آیه 9 سوره نوح

از دانشنامه‌ی اسلامی

ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا

[71–9] (مشاهده آیه در سوره)


<<8 آیه 9 سوره نوح 10>>
سوره :سوره نوح (71)
جزء :29
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و آن گاه آشکار و علنی خواندم و در خلوت و پنهانی خواندم (به هیچ وجه اثری نکرد).

سپس آشکار و پنهان آنان را خواندم.

باز من به آنان اعلام نمودم و در خلوت [و] پوشيده نيز به ايشان گفتم.

باز به آشكار گفتم و در نهان گفتم.

سپس آشکارا و نهان (حقیقت توحید و ایمان را) برای آنان بیان داشتم!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

and again appealed to them publicly and confided with them privately,

Then surely I spoke to them in public and I spoke to them in secret:

And lo! I have made public proclamation unto them, and I have appealed to them in private.

"Further I have spoken to them in public and secretly in private,

معانی کلمات آیه

  • اسرار: پنهان كردن و اخفاء، از ماده «سر» مى‏‌باشد.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَ نَهاراً «5» فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً «6» وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً «7» ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً «8» ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً «9»

(نوح) گفت: پروردگارا همانا من قوم خود را شب و روز دعوت كردم. ولى دعوت من جز بر فرار آنان نيفزود. و البتّه هرگاه كه آنان را دعوت كردم تا (ايمان آورند و) تو آنان را بيامرزى، انگشتانشان را در گوشهايشان نهادند و لباسهايشان را بر سر كشيدند و (بر طغيان خود) اصرار كردند و سخت تكبر ورزيدند. آنگاه من آنان را با صداى بلند دعوت كردم. سپس گاهى به طور آشكار و گاهى در نهان (با آنان سخن) گفتم.

نکته ها

برخورد قوم نوح با آن حضرت به گونه‌اى بود كه گاه دست فرزندان خود را مى‌گرفتند و نزد حضرت نوح مى‌آوردند و مى‌گفتند: همان گونه كه پدران ما به ما سفارش كردند ما نيز به شما مى‌گوييم كه حرف اين مرد را گوش ندهيد.

ان كفّار زمان حضرت نوح و كفّار زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، شباهت‌هايى است، از جمله:

1. فرار از حق‌

فرار قوم نوح: «فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً» «1»

فرار قوم پيامبر: «إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِراراً»

«1». احزاب، 13.

جلد 10 - صفحه 232

2. دعوت براى مغفرت‌

حضرت نوح: «دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ»

پيامبر اسلام: «تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ» «1»

3. تكبر و استكبار

كفّار زمان نوح: «وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً»

كفّار زمان پيامبر: «ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ» «2»

4. گوش ندادن به وحى‌

كفّار زمان نوح انگشت در گوش مى‌نهادند تا نشنوند. «جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ»

كفّار زمان پيامبر نيز مى‌گفتند به قرآن گوش ندهيد و هنگام تلاوت پيامبر جنجال كنيد تا شايد پيروز شويد. «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ» «3»

پیام ها

1- خداوند به تمام احوال انسان آگاه است، امّا مناجات لازم است. رَبِّ إِنِّي‌ ...

2- ناله به درگاه حق، شيوه انبياست. «رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي»

3- ارشاد و تبليغ مردم بايد مستمر باشد. «لَيْلًا وَ نَهاراً»

4- اگر زمينه پذيرش نباشد، دعوت شبانه روزى پيامبر هم اثرى ندارد. «لَيْلًا وَ نَهاراً فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً»

5- مردم آزادند و مى‌توانند در برابر اصرار انبيا، اصرار بر خلاف كنند. «فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلَّا فِراراً»

6- دعوت نوح هميشه با واكنش منفى روبرو بود. كُلَّما دَعَوْتُهُمْ‌ ... جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ‌

7- لجاجت به مرحله‌اى مى‌رسد كه لجوج نه گوش مى‌دهد: «جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ»، نه نگاه مى‌كند، «وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ»، نه از كار خود دست برمى‌دارد «وَ أَصَرُّوا» و نه كوتاه مى‌آيد. «وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً»

«1». منافقون، 5.

«2». مدثر، 23.

«3». فصّلت، 26.

جلد 10 - صفحه 233

8- در تبليغ بايد شرايط زمان و مكان و حالات افراد را در نظر گرفت. گاهى بايد سرّى باشد و خصوصى، گاهى علنى و عمومى. لَيْلًا وَ نَهاراً ... دَعَوْتُهُمْ جِهاراً ...

أَعْلَنْتُ لَهُمْ‌ ... أَسْرَرْتُ لَهُمْ‌

9- انبيا در رسالت خود كوتاهى نكردند. دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَ نَهاراً ... دَعَوْتُهُمْ جِهاراً ...

أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً «9»

ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ‌: پس بدرستى كه من آشكارا نمودم دعوت را براى ايشان در جميع مجالس و محافل، وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً: و به راز نيز گفتم مر ايشان را راز گفتى، يعنى در پنهانى نيز دعوت ايشان كردم.

