ابوالمظفر برکیارقبَرْکیارُق، ابوالمظفر (حک ۴۸۵- ربیعالاخر ۴۹۸ق/۱۰۹۲- دسامبر ۱۱۰۴م)، سلطان سلجوقی و فرزند ملکشاه بود. فهرست مندرجات۲ - تاریخ ولادت ۳ - القاب ۴ - جنگهای خانگی ۴.۱ - منشأ اختلافات ۴.۲ - توطئه ترکان خاتون ۴.۳ - به سلطنت رسیدن برکیارق ۴.۴ - شورشها برضد برکیارق ۴.۵ - تجزیه امپراتوری سلجوقی ۴.۶ - درگذشت برکیارق و جانشین وی ۴.۷ - وزرای برکیارق ۵ - اوصاف برکیارق ۶ - فهرست منابع ۷ - پانویس ۸ - منبع ۱ - معنای برکیارقکلمه برکیارق که به شکلهای برکیاروق و برکیارغ نیز آمده است. [۳]
سبط بن جوزی، یوسف، مرآه الزمان، ج۸، ص۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
[۴]
سبط بن جوزی، یوسف، مرآه الزمان، ج۸، ص۱۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
[۵]
جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۲۰۷، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
نامی ترکی، و مرکب از دو جزء «بِرْک» و «یاروق/ یاروغ»، به معنی «فروغ نافذ»، یا «درخشش نیرومند» است. [۶]
استرابادی، محمد مهدی، سنگلاخ، ج۱، ص۲۵۶، به کوشش روشن خیاوی، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۷]
بخاری، سلیمان، لغت چغتای و ترکی عثمانی، ج۱، ص۷۴، استانبول، ۱۲۹۸ق.
[۸]
بخاری، سلیمان، لغت چغتای و ترکی عثمانی، ج۱، ص۲۹۲، استانبول، ۱۲۹۸ق.
[۹]
Clauson، G، ج۱، ص۹۶۲، An Etymdogical Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish، Oxford، ۱۹۷۲.
[۱۰]
Clauson، G، ج۱، ص۳۶۱-۳۶۲.، An Etymdogical Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish، Oxford، ۱۹۷۲.
۲ - تاریخ ولادتبیشتر مآخذ موجود، تولد برکیارق را در ۴۷۴ق/۱۰۸۱م در اصفهان دانستهاند، [۱۱]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۹، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۱۲]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۳۸، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
اما در این صورت، او در زمان مرگ پدرش ملکشاه (۴۸۵ق)، ۱۱سال داشته است؛ در حالی که بیشتر منابع او را در زمان مرگ ملکشاه ۱۳ ساله دانستهاند. [۱۴]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۵، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۱۵]
راوندی، محمد،راحه الصدور، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
ابن اثیر تولد او را در ۴۷۱ق آورده، و بنداری سن او را در آغاز حکومتش، ۱۲ سال گفته است. [۱۷]
بنداری اصفهانی، فتح، زبده النصره، ج۱، ص ۹۰، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
مادرش زبیده خاتون، دختر عموی ملکشاه و دختر امیر یاقوتی بود. [۱۸]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۳۴، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
۳ - القابالقاب برکیارق را رکنالدین، رکن الدنیا و الدین، برهان امیرالمؤمنین، یمین امیرالمؤمنین، شهاب الدوله، مجدالملک و قسیم امیرالمؤمنین آوردهاند. [۲۰]
معزی، محمد، دیوان، ج۱، ص۱۱۸، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۲۱]
معزی، محمد، دیوان، ج۱، ص۱۶۹، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۲۲]
محمد تقی بهار، مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۴۲۹، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۲۳]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۸۵، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۲۴]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۳۸، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۲۵]
بنداری اصفهانی، فتح، زبده النصره، ج۱، ص۸۲، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
[۲۶]
علی حسینی، اخبار الدوله السلجوقیه، ج۱، ص۷۵، به کوشش محمد اقبال، لاهور، ۱۹۳۳م.
[۲۷]
حسینی یزدی، محمد، العراضه فی الحکایه السلجوقیه، ج۱، ص۷۱، به کوشش کارل زوسهایم، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م.
