خاندان پروانهپَرْوانه، خانْدان، از خاندانهای حکومتگر ایرانیتبار آسیای صغیر (۶۴۹-۷۰۰ق/۱۲۵۱-۱۳۰۱م)، که روزگاری به عنوان تابع دولت سلاجقه روم، و دورهای دیگر بهطور مستقل بر بخشی از آناتولی، شامل سینوپ، سامسون وجانیک، واقع در بخش میانی و غرب دریای سیاه فرمان راندند. فهرست مندرجات۲ - اعضای خاندان ۲.۱ - جلالالدین قیصر ۲.۲ - مهذبالدین علی ۲.۳ - معینالدین پروانه ۲.۳.۱ - مقام پروانگی ۲.۳.۲ - فتح شهر سینوپ ۲.۴ - تربیت غیاثالدین کیخسرو ۲.۴.۱ - خیانت شرفالدین بن خطیر ۲.۴.۲ - مکاتبه با بیبرس ۲.۴.۳ - اتهام خیانت و مرگ ۲.۴.۴ - همنشینی با علما ۲.۵ - معینالدین محمد ۲.۶ - مهذبالدین مسعود ۲.۷ - غازی چلبی ۳ - فهرست منابع ۴ - پانویس ۵ - منبع ۱ - معرفی اجمالیپَرْوانه، خانْدان، از خاندانهای حکومتگر ایرانیتبار آسیای صغیر (۶۴۹-۷۰۰ق/۱۲۵۱-۱۳۰۱م)، که روزگاری به عنوان تابع دولت سلاجقه رویم، و دورهای دیگر بهطور مستقل بر بخشی از آناتولی، شامل سینوپ، سامسون وجانیک، واقع در بخش میانی و غرب دریای سیاه فرمان راندند. ۲ - اعضای خانداناعضای این خاندان در دستگاه سلاجقه روم برآمدند و مقام پروانگی (از مناصب بزرگ این عصر و شاید همطراز صدارت) یافتند. [۱]
ابن بیبی حسین، الاوامر العلانیة، ج۱، ص۱۶۹، به کوشش نجاتی لوغال و عدنان صادق ارزی، آنکارا، ۱۹۵۷م.
[۲]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۴۴، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۳]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۲۰۹، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۴]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۱۶۱، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
پروانه در زبان فارسی به معنی اجازه، حکم و فرمان پادشاه است و در روزگار سلجوقیان به فرمانهای سلطان، مثلاً درباره اقطاعات و صلات پروانه گفته میشد. [۵]
نظامالملک حسن، سیاستنامه، ج۱، ص۱۰۷، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۹ش.
۲.۱ - جلالالدین قیصرنخستین کس از این خاندان که به حکومت و قدرت دست یافت، جلالالدین قیصر نام داشت. وی حاکم و شحنه قیصریه و از امرای مورد اعتماد غیاثالدین کیخسرو سلجوقی بود. [۶]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۴۱-۴۲، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
در محاصره قیصریه توسط علاءالدین کیقباد اول (سل ۶۱۵-۶۳۴ق/۱۲۱۸-۱۲۳۷م) و متحدانش، جلالالدین با درایت و سیاست، علاءالدین را از محاصره شهر و دستگیر کردن برادرش عزالدین بازداشت [۷]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۴۱-۴۲، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
و عزالدین به پاس این عمل، مقام پروانگی را به جلالالدین قیصر داد. [۸]
ابن بیبی حسین، الاوامر العلانیة، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۹، به کوشش نجاتی لوغال و عدنان صادق ارزی، آنکارا، ۱۹۵۷م.
