ساختار شخصیتی در نظریه یونگساختار شخصیتی در نظریه یونگ، یکی از مباحث مطرح در روانشناسی بوده که از عقاید یونگ در زمینه ماهیت ساختاری شخصیت انسان بحث میکند. کارل گوستاو یونگ برجستهترین شاگرد فروید بود. یونگ، مدت ۶۰ سال از زندگی خود را صرف شناخت روان پیچیده انسان و شیوههای برطرف کردن مشکلات آن کرد. نظریه یونگ را به ویژه به علت تاکیدی که بر ناخودآگاه دارد، میتوان به عنوان یکی از نظریههای مهم روانکاوی به شمار آورد. با این وجود این نظریه با نظریه فروید تفاوتهای چشمگیری دارد. فهرست مندرجات۲ - ساختار شخصیت ۲.۱ - ایگو یا خود ۲.۲ - ناخودآگاه شخصی ۲.۳ - عقده ۲.۴ - ناخودآگاه جمعی یا اشتراکی ۲.۵ - ارکیتایپ ۲.۶ - پرسونا یا نقاب ۲.۷ - آنیما و آنیموس ۲.۸ - سایه ۳ - سیستم انرژی نیمهبسته ۴ - دو اصل در نظریه ۵ - اصل همزمانی ۶ - خودشکوفایی ۷ - وراثت ۸ - تیپهای شخصیت ۸.۱ - کنشها ۸.۲ - سنخ روانشناسی ۸.۲.۱ - سنخ فکری برونگرا ۸.۲.۲ - سنخ احساسی برونگرا ۸.۲.۳ - سنخ ادراکی برونگرا ۸.۲.۴ - سنخ الهامی برونگرا ۸.۲.۵ - سنخ فکری درونگرا ۸.۲.۶ - سنخ احساسی درونگرا ۸.۲.۷ - سنخ ادراکی درونگرا ۸.۲.۸ - سنخ الهامی درونگرا ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - مقدمهنظریه یونگ را به ویژه به علت تاکیدی که بر ناخودآگاه دارد، میتوان به عنوان یکی از نظریههای مهم روانکاوی به شمار آورد. با این وجود این نظریه با نظریه فروید تفاوتهای چشمگیری دارد. شاید مهمترین آنها از جنبه علمی و فلسفی و به خصوص روانشناسی، در این باشد که یونگ در ساخت روان آدمی، برای علیت و غایت اهمیت یکسانی قایل بود، در حالی که فروید تنها به جنبه علی انگیزههای بشر توجه میکرد. یونگ میگوید: انسان نه تنها به گذشته، بلکه به آرزوی آینده زنده است. نظریه یونگ از جهت دیگری نیز با نظریه دیگران متفاوت است و آن از نظر اهمیتی است که او برای عوامل نژادی و تکاملی در ساخت شخصیت قایل است. یونگ شخصیت هر فرد را محصول تاریخ قرون و اعصار اجداد او میداند. مبنای شخصیت به نظر او قدیمی، ابتدایی، فطری، ناخودآگاه و جهانشمول است. [۱]
شاملو، سعید، روانشناسی شخصیت، ص۴۵، تهران، رشد، ۱۳۸۲، چاپ هفتم.
۲ - ساختار شخصیتروانشناسی تحلیلی یونگ با مفهوم معروف آن توارث فرهنگی (یعنی این که بسیاری از خصیصههای فرهنگی در طول قرنها به صورت ارثی به نسلهای بعد منتقل شدهاند) و تاکید او روی دو مفهوم درونگرایی و برونگرایی و همچنین توجه عمیق به کارکردهای فکری مغز و احساسات، بر زمینهای غنی و قوی از مطالعات او روی اسطورهشناسی و روانشناسی مقایسهای قبایل بدوی و متمدن و مطالعات بالینی فراوان مبتنی است. [۲]
کریمی، یوسف، تاریخچه و مکاتب روانشناسی، ص۱۹۷، تهران، پیام نور، ۱۳۸۲، چاپ اول.
