پچنگهاپِچْنگْها، از اقوام ترکتبار آسیای مرکزی هستند. این قوم مدتی در سرزمین روسیه و نزدیکی بلاد روم (آسیای صغیر) میزیستند. [۱]
Brockhaus, EntsiklopedicheskiĮ slovar’, St Petersburg, ۱۸۹۸، ج۲۳، ص۵۳۸.
۱ - نام پچنگها در زبانهای مختلفنام این قوم در زبانهای مختلف به صورتهای گوناگون آمده است: مؤلفان یونانی آن را به صورت پاتسیناک و مؤلفان بیزانسی با نامهای پاتزیناکی (پاتزیناکایه)، پیچینیگی، پچنکی و جز آنها معرفی کردهاند. [۲]
Brockhaus, EntsiklopedicheskiĮ slovar’, St Petersburg, ۱۸۹۸، ج۲۳، ص۵۳۸.
در متون اسلامی عربی و فارسی نام این قوم به صورتهای بجاناک [۳]
احمد بن رسته، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م.
و بجناک [۶]
احمد بن فضلان، رسالة، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش سامی دهان، دمشق، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
[۷]
احمد بن فضلان، رسالة، ج۱، ص۱۰۷، به کوشش سامی دهان، دمشق، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
[۱۰]
عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۲۷۱، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۱۲]
ابوالفدا، تقویم البلدان، ج۱، ص۲۰۵، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م.
[۱۳]
ابوالفدا، تقویم البلدان، ج۱، ص۲۲۳، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م.
آمده است. کاشغری نام این قوم را بَجانَک نوشته است. [۱۴]
محمود کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۴۰۴، استانبول، ۱۳۳۳ق.
در زبان گرجی این قوم را پاچانیکی، و در ارمنی پاچیناک مینامیدند. [۱۵]
EI۲، ج۸، ص۲۸۹.
در زبان مجاری نام این قوم به صورتهای بیسِنی و پیچناتی آمده است. در متون لهستانی این نام به صورتهای پیهچینیگ و پینچناک، و در روسی پِچِنِگ ثبت شده است [۱۶]
Brockhaus, EntsiklopedicheskiĮ slovar’, St Petersburg, ۱۸۹۸، ج۲۳، ص۵۳۸.
[۱۷]
BSE۳، ج۱۹، ص۵۰۸.
همۀ این نامها برگرفته از بشناق و پچناک است که با واژه پاشِنوگ در زبان اسلاوی کهن قرابت دارد و به معنای «تیره یا طایفهای با پیوند سببی» است. [۱۸]
EI۲، ج۸، ص۲۸۹.
برخی نام این قوم را مشتق از واژۀ تخاری کَنک، به معنای سنگ دانستهاند. [۱۹]
EI۲، ج۸، ص۲۸۹.
۲ - خاستگاه پچنگهاخاستگاه پچنگها نیز مشخص نیست. برخی این قوم را به تبت نسبت دادهاند. [۲۰]
EI۲، ج۸، ص۲۸۹.
کاشغری قوم بجانگ (پچنگ) را در یک جا قبیلهای از غزان، و در جای دیگر از ترکان معرفی کرده است. [۲۱]
محمود کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۴۰۴، استانبول، ۱۳۳۳ق.
گومیلف مدعی است که در اواخر سدۀ ۵م در نتیجۀ اختلاط ترکان آلتای با مهاجران، مجموعهای مرکب از ۵۴۶ قبیله پدید آمد که تورکوت نام گرفت. اینان به تدریج در سرزمینهای دورتر از آلتای پراکنده شدند و به غرب روی آوردند. پچنگها ظاهراً از این مجموعه بودند که با غزان درآمیختند. [۲۲]
Gumilev, L N, Drevnie Tyurki, Moscow, ۱۹۶۷، ج۱، ص۲۵.
بارتولد با استناد به نوشتۀ کاشغری و رشیدالدین فضلالله، پچنگها را از جملۀ غزان آورده است. [۲۳]
Barthold, W W, Sochineniya, Moscow, ۱۹۶۸، ج۵، ص۹۱.
پچنگها خود مجموعهای مرکب از چند قبیله بودند که ضمن امتزاج با کوچندگان ترکتبار ممزوج با سرمتها و قبایل اوگروفین۱ پدید آمدند و اندکی نیز با مغولان درآمیختند. در سدههای ۲-۳ق/۸-۹م پچنگها از آسیای مرکزی به غرب روی آوردند و در محدودۀ میان رود ولگا و کوههای اورال سکنا گزیدن. [۲۴]
BSE۳، ج۱۹، ص۵۰۸.