[۹]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۴، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
وی این مقام را در دوره سلطنت علاءالدین کیقباد نیز همچنان حفظ کرد. [۱۰]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۹۱، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
۲.۲ - مهذبالدین علیدومین فرد از این سلسله، مهذبالدین علی بن محمد نام دارد. وی تباری ایرانی داشت و از مردم دیلم بود و به همین سبب، او را دیلمی خواندهاند. [۱۱]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۲۰، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۱۲]
نویری احمد، نهایةالارب، ج۲۷، ص۱۱۲، به کوشش سعید عاشور و دیگران، قاهره، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۳]
صفدی خلیل، الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۴۰۷، به کوشش بیرندراتکه، ویسبادن، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۱۴]
ذهبی محمد، تاریخ الاسلام، ج۵۰، ص۲۲۶، حوادث ۶۷۱-۶۸۰ق، به کوشش عمرعبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م.
برخی از مآخذ او را کاشی (کاشانی) دانستهاند. [۱۵]
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۴۷۸، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۱۶]
میرخواند محمد، روضةالصفا، ج۵، ص۷۰۲، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۱۷]
یونینی موسیٰ، ذیل مرآة الزمان، ج۳، ص۲۶۸، که «کاری» در آنجا باید به کاشی تصحیح شود، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
مهذبالدین علی، وزیر (صاحب) غیاثالدین کیخسرو دوم (۶۳۴-۶۴۳ق/۱۲۳۷-۱۲۴۵م)، پادشاه سلجوقی بود. [۱۸]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۲۴۳، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۱۹]
UzunçarŞlı İ H، Osmanlı tarihi، ج۱، ص۱۱، Ankara، ۱۹۷۲.
[۲۰]
UzunçarŞlı İ H، Osmanlı tarihi، ج۳، ص۳۲، Ankara، ۱۹۷۲.
پس از شکست غیاثالدین در ۱۱ محرم ۶۴۱ق/۱ژوئیه۱۲۴۳م، از بایجو نویان، سردار مغول در نزدیکی سیواس. [۲۱]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۰، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۲۲]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۴۵، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۲۳]
UzunçarŞlı İ H، Osmanlı tarihi، ج۱، ص۹-۱۱، Ankara، ۱۹۷۲.
[۲۴]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۲۴۱-۲۳۶، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
مهذبالدین به آماسیه فرار کرد و در آنجا شنید که مغولان قیصریه را نیز محاصره کردهاند. او برای جلوگیری از فروپاشی دولت سلجوقیان که بر اثر سوء سیاست و رفتار غیاثالدین در آستانه سقوط قرار گرفته بود، به اتفاق فخرالدین، قاضی آماسیه نزد بایجونویان رفت و از وی صلح خواست. بایجو نیز به شرط پرداخت مالیات و غرامت با صلح موافقت کرد. [۲۵]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
آنگاه مهذبالدین با پیروزی به آناتولی بازگشت [۲۶]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۲۴۵، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
و دولت سلجوقی را از اضمحلال نجات داد.پس از این موفقیت، «دوات وزارت و شمشیر زرین نیابت» به نام او و صاحب شمسالدین، همراه با اقطاعات بسیار داده شد. [۲۷]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۲۴۷، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
وی احتمالاً در ۶۴۹ق/۱۲۵۱م به وزرات شمسالدین رسید. [۲۸]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۲۴۸، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
۲.۳ - معینالدین پروانهمعینالدین سلیمان بن علی بن محمد مشهورترین عضو این سلسله، و وزیر قدرتمند سلاجقه روم بود که امور دولت را با درایت و کفایت اداره میکرد و مقام پروانگی داشت. [۲۹]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۴۵، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۳۰]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۲۸۸، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