به نظر یونگ، شخصیت از چند سیستم جدا، اما مربوط به هم تشکیل شده است. مهمترین این سیستمها عبارتند از: ایگو، ناخودآگاه شخصی و عقدههای آن، ناخودآگاه جمعی و ارکیتایپهای آن، پرسونا، آنیما، آنیموس و سایه. ۲.۱ - ایگو یا خودعبارت است از ضمیر آگاه که از عناصر خودآگاهانهای مانند ادراک آگاهانه، خاطرات، تفکرات و احساسات تشکیل شده است. خود، مسئول احساس هویت و تداوم شخصیت و محور اساسی تمام شخصیت است. ۲.۲ - ناخودآگاه شخصیمجاور ایگو یا خود قرار دارد و شامل تجاربی میشود که زمانی آگاه بودهاند، ولی سرکوب شدهاند. ۲.۳ - عقدهعبارت است از مجموعه متشکل و سازمانیافتهای از احساسات، تفکرات، ادراکات و خاطرات که در ناخودآگاه شخصی مستقرند. عقده ممکن است خودمختار شده و کنترل تمام شخصیت را به دست گیرد. اگر چنین شود، شخص تمام وجود خود را در خدمت ارضای آن عقده قرار میدهد. ۲.۴ - ناخودآگاه جمعی یا اشتراکیاین مفهوم یکی از مفاهیم ابتکاری و بحثانگیز نظریه شخصیت یونگ است. از نظر او، ناخودآگاه جمعی، قویترین و بانفوذترین سیستم روان است. ناخودآگاه جمعی انبار خاطرات نژادی است و مخزن تمام تجاربی است که طی تکامل انسان، به وسیله نسلها تکرار شده است. ۲.۵ - ارکیتایپارکیتایپ در زبان فارسی به کهن، الگو و انواع قدیمی ترجمه شده است. ارکیتایپها عبارتند از عناصر سازنده ناخودآگاه. [۳]
شاملو، سعید، روانشناسی شخصیت، ص۴۸، تهران، رشد، ۱۳۸۲، چاپ هفتم.
اینها تجربیات و معلوماتی هستند که در طول تاریخ بشری از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاند. مثلا میان انسان جاودانگی یک صورت ازلی است که در اسطورهها به صورتهای مختلف منعکس شده است. ۲.۶ - پرسونا یا نقابمنظور یونگ از این اصطلاح صورتی است که شخص با آن در اجتماع ظاهر میشود. اما در واقع جامعه است که پرسونا یا نقاب خاصی را به شخص تحمیل میکند. ۲.۷ - آنیما و آنیموسانسان از نظر فیزیولوژیکی دارای هورمونهای مردانه و زنانه است. که در هر دو جنس ترشح میشود. از نظر روانی نیز خصوصیات مردانه و زنانه در هر دو جنس دیده میشود. از دیدگاه یونگ جنبه زنانه شخصیت مرد، آنیما و جنبه مردانه شخصیت زن، آنیموس نامیده میشود. ۲.۸ - سایهیونگ جنبه حیوانی طبیعت انسان را سایه نامیده است. سایه مرکب از مجموعه غرایز حیوانی و خشن و وحشیانهای است که از اجداد بشر به او به ارث رسیده است. سایه در نظریه یونگ معادل نهاد در نظریه فروید است. [۴]
کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت، ص۸۸-۸۹، تهران، پیام نور، ۱۳۸۴.
