تاتیتاتی، یکی از زبانهای مهم ایرانی نو که در سرزمینهای وسیعی از ناحیۀ ساوه در ایران تا منطقۀ نخجوان در جمهوری آذربایجان گسترده است، ولی بهطور مشخص در استانهای قزوین، زنجان و آذربایجان شرقی و نیز در بخشهایی از جمهوری آذربایجان و ناحیۀ خودمختار داغستان بدان تکلم میشود. ۱ - نام گویش«تات» واژهای ترکی و به معنی «عناصر خارجی ساکن سرزمین ترکان» است. [۱]
دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۵۸۹.
قبایل صحرانشین ــ که بیشتر آنان ترک بودند ــ مردم زراعت ـ پیشه و ایرانی تبار قفقاز را که به اطاعت خود درآورده بودند، تات میخواندند. [۲]
ارانسکی، یم، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ص۳۱۶، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۳]
معین، محمد، فرهنگ فارسی، ذیل تات، تهران، ۱۳۷۱ش.
مولوی نیز در اشعار ترکی خود، این نام را برای ایرانیان به کار برده است. [۴]
معین، محمد، فرهنگ فارسی، ذیل تات، تهران، ۱۳۷۱ش.
در دورۀ صفویه به تمامی مردم ایرانی تبار، در مقابل قزلباشان ترک، تات گفته میشد [۵]
پورمحمدی املشی، نصرالله، بررسی تاریخی معنا و کاربرد واژۀ تات، ج۱، ص۱۷۱، مجموعۀ مقالات نخستین همایش ملی ایرانشناسی، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۱.
و هنوز هم ترک زبانان منطقۀ وَفْس در استان مرکزی و منطقۀ تفرش، به گویش وَفسی «تات دیلِ» (زبان تات) میگویند. [۶]
مقدم، محمد، گویشهای وفس و آشتیان و تفرش، ج۱، ص۱۶، تهران، ۱۳۳۸ش.
لرها نیز به ایرانیان غیرِ خود، «تات» گفتهاند، [۷]
لغتنامۀ دهخدا، ذیل تات.
و خود تاتزبانها نیز دربارۀ وجه تسمیۀ تاتی افسانهای را نقل میکنند. [۸]
آل احمد، جلال، تات نشینهای بلوک زهرا، ج۱، ص۹۲-۹۳، تهران، ۱۳۵۳ش.
نکتۀ قابل توجه دیگر در مورد این گویش، نظر گویشوران آن دربارۀ گویش خود است. مثلاً «مراغی» که از گویشهای رایج در منطقۀ رودبار الموت است و میتوان آن را در شمار گویشهای تاتی طبقهبندی کرد، از نظر گویشورانش گویشی از تاتی نیست. مراغیان گویش خود را «مراغی»، و سایر گویشهای اطراف خود را «تاتی» مینامند و نزدیکی گویش خود به تاتی تاکستان و بویینزهرا را بیشتر از ارتباطشان با تاتی رودبار و الموت میدانند. [۹]
پرمون، یدالله، «گوناگونیهای زبانی در اجتماع مراغیهای رودبار و الموت»، ج۱، ص۴۵، نامۀ پژوهشگاه میراث فرهنگی، تهران، ۱۳۸۲ش، شم ۲.
۲ - حوزۀ گسترششاید بهتر باشد که تاتی «مجموعه گویشهای تاتی» نامیده شود؛ چرا که تنوع قابل توجهی در آنها دیده میشود. با توجه به پراکندگی جغرافیایی وسیع تاتی و دستهبندی گویشهای آن به گروههای ایرانی شمال غربی و جنوب غربی، میتوان تاتی را در اولین بررسی به دو گروه تاتی قفقازی و تاتی ایرانی تقسیم کرد. ۳ - گویشهای تاتی قفقازیتاتهای آسیای مرکزی در جمهوری آذربایجان و ناحیۀ خودمختار داغستان زندگی میکنند. بخشی از ساکنان شبه جزیرۀ آبشوران (ناحیۀ باکو، سوراخانی و بالاخانی) و نواحی شماخی و گوبا و قوناخکند و دیویچی و خیری و دیگر بخشهای جمهوری آذربایجان و همچنین ناحیۀ دربند و برخی دیگر از نواحی داغستان (کاتیاگو و طبسران) به زبان تاتی سخن میگویند. علاوه بر این، یهودیان کوهستانی که خود را «داغ ـ جفود» مینامند و در نقاط مختلف جمهوری آذربایجان (بیشتر در گوبا و شماخی و باکو) و داغستان در شهرهای دربند و مهاج قلعه و بویناکسک و برخی نواحی کوهستانی (مانند مناطق کوهستانی مجالس و ممراج و خانژال قلعه) و همچنین در شهر گروزنی زندگی میکنند، نیز به زبان تاتی سخن میگویند. [۱۰]
ارانسکی، یم، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ج۱، ص۳۱۵، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
این گویش که به «تاتی یهودی» نیز معروف است، به اعتقاد یارشاطر [۱۱]
YarshaterT ET A Grammar of Southern Tati DialectsT ParisT ۱۹۶۹، ج۱، ص۱۷.
