مقوله«مقول و مقوله» در لغت اسم مفعول از (قال یقول) بوده و به معنای «گفته شده» میباشد. در واقع "محکی" و مفاد کلام را مقول میگویند و در اصطلاح منطقی، مقولات ترجمۀ عربی واژۀ «قاطیفوریاس» است. این اصطلاح در اصل از منطق ارسطویی گرفته شده و یک لغت یونانی است. در واقع منطق دانان بعد از آن که کلیات را به پنج قسم ( جنس ، فصل، نوع ، عرض عام و عرض خاص ) تقسیم کردهاند، بحث دیگری دربارۀ عالیترین و بالاترین جنسها منعقد کرده و نام آن را مقولات گذاشتهاند. ۱ - تعریف مقولهمنظور از «مقول» یا «مقوله»، مفهومی است که در جواب ماهو؟ (آن چیست؟) که سؤال از حقیقت شیء است میآید و بر اشیاء به طور ذاتی حمل میشود، ولی بر خود آنها چیزی بصورت ذاتی حمل نمیشود. چون جنسی بالاتر از آنها وجود ندارد. مراد از حمل ذاتی آن است که محمول قضیه ، چیزی باشد که موضوع را قوام دهد؛ یعنی ماهیت موضوع بدون آن تحقق نیابد. ذاتی شامل نوع، جنس و فصل میشود. ۲ - انواع حمل ذاتیمحمولی که ذات موضوع را قوام میدهد به سه نحو قابل تصور است: الف. خود ماهیت و به عبارت منطقی "نوع" که بر موضوع خود حمل میشود. مانند قضیهای که در آن انسان بر حسن و حسین حمل میشود و گفته میشود: "حسن انسان است". ب. جزء ماهیت که بر موضوع خود حمل میشود که خود دو قسم است: ۱. "جنس" که جزء اعم ماهیت است. مانند حیوان که بر حسن و حسین یا انسان و فرس، حمل شده و گفته میشود: "حسن حیوان است " یا "انسان" حیوان است. ۲. فصل که جزء اخص ماهیت است. مانند ناطق که بر حسن و حسین حمل شده و گفته میشود: "حسن ناطق است". [۲]
المنطق، مظفر، محمد رضا، ص۷۸، بیروت، الطبع المحفوظ، طبع دوم.
[۳]
تحریر منطق، شیروانی، علی، ص۹۸، قم، دار العلم، چاپ اول.
در هر قضیهای که محمول یکی از این سه باشد آن حمل، ذاتی خواهد بود. در میان این سه محمول ذاتی، «جنس» به سه قسم تقسیم میشود: ۱. جنس سافل (پایین)؛ ۲. جنس متوسط ؛ ۳. جنس عالی مراد از مقولات همان جنسهای عالی است. جنس عالی، جنسی است که پائین تر از آن جنس باشد ولی بالاتر از آن هیچ جنسی وجود نداشته باشد. در منطق به این جنس، جنس الاجناس گفته میشود. مانند جوهر برای انسان که عالیترین جنس است. [۴]
المنطق، مظفر، محمد رضا، ص۷۸.
[۵]
تحریر منطق، شیروانی، علی، ص۹۸، قم، دار العلم، چاپ اول.
از آنجا که موضوع فلسفه «وجود» است و مقولات بر اشیاء خارجی (یعنی موجودات) حمل میشوند، بحث از آنها یک بحث فلسفی است؛ هر چند به طور استطرادی در منطق هم از آنها بحث شده است. ۳ - اقسام مقولاتمقسم مقولات ماهیات هستند؛ ماهیاتی که مرکب از جنس و فصلاند. خواه ترکیب خارجی از ماده و صورت داشته باشند یا در خارج بسیط باشند ولی عقل برای آنها جنس و فصل تصور کند. مانند انواع اعراض. ارسطو که مبتکر بحث مقولات است [۶]
منطق (ارغنون)، ارسطو، ص۱۵_ ۲، ترجمه ادیب سلطانی، تهران، نگاه، ۱۳۷۸.