۲.۳.۱ - مقام پروانگیدر منابع تاریخی از او با عنوان معینالدین پروانه یاد شده است. از تاریخ تولد و جزئیات زندگی وی پیش از تصدی مقام پروانگی آگاهی دقیقی در دست نیست. همین قدر دانسته است که سپهسالار ارزنجان (همین مقاله) بود و برای به دستاوردن این مقام، با طرمطای، از امیران روم رقابت داشت و سرانجام از راه آشنایی پدرش با بایجو بر رقیب پیروز شد. [۳۱]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۲۷۲، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
وی حافظ قرآن و معلم اطفال بود. [۳۲]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۶، ص۴۴، به کوشش محمد محمدامین، قاهره، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
[۳۳]
نویری احمد، نهایةالارب، ج۲۷، ص۱۱۲، به کوشش سعید عاشور و دیگران، قاهره، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
به توصیه او، هولاکوخان، فرمانروای مغول میراث غیاثالدین را طبق شریعت اسلام بهطور مساوی میان دو پسرش تقسیم کرد. [۳۵]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۶۱، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
بدینترتیب بخش غربی به مرکزیت شهر قونیه به سلطان عزالدین و قسمت شرقی با مرکزیت شهر توقات به رکنالدین واگذار شد. [۳۶]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۶۲، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
معینالدین که وزارت رکنالدین را برعهده داشت، در اختلاف میان برادران، جانب رکنالدین را گرفت. رکنالدین به سرعت بر برادر چیره شد، قونیه را گرفت و پروانه نیز مخالفان را یکی پس از دیگری از میدان به در کرد. [۳۷]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۲۹۸-۲۹۹، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
۲.۳.۲ - فتح شهر سینوپمعینالدین با کمک مغولان شهر سینوپ، پایگاه مهم تجاری ـ نظامی در دریای سیاه را که امپراتوری یونانی طرابوزان آنجا را متصرف شده بود، پس از دو سال محاصره فتح کرد [۳۸]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۸۳، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۳۹]
UzunçarŞlı İ H، Anadolu beylikleri، ج۱، ص۱۴۸، Ankara، ۱۹۸۴.
[۴۰]
لینپول استنلی و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ج۲، ص۳۳۰-۳۳۱، ترجمه صادق سجادی، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۴۱]
ادهم خلیل، دول اسلامیة، ج۱، ص۲۷۲، استانبول، ۱۳۴۵ق/۱۹۲۷م.
[۴۲]
سلیمان احمدسعید، تاریخ الدول الاسلامیة، ج۲، ص۳۸۹، قاهره، ۱۹۶۹م.
و دروازه بازرگانی دریای سیاه را گشود. وی جامع شهر را که به کنیسه تبدیل شده بود، به حالت اول بازگرداند و آن را تجدید بنا کرد. به پاس این خدمات، شهر سینوپ به اقطاع او داده شد و او نیز آنجا را به پسرش، معینالدین محمد سپرد. [۴۳]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۸۳، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
به این ترتیب، از ۶۴۹ق خاندان پروانه فرمانروایی سینوپ، سامسون و جانیک را در دست گرفتند. [۴۴]
Spuler B، İran Moğolları، ج۱، ص۸۴، tr C Köprülü، Ankara، ۱۹۵۷.
۲.۴ - تربیت غیاثالدین کیخسرومعینالدین پس از چندی، سلطان رکنالدین را که ظاهراً قصد جان او را داشت، با کمک امیران مغول در شهر آقسرا به قتل رساند [۴۵]
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۴۸۷، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
و سپس پسر خردسال او، غیاثالدین کیخسرو را که ۶ سال بیشتر نداشت، به تخت نشاند [۴۶]
مقریزی، احمد، السلوک، ج۱، ص۵۷۱، به کوشش محمد مصطفیٰ زیاده، قاهره، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۷م.
[۴۷]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۸۷، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۴۸]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۰۳-۳۰۴، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۴۹]
UzunçarŞlı İ H، Osmanlı tarihi، ج۱، ص۱۴، Ankara، ۱۹۷۲.
