آیه 4 سوره الرحمن

از دانشنامه‌ی اسلامی

عَلَّمَهُ الْبَيَانَ

[55–4] (مشاهده آیه در سوره)


<<3 آیه 4 سوره الرحمن 5>>
سوره :سوره الرحمن (55)
جزء :27
نزول :مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

به او تعلیم نطق و بیان فرمود.

به او بیان آموخت؛

به او بيان آموخت.

به او گفتن آموخت.

و به او «بیان» را آموخت.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

[and] taught him articulate speech.

Taught him the mode of expression.

He hath taught him utterance.

He has taught him speech (and intelligence).

معانی کلمات آیه

  • بيان: آشكار شدن و آشكار كردن، لازم و متعدى هر دو آمده است منظور از آن معناى دوم مى‏‌باشد.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


عَلَّمَهُ الْبَيانَ «4»

به او بيان آموخت.

نکته ها

حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «لا تجعلن ذرب لسانك على من انطقك و بلاغة قولك على من سددك» «1» تندى و تيزى زبانت را براى كسى كه تو را سخن گفتن تعليم داده قرار مده و بلاغت و زيبايى كلامت را به رخ كسى كه گفتار تو را قاعده‌مند و زيبا كرده، مكش.

قدرت بيان و سخن گفتن، هديه الهى به انسان است و قرآن براى شيوه بيان دستوراتى داده است، از جمله:

مستدل و محكم باشد. «قَوْلًا سَدِيداً»* «2»

پسنديده و به اندازه باشد. «قَوْلًا مَعْرُوفاً»* «3»

نرم و مهربانانه باشد. «قَوْلًا لَيِّناً» «4»

شيوا و رسا و واضح باشد. «قَوْلًا بَلِيغاً» «5»

كريمانه و بزرگوارانه باشد. «قَوْلًا كَرِيماً» «6»

زيبا، نيكو و مطلوب باشد. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» «7»

بهترين‌ها گفته شود. «يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» «8»

حتّى مجادلات و گفتگوهاى انتقادى، به بهترين وجه باشد. «جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» «9»

پیام ها

1- علم، برترين كمالى است كه خداوند به انسان عطا كرده است. عَلَّمَ‌ ... عَلَّمَهُ‌ (علم و تعليم قبل و پس از خلقت انسان تكرار شده است)

«1». نهج‌البلاغه، حكمت 411.

«2». نساء، آيه 9.

«3». بقره، آيه 235.

«4». طه، آيه 44.

«5». نساء، 63.

«6». اسراء، 23.

«7». بقره، 83.

«8». اسراء، 53.

«9». نحل، 125.

جلد 9 - صفحه 378

2- زبان و لغت خاص مهم نيست، اصل قدرت بيان مهمّ است. «عَلَّمَهُ الْبَيانَ»

3- زبان، وسيله بيان است، اصل بيان هديه الهى است. «عَلَّمَهُ الْبَيانَ»

4- پدر و مادر، قوّه‌ى سخن گفتن را كه خداوند در نهاد هر نوزادى نهفته است، آشكار مى‌كنند و به فعليّت مى‌رسانند. «عَلَّمَهُ الْبَيانَ»

5- آفرينش انسان در ميان دو تعليم الهى قرار گرفته است. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ‌، خَلَقَ الْإِنْسانَ‌، عَلَّمَهُ الْبَيانَ»

6- قدرت بيان، جلوه‌اى از رحمت الهى است. الرَّحْمنُ‌ ... عَلَّمَهُ الْبَيانَ‌

7- كسانى كه توانايى سخن گفتن به چند زبان را دارند، هنر خود را از خدا بدانند.