۳ - سیستم انرژی نیمهبستهبه نظر یونگ، شخصیت یک سیستم انرژی نیمهبسته است که انرژی آن تااندازهای تامین میشود. او این انرژی یا نیرویی که شخصیت بر اساس آن فعالیت میکند را "نیروی روانی" مینامد. انرژی روانی، تجلی انرژی زندگی است که در واقع، همان نیروی بیولوژیک است. انرژی روانی مانند انواع دیگر انرژی از متابولیسم بدن نشات میگیرد. تعداد انرژی که برای هر یک از فعالیتهای روانی مصرف میشود، پویایی روانی آن فعالیت محسوب میشود. از نظر یونگ، انرژی روانی پدیده یا ماده مشخصی نیست. بلکه نوعی ساختار فرضی است. انرژی روانی به شکل خاصی در تواناییهای بالقوه یا بالفعل تجلی مییابد. از اینگونه تواناییها میتوان از تمایلات، خواستهها، توجه، گرایشهای فکری و عاطفی نام برد. ۴ - دو اصل در نظریهیونگ اساس نظریه خود را بر پایه دو اصل استوار ساخت: یکی اصل جابجایی نیرو و دیگری، اصل همترازی نیرو. اصل جابجایی نیرو این است که نیروی مصرف شده برای ایجاد یک وضع یا حالت روانی، از بین نمیرود، بلکه در جاهای دیگری به کار گرفته میشود و بنابر اصل انتروپی یا همترازی، وقتی دو جسم مختلف با دو کمیت متفاوت انرژی در ارتباط با یکدیگر قرار گیرند، انرژی از جسم قویتر به جسم ضعیفتر انتقال مییابد. هدف از این اصل رسیدن به تعادل قواست. ۵ - اصل همزمانییونگ در اواخر زندگی خود، برای توجیه و تشریح بعضی از خصوصیات انسانی، اصلی را مطرح کرد و آن را اصل همزمانی خواند. بر اساس این اصل بعضی از وقایع بدون اینکه علت و معلول یکدیگر باشند، همزمان به وقوع میپیوندند. یونگ معتقد است که پدیدههایی مانند تلهپاتی یا خواندن افکار دیگران را بدون داشتن ارتباط ادراکی نمیتوان با نظریههای موجود یا فقط بر اساس عامل تصادف توجیه کرد. ۶ - خودشکوفایییکی دیگر از جنبههای پر اهمیت نظریه یونگ، تاکید وی بر پیشرفت و تکامل انسان از کودکی تا بزرگسالی است. او اعتقاد دارد که شخصیت انسان دایما از مرحله پایینتر به مرحله تکاملیافتهتری در حال حرکت است. هدف نهایی این تکامل چیزی است که یونگ به آن "خودشکوفایی" میگوید. خودشکوفایی یعنی رسیدن به حداکثر وحدت، هماهنگی و تکامل تمام قسمتهای مختلف شخصیت انسان. ۷ - وراثتدر مکتب روانشناسی یونگ وراثت نیز نقش عمدهای دارد. یونگ وراثت را مسئول ایجاد غرایز جسمی میداند که ضامن صیانت ذات و تولید مثل است. یونگ معتقد است: هر فرد انسانی نه تنها خصوصیات جسمانی اجداد خود را به ارث میبرد، بلکه تجارب اکتسابی آنها را نیز از طریق وراثت به دست میآورد. این تجارب که بهتر است آنها را استعدادی بالقوه بخوانیم، همان تجارب اجداد بشری هستند که از طریق ارکیتایپها به نسل جدید منتقل میشوند. [۵]
شاملو، سعید، روانشناسی شخصیت، ص۵۵، تهران، رشد، ۱۳۸۲، چاپ هفتم.
۸ - تیپهای شخصیتیونگ در شخصیت انسان وجود دو نوع نگرش را تشخیص داده است، یکی برونگرایی و دیگری درونگرایی. نگرش برونگرایانه، انسان را به سوی دنیای عینی بیرون سوق میدهد، در حالی که نگرش درونگرایانه، او را متوجه دنیای درون خود مینماید. این دو نگرش، معمولا در هر شخص وجود دارد، ولی به طور معمول یکی غالب و آگاه و دیگری مغلوب و ناخودآگاه است. [۶]
قلیزاده، فرضالله، روانشناسی شخصیت، ص۹۶، تبریز، نشرهادی، ۱۳۷۶، چاپ اول.
یونگ برای هر کدام (افراد درونگرا و برونگرا) خصایصی میشمارد. درونگرایان به افکار و احساسات خویش توجه دارند، نگران آینده و محافظهکارند، اصول و معیارها را مهمتر از خود اعمال میدانند و در نوشتن بهتر از گفتن هستند. مردمگریز و دیرآشنا هستند. برونگرایان به افراد و اشیا توجه دارند. در زمان حال زندگی میکنند و به خود اعمال توجه دارند. خونگرم، پرحرف، زودآشنا و اهل معاشرت و اجتماعی هستند. [۷]
شعارینژاد، علیاکبر، روانشناسی عمومی، ص۵۷۵، تهران، ۱۳۵۴.