و خود به تنهایی اداره امور را به دست گرفت. وی به تربیت غیاثالدین همت گماشت و بهترین استادان زمان، نظیر نورالدین ینبوعی و امینالدین اصفهانی را به تعلیم او مأمور کرد. [۵۰]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۸۸، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
پروانه که قدرتی به چنگ آورده بود، بار دیگر عرصه را بر مخالفان خود تنگ کرد، چنان که صاحب فخرالدین را به بهانه کمک مالی به عزالدین کیکاووس که در تبعید بود، به خیانت متهم کرد و در قلعه عثمانجوق به زندان انداخت. [۵۱]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۹۲-۹۳، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
۲.۴.۱ - خیانت شرفالدین بن خطیرهنگامی که معینالدین همراه سلجوق خاتون، دختر رکنالدین و خواهر غیاثالدین (که به ازدواج پسر اباقاخان درآمده بود) به آذربایجان رفته بود، [۵۲]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۱۰-۳۱۱، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۵۳]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
شرفالدین بن خطیر، از امیران روم از غیبت او استفاده کرد و به اتفاق برخی از امیران دیگر بر وی شورید و عدهای را همراه برادرش، ضیاءالدین بن خطیر [۵۴]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۵۵]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۱۲-۳۱۳، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
و احتمالاً پسر معینالدین، [۵۶]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۱۰۱، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
نزد رکنالدین بیبرس، سلطان مملوک مصر فرستاد و او را به تسخیر آسیای صغیر تشویق کرد. [۵۷]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۱۰۱، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
معینالدین هنگام مراجعت از نزد اباقاخان، از نافرمانی پسران خطیر آگاه شد و با لشکری از مغولان بر سر شرفالدین تاخت. شرفالدین تاب مقاومت نیاورد و به قلعه کودلو پناه برد. کوتوال قلعه را گرفتار ساخت و به سپاه مغول تحویل داد، آنان نیز او را به قتل رساندند. [۵۸]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۹، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۵۹]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۶، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
۲.۴.۲ - مکاتبه با بیبرسبا این همه، چندی بعد پروانه از مغولان ناخشنود شد و به مکاتبه با بیبرس پرداخت و او را به هجوم به آسیای صغیر دعوت کرد. [۶۰]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۵۴، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۶۱]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۱۷، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۶۲]
ابن عبری غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، ج۱، ص۵۰۱، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
[۶۳]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۱۰۴، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۶۴]
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۵۹۲، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
بیبرس نیز در بهار ۶۷۵ق/۱۲۷۷م با لشکری گران به قلمرو سلجوقیان در آسیای صغیر حمله کرد و سپاه مغول مقیم آنجا را در اَبلستان (البستان) به سختی شکست داد. در این جنگ بسیاری از مغولان کشته شدند که توقو و تودون، از شاهزادگان مغول نیز از آن جمله بودند. در این گیرودار پروانه خود به توقات گریخت. بیبرس قیصریه را نیز تسخیر کرد و همانجا بر تخت نشست و سکه و خطبه به نام خود کرد [۶۵]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۱۷، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
و فتحنامهها به اطراف فرستاد. [۶۶]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۴، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۶۷]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۱۰۱، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
پس از آن، پروانه را به قیصریه فراخواند، اما نپذیرفت. [۶۸]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۱۰۲، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
بهعلاوه چون کسی از دیگر امیران روم هم به بیبرس ملحق نشد و از سویی آذوقه و علیق نیز کمیاب شده بود و همچنین از تعقیب سپاه مغول بیمناک بود، ناگزیر پس از اقامتی کوتاه به شام بازگشت. [۷۱]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۱۸، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۷۲]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
درباره نقش معینالدین در دعوت از بیبرس و شکست سپاه مغول آراء گوناگونی ابراز شده است. برخی معتقدند که وی در شکست سپاه مغول نقش اساسی داشته است، چنانکه در شب حادثه، مغولان را به عشرت مشغول کرد. [۷۳]
ابن عبری غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، ج۱، ص۵۰۲، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
از آن سوی، مولاناجلالالدین رومی که پروانه مرید او بود، وی را به سبب یاری دادن به مغولان برای ازمیان بردن شامیان و مصریان نکوهش کرده است. [۷۴]
مولوی، فیهمافیه، ج۱، ص۵، به کوشش حسین حیدرخانی، تهران، ۱۳۷۵ش.
اما مسلم است که وی به هر دلیل، پس از پیروزی بیبرس با او همکاری نکرد. [۷۵]
آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م.