بيان: حضرت نوح عليه السّلام در ترتيب اين كلمات، ملاحظه ترتيب امر به معروف و نهى از منكر فرمود. چه ابتدا به اهون كرده، بعد ترقى به اشد فى الاشد، زيرا به طريق سرّ ابتدا به مناصحه كرده، و چون قبول نكردند، به آشكار تنبيه نمود. و چون اين نيز مؤثر نشده، به جمع بين اسرار و اعلان، تثليث كرده؛ و جهار، اغلظ از اسرار؛ و جمع بين الامرين، اغلظ از افراد هر يك باشد.

مروى است بلند گفتن او به اين طريق بود كه به در خانه‌هاى آنها آواز

«1»- منهج الصادقين، جلد 10، صفحه 18؛ از قتاده.

جلد 13 - صفحه 328

دادى كه بگوئيد: لا اله الا اللّه تا رستگار شويد. و آشكارا گفتن او به اين وجه بود كه هرجا بدانستى محلى هست، آنجا آمده به آواز بلند گفتى: اى مردمان بگوئيد لا اله الا اللّه تا رستگار شويد اما پنهان گفتن او، چون يكى را بديدى، او را نزد خود طلبيدى و نزديك گوش او گفتى: بگو لا اله الا اللّه. چون به هيچ نوع سخن او را قبول نكردند، حق سبحانه چهل سال يا هفتاد سال باران از ايشان باز گرفت و زنان را عقيم ساخت، باز متنبه نشدند. حضرت روى نياز به درگاه بى‌نياز آورد و گفت: اى پروردگار من، به هر وجه توانستم طريق دعوت وا نگذاشتم و جميع قواعد لطف با ايشان مرعى داشتم، در محافل و خلوت و به سرّ و علانيه ايشان را به حق خواندم، هيچ فايده نداد و به قهر تو كه چهل سال يا هفتاد سال باران قطع و زنان را عقيم ساختى، رجوع ننمودند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «1» قالَ يا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ «2» أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِيعُونِ «3» يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «4»

قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلاً وَ نَهاراً «5» فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائِي إِلاَّ فِراراً «6» وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً «7» ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً «8» ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً «9»

فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً «10» يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً «11» وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً «12» ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً «13» وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً «14»

ترجمه‌

همانا ما فرستاديم نوح را بسوى قومش كه بيم ده قوم خود را پيش از آنكه بيايد آنها را عذابى دردناك‌

گفت اى قوم من همانا من براى شما بيم دهنده‌اى هستم آشكارا

كه بندگى كنيد خدا را و بترسيد از او و اطاعت كنيد مرا

مى‌آمرزد براى شما گناهانتان را و تأخير مى‌اندازد هلاك شما را تا مدّت نامبرده شده همانا مدّت نامبرده خدا وقتى كه آمد تأخير افكنده نميشود اگر باشيد كه بدانيد

گفت پروردگارا همانا من خواندم قوم خود را شب و روز

پس نيفزود آنانرا خواندن من مگر گريختن‌

و همانا من هرگاه خواندم آنها را تا بيامرزيشان قرار دادند انگشتان خود را در گوشهاشان و بسر كشيدند جامه‌هاشان را و پا فشارى كردند و سركشى نمودند سركشى نمودنى‌

پس همانا من خواندم آنها را به آواز بلند

پس همانا من دعوت را آشكار نمودم براى آنها و پنهان نمودم‌

جلد 5 صفحه 278

براى آنان پنهان نمودنى‌

پس گفتم آمرزش بطلبيد از پروردگارتان همانا او است بسيار آمرزنده‌

ميفرستد بر شما باران پى در پى‌

و مدد ميكند شما را بمالها و پسران و پديد ميآورد براى شما باغها و پديد ميآورد براى شما نهرها

چيست براى شما كه نميترسيد مر خدا را از جهت عظمت‌

با آنكه بتحقيق آفريد شما را بطورهاى مختلف با يكديگر.

