الإمام الصادق و المذاهب الأربعة (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی
الإمام الصادق و المذاهب الأربعة

الإمام الصادق و المذاهب الأربعة مع الإضافات و تحقيقات جديدة اثر اسد حيدر، پژوهشى است پيرامون امام صادق(ع) و مذاهب چهارگانه اهل سنت و مقايسه آن‌ها با مكتب تشيع، كه به زبان عربى نوشته شده است.

نويسنده، كتاب را به انگيزه بحث و تحقيق در باب مذاهب اسلامى و چگونگى تكوين آن‌ها و نيز در مذهب اهل بيت(ع) و جايگاه آن در شريعت و قانون‌گذارى اسلامى، به نگارش درآورده است.

ساختار

سه مقدمه از نويسنده و يك مقدمه از دكتر حامد حنفى داود، آغازگر كتاب مى‌باشد.

اصل كتاب توسط انتشارات «مكتبة الصدر» تهران، در سه جلد تنظيم شده است، اما پس از مدتى، همراه با اضافات و تحقيقاتى از طرف «دار التعارف المطبوعات» بيروت، در هشت جلد، عرضه شده و مقاله حاضر، با محوريت همين چاپ، سامان يافته است.

با اينكه به اقتضاى عنوان كتاب، نويسنده مى‌بايست در محدوده فقه جعفرى و ارتباط آن با مذاهب چهارگانه اهل سنت (حنفى، مالكى، شافعى و حنبلى) سخن بگويد و يا مذهب جعفرى را با ديگر مذاهب مقايسه كند، اما چنين نيست؛ نويسنده عملاً از حوزه عنوان تحقيق خود بسيار فراتر رفته و در عرصه‌هايى گام برداشته كه گاه هيچ ارتباط مستقيمى با موضوع كتاب ندارد. گويا موضوع اصلى براى نويسنده «شيعه» بوده و لذا در هر مناسبتى، عرصه سخن را چنان فراخ گرفته كه بتواند از مواضع شيعه در زمينه‌هاى مختلف اعتقادى، كلامى، سياسى، اخلاقى، علمى و فقهى دفاع كند و هر ابهامى را بزدايد؛ هر چند كه ارتباطى با امام صادق(ع) و مذاهب چهارگانه نداشته باشد. البته اين شيوه كتاب را از انسجام لازم و اختصار مفيد تهى ساخته، اما در عين حال، اطلاعات بسيار ارزشمندى را در حوزه‌هاى مختلف معارف اسلامى و تاريخ اسلام در اختيار خوانندگانى كه آگاهى‌هاى وسيع و عميق و تخصصى با معارف دينى و تاريخ سياسى اسلام و اختلاف و جنگ عقايد ندارند، مى‌گذارد.

اين اثر به دليل تنوع و تاريخى و تحليلى بودن آن، براى تمامى كسانى كه به اين نوع مسائل علاقه‌مندند و در فرهنگ و معارف دينى تحقيق مى‌كنند قابل استفاده است.

گزارش محتوا

در مقدمات نويسنده، به انگيزه نگارش و برخى ويژگى‌هاى كتاب، اشاره شده است.

در مقدمه حامد حنفى داود، ضمن بيان اهميت و ارزش كتاب، به برخى از خصوصيات و ويژگى‌هاى آن اشاره گرديده است كه از جمله آنها، گستره و آفاق پردامنه كتاب و توجه به اكثر جوانب شخصيت امام صادق(ع) است.

اين كتاب، در واقع دائرة المعارف كوچكى است در تاريخ، فقه، حديث و سياست اسلامى و به‌طور خاص شيعى. نويسنده محقق و متتبع آن، كوشيده است به مثابه يك پژوهشگر شيعى، به نقد و بررسى و تحليل تاريخى موضوع مورد نظر خود بنشيند و از عقايد و آراء شيعى در برابر خرده‌گيرى‌ها و انتقادهاى وارده بر اين طايفه، عالمانه دفاع كند.