از فارسی یا یکی از گویشهای نزدیک به آن اشتقاق یافته است. ارانسکی نیز بر آن است که تاتی در نظام آوایی و دستوری خود به فارسی نزدیک است و تا حدی نیز در نظام آوایی و نحوی تحت تأثیر ترکی آذری قرار دارد. [۱۲]
ارانسکی، یم، زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۳۷، ترجمۀ علیاشرف صادقی، تهران، ۱۳۷۸ش.
بنابر یک روایت کهن، احتمال میرود که این زبان توسط سپاه ساسانیان به قفقاز منتقل شده باشد. ( [۱۳]
لکوک، پیر، گویشهای کرانۀ دریای خزر، ج۱، ص۴۸۹، راهنمای زبانهای ایرانی، ترجمۀ حسن رضایی باغبیدی ودیگران، تهران، ۱۳۸۲-۱۳۸۳ش.
[۱۴]
CampbellT GLT Compendium of the World's LanguagesT LondonT ۱۹۹۱، ج۲، ص۱۶۱۹.
نیز برای مطالعۀ ویژگیهای دستوری این گروه، نک [۱۵]
CampbellT GLT Compendium of the World's LanguagesT LondonT ۱۹۹۱، ج۲، ص۱۶۲۰.
)پس میتوان گفت که گویشهای تاتی قفقازی به دو شاخۀ عمده تقسیم میشوند: ۱. تاتی شمالی که یهودیان داغستان (دربند) و منتهیٰالیه شمال شرقی جمهوری آذربایجان (گوبا و وارتاشِن) بدان سخن میگویند. ۲. تاتی جنوبی که مسلمانان و شماری از مسیحیان شمال شرقی جمهوری آذربایجان (دیویچی، لاخیج، و شبه جزیرۀ آبشوران در شرق باکو) بدان سخن میگویند. از نظر زبانشناسی، این دو شاخه از گویشهای تاتی از زبانهای ایرانی جنوب غربی هستند. در این گویشها برخلاف تاتی ایرانی، تمایز جنس دستوی مشاهده نمیشود. [۱۶]
لکوک، پیر، گویشهای کرانۀ دریای خزر، ج۱، ص۴۹۰، راهنمای زبانهای ایرانی، ترجمۀ حسن رضایی باغبیدی ودیگران، تهران، ۱۳۸۲-۱۳۸۳ش.
۴ - گویشهای تاتی ایرانگویشهای تاتی ایران به دستۀ زبانهای ایرانی شمال غربی تعلق دارند و در این نواحی بدانها سخن گفته میشود: ۱. جنوب غربی قزوین، از تاکستان تا اشتهارد؛ ۲. خوئین در ۶۰ کیلومتری جنوب غربی زنجان؛ ۳. خلخال و طارم؛ ۴. هَرزَند و دیزمار؛ ۵. شرق و شمال شرق قزوین در کوهپایۀ رودبار و الموت. [۱۷]
YarshaterT ET A Grammar of Southern Tati DialectsT ParisT ۱۹۶۹، ج۱، ص۱۷-۱۸.
یار شاطر این گویشها را به دو دستۀ شمالی و جنوبی تقسیم میکند [۱۸]
YarshaterT ET A Grammar of Southern Tati DialectsT ParisT ۱۹۶۹، ج۱، ص۱۷-۱۸.