در کتب منطقی خود تعداد مقولات را ده عدد شمرده است که عبارتند از: ۱. جوهر ۲. کم ۳. کیف ۴. متی ۵. أین ۶. ان یفعل ۷. ان ینفعل ۸. وضع ۹. اضافه ۱۰. جده [۸]
الاهیات شفاء (طبع حسن زاده آملی)، ابن سینا، ص۱۰۳، قم، دفتر تبلیغات.
چنانکه دیده میشود از ده قسم فوق فقط قسم اول جوهر بوده و نه قسم دیگر انواع مختلف عرض هستند. [۹]
دروس فلسفه، مصباح یزدی، محمدتقی، ص۱۸۹_ ۱۸۵، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چ دوم، ۱۳۷۵.
توجه به این نکته ضروری است که خود عرض، مقوله نیست چون مفهوم عرض که بر نه قسم حمل میشود محمول ذاتی این نه قسم نبوده و به عبارت دیگر جنس آنها نیست بلکه به نحو عرضی بر آنها حمل میشود؛ در صورتی که حمل مقولات بر اشیاء باید به نحو ذاتی باشد اما اقسام نه گانۀ عرض هر کدام یک مقوله میباشند. همانطور که خود جوهر، مقوله شمرده شده است. [۱۰]
دروس فلسفه، مصباح یزدی، ص۱۸۹_ ۱۸۵.
[۱۲]
الالهیات شفاء، ابن سینا، ص۱۰۳.
(چون حملش بر انواع جواهر ذاتی است)۴ - مقولات نسبیلازم به ذکر است که ۷ قسم از مقولات نه گانۀ عرضی مقولات نسبی هستند؛ یعنی در هر کدام از آنها، نوعی نسبت لحاظ شده است. این هفت قسم عبارتند از: ۱. متی ۲. این ۳. ان یفعل ۴. ان ینفعل ۵. وضع ۶. اضافه ۷. جده مثلا متی هیئت حاصل از نسبت شیء با زمان و این هیئت حاصل از نسبت شیء با مکان است و به همین جهت شیخ اشراق این هفت مقوله را عین نسبت دانسته است. [۱۳]
مطارحات، مجموعۀ مصنفات، شیخ اشراق، ص۲۷۸، پژوهشگاه علوم انسانی، مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۸۰.
به این معنا که نسبت را مقوله دانسته و اینها را اقسام مقولۀ «نسبت» میداند. برخی دیگر گفتهاند: مقولات نسبی، عین «نسبت» نیستند بلکه از مفاهیم عام انتزاعی و مقولات ثانیۀ فلسفی محسوب میشوند. [۱۴]
آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمدتقی، تهران، ج۲، درس۴۸_ ۴۶، سازمان تبلیغات اسلامی.
۵ - ویژگیهای مقولات۱. مقولات، بسیط و غیر مرکباند، یعنی جنس و فصل ندارند. چون اگر مرکب باشند باید مافوق آنها هم جنسی وجود داشته باشد و این خلاف فرض است؛ زیرا مفروض این است که مقولات، عالیترین اجناس (جنس الاجناس) میباشند. ۲. مقولات با یکدیگر به تمام ذات بسیطشان، متبایناند. ۳. یک ماهیت تحت عنوان بیشتر از یک مقوله مندرج نمیشود. ۴. از آنجا که مقسم مقولات، ماهیاتی هستند که از جنس و فصل ترکیب یافتهاند، پس اگر ماهیت غیر مرکب و بسیطی وجود داشته باشد تحت مقولات مندرج نخواهد شد. ۵. واجب و ممتنع خارج از مقولاتاند؛زیرا ماهیت ندارند. دلیل ماهیت نداشتن واجب و ممتنع آن است که طبق نظر مشهور ماهیت به موجود ممکن اختصاص دارد، چرا که ماهیت از حد عدمی وجود انتزاع میشود و از آنجا که واجب الوجود ، وجود محض است حد عدمی ندارد و ممتنع الوجود هم عدم محض است. بنابراین حد عدمی نخواهد داشت. نتیجه آنکه ماهیت نیز نخواهد داشت. وقتی واجب و ممتنع ماهیت نداشته باشند، طبعا تحت مقولات هم مندرج نمیشوند. ۶ - پانویس
۷ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مقوله». |