كتاب داراى امتيازات متعددى است كه بر اهميت و اعتبار آن مى‌افزايد. مهمترين امتيازى كه پيش از هر چيز در خور توجه است، تحقيق و تتبع وسيع نويسنده در گذشته‌هاى دور است؛ در روزگارى كه علوم و معارف دينى رواج وافر داشت و فرهنگ اسلامى گسترده و متنوع بود، عالمان و محققان معمولاً بدون تحقيق و تفحص كافى دست به قلم نمى‌بردند و بدون سند و دليل سخن نمى‌گفتند.

وسعت تحقيق و بهره‌جويى از منابع مختلف و كهن، به‌خصوص از منابع اهل سنت، براى مدلل كردن نظريات شيعى و مدعاهاى نويسنده در كتاب حاضر، چندان است كه مى‌توان آن را با «الغدير» علامه امينى در موضوع خود، مقايسه كرد. تقريباً هيچ مطلبى نيست كه نويسنده بدون ارائه حداقل يك سند نگاشته باشد، هر چند كه گاه متأسفانه مآخذ را ذكر نكرده است.

امتياز ديگر كتاب، بررسى و تحقيق عالمانه و منصفانه نويسنده است كه در حد قابل قبولى صورت گرفته است. با اينكه نويسنده يك عالم شيعى است و در تشيع نيز كاملاً راسخ و استوار است، در عين حال، كوشيده است كه در دفاع از تشيع و يا در نقد و رد عقايد و آراى ديگر مذاهب فقهى و يا كلامى اسلامى، جانب اعتدال و انصاف علمى را نگه دارد و تلاش كرده است كه سخنى بى‌دليل نگويد و ادعايى سست و بى‌سند مطرح نكند. احتمالاً همين انگيزه و دغدغه نويسنده سبب شده است كه در هركجا، و لو به عنوان يك جمله معترضه و كاملاً حاشيه‌اى، نكته‌اى و مطلبى طرح مى‌كند، توضيح و استدلالى نيز براى آن نكته در پى مى‌آورد و اين در حالى است كه نويسنده در نظر دارد كه در جاى خود به تفصيل به آن مطلب بپردازد؛ هر چند كه اين شيوه خود بر اطناب و بى‌نظمى كتاب افزوده است.

ويژگى ممتاز ديگر نويسنده در اين كتاب، ديد سياسى و تحليلى اوست و اين خصوصيت كتاب را خواندنى‌تر و روشنگرتر كرده است. اين سخن به اين معناست كه نويسنده صرفاً به ادعاها و يا نقل خشك حوادث تاريخى بسنده نكرده، بلكه كوشيده است در وراى رويدادهاى اجتماعى و سياسى و حتى حوادث علمى و فقهى و اعتقادى محض، انگيزه‌هاى سياسى قدرتمندان و خداوندان زمين و زمان را نيز كشف كند و به نمايش بگذارد. وى در اين هدف به خوبى از عهده بر آمده و به استناد واقعيت‌هاى تاريخى، نشان داده است كه چگونه پس از پيامبر(ص)، اسلام بر اساس خلافت ساخته و پرداخته شد، نه خلافت بر اساس اسلام؛ و چگونه فرقه‌هاى كلامى و فقهى و سياسى به دست سياست‌بازان حرفه‌اى و دنيا طلب پديد آمدند و يا دست كم پرورده و تثبيت شدند و يا چگونه برخى از اين فرقه‌هاى ضد حكومتى مورد بى‌مهرى قرار گرفته و از صحنه تاريخ محو شدند. نويسنده بسيار روشن نشان داده است كه «وقتى زور جام سبز تقوا به تن كند» و دين ابزار دست قدرت و جاه‌طلبى قرار گيرد، چه فاجعه عظيمى روى مى‌دهد، شرايطى پديد مى‌آيد كه دين به جاى اينكه عامل «آگاهى» و «آزادى» آدميان باشد و كرامت انسان را به او بازگرداند و عدالت اجتماعى را تأمين كند، خود زنجيرى مى‌شود بر دست و پاى آدمى. محقق آگاه زندگى امام صادق(ع) را به نمايش مى‌گذارد و با تبيين همه جانبه شخصيت او نشان مى‌دهد كه امام(ع)، صرف‌نظر از اعتقاد خاص شيعى نسبت به آن بزرگوار، در زمان خود آگاهترين و عاليترين عالمان امت و از نظر صلاحيت‌هاى فكرى، اخلاقى، علمى و سياسى براى رهبرى امت، مناسب‌ترين و لا يق‌ترين فرد بوده است، اما به دلايلى وى از پذيرفتن رهبرى سياسى و زعامت جامعه تن مى‌زند و به رهبرى فكرى و معنوى بسنده مى‌كند؛ در عين حال، منصور دوانيقى صرفا به خاطر اينكه خطر بالقوه امام تبديل به خطر بالفعل نگردد و شخصيت عظيم او روزى پرچمدار رهايى و محور مخالفان نشود، آن همه سختى‌ها را بر امام روا مى‌دارد و سرانجام وى را به شهادت مى‌رساند. بر اساس اين تحليل مستند تاريخى، انگيزه مخالفت خلفاى اموى، به ويژه منصور با امام صادق(ع)، چيزى جز جاه‌طلبى و قدرت‌پرستى نبوده و تمامى كوشش اين بوده است كه قدرت غاصبانه و ظالمانه آنان، پايدار بماند و لذا براى تحقق اين هدف، از هيچ جنايتى فروگذار نكردند.