۴ - جنگهای خانگیبرکیارق از آغاز سلطنت گرفتار رقابتها و نزاعهای ممتد بر سر جانشینی، و نیز جنگهای خانگی در خاندان سلجوقی شد که تا درگذشت او ادامه داشت. [۲۹]
Bosworth، CE، ج۱، ص۱۰۲.، X The Political and Dynastic History of the Iranian World n، The Cambridge History of Iran، vol V، ed J A Boyle، Cambridge، ۱۹۶۸.
۴.۱ - منشأ اختلافاتمنشأ این اختلافات، فقدان قانون مشخصی برای جانشینی بود، زیرا ولیعهد سلجوقی، تنها یکی از پسران سلطان بود و فرزند ارشد، حق مطلقی در اینباره نداشت [۳۰]
Lambton، AKS، ج۱، ص۲۲۶.، Continuity and Change in Medieval Persia، New York، ۱۹۸۸.
افزون بر این، ظاهراً فرزندان یک شاهزاده خانم سلجوقی، بر فرزندان دیگر مادران، برتری نداشتند. چنانکه با وجود برکیارق - فرزند زبیده خاتون (شاهزاده خانم سلجوقی) - ملکشاه در ۴۸۰ق/۱۰۸۷م، پسر دیگرش احمد را که از تَرکان خاتون (شاهزاده خانم تراخانی و نخستین همسر خویش) داشت، به جانشینی برگزید؛ اما او، یک سال بعد درگذشت. [۳۲]
ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۱۶۹.
[۳۳]
Lambton، AKS، ج۱، ص۲۵۸، Continuity and Change in Medieval Persia، New York، ۱۹۸۸.
[۳۴]
Lambton، AKS، ج۱، ص۲۲۷ -۲۲۶، Continuity and Change in Medieval Persia، New York، ۱۹۸۸.
[۳۵]
Bosworth، CE، ج۱، ص۷۶.، X The Political and Dynastic History of the Iranian World n، The Cambridge History of Iran، vol V، ed J A Boyle، Cambridge، ۱۹۶۸.
۴.۲ - توطئه ترکان خاتونبا اینکه برخی از منابع اشاره کردهاند که ملکشاه و خواجه نظامالملک، به جانشینی برکیارق تمایل داشتند و ملکشاه، او را به ولیعهدی برگزیده بود، [۳۶]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۳، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۳۷]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۵، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۳۸]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۳۴، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۳۹]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۴۰]
حسینی یزدی، محمد، العراضه فی الحکایه السلجوقیه، ج۱، ص۷۱، به کوشش کارل زوسهایم، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م.
اما پس از مرگ ملکشاه، همسر با نفوذش ترکان خاتون کوشید تا پسر خردسال خود، محمود را بر تخت بنشاند؛ سرانجام، مقتدی خلیفه عباسی (حک ۴۶۷-۴۸۷ق/۱۰۷۵-۱۰۹۴م) هم او را به عنوان جانشین ملکشاه به رسمیت شناخت و در جمعه ۲۲ شوال ۴۸۵، به نام محمود خطبه خوانده شد. [۴۱]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۵، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۴۲]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۰، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۴۳]
حسینی یزدی، محمد، العراضه فی الحکایه السلجوقیه، ج۱، ص۷۲-۷۳، به کوشش کارل زوسهایم، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م.
[۴۵]
بنداری اصفهانی، فتح، زبده النصره، ج۱، ص۸۳، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
با اینهمه، ترکان خاتون که میدانست با وجود برکیارق، حکومت پسرش پا برجا نمیماند، یکی از خواص خود را به قصد دستگیری برکیارق به اصفهان فرستاد؛ اما غلامان نظامیه، برکیارق را از اصفهان گریزانده، به ری بردند و بر تخت نشاندند. [۴۶]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۵، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۴۷]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۴۸]
حسینی یزدی، محمد، العراضه فی الحکایه السلجوقیه، ج۱، ص۷۳، به کوشش کارل زوسهایم، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م.
[۴۹]
اقبال آشتیانی عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، ج۱، ص۸۱ -۸۲، تهران، ۱۳۳۸ش.
