پهلوان اسد خراسانیپَهْلَوانْ اَسَدِ خُراسانی، پسر طغانشاه، از امرای شاهشجاع و حاکم کرمان (حکومت ۷۷۶-۷۶۷ق/۱۳۷۴-۱۳۶۶م) بود. ۱ - بیوگرافیوی نبیره مؤیدالدین آی ابه خراسانی، امیر سلطان سنجر بود. [۱]
وزیریکرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، ج۱، ص۵۲۵، به کوشش محمدابراهیم باستانیپاریزی، تهران، ۱۳۶۴ش.
آگاهی از زندگی پهلوان اسد، محدود به سالهای امارت اوست. به گفته یزدی، شاهشجاع از مشاهده وضو ساختن پهلوان اسد در زمستان به او ارادت یافت و وی را به دستگاه خویش خواند و در ۷۶۷ق که شاهشجاع برای رویارویی با برادر خود شاهمحمود عازم شیراز بود، اسد را امارت کرمان داد. [۲]
وزیریکرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، ج۱، ص۵۲۷، به کوشش محمدابراهیم باستانیپاریزی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۳]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۴، ص۵۳۸، تهران، ۱۳۳۹ش.
۲ - شورش پهلوان اسددوران حکومت شاهشجاع همراه با آشوبهای پیاپی بود و عدم حضور پسران شاهشجاع در کرمان، [۴]
وزیریکرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، ج۱، ص۵۲۵، به کوشش محمدابراهیم باستانیپاریزی، تهران، ۱۳۶۴ش.
به مخالفان شاهشجاع مجال داد تا با فرستادن نامههایی به پهلوان اسد، او را به شورش فراخوانند. [۵]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۸۶، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۶]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۴، ص۵۳۹، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۷]
خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، ج۲، ص۳۰۶، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
مخدومشاه، مادر شاهشجاع که در این هنگام در کرمان بود و با پهلوان اسد کینه و کدورتی داشت، شاهشجاع را از جریان امور آگاه ساخت؛ اما او از روی اعتماد به پهلوان اسد، به این اخبار توجهی نکرد. [۸]
خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، ج۲، ص۳۰۶، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
[۹]
وزیریکرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، ج۱، ص۵۲۵، به کوشش محمدابراهیم باستانیپاریزی، تهران، ۱۳۶۴ش.
به دنبال درگیری و اختلافی که میان هواداران دو کشتیگیر کرمانی و خراسانی رخ داد، مخدومشاه با ناراحتی از کرمان به سیرجان رفت. [۱۰]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۸۶، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۱۱]
یزدی، حسن، جامع التواریخ حسنی، ج۱، ص۵۲۸، نسخه خطی کتابخانه ملی ایران، شم ۱۳۳۰ف.
بنابراین، پهلوان اسد زمینه را برای استحکام قدرت خود آماده دید و لشکریان بسیار از اطراف کرمان و خراسان فراهم آورد و از مالداران و اطرافیان مخدومشاه مبالغ فراوان گرفت. [۱۲]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۸۶، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۱۳]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۴، ص۵۴۰، تهران، ۱۳۳۹ش.
در این میان، سلطان اویس پسر بزرگ شاهشجاع، در پی رنجش از پدر و برای تصاحب کرمان نامهای دروغین از سوی پدر به پهلوان اسد نوشت، اما وی از تسلیم کرمان خودداری کرد. [۱۴]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۸۷، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۱۵]
وزیریکرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، ج۱، ص۵۲۷-۵۲۶، به کوشش محمدابراهیم باستانیپاریزی، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۱۶]
غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ج۱، ص۲۸۰-۲۷۹، تهران، ۱۳۶۶ش.