مهمترین نمونههای تاتی شمالی، تاتی کَرینگان، تاتی گَلین قَیه و تاتی هرزنی است؛ و مهمترین گویشهای تاتی جنوبی عبارتاند از تاتی بلوک زهرا و تاتی مناطق ابراهیم آباد، سَگزآباد، اشتهارد و تاکستان. ولی اگر بخواهیم دستهبندی دقیقتری به دست دهیم، میتوانیم گویشهای تاتی موجود در ایران امروز را در این ۵ گروه دستهبندی کنیم. [۱۹]
لکوک، پیر، گویشهای کرانۀ دریای خزر، ج۱، ص۴۹۰، راهنمای زبانهای ایرانی، ترجمۀ حسن رضایی باغبیدی ودیگران، تهران، ۱۳۸۲-۱۳۸۳ش.
۱. گویشهای شمال غربی رایج در هرزند و دیزمار (هرزندی و کرینگانی). ۲. گویشهای شمال شرقی رایج در خلخال و طارم (شالی، کجلی، هزاررودی و جز آن). ۳. گویشهای جنوبی رایج در جنوب قزوین (تاکستانی، چالی، سگزآبادی، اشتهاردی و جز آن). ۴. گویشهای جنوب غربی رایج در جنوب غربی زنجان (خوئینی و جز آن). ۵. گویشهای جنوب شرقی رایج در شمال شرق قزوین (رودباری، الموتی و جز آن). از این میان، گویشهای خلخال و طارم نیز خود به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی که در آنها تمایز جنس دستوری وجود دارد (مثل کَرَنی، کَرنَقی، لِردی، دیزی، کَجَلی و گَندُمابی در خلخال، و نوکیانی، سیاوَرودی، هَزاررودی، جمالآبادی و باکُلوری در طارم علیا) و گروه دیگری که در آنها چنین تمایزی دیده نمیشود (مثل اَشکِستانی، سَبویی، دِرَوی، کُلوری، شالی، طَهارُمی، گِیلَوانی و کَهَلی در خلخال، و کَلَسَری، شاوائی و چَرزهای در طارم علیا). [۲۰]
YarshaterT ET A Grammar of Southern Tati DialectsT ParisT ۱۹۶۹، ج۱، ص۱۷.
چنانکه گفته شد، گویشهای تاتی ایرانی به دستۀ زبانهای ایرانی شمال غربی تعلق دارند که شامل خانوادۀ گویشهای مرکزی ایران نیز میشود. از اینرو، تأثیر آنها بر برخی از گویشهای مرکزی (مانند الویری، وفسی و ویدَری) بسیار، و اجتنابناپذیر بوده، و در برخی منابع از این گویشهای مرکزی نیز با عنوان گویشهای تاتی یاد شده است، چنانکه استیلو آنها را تا ۱۰ گروه دستهبندی کرده است. [۲۱]
: StiloT DLT» The Tati Language Group in the Sociolinguistic Context of Northwestern Iran and Transcaucasia «T Iranian StudiesT ۱۹۸۱T vol XIV، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱.
۵ - تاریخچهگفته میشود که این گویش، زبان قدیم مردم آذربایجان، و یکی از گویشهای شمال غربی ایران بوده، و «آذری» نامیده میشده است. از این زبان جز رسالۀ روحی انارجانی و بعضی اشعار که «فهلویات» نامیده میشده است و برخی واژههای پراکنده، چیز دیگری در دست نیست. البته گویشهای هرزنی و کرینگانی و گلین قیهای و جز آنها که تا زمان ما باقیمانده است و متعلق به دورۀ معاصرند، از این بحث بیروناند. از زبان قدیم مردم اران و شروان (جمهوری آذربایجان) نیز ظاهراً هیچ نمونهای باقی نمانده است و اگر گویشهای تاتی باقیمانده در این منطقه را دنبالۀ زبان قدیم ارانی و شروانی بدانیم، باید بگوییم که این زبان نیز با زبان قدیم آذربایجان خویشاوندی نزدیکی داشته است. در برخی از منابع نیز از این گویشها با نام «آذری» یاد شده است. [۲۲]
لکوک، پیر، گویشهای کرانۀ دریای خزر، ج۱، ص۴۸۹، راهنمای زبانهای ایرانی، ترجمۀ حسن رضایی باغبیدی ودیگران، تهران، ۱۳۸۲-۱۳۸۳ش.
از سوی دیگر، برخی تاتی و انواع آن را شاخهای از زبان مادی میدانند و معتقدند که بقایای زبان مادی هنوز در تاتی به چشم میخورد. [۲۳]
دیاکونف، ام، تاریخ ماد، ج۱، ص۱۲۳، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۲۴]
YarshaterT ET A Grammar of Southern Tati DialectsT ParisT ۱۹۶۹، ج۱، ص۱۷.