[۷۶]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۱۷، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۷۷]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۱۰۲، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
۲.۴.۳ - اتهام خیانت و مرگچون خبر شکست سپاه مغول به اباقاخان رسید، بیدرنگ از دارالملک تبریز به سوی روم روانه شد و بسیاری از ترکمانان را به قتل رساند و آنگاه ایلچیانی نزد بیبرس فرستاد و او را تهدید به انتقام کرد. [۷۸]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۱۰۲، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
بیبرس نیز پیغام داد که او به درخواست پروانه به روم آمده است [۷۹]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۱۰۴، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
و نامههایی را که پروانه به وی نوشته بود، به اباقاخان فرستاد. [۸۰]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۲۰، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۸۱]
میرخواند محمد، روضةالصفا، ج۵، ص۹۱۵، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۸۲]
تاریخ آلسلجوق در آناطولی، به کوشش نادره جلالی، ج۱، ص۱۰۳، تهران، ۱۳۷۷ش.
اباقاخان پس از آگاهی از رفتار پروانه، فرمان داد تا قلعه توقات و حصن کوغانیه را که خانه او بود، ویران ساختند و او را به اتهام خیانت به قتل رساند. [۸۳]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۱۰۳-۱۱۰۴، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۸۴]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۲۰، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۸۵]
ابن تغری بردی، المنهل الصافی، ج۶، ص۴۴، به کوشش محمد محمدامین، قاهره، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
چنین به نظر میرسد که پروانه سیاستی دوگانه داشت. از سویی به عنوان یک مسلمان به بیبرس تمایل داشت و از سوی دیگر خود را دوست مغولان نشان میداد و در نهایت میخواست که اباقاخان و بیبرس را به جنگ وادارد تا شاید از شر یکی از آنها راحت شود. اشتهار عمده معینالدین، گذشته از وزارت و دولتمردی، به سبب ارادت وی به مولانا جلالالدین بود. او در سلک مریدان و مقربان مولانا جای داشت و بیشترین مکتوبات مولوی که به دست ما رسیده، خطاب به او نوشته شده است. [۸۶]
مولوی، مکتوبات، ج۱، ص۲۸۹-۲۹۰، به کوشش توفیق هاشمپور، سبحانی، تهران، ۱۳۷۱ش.
چنانکه از مندرجات فیه ما فیه، مناقب العارفین اثر افلاکی، و نیز مکتوبات مولانا جلالالدین رومی برمیآید، وی در میان بزرگان عصر، مشمول لطف و عنایت خاص مولانا بوده است. معینالدین برای دیدار مولانا ساعتها به انتظار مینشست [۸۷]
افلاکی احمد، مناقب العارفین، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۷۶م.
و اندرزهای او را از دل و جان میپذیرفت، مولوی گاه او را به سبب نیکی و احسان و دستگیری از درماندگان، ستایش و گاه نیز ملامت میکرد [۸۸]
مولوی، مکتوبات، ج۱، ص۲۸۹-۲۹۰، به کوشش توفیق هاشمپور، سبحانی، تهران، ۱۳۷۱ش.
معینالدین در مجالس سماع مولوی حاضر میشد [۸۹]
افلاکی احمد، مناقب العارفین، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۷۶م.
[۹۰]
افلاکی احمد، مناقب العارفین، ج۱، ص۲۱۵-۲۱۶، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۷۶م.
و خود نیز با حضور مولوی مجالس سماع ترتیب میداد. [۹۱]
افلاکی احمد، مناقب العارفین، ج۱، ص۹۹-۱۰۰، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۷۶م.
وی همچنین مجذوب صدرالدین قونوی، شاگرد ابن عربی و فخرالدین عراقی (د۶۸۸ق/۱۲۸۹م) بود و برای او در توقات، خانه و مدرسهای ساخت. [۹۲]
تاریخ آلسلجوق در آناطولی، به کوشش نادره جلالی، ج۱، ص۲۲، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۹۳]
نوایی عبدالحسین، رجال کتاب حبیب السیر، ج۱، ص۳۵-۳۶، تهران، ۱۳۲۴ش.