«عَلَّمَهُ الْبَيانَ»

8- علمى مورد ستايش است كه بيان شود. عَلَّمَ الْقُرْآنَ‌ ... عَلَّمَهُ الْبَيانَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



عَلَّمَهُ الْبَيانَ «4»

عَلَّمَهُ الْبَيانَ‌: بياموخت او را بيان، يعنى روشن كردن ما فى الضمير خود به گفتار و كتاب. 2- تعليم داد ايشان را بيان حلال و حرام و تميز ميان حق و باطل و خير و شر و آنچه بايد كند و آنچه ترك آن بايد نمود «اوامر و نواهى» تا برايشان حجت باشد. 3- نزد ابن عباس مراد از انسان حضرت آدم عليه السّلام است كه او را خلق فرمود و جميع اسماء را تعليم او فرمود، كه در خبر است حضرت آدم عليه السّلام به هفتصد هزار لغت سخن گفتى، عربيت او از همه فاضلتر بودى‌ «1». از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه بيان اسم اعظم است كه حضرت آدم به تعليم آن همه چيزها را بدانست‌ «2». 4- مراد حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله است، پس معنى آنكه خداى بخشنده بيافريد نور او را و تعليم فرمود او را چنانچه حديث «علمت علم الاولين و الاخرين» «3» دلالت دارد بر آن.

تبصره: آيات را اشاراتى است:

1- اين سوره منحصر است بر تعداد نعم دنيويه و اخرويه، حق سبحانه آن را مصدر فرمود به لفظ «الرحمن» و مقدم داشت آنچه اصل نعم دينيه است و اجل آن انعام او سبحانه باشد به قرآن و تنزيل و تعليم آن، زيرا قرآن مجيد اساس‌

«1» منهج الصادقين، ج 9، ص 116.

«2» مجمع البيان ج 5 ص 197.

«3» به اين معنا: بحار الانوار ج 17 ص 144 روايت 31 (باب علمه صلّى اللّه عليه و آله)

جلد 12 - صفحه 400

دين مبين و اساس شرع مبين باشد و اعظم وحى الهى در رتبه و احسن آن در ابواب دين و ملت و اعز كتب سماوى در اعجاز.

2- تأخير ذكر خلق انسان نمود از تعليم قرآن، تا معلوم شود كه غرض و غايت آفرينش متدين شدن او است به دين حق و احاطه علم نمودن به وسيله وحى و كتب او سبحانه، و اشاره به اينكه گوئيا غرض و غايت كه باعث خلق او است مقدم و سابق باشد بر او.

3- تعليم بيان كه آن منطق فصيح كه مشعر بر ما فى الضمير است، تا اشعار باشد به آنكه امتياز آدمى از ساير حيوانات به بيان است؛ و اشاره بر آنكه افهام غير به بيان به مثابه تلقى وحى است كه مثمر تعرف حق و تعلم احكام شرع مى‌باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الرَّحْمنُ «1» عَلَّمَ الْقُرْآنَ «2» خَلَقَ الْإِنْسانَ «3» عَلَّمَهُ الْبَيانَ «4»

الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ «5» وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ «6» وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ «7» أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ «8» وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ «9»

وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ «10» فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ «11» وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ «12» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «13»

ترجمه‌

خداوند بخشنده‌

تعليم داد قرآن را

آفريد انسان را

آموخت باو بيان را

خورشيد و ماه بحساب معيّنى سير ميكنند

و گياه و درخت سجده مينمايند

و آسمان را برافراشت و قرار داد ميزان عدل را

تا تجاوز ننمائيد در آن ميزان‌

و بر پا داريد سنجيدن را بعدل و كم مكنيد ميزان را

و زمين را گسترانيد براى مردمان‌

در آن است ميوه و درخت خرماى داراى غلافها

و حبوبات داراى برگ خشك و رستنى خوشبوى‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.

