌ ضلالت‌ ‌است‌ و خاطئون‌ كساني‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ ‌در‌ هيچ‌ امري‌ ‌بر‌ صواب‌ نيستند. ‌پس‌ ‌از‌ اوصاف‌ ‌آنها‌ و عقوبت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ بيان‌ فرمود ‌در‌ مقام‌ بيان‌ عظمت‌ قرآن‌ و اهميت‌ ‌آن‌ ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 36)- «و نه طعامی جز از چرک و خون» (و لا طعام الا من غسلین).

قابل توجه این که کیفر و عمل آنها کاملا با هم متناسبند، به خاطر قطع پیوند با خالق، در آنجا دوست گرم و صمیمی ندارند، و به خاطر ترک اطعام مستمندان، غذائی جز چرک و خون از گلوی آنها پایین نمی‌رود، چرا که آنها سالها لذیذترین طعامها را می‌خوردند در حالی که بینوایان جز خون دل طعامی نداشتند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص320

منابع