۲.۴.۴ - همنشینی با علمامعینالدین پروانه را به سبب همنشینی با علما و پرهیزکاران و کمک به درماندگان و فقرا ستودهاند. [۹۴]
ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، ج۱، ص۳۲۰، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش.
وی با ازدواج با گرجیخاتون، دختر کیخسرو دوم [۹۵]
زامباور، معجمالانساب و الاسرات الحاکمة، ج۱، ص۲۲۲، ترجمه زکی محمدحسن و حسناحمدمحمود، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
با خاندان سلطنتی نیز پیوند یافته بود. با قتل معینالدین سلیمان در ۶۷۶ق/۱۲۷۷م، حکومت نیمه مستقل سلجوقیان آسیای صغیر نیز رو به ضعف نهاد و سرانجام، به دست مغولان برافتاد.۲.۵ - معینالدین محمدپس از معینالدین سلیمان پسرش، معینالدین محمد که در سینوپ بود، با اعلام استقلال، امیرنشینی مستقل تشکیل داد (۶۷۶-۶۹۶ق/۱۲۷۷-۱۲۹۷م) و تا زمان مرگ در آنجا فرمان راند. [۹۶]
UzunçarŞlı İ H، Anadolu beylikleri، ج۱، ص۱۴۸، Ankara، ۱۹۸۴.
وی با مغولان مناسبات دوستانه داشت. [۹۷]
UzunçarŞlı İ H، Anadolu beylikleri، ج۱، ص۱۴۸، Ankara، ۱۹۸۴.
[۹۸]
منجمباشی احمد دده، صحائف الاخبار، ج۳، ص۳۱-۳۲، ترجمه احمد ندیم، استانبول، ۱۲۸۵ق.
۲.۶ - مهذبالدین مسعودپس از وی، پسرش، مهذبالدین مسعود [۹۹]
UzunçarŞlı İ H، Anadolu beylikleri، ج۱، ص۱۴۸، Ankara، ۱۹۸۴.
[۱۰۰]
منجمباشی احمد دده، صحائف الاخبار، ج۳، ص۳۱-۳۲، ترجمه احمد ندیم، استانبول، ۱۲۸۵ق.
به امیری سینوپ رسید. زامباور [۱۰۱]
زامباور، معجمالانساب و الاسرات الحاکمة، ج۱، ص۲۲۲، ترجمه زکی محمدحسن و حسناحمدمحمود، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
و زاخاو، [۱۰۲]
Sachau E، Ein Verzeichnis muhammadnischer Dynastien، ج۱، ص۱۶، Berlin، ۱۹۲۳.
مسعود را پسر معینالدین سلیمان دانستهاند که با توجه به نوشته کتاب منجمباشی، [۱۰۳]
منجمباشی احمد دده، صحائف الاخبار، ج۳، ص۳۱-۳۲، ترجمه احمد ندیم، استانبول، ۱۲۸۵ق.
نادرست مینماید. وی را جنواییهای مقیم سینوپ به گروگان گرفته، به کفه منتقل کردند و پس از دریافت فدیهای سنگین آزادش ساختند، [۱۰۴]
منجمباشی احمد دده، صحائف الاخبار، ج۳، ص۳۱-۳۲، ترجمه احمد ندیم، استانبول، ۱۲۸۵ق.
[۱۰۵]
Sachau E، Ein Verzeichnis muhammadnischer Dynastien، ص۱۶، Berlin، ۱۹۲۳.
مسعود در ۷۰۰ق/۱۳۰۱م درگذشت.۲.۷ - غازی چلبیپس از او، غازی چلبی به امیری این خاندان رسید. وی امیری شجاع و جنگجو بود، چنان که با ناوگان خود با امپراتور یونانی طرابوزان و همچنین متجاوزان ونیزی جنگید. از آنجا که وی فرزند ذکور نداشت، حاکمیت سلیمانپاشا، امیر قسطمویی، از خاندان جاندار (ه م) را پذیرفت و پس از مرگش در ۷۲۲ق/۱۳۲۲م این ناحیه به قلمرو بنیجاندار ملحق شد. آرامگاه او در سینوپ در مدرسه معینالدین سلیمان قرار دارد. [۱۰۶]
UzunçarŞlı İ H، Anadolu beylikleri، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹، Ankara، ۱۹۸۴.