در این میان، ترکان خاتون و محمود از بغداد به اصفهان رسیدند و در آنجا مستقر شدند. چندی بعد، میان سپاه ایشان و برکیارق نزدیک بروجرد نبردی روی داد که به شکست ترکان خاتون انجامید (اواخر ذیحجه ۴۸۵). آنگاه برکیارق اصفهان را در محاصره گرفت و سرانجام، با دریافت ۵۰۰ هزار دینار، به همدان عقب نشست. [۵۱]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۶، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۵۲]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۵۳]
حسینی یزدی، محمد، العراضه فی الحکایه السلجوقیه، ج۱، ص۷۴، به کوشش کارل زوسهایم، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م.
[۵۴]
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۴۴۰، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
با اینهمه، ترکان خاتون از توطئه بر ضد برکیارق باز نایستاد و به اسماعیل بن یاقوتی دایی برکیارق و پسر عموی ملکشاه - که در آذربایجان امارت داشت - وعده داد که اگر برکیارق را براندازد، به ازدواج او درآید. اسماعیل سپاهی فراهم آورد و در کرج ابودلف با برکیارق درگیر شد، اما شکست خورد (۴۸۶ق) و مدتی بعد به دست هواداران برکیارق، یا به فرمان او، کشته شد. [۵۶]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۶، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۵۷]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۴۱- ۱۴۲، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
۴.۳ - به سلطنت رسیدن برکیارقبرکیارق در اواخر سال ۴۸۶ق وارد بغداد شد و روز جمعه ۱۴ محرم ۴۸۷ در بغداد خطبه به نام او خوانده شد. چندی بعد، تُتُش، عموی برکیارق بر وی شورید و در شوال ۴۸۷/اکتبر ۱۰۹۴ وی را مغلوب کرد. برکیارق که توان پایداری نداشت، به اصفهان گریخت. اندکی پیش از این، در رمضان همین سال، ترکان خاتون درگذشته بود. در ورود به اصفهان، محمود برادر برکیارق ابتدا از او استقبال کرد. اما امیران محمود، برکیارق را دستگیر کردند و قصد هلاکش را داشتند. چندی بعد، محمود به آبله مبتلا شد و از آن بیماری درگذشت (۴۸۷ق). از اینرو، بزرگان بر سلطنت برکیارق اتفاق کردند و او را بر تخت نشاندند. [۶۰]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۶، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۶۱]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۴۲، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۶۲]
حسینی یزدی، محمد، العراضه فی الحکایه السلجوقیه، ج۱، ص۷۵- ۷۶، به کوشش کارل زوسهایم، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م.
[۶۳]
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۴۴۱، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۶۵]
ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۱۴ به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
سرانجام، برکیارق در نبردی که با سپاه تتش نزدیک ری روی داد، پیروز شد و تتش در صفر ۴۸۸ به قتل رسید. [۶۶]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۴۳، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۶۷]
بنداری اصفهانی، فتح، زبده النصره، ج۱، ص۸۴ - ۸۵، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
[۶۸]
علی حسینی، اخبار الدوله السلجوقیه، ج۱، ص۷۶، به کوشش محمد اقبال، لاهور، ۱۹۳۳م.
[۶۹]
ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۲۴۴- ۲۴۵.
در همین ایام، عموی دیگر برکیارق، ارسلان ارغون که بعد از مرگ ملکشاه، بر سراسر خراسان تسلط یافته بود، از برکیارق خواست تا فرمانروایی او را بر این ولایت تأیید کند. برکیارق مدتی بعد عموی دیگر خود، بوری بَرْس را به جنگ ارسلان ارغون فرستاد. ارسلان، ابتدا شکست یافت، اما در نبردی دیگر، بوری برس مغلوب (۴۸۸ق)، و بعد کشته شد. [۷۰]
بنداری اصفهانی، فتح، ج۱، ص۲۵۶- ۲۵۷، زبده النصره، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
[۷۱]
علی حسینی، اخبار الدوله السلجوقیه، ج۱، ص۸۴ - ۸۵، به کوشش محمد اقبال، لاهور، ۱۹۳۳م.