[۲۵]
دانشنامه، ج۱، ص۶۳.
[۲۶]
دانشنامه، ج۱، ص۶۵.
به لحاظ روابط تاریخی و زبانی، پیوند تاتی با تالشی (و سمنانی) قابل توجه است و شباهتهای جالبی میان آنها دیده میشود. ۶ - ویژگیهای دستورینظر به تنوع گویشهای تاتی، در این بخش بیشتر به تاتی تاکستان و تاتی کلوری میپردازیم. ۶.۱ - واجشناسیواجهای تاتی تقریباً همان واجهای فارسی هستند، با این تفاوت که مصوتهای پیشین متوسط نیم باز /ε/ و /ö/ را هم میتوان در این گویشها دید. علاوه بر این، برخلاف فارسی صامتهای /t/ و /d/ نیز در جایگاه دندانی تولید میشوند نه لثوی. [۲۷]
طاهری، عباس، گویش تاتی تاکستان، ج۱، ص۲۹، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۷۱ش/۱۹۹۲م، ج ۹، شم ۱.
از ویژگیهای آوایی گویشهای تاتی (به ویژه در قیاس با تالشی)، این نکات قابل توجهاند: ۱. v آغازی ایرانی باستان و میانه در این گویشها باقیمانده است، مانند ویندن (دیدن)، ویوه (بیوه)، وهار (بهار)، وینه (بینی) و امثال آنها. (برای نمونههای تاتی بلوک زهرا، نک [۲۸]
آل احمد، جلال، تات نشینهای بلوک زهرا، ج۱، ص۱۶۶، تهران، ۱۳۵۳ش.
)۲. در مقابل d در کلماتی مانند داماد، دانستن و دریدن در گویشهای ایرانی جنوب غربی، [۲۹]
دایرة المعارف فارسی.
در این گویشها z به کار رفته است: زاما، زانسن و زارنسن در تاتی، و زما، زونسته و زارینه در تالشی.۳. j ایرانی باستان در کلمات زن و زدن در تاتی به صورت z و در تالشی به صورت ž درآمده است. ۴. x قدیم در اکثر گویشهای تاتی به صورت h درآمده است (ولی در تاتی کلوری نیست)، حال آنکه در تالشی مشاهده نمیشود، مانند کلمات تالشی هندوانه < «xendona» و هرّا (آواز مهیب) < «xarây» ( [۳۰]
اشرف صادقی، علی، نگاهی به گویشنامههای ایرانی، ج۱، ص۱۶، تهران، ۱۳۷۹ش.
برای نکاتی دربارۀ نظام آوایی تاتی کلوری، نک : [۳۱]
صفوی، کورش، نکاتی دربارۀ نظام آوایی تاتی کلوری، ج۱، ص۱۶۳- ۱۶۸، گفتارهایی در زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۰ش.
برای مقایسۀ تغییرات واجی تاتی با فارسی معیار، نک [۳۲]
آل احمد، جلال، تات نشینهای بلوک زهرا، ج۱، ص۱۶۶-۱۷۰، تهران، ۱۳۵۳ش.
)تکیه در ماضی مطلق روی آخرین هجای ستاک فعل قرار میگیرد، مانند «âníšt-im» (نشستم) و در ماضی استمراری روی هجای دوم «mešεymε» (میرفتم)، اما در ماضی نقلی روی هجای پیش از آخر مانند «âništíndє». در ماضی بعید دو تکیه وجود دارد که یکی روی هجای آخر صفت مفعولی و دیگری روی هجای اول فعل کمکی «viyan» قرار میگیرد، مانند «bexendє vim» (خوانده بودم). ماضی التزامی نیز الگویی مشابه ماضی بعید دارد، مانند «bexendє bim» (خوانده باشم). در افعال مضارع اخباری و التزامی تکیه بر هجای آخر و در فعل امر بر هجای اول است. در دو مقولۀ اسم و صفت، تکیه بر هجای آخر قرار میگیرد و در برخی از موارد ممیز معناست، مانند «mâýє» (ماده، مقابل نر) و «âyє» (مادر) (برای نمونههای دیگر از تاتی تاکستان، نک [۳۳]
طاهری، عباس، گویش تاتی تاکستان، ج۱، ص۳۲، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۷۱ش/۱۹۹۲م، ج ۹، شم ۱.