در اين كتاب، افزون بر زندگى و سرنوشت امام صادق(ع)، كه در آن بازى سياست به روشنى نشان داده شده است، سرنوشت مذاهب فقهى نيز به خوبى باز و تشريح و نشان داده شده كه چرا و چگونه اين مذاهب به وجود آمده، رشد كرده و به پيروزى رسيده‌اند، و سرانجام چرا و به چه دليل برخى از اين مذاهب استمرار يافته و طرفدارانى وسيع پيدا كردند و برخى نيز به طور كلى محو شده و امروز نامى از آنان در ميان نيست. در اين مورد، نقشى كه دست سياست بازى كرد، به طور مستند نشان داده شده است. به هر حال نگرش سياسى و تحليلى نويسنده بسيار روشنگر و براى روشنفكران و جوانان مسلمان بسيار آموزنده و سودمند خواهد بود.

از اين ويژگى‌هاى كلى كه بگذريم، مهمترين برجستگى كتاب براى خوانندگان ايرانى كه غالبا شيعه‌اند، محورى بودن آن حول مذهب و تاريخ شيعى است. چنانكه پيش از اين اشاره رفت، نويسنده به بهانه بررسى زندگى امام صادق(ع)، به بسيارى از عقايد و شعائر شيعى و به ويژه تاريخ تلخ و دردناك شيعيان پرداخته و كوشيده است گوشه‌هايى از حقايق را بازگويد و ابهامات را روشن سازد و پاسخ خرده‌گيران و منتقدان گذشته و حال شيعه را بدهد. در عين حال، گفتنى است كه نويسنده بدون اينكه به عقايد و مذاهب ديگر توهينى روا دارد، با كمال ادب كوشيده است از مذهب ويژه و آيين سياسى و تاريخى خود دفاع كند.

از خصوصيات ديگر كتاب، بررسى تفصيلى زندگى امام صادق(ع) و تبيين ابعاد متنوع شخصيت و زندگى پرفراز و نشيب آن بزرگ و بخصوص انجام يك مقايسه تقريبا دقيق و علمى بين «مذهب جعفرى» و ديگر مذاهب بزرگ و متداول اسلامى است.