از اینرو، برکیارق در ۴۸۹ق، خراسان را به برادرش سنجر - که از مادری دیگر بود - سپرد و او را با سپاهی راهی آن دیار کرد. اما ارسلان ارغون پیش از جنگ به دست یکی از غلامانش در مرو کشته شد (۴۹۰ق). در این وقت، برکیارق به سنجر پیوست و تمامی خراسان را تصرف کرد و در شهرهای ماوراء النهر نیز، خطبه به نام او خوانده شد. [۷۳]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۴۳، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۷۴]
علی حسینی، اخبار الدوله السلجوقیه، ج۱، ص۸۶-۷۸، به کوشش محمد اقبال، لاهور، ۱۹۳۳م.
[۷۵]
بنداری اصفهانی، فتح، زبده النصره، ج۱، ص۲۵۸، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
[۷۹]
صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۱۰، ص۱۲۱، به کوشش ژاکلین سوبله و علی عماره، ویسبادن، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
۴.۴ - شورشها برضد برکیارقپس از سرکوب شدن بعضی از شورشهای محلی برضد برکیارق در ۴۹۰ق - مانند شورش محمد بن سلیمان (معروف به امیر امیران)، یارقطاش و قودن - مؤیدالملک پسر نظامالملک که از وزارت برکیارق معزول شده بود، اُنر امیر سلجوقی را بر ضد برکیارق برانگیخت؛ اما انرکه به قصد عصیان، از اصفهان روی به ری آورده بود، در ۴۹۲ق نزدیک ساوه، به دست باطنیان، و به روایتی به وسیله ترکان سپاهش کشته شد. [۸۱]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۷، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۸۲]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۴۴- ۱۴۵، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۸۳]
حسینی یزدی، محمد، العراضه فی الحکایه السلجوقیه، ج۱، ص۷۷، به کوشش کارل زوسهایم، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م.
[۸۵]
ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۵۰، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
مؤیدالملک این بار به گنجه نزد محمد - برادر برکیارق که از مادری دیگر بود - رفت و او را برای دست یابی به سلطنت، تحریک کرد. محمد نیز در آن ولایت، خطبه به نام خویش کرد و مؤید الملک را به وزارت برداشت و سپس با سپاهی گران به سوی برکیارق راند و در ذیقعده ۴۹۲ به ری - که برکیارق از آنجا گریخته بود - دست یافت. در آنجا، زبیده خاتون مادر برکیارق دستگیر گردید و پس از چندی، به فرمان مؤیدالملک کشته شد. [۸۶]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۷، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۸۷]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۴۵، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۸۸]
بنداری اصفهانی، فتح، زبده النصره، ج۱، ص۸۷، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
[۸۹]
بنداری اصفهانی، فتح، زبده النصره، ج۱، ص۲۵۹، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
از این پس، باقی روزگار برکیارق به جنگهای پنجگانه با برادر ناتنیش محمد گذشت (۴ رجب ۴۹۳، ۳جمادی الاخر ۴۹۴، صفر ۴۹۵، جمادی الاول ۴۹۵، ۸جمادی الاخر ۴۹۶) که در این میان، پیروزی بیشتر با برکیارق بود. [۹۱]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۹، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۹۲]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۴۸، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۹۸]
Bosworth، CE، ج۱، ص۱۰۸-۱۱۱.، X The Political and Dynastic History of the Iranian World n، The Cambridge History of Iran، vol V، ed J A Boyle، Cambridge، ۱۹۶۸.
۴.۵ - تجزیه امپراتوری سلجوقیسرانجام، در ربیع الاخر ۴۹۷/ژانویه ۱۱۰۴، دو طرف صلح کردند و موافقت شد که محمد بر شمال شرقی ایران، از سفید رود تا باب الابواب و نیز بر دیار بکر، جزیره، موصل و سوریه حکومت کند و برکیارق بر نواحی مرکزی ایران، جبال، طبرستان، خوزستان، اصفهان، فارس، بغداد، مکه و مدینه فرمان براند. همچنین، قرار شد که سنجر حاکم خراسان باشد، اما به نام محمد خطبه بخواند. بدین ترتیب، امپراتوری سلجوقی تجزیه شد. [۹۹]
بنداری اصفهانی، فتح، زبده النصره، ج۱، ص۲۶۱، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
[۱۰۱]
ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۸۵، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
[۱۰۲]
سبط بن جوزی، یوسف، مرآه الزمان، ج۸، ص۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
[۱۰۳]
Bosworth، CE، ج۱، ص۱۱۱.، X The Political and Dynastic History of the Iranian World n، The Cambridge History of Iran، vol V، ed J A Boyle، Cambridge، ۱۹۶۸.