تفسير

خداوند متعال حضرت نوح را كه اوّل انبياء اولوا العزم است برسالت نزد قوم خود فرستاد تا آنها را بترساند از عذاب خدا در صورت مخالفت از اوامر او قبل از آنكه نازل شود بر آنها و او مأموريّت خود را انجام داد و با كمال ملاطفت بآنها فرمود اى قوم و قبيله من همانا من از جانب خداوند مأمورم كه شما را بترسانم با بيّنه و برهان از عذاب خدا كه بر شما نازل خواهد شد در صورتى كه دست از پرستش بت و ساير اعمال قبيحه خود بر نداريد پس بايد عبادت كنيد خداى يگانه را و از او بترسيد و اطاعت كنيد مرا در آنچه از جانب او براى شما از احكام بيان مينمايم تا خداوند گناهان گذشته شما را بيامرزد و گفته‌اند كلمه من براى تبعيض است تا شامل نشود گناهان آينده آنها را و موجب غرور آنها و جرئت بر معصيت نگردد و ظاهرا من زائده باشد براى تقويت عامل چون لكم فاصله شده و اگر كلمه من هم نبود كلام دلالت بر مغفرت گناهان آينده نداشت و نيز تأخير بيندازد هلاك شما را به اجلهاى معلّقه بر معاصى و بعذاب دنيوى تا برسد اجل حتمى شما كه قابل تأخير نيست چون اين قسم اجل مقدّر الهى وقتى برسد مهلت نميدهد و تأخير نمى‌افتد و اگر شما دانا بوديد ميدانستيد كه اجل معلّق بتوبه و اعمال صالحه دفع ميگردد و اجل حتمى چاره‌اى ندارد و چون آنها نصايح مشفقانه آنحضرت را بسمع قبول تلقّى ننمودند عرضه داشت پروردگارا من آنها را شبانه روز دعوت نمودم ولى مع الاسف نيفزود دعوت من بر سلوك آنها مگر تنفّر و فرار از اطاعت و قبول را و هر چه من خواندم آنها را بسوى تو كه ايمان بياورند و بسبب آن تو از معاصى آنان بگذرى انگشتها در گوشها نهادند و جامه‌ها بر سر كشيدند كه مرا نه بينند و صداى مرا نشنوند و باقى ماندند بر كفر و ضلالت و سركشى‌

جلد 5 صفحه 279

كردند و عازم شدند بر معصيت ولى باز من بوظيفه خود عمل نمودم و با صوت بلند آنها را خواندم و هر قسم ممكن بود از علنى و سرّى در ارشاد و نصيحت آنها كوتاهى نكردم باين بيانات كه بيائيد توبه كنيد خدا آمرزنده و مهربان است مزارع و باغهاى شما كه خشك شده و از دست رفته بواسطه نيامدن باران و زنان شما كه نازا شده‌اند چنانچه در سوره هود گذشت از رحمت الهى و باران فراوان پى در پى آباد خواهد شد و نهرهاى شما جارى خواهد گرديد مانند آنكه خداوند تازه آنها را بشما عنايت فرموده و اموال شما بفضل الهى زياد ميشود و زنان شما اولاد آور ميگردند و پسرانى كه كمك شما باشند خداوند بشما كرم ميفرمايد چه ميشود شما را كه از عظمت خدا نميترسيد چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در ذيل اين آيه نقل نموده و اهل لغت تصريح نموده‌اند كه رجاء در اينجا بمعناى خوف است و اگر اين تصريحات نبود رجاء بمعناى اعتقاد انسب بود و وقار بمعناى ثبات يعنى چرا معتقد به ثبات خدا نسبت بمواعيدش نيستيد و بعضى هم گفته‌اند و اطوار در روايت قمّى ره باختلاف اهواء و ارادات و مشيّات تفسير شده و بعضى آنرا بأطوار خلقت از خاك و نطفه و علقه و مضغه و عظام و لحوم و خلق آخر كه دلالت بر عظمت قدرت حق دارد تفسير نموده‌اند و ظاهرا اعمّ از اينها و احوال مختلفه و عوارض طاريه تا آخر عمر باشد و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ثُم‌َّ إِنِّي‌ أَعلَنت‌ُ لَهُم‌ وَ أَسرَرت‌ُ لَهُم‌ إِسراراً «9»

‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ دعوت‌ چهاري‌ ‌هم‌ علنا ‌آنها‌ ‌را‌ دعوت‌ كردم‌ و ‌هم‌ سرا دوستانه‌ ‌با‌ يك‌ يك‌ ‌آنها‌ نصيحت‌ و ارشاد ميكردم‌ و موعظه‌ و دلالت‌ مينمودم‌ آنهم‌ نه‌ يك‌ مرتبه‌ ‌ يا ‌ ‌بر‌ بعضي‌ دون‌ بعضي‌ بلكه‌ يك‌ يك‌ ‌آنها‌.

ثُم‌َّ إِنِّي‌ أَعلَنت‌ُ لَهُم‌ اعلان‌ ‌در‌ ميان‌ جامعه‌ ‌که‌ همه‌ مجتمع‌ باشند و حاضرين‌ بغائبين‌ برسانند ‌که‌ تمامي‌ مطلع‌ شوند.

وَ أَسرَرت‌ُ لَهُم‌ إِسراراً ‌که‌ بفرد فرد ‌آنها‌ ‌هم‌ گفتم‌ آنهم‌ نه‌ يك‌ مرتبه‌ بلكه‌ مكرر ‌در‌ مكرر.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 9)- به این نیز قناعت نکردم «آشکارا و نهان (حقیقت توحید و ایمان را) برای آنان بیان داشتم» (ثم انی اعلنت لهم و اسررت لهم اسرارا).

ج5، ص289

این حوصله عجیب، و آن دلسوزی عجیبتر، و پشتکار و استقامت بی‌نظیر سرمایه او در راه دعوت به آئین حق بود.

و شگفت‌انگیزتر این که در طول نهصد و پنجاه سال دعوتش تنها حدود هشتاد نفر به او ایمان آوردند یعنی، برای هدایت هر یک نفر بطور متوسط حدود دوازده سال تبلیغ کرد!

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص357

منابع