تفسير

خداوندى كه بخشش بيمنتهاى او شامل حال دوست و دشمن شده چون در اين سوره مباركه بيان نعم و آلاء خود را فرموده افتتاح نموده است آنرا باين نام نامى خود و آنكه تعليم فرموده قرآن را كه سرمايه سعادت بشر است به پيغمبر خود و خلق فرموده انسان را كه اشرف مخلوقات است و تعليم فرموده باو اخبار از ما في الضمير را به بيان و نطق گويا كه مميّز آن از ساير- حيوانات است و آنكه آفتاب و ماه را بحساب معيّن مقدّرى در مسير خودشان سير داده و ميدهد و از آن فصول چهارگانه و سال شمسى و قمرى و ماههاى هلالى كه ميزان براى حساب ايّام معدود و بدو و ختم آن در افق مشهود است بعمل ميآيد و امور كائنات بآن منظّم ميگردد و فوائد و منافع و خواص و آثار اين دو نيّر در عالم بقدرى است كه كسى از عهده بيان آن بر نميآيد و كلمه حسبان مصدر يا جمع‌

جلد 5 صفحه 111

حساب است و هر چه از زمين برويد خواه بى‌ساق باشد كه آنرا نجم گويند و خواه با ساق كه آنرا شجر خوانند ذاتا و طبعا مطيع و منقاد و خافض و رافع و راكع و ساجد در پيشگاه الهى ميباشد و در اين جمله لطف بيان عجيبى بكار رفته چون نجم معناى معروف آن كه ستاره است مناسب با شمس و قمر است و معناى غير معروف آن كه گياه است مناسب با شجر و تمام روئيدنيها علاوه بر انقياد طبعى كه از امر خدا دارند خفض و رفع و ركوع و سجودى بفرمان باد كه يكى از گماشتگان الهى بر آنها است دارند كه اين محسوس و آن معقول است چنانچه تناسب نجم با شمس و قمر آشكار و با شجر مخفى است و آسمان را رفيع فرمود براى آنكه محلّ ملائكه و منشأ صدور احكام و مقام اولياء عظام و خيمه سبز پرنقش و نگار مرتفعى بر سر بندگان افراشته باشد و ميزان عدل را كه قانون شرع مطهّر است جعل و وضع فرمود و نازل كرد بتوسط جبرئيل بر خاتم انبياء صلى اللّه عليه و آله و سلّم تا مردم تجاوز از انصاف و عدل با يكديگر ننمايند و براى تأكيد اين معنى فرموده و برپا داريد اى بندگان من و اى اولياء امور سنجيدن بعدل را و بهيچ وجه تا ميتوانيد نگذاريد خللى در اركان آن روى دهد و كم و كاست نكنيد از آن ميزان در معامله با احدى و تكرار لفظ ميزان و اكتفا ننمودن بضمير و نهى از زياده اوّلا و نقيصه اخيرا و تصريح به نگاهدارى آن در حدّ اعتدال بين آن دو جمله براى اهتمام بشأن قانون و لزوم رعايت آن در هر حال است علاوه بر آنكه ممكن است گفته شود مراد از ميزان اوّل عدل است كه بآن آسمان و زمين برپا است و مراد از ميزان دوم انصاف است و هر چه بآن چيزى سنجيده شود و مراد از ميزان سوّم ترازو است و زمين را وضع و پهن فرمود براى خلق از جنّ و انس تا در آن سكونت و سير نمايند و خدا را عبادت و اطاعت كنند و در آن انواع و اقسام ميوه تابستانى و زمستانى مناسب با حال و مزاج اهل هر بلدى موجود است و در مدينه طيّبه كه محل نزول اين سوره است و جزيرة العرب كه قرآن بلسان اهالى آن نازل شده درخت خرما بيشتر است و خرما در بدو ظهورش در غلافها و جلدهائى است كه براى حفظ آن و سهولت چيدنش مفيد است و نيز در آن جنس حبوبات كه‌