۴.۶ - درگذشت برکیارق و جانشین ویبرکیارق در ۲ ربیع الاخر ۴۹۸ در اثر بیماری در بروجرد درگذشت. جنازه او را به اصفهان بردند و به خاک سپردند. وی پیش از مرگ، فرزند خردسالش ملکشاه را به جانشینی برگزید. اما در واقع، پس از مرگ برکیارق، محمد فرمانروای تمام امپراتوری سلجوقی شد و بدین ترتیب، بار دیگر وحدت قلمرو سلاجقه تا مدتی محقق گردید. [۱۰۴]
بنداری اصفهانی، فتح، زبده النصره، ج۱، ص۸۹ -۹۰، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
[۱۰۵]
بنداری اصفهانی، فتح، زبده النصره، ج۱، ص۲۶۱، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م.
[۱۰۷]
علی حسینی، اخبار الدوله السلجوقیه، ج۱، ص۷۸، به کوشش محمد اقبال، لاهور، ۱۹۳۳م.
[۱۰۸]
محمد تقی بهار، مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۴۶۵، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۱۰۹]
محمد تقی بهار، مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۴۱۰، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۱۱۰]
ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۹۳، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
[۱۱۱]
سبط بن جوزی، یوسف، مرآه الزمان، ج۸، ص۱۲-۱۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
۴.۷ - وزرای برکیارقوزارت برکیارق در دست عزالملک، مؤید الملک، فخرالملک (۳تن از پسران خواجه نظام الملک) و نیز مجدالملک قمی، عبدالجلیل دهستانی و خطیرالملک میبدی بود. [۱۱۲]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۵، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۱۱۳]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۹، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۱۱۴]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۱۵]
محمد تقی بهار، مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۴۰۹- ۴۱۰، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۱۱۶]
ناصرالدین منشی کرمانی، نسائم الاسحار، ج۱، ص۵۲، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۱۷]
عقیلی، حاجی بن نظام، آثار الوزراء، ج۱، ص۲۱۶- ۲۱۸، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۱۸]
عقیلی، حاجی بن نظام، آثار الوزراء، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۱۹]
اقبال آشتیانی عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، ج۱، ص۱۰۴- ۱۰۵، تهران، ۱۳۳۸ش.
[۱۲۰]
Lambton، AKS، ج۱، ص۳۰۳ -۳۰۲، Continuity and Change in Medieval Persia، New York، ۱۹۸۸.
اما هیچ یک شایستگی و توانایی کافی برای اداره اوضاع آشفته آن روزگار را نداشتند. اختلافات برکیارق و برادرانش، به توسعه نفوذ و قدرت باطنیان نیز کمک کرد. تسامح برکیارق نسبت به ایشان، باعث شد که باطنیان نه تنها بر بعضی از دژهای نظامی دست یافتند، بلکه به تدریج نفوذ خود را در میان سپاه برکیارق نیز افزایش دادند و به تبلیغ عقاید خویش پرداختند و این نفوذ بدانجا رسید که بعضی، برکیارق را هم متمایل به ایشان میدانستند و لشکریان او را باطنی می خواندند. از اینرو، سرانجام، برکیارق در شعبان ۴۹۴، فرمان قتل عام باطنیه را صادر کرد و آنها را از سپاه خویش بیرون راند. [۱۲۱]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۵۵، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۲۲]
جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۲۰۷- ۲۰۸، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۲۳]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۱، ص۸۰، به کوشش محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۱۲۴]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷، به کوشش محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۱۲۵]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۱، ص۱۲۰، به کوشش محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۱۲۸]
ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۶۲ -۶۳، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
گرفتاریهای داخلی برکیارق و دوری قلمرو وی از صحنه جنگهای صلیبی، باعث شد که او حتی به درخواست خلیفه، پس از تسخیر بیتالمقدس به دست صلیبیان نیز واکنشی نشان ندهد. گرچه پیش از آن، در ربیع الاخر ۴۹۱/مارس ۱۰۹۸، برکیارق با نوشتن نامهای به امرا و فرماندهان، آنان را به جنگ با کفار تشویق کرد. [۱۲۹]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، العبر، ج۴، ص۱۴۲.
