ألجااُلْجا، به معنای غنیمت ، درآمد ، منفعت که در منابع فارسی به صورتهای گوناگونِ اُلجا، اولجای و اولجه [۱]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۱، ص۳۳۷_۳۳۸، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۲]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۳۶۴، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۳]
عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۱، ص۵۰، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۳ش.
[۴]
نظامالدین شامی، ظفرنامه، ج۱، ص۲۱۶، به کوشش پناهی سمنانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۵]
فضلالله بن روزبهان خنجی، مهمان نامه بخارا، ج۱، ص۴۲، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۶]
معینالدین نظنزی، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۲۵، به کوشش ژان اوبن، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۷]
معینالدین نظنزی، منتخب التواریخ، ج۱، ص۴۱۷، به کوشش ژان اوبن، تهران، ۱۳۳۵ش.
ضبط شده، واژهای است مغولی از ماده اُلْ - (= یافتن، دست یافتن، کسب کردن، به دست آوردن و حاصل کردن) با پسوند نام سازِ - جا - جه به معانی یافته شده، درآمد، عایدی، سود ، نفع ، اسیر ، غنیمت و مال غارتی.۱ - الجا در تاریخ سری مغولالجا در «تاریخ سری مغول»، کهنترین نوشته بازمانده مغولی، و نیز در کتاب آلتان توبچی که برگرفته از همان اثر است، چند بار به کار رفته، و در آن منابع نیز معنای «غنیمت جنگی» داشته است. این واژه در زبان معیار مغولستان (گویش قبیله خالخا - قالقا) به صورت اُلج و در زبان مغولان اردوس (روسیه) به صورت اُلجو، و در کالموکی به صورت اُلزو، و در لهجه کانسو به صورت اورجی درآمده است. الجا مستقیماً از زبان مغولی و یا به واسطه زبان فارسی به زبان ترکی راه یافته، و در شاخههای شرقی و غربی آن زبان کاربرد فراوان داشته است، اما امروزه تنها در زبان معیار قرقیزی به معنای غنیمت به کار میرود. ۲ - ورود لفظ ألجا به فارسیالجا در عصر ایلخانان مغول به زبان فارسی درآمده، و کهنترین منبع فارسی بازمانده که این واژه در آن به کار رفته، جامع التواریخ رشیدالدین فضلالله است. الجا در زبان فارسی به ترادف و همراه با واژه تلاش، تراش و یا غنیمت و بیشتر و شاید تنها به معنای غنیمت جنگی به کار رفته، و کاربرد آن تا عصر صفویان ادامه داشته است. این واژه با واژه دخیل مغولی اولجامیشی و اولجای در بخش نخست نامهای بسیار و از جمله در نام الجایتو ایلخان مغول رابطه اشتقاقی ندارد. ۳ - فهرست منابع(۱) رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۷ش. (۲) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۳ش. (۳) فضلالله بن روزبهان خنجی، مهمان نامه بخارا، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۵۵ش. (۴) معینالدین نظنزی، منتخب التواریخ، به کوشش ژان اوبن، تهران، ۱۳۳۵ش. (۵) میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۹ش. (۶) نظامالدین شامی، ظفرنامه، به کوشش پناهی سمنانی، تهران، ۱۳۶۳ش؛ ۴ - پانویس
۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ألجا»، ج۹، ص۲۱. ردههای این صفحه : واژه شناسی
|