جلد 5 صفحه 112

مشتمل بر انواع و اصناف بيشمار است از قبيل گندم و جو و برنج و عدس و لوبيا و غيرها كه بر همه حب اطلاق ميشود وجود دارد و هر يك از آنها داراى برگهائى هستند كه براى حفظ آنها نافع است و بعد از خشك شدن مانند كاه بمصارف لازمى ميرسد و نيز در زمين انواع گياههاى مأكول خوشبو است كه بآنها ريحان اطلاق ميشود و بعد از ذكر اين نعم بى‌پايان براى اهل زمين از جن و انس خداوند خطاب بآن دو فرموده ميفرمايد پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكر ميشويد و تكذيب ميكنيد نعمت بودن آن را و وجه تكرار اين آيه شريفه در اين سوره علاوه بر آنچه در سوره سابقه در چند موضع ذكر شد آنستكه بعد از ذكر نعمتهاى متعدّده تقرير آن در اذهان كسانيكه مشمول آن نعمند براى تأكيد در اداء شكرگزارى و اجتناب از كفران لازم و مناسب و اين طرز كلام در بين خطبا و بلغا و شعرا معمول و متعارف است و احتياج بتكلّفى كه مفسّرين براى اختلاف معنوى آلاء در موارد مكرّره فرموده‌اند ندارد و بعد از شنيدن اين آيه مناسب است گفته شود لا بشى‌ء من نعمك ربّنا نكذّب و الحمد للّه رب العالمين و آلاء جمع الى بكسر و فتح بمعناى نعمت است و در بعضى از روايات بمحمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام كه اعظم نعمند تفسير شده.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

الرَّحمن‌ُ «1» عَلَّم‌َ القُرآن‌َ «2» خَلَق‌َ الإِنسان‌َ «3» عَلَّمَه‌ُ البَيان‌َ «4»

گفتند: آيه مستقله‌ ‌است‌ و خبر مبتداء محذوف‌ ‌است‌ ‌که‌ (اللّه‌ ‌هو‌ الرحمن‌) و رحمن‌ ‌از‌ اسامي‌ مختصه‌ بذات‌ مقدّس‌ ‌او‌ ‌است‌ اطلاق‌ ‌بر‌ ‌غير‌ نمي‌شود بخلاف‌ رحيم‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌غير‌ ‌هم‌ اطلاق‌ مي‌شود، زيرا رحمن‌ دلالت‌ ‌بر‌ سعه رحمت‌ مي‌كند ‌که‌ فرو گرفته‌ كل‌ّ شي‌ء ‌را‌، چنانچه‌ مي‌فرمايد: وَ رَحمَتِي‌ وَسِعَت‌ كُل‌َّ شَي‌ءٍ اعراف‌ آيه 155 رَبَّنا وَسِعت‌َ كُل‌َّ شَي‌ءٍ رَحمَةً وَ عِلماً مؤمن‌ آيه 7 و ‌ما ‌در‌ مجلد اول‌ ‌در‌ سوره حمد ‌در‌ تفسير بسمله‌ مفصلا بيان‌ كرده‌ايم‌.

جلد 16 - صفحه 370

قرآن‌ نصوصي‌ دارد ‌که‌ واجب‌ الاتباع‌ ‌است‌ و ظواهري‌ دارد ‌که‌ حجّت‌ ‌است‌ ‌بعد‌ ‌از‌ فحص‌ ‌از‌ مخصّصات‌ و مقيدات‌ و قرائن‌ مجاز و متشابهات‌ ‌که‌ مي‌فرمايد:

وَ أُخَرُ مُتَشابِهات‌ٌ ‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ وَ ما يَعلَم‌ُ تَأوِيلَه‌ُ إِلَّا اللّه‌ُ وَ الرّاسِخُون‌َ فِي‌ العِلم‌ِ آل‌ عمران‌ آيه 5، و بواطني‌ دارد هفت‌ بطن‌ ‌الي‌ هفتاد بطن‌ ‌که‌ علم‌ ‌به‌ جميع‌ بواطن‌ احدي‌ ندارد جز ‌رسول‌ ‌خدا‌ و ائمّه اطهار ‌که‌ مفاد.

عَلَّم‌َ القُرآن‌َ علم‌ ‌به‌ جميع‌ قرآن‌ نص‌، ظاهر، محكم‌، متشابه‌، بواطن‌ قرآن‌ ‌را‌ شامل‌ مي‌شود لذا ‌در‌ اخبار تفسير ‌به‌ امير المؤمنين‌ كردند و ‌اينکه‌ بيان‌ مصداق‌ ‌است‌ و نيز ‌در‌ اخبار داريم‌ مي‌فرمايد

(‌لا‌ يعرف‌ القرآن‌ الا ‌من‌ خوطب‌ ‌به‌).