[۱۳۰]
ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، ج۱۷، ص۴۳، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
[۱۳۱]
Runciman، S، A History of the Crusades، Harmondsworth، ۱۹۶۵، ص۱۰۳.
[۱۳۲]
Bosworth، CE، ج۲، ص۱۳.، X The Political and Dynastic History of the Iranian World n، The Cambridge History of Iran، vol V، ed J A Boyle، Cambridge، ۱۹۶۸.
۵ - اوصاف برکیارقتقریباً تمام دوره حکومت برکیارق، در جنگها و کشمکشهای بیحاصل داخلی گذشت. بسیاری از مورخان، اوصاف و اخلاق او را ستودهاند. [۱۳۳]
ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، ج۱، ص۳۹، تهران، ۱۳۳۲ش.
[۱۳۴]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۷۹، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۳۵]
راوندی، محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۳۷]
علی حسینی، اخبار الدوله السلجوقیه، ج۱، ص۷۸، به کوشش محمد اقبال، لاهور، ۱۹۳۳م.
(که عیب او را میگساری دانستهاند) و بعضی شاعران نیز او را مدح گفتهاند. [۱۳۹]
معزی، محمد، دیوان، ج۱، ص۱۱۸، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۱۴۰]
معزی، محمد، دیوان، ج۱، ص۱۶۴- ۱۶۶، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۸ش.
۶ - فهرست منابع(۱) ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ. (۲) ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. (۳) ابن خلدون، العبر. (۴) ابنخلکان، احمد بن ابراهیم، وفیات الاعیان. (۵) استرابادی، محمد مهدی، سنگلاخ، به کوشش روشن خیاوی، تهران، ۱۳۷۴ش. (۶) اقبال آشتیانی عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، تهران، ۱۳۳۸ش. (۷) بخاری، سلیمان، لغت چغتای و ترکی عثمانی، استانبول، ۱۲۹۸ق. (۸) بنداری اصفهانی، فتح، زبده النصره، به کوشش هوتسما، لیدن، ۱۸۸۹م. (۹) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م. (۱۰) علی حسینی، اخبار الدوله السلجوقیه، به کوشش محمد اقبال، لاهور، ۱۹۳۳م. (۱۱) حسینی یزدی، محمد، العراضه فی الحکایه السلجوقیه، به کوشش کارل زوسهایم، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م. (۱۲) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۱۳) راوندی، محمد، راحه الصدور، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش. (۱۴) رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی، تهران، ۱۳۵۶ش. (۱۵) سبط بن جوزی، یوسف، مرآه الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م. (۱۶) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش ژاکلین سوبله و علی عماره، ویسبادن، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م. (۱۷) ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، تهران، ۱۳۳۲ش. (۱۸) عقیلی، حاجی بن نظام، آثار الوزراء، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۱۹) مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمد تقی بهار، تهران، ۱۳۱۸ش. (۲۰) معزی، محمد، دیوان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۸ش. (۲۱) ناصرالدین منشی کرمانی، نسائم الاسحار، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۲۲) Bosworth، CE، X The Political and Dynastic History of the Iranian World n، The Cambridge History of Iran، vol V، ed J A Boyle، Cambridge، ۱۹۶۸. (۲۳) Clauson، G، An Etymdogical Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish، Oxford، ۱۹۷۲. (۲۴) Lambton، AKS، Continuity and Change in Medieval Persia، New York، ۱۹۸۸. (۲۵) Runciman، S، A History of the Crusades، Harmondsworth، ۱۹۶۵. ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برکیارق»، شماره۴۷۷۹. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|