سپس پهلوان اسد به قلعهکوه حمله برد و اموال آنجا را ضبط نمود و با قتل بعضی از بزرگان آن دیار، قیام خود را علنی کرد. [۱۷]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۵۲۸، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
از اینرو، شاهشجاع با لشکر مجهز آهنگ کرمان کرد و به جیرفت و سپس به بم درآمد. [۱۸]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۸۸، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۱۹]
یزدی، حسن، جامع التواریخ حسنی، ج۱، ص۵۲۸، نسخه خطی کتابخانه ملی ایران، شم ۱۳۳۰ف.
[۲۰]
وزیریکرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، ج۱، ص۵۲۷، به کوشش محمدابراهیم باستانیپاریزی، تهران، ۱۳۶۴ش.
۲.۱ - شکست پهلوان اسدپهلوان اسد، ایلچی به نزد شاهشجاع فرستاد و در مقابل پرداخت خراج، از او خواست تا به شیراز بازگردد، اما شاهشجاع نپذیرفت. [۲۱]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۸۸، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۲۲]
وزیریکرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، ج۱، ص۵۲۶-۵۲۷، به کوشش محمدابراهیم باستانیپاریزی، تهران، ۱۳۶۴ش.
پهلوان اسد در نبرد با لشکر شاهشجاع شکست خورد و عقب نشست.۳ - محاصره کرمانشاهشجاع نیز سپاهیان خویش را به محاصره آنها گمارد. [۲۳]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۸۸، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۲۴]
یزدی، حسن، جامع التواریخ حسنی، ج۱، ص۵۲۸، نسخه خطی کتابخانه ملی ایران، شم ۱۳۳۰ف.
در این هنگام، شاه یحیی برادرزاده شاهشجاع، پهلوان خرم خراسانی حاکم شیراز را برضد شاهشجاع تحریک کرد. وی نیز با ارسال نامهای خدعهآمیز به کرمان سبب شد تا شاهشجاع آنجا را ترک کند. پس از آن، شاهشجاع برادر خود سلطان عمادالدین احمد را به محاصره کرمان گمارد و خود به شیراز بازگشت. [۲۵]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۸۸- ۸۹، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۲۶]
وزیریکرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، ج۱، ص۵۲۸-۵۲۹، به کوشش محمدابراهیم باستانیپاریزی، تهران، ۱۳۶۴ش.
استمداد پهلوان اسد از شاه یحیی و شاه محمود برادر شاهشجاع و سلطان اویس ایلکانی به جایی نرسید. [۲۷]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۴، ص۵۴۱-۵۴۳، تهران، ۱۳۳۹ش.
۳.۱ - فرار نیروهای پهلوان اسدسلطان عمادالدین احمد که چشم به حکومت کرمان داشت، [۲۸]
وزیریکرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، ج۱، ص۵۳۱، به کوشش محمدابراهیم باستانیپاریزی، تهران، ۱۳۶۴ش.
محاصره را سخت گرفت و قحطی در شهر افتاد و نیروهای پهلوان اسد در پی فرار از این محاصره برآمدند [۲۹]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۸۹، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
چنانکه شمار زیادی از آنان بهسوی اصفهان و آذربایجان متواری شدند. [۳۰]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۴، ص۵۴۳، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۳۱]
خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، ج۲، ص۳۰۷، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
۳.۲ - اظهار ندامت پهلوان اسدپهلوان اسد برای رهایی از این اوضاع، نزد سلطان عمادالدین اظهار ندامت کرد و از وی خواست تا نزد شاهشجاع او را شفاعت کند و تعهد کرد که مال مقرر به خزانه برساند و سکه و خطبه به نام شاهشجاع کند، مشروط بر اینکه حکومت کرمان به او واگذار شود. اما شاهشجاع تنها راه مصالحه را گرو فرستادن برادر و پسر پهلوان اسد و تحویل دادن قلاع اندرون شهر دانست. [۳۲]
وزیریکرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، ج۱، ص۵۳۰-۵۲۹، به کوشش محمدابراهیم باستانیپاریزی، تهران، ۱۳۶۴ش.
