میاندار
كسى كه به لحاظ سن و سابقه و مهارت، در مجلس و محفل محور قرار گيرد. صدرنشين مىشود و به اداره جلسه و هدايت يك گروه براى انجام كارى مىپردازد، مثل مياندار در زورخانه براى ورزش باستانى يا مياندارى در دستههاى زنجيرزنى و مجالس سينه زنى، «آن كه در ميان صف سينه زنان يا زنجيرزنان قرار مىگيرد و مباشر و مسئول هماهنگى و يكنواختى و نظم كار آنهاست».
پانویس
- ↑ لغت نامه، دهخدا.
منابع
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
قبل از واقعه | |||
شرح واقعه |
| ||
پس از واقعه | |||
بازتاب واقعه | |||
وابسته ها |