‌اگر‌ مراد نوع‌ انسان‌ ‌باشد‌ مراد ‌از‌ علمه‌ البيان‌ بيان‌ ‌ما ‌في‌ الضمير ‌است‌ ‌که‌ قوه ناطقه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ گفتند: (الانسان‌ حيوان‌ ناطق‌) ‌که‌ آنچه‌ ‌در‌ دل‌ دارد مي‌تواند ‌به‌ زبان‌ ظاهر كند و ‌اگر‌ مراد انسان‌ كامل‌ ‌باشد‌ ‌که‌ شخص‌ شخيص‌ پيغمبر اكرم‌ ‌است‌ زيرا كفّار و مشركين‌ و اهل‌ ضلالت‌ ‌که‌ بكلي‌ ‌از‌ انسانيت‌ خارج‌ شدند أُولئِك‌َ كَالأَنعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أَضَل‌ُّ اعراف‌ آيه 178 إِن‌ هُم‌ إِلّا كَالأَنعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أَضَل‌ُّ فرقان‌ آيه 46 و اما مؤمنين‌ و ‌لو‌ مقام‌ انسانيت‌ ‌را‌ دست‌ آوردند لكن‌ ‌به‌ ‌هر‌ درجه‌ ‌که‌ باشند باز نقصان‌ دارند فقط انسان‌ كامل‌ معصومين‌ هستند انبياء و ائمه اطهار و اوصياء انبياء و اكمل‌ ‌از‌ كل‌ّ وجود مقدّس‌ ختمي‌ مرتبت‌ ‌است‌ ‌پس‌ مراد ‌از‌ علمه‌ البيان‌ علم‌ ‌ما ‌کان‌ و ‌ما ‌يکون‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ دعاء ندبه‌ مي‌خواني‌

(و علمته‌ علم‌ ‌ما ‌کان‌ و ‌ما ‌يکون‌ ‌الي‌ انقضاء خلقك‌)

و ‌از‌ ‌خود‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌است‌ فرمود:

(‌ما ‌من‌ شي‌ء يقربكم‌ ‌الي‌ الجنة و يبعدكم‌ ‌عن‌ النار الّا فقد امرتكم‌ ‌به‌ و ‌ما ‌من‌ شي‌ء يبعدكم‌ ‌عن‌ الجنة و يقربكم‌ ‌الي‌ النار الا فقد نهيتكم‌ عنه‌).

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 4)- این آیه به یکی از مهمترین نعمتها بعد از نعمت آفرینش انسان، اشاره کرده، می‌افزاید: «به او بیان را آموخت» (عَلَّمَهُ الْبَیانَ).

«بیان» از نظر مفهوم لغت معنی گسترده‌ای دارد، و به هر چیزی گفته می‌شود که مبین و آشکار کننده چیزی باشد، بنابر این نه فقط نطق و سخن را شامل می‌شود که حتی کتابت و خط و انواع استدلالات عقلی و منطقی که مبین مسائل مختلف و پیچیده است همه در مفهوم بیان جمع است، هر چند شاخص این مجموعه همان «سخن گفتن» است.

اگر نقش «بیان» را در تکامل و پیشرفت زندگی انسانها، و پیدایش و ترقی تمدنها در نظر بگیریم یقین خواهیم کرد که اگر این نعمت بزرگ نبود انسان هرگز نمی‌توانست تجربیات و علوم خود را به سادگی از نسلی به نسل دیگر منتقل سازد، و باعث پیشرفت علم و دانش و تمدن و دین و اخلاق گردد، و اگر یک روز این نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود جامعه انسانی بسرعت راه قهقرا را پیش خواهد گرفت، و هر گاه بیان را به معنی وسیع آن که شامل خط و کتابت و حتی انواع هنرها می‌شود تفسیر کنیم نقش فوق العاده مهم آن در زندگی انسانها روشنتر می‌گردد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص470

منابع