كتاب از شمول و عمومیت و تنوعى برخوردار است كه آن را به صورت يك دائرةالمعارف كوچك فقه و حديث و رجال و تاريخ سه قرن اول اسلام و به ويژه دائرةالمعارف جعفرى درآورده است. به همين دليل، اين كتاب براى عموم مسلمانان مفيد و خواندنى و حاوى مطالب تازه و هدايتگر است. پيروان مذاهب چهارگانه اهل سنت نيز در اين كتاب نكات نو و قابل استفاده بسيار خواهند يافت كه بر عمق آگاهى‌هايشان از مذهب خويش خواهد افزود.

با اين همه، كتاب داراى برخى كاستى‌ها و نواقص مى‌باشد. صرف‌نظر از محتواى كتاب، مهم‌ترين اشكالى كه از نظر شكل تدوين كتاب به چشم مى‌خورد، عدم انسجام آن است. البته كتاب نظم و قالب خاص خود را دارد و نويسنده بر اساس قالب انتخابى خود تحقيق خود را به پيش مى‌برد، اما اين قالب و سازمان به‌گونه‌اى است كه نويسنده به‌طور اجتناب‌ناپذيرى به تكرار و بازگويى برخى از مطالب و موضوعات دچار مى‌شود. نويسنده روشى را انتخاب نكرده كه تمامى مطالب و گفتنى‌هايش را در يك موضوع و در يك‌جا عرضه كند، بلكه وى موضوعى واحد را در جاهاى مختلف و به مناسبت‌هاى گوناگون مطرح كرده و در هركجا كم و زياد به آن پرداخته و سرانجام وعده داده كه بعداً به تفصيل به آن‌ها خواهد پرداخت؛ مثلاً ايشان مى‌توانست زندگى و شخصيت فردى و اجتماعى و علمى و سياسى امام صادق(ع) را در طى يك تقسيم‌بندى مطرح كند و حول محور آن تقسيم‌بندى و عناوين مناسب، مطالب لازم را بياورد و از تكرار جلوگيرى كند و حال آن‌كه ايشان در هر جلد و حتى در يك جلد چند بار، به زندگى امام پرداخته و لاجرم برخى مطالب را عيناً تكرار كرده است و يا در مورد مذاهب ديگر، همين بى‌نظمى وجود دارد. فى‌المثل برخى از مطالب مربوط به زندگى امامان مذاهب نيز، چند بار (گاه كوتاه و گاه مفصل) بازگو شده است.

اسامى و گاه زندگى راويان حديث نيز تكرار شده است. گاه عين عبارت منقول از منابع آورده شده است. اگر چنين روشى به‌كار گرفته نمى‌شد، قطعاً تا حدودى از حجم كتاب كاسته مى‌شد و ذهن خواننده نيز دچار آشفتگى نمى‌گشت و مطالب ارزشمند كتاب هماهنگ‌تر و طبقه‌بندى‌شده‌تر به اذهان مخاطبان انتقال مى‌يافت.

وضعيت كتاب

فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد آمده است.

در پاورقى‌ها كه بسيار مفصل بوده و بر حجم كتاب افزوده است، علاوه بر ذكر منابع.و توضيح برخى از مطالب متن.به ارائه شرح حال مختصرى از برخى اعلام مذكور در متن.پرداخته شده است.


پانويس

  1. ر.ك: مقدمه نويسنده، ج1، ص9
  2. حيدر، اسد، ج1، ص18
  3. مقدمه نويسنده، ج1، ص9- 14
  4. مقدمه حامد داود، ج1، ص15-20
  5. حيدر، اسد، ج1، ص18
  6. همان، ص19
  7. همان، ص19- 20
  8. ر.ك: همان
  9. همان، ص21- 22
  10. همان، ص22
  11. همان
  12. همان
  13. همان، ص23
  14. ر.ك: همان، ص25
  15. همان، ص25- 26
  16. ر.ك: پاورقى، ج1، ص28
  17. ر.ك: همان33
  18. ر.ك: همان، ص27


منابع مقاله

  1. مقدمه و متن كتاب.
  2. حيدر، اسد، «امام صادق و مذاهب چهارگانه»، ترجمه حسن يوسفى اشكورى، شركت سهامى انتشار، چاپ اول، 1369.


منبع

ویکی نور