عقلانیتاین مفهوم کاربردهای فراوان داشته و در حوزههای گوناگونی به کار رفته است. به همین دلیل نیز معانی مختلفی دارد. شاید بتوان با استقراء حوزههایی که واژه عقلانیت در آنها به کار رفته است یک معنای جامع برای آن برشمرد. میتوان این معنای جامع را تبعیت کامل از استدلال صحیح دانست. روشن است که استدلال کردن بر یک چیز انحاء مختلفی دارد به همین دلیل عقلانیت ناشی از انواع مختلف استدلال نیز مختلف خواهد بود. ۱ - اقسام عقلانیتعقلانیت در یک تقسیم بندی اولیه به عقلانیت نظری و عقلانیت عملی تقسیم میشود. ۱.۱ - عقلانیت نظریعقلانیت نظری ناظر به عقاید و جهان بینیها است و عقلانیت عملی ناظر به اعمال و رفتار هاست. برخی آن دو را به این نحو تعریف کردهاند: عقلانیت نظری عبارت است از تسلط هر چه دقیق تر بر و اقعیت، توسط مفاهیم انتزاعی و عقلانیت عملی هم یعنی محاسبه هر چه دقیق تر و سایل برای نیل به اهداف. [۱]
فراز و نشیب عقلانیت، محمدحسین بهمن پور، ص۴۸، بیجا، نوادر، ۱۳۷۹.
چنانچه گفتیم در تعریف عقلانیت نظری با توجه به نوع استدلال سخنان متفاوتی گفته شده است. برخی چون استدلال صحیح را استفاده از بدیهیات یا سیر استدلالی منطقی از نظریات به بدیهیات میدانند عقیده و نظری را عقلانی میدانند که مبتنی بر بدیهیات یا نظریات به دست آمده از بدیهیات باشد. تفسیر دیگری که از عقلانیت نظری شده است این است که یک نظر یا ایده زمانی عقلانی است که با سایر نظرها و عقاید آن فرد یا جامعه سازگاری داشته باشد. این دو تفسیر از عقلانیت دو گرایش مهم در مساله معرفت شناسی میباشد. فلاسفه در مساله معرفت و ارزش آن به دو گروه عمده یعنی: مبناگرایان و انسجام گرایان تقسیم میشوند. در دیدگاه مبناگروی نظر و ایدهای عقلانی بوده و به تعبیر خودشان ارزش معرفتی دارد که مبتنی بر بدیهیات بوده یا از نظریات مبتنی بر بدیهی به دست آمده باشد. اما از نظر انسجام گرایان لزومی به ابتناء معارف بر قضایای بدیهی نیست. همین که یک معرفت در منظومه معرفتی مورد قبول شخص، به صورتی واقع شود که انسجام درونی نظام را هم چنان حفظ نماید چنین نظری را میتوان عقلانی و با ارزش تلقی کرد. البته خود این انسجام تفاسیر متعددی یافته و دیدگاههای مختلفی در این که ملاک انسجام چیست ارائه شده است که بررسی همه آنها در این مقال نمیگنجد. [۲]
راهی به رهایی، مقاله دین و عقلانیت، مصطفی ملکیان، ص۲۶۵ـ۲۶۸، تهران، نگاه معاصر، ۱۳۸۱.
[۳]
مبانی معرفت دینی، محمد حسن زاده، ص۶۴_ ۷۷، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، ۱۳۸۰.
۱.۲ - عقلانیت عملیعقلانیت عملی نیز به دو نوع خودمحور و مصلحت اندیش و به عبارت دیگر اقتصادی و اخلاقی تقسیم میشود. عقلانیت عملی اقتصادی میگوید هر انسانی باید به دنبال تامین منفعت خود باشد و مصلحت فردی او بر هر چیزی مقدم است و در معاشرت با دیگران در صورت لزوم میتواند مصلحت دیگران را فدای مصلحت خود کند. چنین کسی تا جایی پای بند اخلاق است که منافعش اجازه دهد. دزدی و دروغ ترک میشوند چون آنها را به زیان خود میبیند، اما اگر به نفعش باشند ترک آنها را احمقانه میداند. اما عقلانیت اخلاقی آدمی را به عدالت و انصاف فرا میخواند و به او میگوید در تعقیب منافع شخصی خود، به دیگران ظلم ننماید و حقوق آنان را فدای خود نکند. خلاصه آنکه این عقلانیت برای تعقیب منافع شخصی، چهارچوب معین میکند که همان محدوده ارزشهای اخلاقی است. [۴]
دین در ترازوی اخلاق، ابوالقاسم فنایی، ص۱۱۲-۱۱۶، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، ۱۳۸۴.
۲ - پانویس
۳ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عقلانیت». |