ابن فضلان ضمن ارائۀ مطالبی دربارۀ پچنگها مینویسد که آنها در کنار آب آرامی شبیه دریا سکنا دارند و به خلاف غزان مردمی فقیرند. [۲۵]
احمد بن فضلان، رسالة، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش سامی دهان، دمشق، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
۳ - جایگاه پچنگهاغزان که در نواحی شمال شرقی پچنگها میزیستند و مردمی ثروتمند بودند، حدود سال ۲۴۶ق/۸۶۰م پچنگها را به سوی غرب راندند. [۲۶]
Brockhaus, EntsiklopedicheskiĮ slovar’, St Petersburg, ۱۸۹۸، ج۲۳، ص۵۳۸.
[۲۷]
BSE۳، ج۱۹، ص۵۰۸.
اندکی بعد در آخرین دهۀ سدۀ ۹م پچنگها در همسایگی خزران جای گرفتند، خزران نیز برای وصول مالیات، همواره آنان را در معرض تاخت و تاز قرار میدادند. پچنگها را وحشیانی با حرص و آز پایان ناپذیر که در مقابل پول میتوان آنها را خرید و در جنگ با دیگر وحشیان و روسها مورد استفاده قرار داد، دانستهاند. [۲۸]
آرتور کُستلر، خزران، ج۱، ص۱۲۶، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۱ش.
در اواخر سدۀ ۳ق/۹م پچنگها به محدودۀ مرزهای غربی خزران روی آوردند و در آنجا مستقر شدند. [۲۹]
Artamonov, M I, Istoriya Khazar, Leningrad, ۱۹۶۲، ج۱، ص۲۸۱.
گردیزی [۳۰]
عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۲۸۱، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش.
که در سدۀ ۵ق/۱۱م میزیسته، خلاف نظر ابن فضلان را بیان داشته، و پچنگها را خدواندان مال نامیده است. این ماجرا مربوط به زمانی است که به نوشتۀ گریزی، پچنگها به جنوب و مغرب خزر روی آورده بودند. وی مینویسد که از هر ناحیهای از ولایت قپچاق، از جنوبِ غربی خزر و از غرب سقلاب (اسلاو) مردمی به آنان پیوستند. سپس اشاره میکند که این اقوام همه در حال جنگاند و با پچنگها پیکار، و اینان را برده میکنند و میفروشند. وی ضمن شرح ثروت پچنگها میافزاید که آنان دارای گوسفندان، ستوران، ظرفهای زرین و سیمین و سلاحهای بسیارند و کمرهای سیمین دارند. [۳۱]
عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۲۸۱، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش.
دربارۀ جایگاه پچنگها مؤلف حدود العالم در شرح مربوط به دریای سیاه (دریای گُرزیا یا گرجیان= بنطس) حد شمال آن را جایهای بجناک، خزران، بلغار و سقلاب نامیده است. مؤلف کوههای شمال قفقاز را حد فاصل میان بجناک خزری و بلغار روس نوشته. منطقۀ پچنگها را جنوب سرزمینهای روس و قپچاق دانسته، و مدعی شده است که سرزمین بجناکهای ترک از مشرق حدود غز، از جنوب به برطاس و براذاس، از مغرب به حدود مجار (مجغر) و روس و در جنوب ناحیۀ قپچاق است. وی سرزمین خزران را در شرق ناحیۀ بجناک آورده، و آنان را بجناک خزر نامیده است. شاه خزران همه ساله با پچنگها درگیر میشد و به نوشتۀ ابن رسته اشخاص متمکن و دارای بضاعت را مکلف مینمود که به تناسب ثروت خود هزینۀ جنگجویان را برای پیکار با پچنگها بپردازند. [۳۷]
احمد بن رسته، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۴۰، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م.
قپچاقها نیز همانند خزران عرصه را بر پچنگها تنگ میکردند و در نتیجه اینان را به سوی اراضی مجارها میراندند. پچنگها در اراضی وسیعی از کرانۀ رود ولگا تا مصب رود دانوب پراکنده شدند. کار اصلی آنان پرورش دام بود. در سدۀ ۴ق/۱۰م پچنگها دو شاخه (شرقی و غربی) شدند [۳۸]
Brockhaus, EntsiklopedicheskiĮ slovar’, St Petersburg, ۱۸۹۸، ج۲۳، ص۵۳۸.
[۳۹]
BSE۳، ج۱۹، ص۵۰۸.
۴ - حمله به اراضی روسها و بلغارهادر سالهای ۳۰۲، ۳۰۸ و ۳۵۷ق/۹۱۵، ۹۲۰ و ۹۶۸م پچنگها به اراضی روسها هجوم بردند. [۴۰]
BSE۳، ج۱۹، ص۵۰۸.
در ۳۳۲ق/۹۴۴م ایگور، فرمانروای دولت کیف روس با دولت بیزانس به جنگ پرداخت. [۴۱]
Nosov, N E, Krakaya istoriya SSSR, Moscow, ۱۹۸۳، ج۱، ص۳۷.
پس از او فرزندش اسویاتوسلاو۲ نیز با دولت بیزانس در ۳۶۰/۹۷۱م درگیر شد. [۴۲]
Nosov, N E, Krakaya istoriya SSSR, Moscow, ۱۹۸۳، ج۱، ص۳۷.