به روایتی، بعد از غازی چلبی، دخترش مدتی در سینوپ فرمان راند و به همین سبب سینوپ را «خاتون ایلی» میخوانند. [۱۰۷]
UzunçarŞlı İ H، ج۱، ص۱۴۹، حاشیه ۱، Anadolu beylikleri، Ankara، ۱۹۸۴.
با مرگ وی دوران امارت این خاندان که از ۶۴۹ق/۱۲۵۱م با تصرف سینوپ شروع شده بود، در ۷۲۲ق پایان یافت.۳ - فهرست منابع(۱) آقسرایی محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م. (۲) ابن بیبی حسین، الاوامر العلانیة، به کوشش نجاتی لوغال و عدنان صادق ارزی، آنکارا، ۱۹۵۷م. (۳) ابن تغری بردی، المنهل الصافی، به کوشش محمد محمدامین، قاهره، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م. (۴) ابن عبری غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. (۵) ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، دارالمعرفه. (۶) ادهم خلیل، دول اسلامیة، استانبول، ۱۳۴۵ق/۱۹۲۷م. (۷) افلاکی احمد، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۷۶م. (۸) تاریخ آلسلجوق در آناطولی، به کوشش نادره جلالی، تهران، ۱۳۷۷ش. (۹) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش. (۱۰) ذهبی محمد، تاریخ الاسلام، حوادث ۶۷۱-۶۸۰ق، به کوشش عمرعبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م. (۱۱) رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش. (۱۲) زامباور، معجمالانساب و الاسرات الحاکمة، ترجمه زکی محمدحسن و حسناحمدمحمود، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. (۱۳) سلیمان احمدسعید، تاریخ الدول الاسلامیة، قاهره، ۱۹۶۹م. (۱۴) صفدی خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش بیرندراتکه، ویسبادن، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م. (۱۵) لینپول استنلی و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ترجمه صادق سجادی، تهران، ۱۳۷۰ش. (۱۶) ابن بیبی حسین، مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، اخبار سلاجقه روم، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۵۰ش. (۱۷) مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد مصطفیٰ زیاده، قاهره، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۷م. (۱۸) منجمباشی احمد دده، صحائف الاخبار، ترجمه احمد ندیم، استانبول، ۱۲۸۵ق. (۱۹) مولوی، فیهمافیه، به کوشش حسین حیدرخانی، تهران، ۱۳۷۵ش. (۲۰) مولوی، مکتوبات، به کوشش توفیق هاشمپور، سبحانی، تهران، ۱۳۷۱ش. (۲۱) میرخواند محمد، روضةالصفا، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۳ش. (۲۲) نظامالملک حسن، سیاستنامه، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۹ش. (۲۳) نوایی عبدالحسین، رجال کتاب حبیب السیر، تهران، ۱۳۲۴ش. (۲۴) نویری احمد، نهایةالارب، به کوشش سعید عاشور و دیگران، قاهره، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۲۵) وصاف، تاریخ، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش. (۲۶) یونینی موسیٰ، ذیل مرآةالزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م. (۲۷) Anadolu Selçukluları devleti tarihi، ed F Nâfiz Uzluk، Ankarta، ۱۹۵۲. (۲۸) Sachau E، Ein Verzeichnis muhammadnischer Dynastien، Berlin، ۱۹۲۳. (۲۹) Spuler B، İran Moğolları، tr C Köprülü، Ankara، ۱۹۵۷. (۳۰) UzunçarŞlı İ H، Anadolu beylikleri، Ankara، ۱۹۸۴. (۳۱) UzunçarŞlı İ H، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۷۲. ۴ - پانویس
۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۵۵۰۶، برگرفته از مقاله «خاندان پروانه». ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|