۸.۱ - کنشهابه نظر یونگ در انسان، چهار کنش یا فعالیت اساسی روانی نیز وجود دارد که عبارتند از: تفکر، احساس، ادراک و الهام. ادراک و الهام از کارکردهای غیرعقلانی هستند و تفکر و احساس از کارکردهای عقلانی که شامل قضاوت و ارزیابی درباره تجربیات میشوند. [۸]
شاملو، سعید، روانشناسی شخصیت، ص۵۳، تهران، رشد، ۱۳۸۲، چاپ هفتم.
تفکر: افرادی که این کنش در آنها قویتر است میکوشند جهان را با استدلال بشناسند و به روابط منطقی جهان توجه دارند. احساس: افرادی که این کنش در آنها مسلط است میکوشند جهان را با احساسات خوشایند و ناخوشایندی که از تجربههای خود دارند بشناسند. ادراک: این افراد جهان را آنچنان که هست تجربه میکنند. الهام: افرادی که این کنش در آنها قویتر است در شناخت جهان، به یک ناخودآگاه یا ادراک درونی توجه دارند و میکوشند به نیروی نهانی موجود در اشیا پیببرند. [۹]
شعارینژاد، علیاکبر، روانشناسی عمومی، ص۵۷۶، تهران، ۱۳۵۴.
۸.۲ - سنخ روانشناسییونگ بر اساس دو نگرش و چهار کارکرد مذکور، هشت سنخ روانشناسی را به وجود آورد. ۸.۲.۱ - سنخ فکری برونگراچنین افرادی بر طبق قواعد انعطافناپذیری زندگی میکنند. آنها احساسات و هیجانهای خود را سرکوب کرده، در تمام جنبههای زندگی خود واقعگرا هستند. دانشمندان در این سنخ قرار دارند. ۸.۲.۲ - سنخ احساسی برونگرااین افراد تفکر خود را بازداری کرده و شدیدا هیجانی هستند. آنها از ارزشها، اصول اخلاقی و آداب و رسومی که آموختهاند، دست برنداشته و از آنها پیروی میکنند و به طور غیرمعمول نسبت به انتظارات و عقاید دیگران حساس هستند. اغلب زنان دارای این تیپ شخصیتی هستند. ۸.۲.۳ - سنخ ادراکی برونگرااین سنخ شخصیتی متوجه لذت و شادی و تداوم تجربهها و حسهای جدید است. چنین اشخاصی شدیدا واقعیتمدار بوده و تااندازه زیادی با افراد و موقعیتهای مختلف انطباقپذیر هستند. ۸.۲.۴ - سنخ الهامی برونگرااین افراد به خاطر توانایی زیاد خود در بهرهبرداری از فرصتها، در تجارت و سیاست کارایی بالایی دارند. آنها جذب عقاید جدید شده و خلاق هستند. ۸.۲.۵ - سنخ فکری درونگرااین افراد سازگاری خوبی با دیگران ندارند، در بیان افکار خود مشکل دارند و ظاهرا بیاحساس بوده و توجهی به دیگران ندارند. آنها نه بر احساس خود، بلکه براندیشههای خود متمرکزند. ۸.۲.۶ - سنخ احساسی درونگرادر این افراد تفکر و ابراز بیرونی هیجان سرکوب شده است. آنها به نظر دیگران اسرارآمیز و دست نیافتنی میآیند و آرام و متواضع هستند. ۸.۲.۷ - سنخ ادراکی درونگرااین افراد غیرمنطقی هستند و از دنیا بریدهاند. آنها به بیشتر فعالیتهای انسان با خیرخواهی و سرگرمی مینگرند. ۸.۲.۸ - سنخ الهامی درونگرااین افراد ممکن است چنان به شهود توجه کنند که ارتباطاندکی با واقعیت داشته باشند. آنها رویایی و خیالپرداز هستند. [۱۰]
شولتز، دوان، نظریه شخصیت، ص۱۱۰-۱۱۱، یوسف کریمی، تهران، ارسباران، ۱۳۷۸، چاپ اول.
۹ - پانویس
۱۰ - منبع• سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ساختار و تیپ های شخصیتی در نظریه یونگ»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۵/۰۵. ردههای این صفحه : روانشناسی شخصیت | رویکردهای روانشناسی | شخصیت | علوم تربیتی | مباحث روانشناسی | نظریههای روانشناسی
|