این هر دو فرمانروا در پیکار با دولت بیزانس از جنگجویان پچنگ بهره میجستند. در ۳۶۱ق/۹۷۲م پچنگها به تحریک دولت بیزانس به متحدان روس خود حمله بردند و گروه کثیری از آنان را در کنار رود دنیپر منهدم کردند. در ۴۲۷ق/۱۰۳۶م یاروسلاو۳ مشهور به (خردمند) در نزدیکی کیف رزمندگان پچنگ را سخت درهم شکست. با این شکست هجوم پچنگها به روسها پایان گرفت. [۴۳]
BSE۳، ج۱۹، ص۵۰۸.
در سدههای ۵ و ۶ق/ ۱۱و ۱۲م فرمانروایان روم شرقی (بیزانس) کوشیدند تا برای پیکار با روسها و بلغارهای اطراف رود دانوب از پچنگها بهره جویند، در سدههای ۴-۶ق/۱۰-۱۲م پچنگها بارها به سرزمین مجارها حمله بردند و در مرزها و درون سرزمین آنان پراکنده شدند. ۵ - اضمحلال پچنگهادر سدههای ۷-۸ق/۱۳-۱۴م پچنگها از صورت قومی واحد بیرون آمدند و با ترکان، مجارها، پولوتسها، روسها و اهالی روم شرقی درآمیختند و در آنان مستحیل شدند. [۴۴]
BSE۳، ج۱۹، ص۵۰۸.
۶ - زبان، آداب و رسوم و دین پچنگهازبان پچنگها از گروه قپچاقی زبانهای ترکی است. [۴۵]
BSE۳، ج۱۹، ص۵۰۸.
، ولی دربارۀ آداب و رسوم و دین آنان آگاهی کافی در دست نیست. ادریسی مینویسد: پچنگها همانند خزران و بلغارها جامههای بلند میپوشیدند. جای دیگر از قول ادریسی آمده است. [۴۷]
EI۲، ج۸، ص۲۸۹.
که پچنگها همانند روسها مردههای خود را میسوزاندند، برخی ریش خود را میتراشیدند و برخی آن را میبافتند. اما در کتاب ادریسی چنین مطلبی دیده نشده، و هیچ مشابهتی میان پچنگها و روسها در سوزاندن مردگان و بافتن ریش مشاهده نشده است. در رسالۀ ابن فضلان نیز هیچ اشارهای به سوزاندن مردگان از سوی پچنگها نشده، و تنها مشابهت میان آنان در تراشیدن ریش بوده است. [۴۸]
احمد بن فضلان، رسالة، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش سامی دهان، دمشق، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
ظاهراً آشنایی پچنگها با مسیحیت در اواخر سدۀ ۴ق/۱۰م بوده است. [۴۹]
EI۲، ج۸، ص۲۸۹.
ابوعبید بکری دربارۀ دین پچنگها مینویسد که آنان ابتدا به دین مجوس بودند، ولی پس از آغاز سدۀ ۴ق/۱۰م فقیهی مسلمان که به اسارت درآمده بود، آنان را به پذیرش دین اسلام فرا خواند؛ در نتیجه پچنگها به اسلام روی آوردند و این امر موجب درگیریهایی شد که مسلمانان در آن پیروز شدند. ابن رسته دین پچنگها را شبیه دین غزان دانسته است. [۵۱]
احمد بن رسته، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۴۰، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م.
به نوشتۀ گردیزی، خزران پچنگها را برده میکردند و میفروختند. [۵۲]
عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، ج۱، ص۲۷۱، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش.
۷ - فهرست منابع(۱) محمد بن حوقل، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۹م. (۲) احمد بن رسته، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۹ق/۱۸۹۱م. (۳) احمد بن فضلان، رسالة، به کوشش سامی دهان، دمشق، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م. (۴) عبدالله ابوعبید بکری، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و ا فره، تونس، ۱۹۹۲م. (۵) ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م. (۶) محمد ادریسی، نزهة المشتاق، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. (۷) ابراهیم اصطخری، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م. (۸) حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۰ش. (۹) محمود کاشغری، دیوان لغات الترک، استانبول، ۱۳۳۳ق. (۱۰) آرتور کُستلر، خزران، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۱ش. (۱۱) عبدالحی گردیزی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش؛ (۱۲) Artamonov, M I, Istoriya Khazar, Leningrad, ۱۹۶۲. (۱۳) Barthold, W W, Sochineniya, Moscow, ۱۹۶۸. (۱۴) Brockhaus, EntsiklopedicheskiĮ slovar’, St Petersburg, ۱۸۹۸. (۱۵) BSE۳. (۱۶) EI۲. (۱۷) Gumilev, L N, Drevnie Tyurki, Moscow, ۱۹۶۷. (۱۸) Nosov, N E, Krakaya istoriya SSSR, Moscow, ۱۹۸۳. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پچنگها»، شماره۵۴۸۳. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|