در این میان، چون سلطان عمادالدین احمد، نتوانست موافقت شاهشجاع را برای حکومت کرمان جلب کند، پس از ۸ ماه محاصره بهدرخواست خود، به شیراز بازگشت و شاهشجاع پهلوان خرم و پهلوان علیشاه مزینانی را با تجهیزات یکساله به کرمان روانه کرد. [۳۳]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۸۹، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۳۴]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۴، ص۵۴۴، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۳۵]
خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، ج۲، ص۳۰۷، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
۳.۳ - صلحدر این ایام، قحطی و اوضاع داخلی شهر، پهلوان اسد را بر آن داشت تا در ملاقات با فرستاده پهلوان خرم، صلح را بپذیرد. سرانجام قرار شد که پهلوان اسد خطبه و سکه به نام شاهشجاع کند و قلعه میان شهر را بدو واگذارد. بهعلاوه، برادر خویش، پهلوان محمدِ طغانشاه و یکی از پسران خود را به نزد شاهشجاع به شیراز بفرستد. بدینترتیب، با ورود پهلوان علیشاه مزینانی به قلعه کوه، محاصره کرمان پس از ۹ ماه و ۲۰ روز در رجب ۷۷۶/ دسامبر ۱۳۷۴ پایان یافت. [۳۶]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۸۹-۹۰، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۳۷]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۴، ص۵۴۴-۵۴۵، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۳۸]
خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، ج۲، ص۳۰۷، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
۴ - مرگچندی بعد، پهلوان علیشاه دست به نیرنگ زد و نامهای از زبان شاهشجاع برای همسر پهلوان اسد فرستاد و در مقابل کمک به دفع پهلوان اسد، به وی قول همسری داد. [۳۹]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۹۰، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۴۰]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۴، ص۵۴۵-۵۴۶، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۴۱]
باستانی پاریزی، محمدابراهیم، تعلیقات بر تاریخ کرمان، ج۱، ص۵۳۳.
زن نیز طی قراری، افراد پهلوان علیشاه را از نقبی که بر سر راه حمام پهلوان اسد بود، به قصر وارد کرد (جمعه نیمه رمضان ۷۷۶) و آنان بر سر پهلوان اسد ریختند و او را به قتل رساندند [۴۲]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۹۰-۹۱، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۴۳]
میرخواند، محمد، روضة الصفا، ج۴، ص۵۴۷، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۴۴]
خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، ج۲، ص۳۰۸ ۷۷۵ ق، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
و جسدش را در میدان کشتیگیری شهر به دار آویختند. به گفته یزدی، گرسنگان کرمان زر میدادند و گوشت او را میخریدند. [۴۵]
یزدی، حسن، جامع التواریخ حسنی، ج۱، ص۵۳۰، نسخه خطی کتابخانه ملی ایران، شم ۱۳۳۰ف.
پهلوان علیشاه سر پهلوان اسد را به شیراز فرستاد [۴۶]
کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، ج۱، ص۹۱، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش.
و پس از آن، سر وی به یزد برده شد و در مقابر باغ کمال کاشی دفن شد. [۴۷]
کاتب، احمد، تاریخ جدید یزد، ص۱۷۹، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۷ش.
۵ - فهرست منابع(۱) باستانی پاریزی، محمدابراهیم، تعلیقات بر تاریخ کرمان. (۲) خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش. (۳) غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، تهران، ۱۳۶۶ش. (۴) کاتب، احمد، تاریخ جدید یزد، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۷ش. (۵) کتبی، محمود، تاریخ آلمظفر، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش. (۶) میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش. (۷) وزیریکرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانیپاریزی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۸) یزدی، حسن، جامع التواریخ حسنی، نسخه خطی کتابخانه ملی ایران، شم ۱۳۳۰ف. ۶ - پانویس
۷ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پهلوان اَسد خُراسانی»، شماره۵۵۸۱. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|