)۶.۲ - صرفاسم: در جمع میان عدد و معدود مطابقه وجود ندارد و علامت جمع برای نشان دادن اسامی جمع به صورت پسوند به کلمه افزوده میشود، مانند «turon» (دیوانهها) از «tur» (دیوانه) و «berâyon» (برادران) از «berâ» (برادر) در تاتی تاکستانی. [۳۴]
طاهری، عباس، گویش تاتی تاکستان، ج۱، ص۳۲-۳۳، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۷۱ش/۱۹۹۲م، ج ۹، شم ۱.
علامت تأنیث در تاتی، واج /є/ است که البته در مواردی استثنایی در انتهای کلمات مذکر هم میآید، مانند «asbє» (سگ)، «tâkenє» (کوزۀ بزرگ) و «xanє» (خانه). [۳۵]
طاهری، عباس، گویش تاتی تاکستان، ج۱، ص۳۲-۳۳، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۷۱ش/۱۹۹۲م، ج ۹، شم ۱.
آل احمد [۳۶]
آل احمد، جلال، تات نشینهای بلوک زهرا، ج۱، ص۱۷۳، تهران، ۱۳۵۳ش.
این علامت را به صورت /a/ آورده است: «gowa» (گاو ماده) در مقابل «gow» (گاو نر).اسم فاعل در تاتی با افزودن پسوند âr- به آخر مادۀ مضارع ساخته میشود، مانند «dojâr» (دوزنده)، «vrijâr» (دونده) و «vâjâr» (گوینده) (برخلاف تالشی که در آن افزایش پیشوند -a به مادۀ مضارع چنین ساختی را ایجاد میکند). فعل: فعل در زمانهای ماضی دارای ۴ دسته شناسه است، مانند این نمونهها از تاتی کلوری: ماضی مطلق: «bedote-mân» (دوختیم)، «bedote-rân» (دوختید)، «bedote-šân» (دوختند). ماضی استمراری: «doj imân» (میدوختیم)، «doj-irân» (میدوختید)، «doj-ind» (میدوختند). ماضی نقلی: «dote-mânē» (دوختهایم)، «dote-rânē» (دوختهاید)، «dote-šânē» (دوختهاند). صورت مجهول ماضی مطلق: «bedojisimânē» (دوخته شدیم)، «bedojisirânē» (دوخته شدید)، «bedojisindē» (دوخته شدند). در حالی که شناسههای فعل مضارع چنین تنوعی ندارند، مانند «zanem» (میزنیم)، «zana» (میزنید)، «zanend» (میزنند). در تاتی ۴ پیشوند فعلی وجود دارد که ظاهراً بیشتر افعال میتوانند با آنها به کار روند و بر معانی تازه دلالت کنند، مانند «pidotan» (فرادوختن، دوختن به بالا)، «idotan» (فرو دوختن، دوختن به سطح)، «âdotan» (بردوختن، تکه چسباندن) و «dadotan» (به هم دوختن، دوختن به پهلو». [۳۷]
اشرف صادقی، علی، نگاهی به گویشنامههای ایرانی، ج۱، ص۱۷، تهران، ۱۳۷۹ش.
۶.۳ - نحودر تاتی مضافٌالیه پیش از مضاف و صفت پیش از موصوف میآید، مانند نمونههای تاکستانی: «hasane-raz» (باغ حسن)، «taqi-šâbon» (تقی شعبان = شعبان پسر تقی)، «mamude-fer» (پسر محمود). علامت حالت اضافی -e است و هنگامی که مضافٌالیه به یک همخوان (صامت) ختم شده باشد، ظاهر میشود: «xar-e-jel» (پالان خر)، «pört-e-sar» (سر پل)، «esmâl-e-tєtє» (دختر اسماعیل). این قانون دربارۀ ضمایر تاتی هم صادق است (برای نمونههای ابراهیمآبادی و سگزآبادی، نک [۳۸]
آل احمد، جلال، تات نشینهای بلوک زهرا، ج۱، ص۱۷۲، تهران، ۱۳۵۳ش.
)دیگر حالتهای این گویش با حروف اضافه نمایانده میشوند. در این گویش عملکرد پس اضافهها بیشتر از پیش اضافهها است. برخی از پس اضافهها: dε و xo به معنی «از»، مانند «roxonє dε vuyє mâyє» (از رودخانه آب میآید) و «čomâ xo čiyon moqo» (از ما چه میخواهید؟). râ به معنی «به» و «برای»، مانند «mârem râ mâjem» (به مادرم میگویم) و «ferâreš râ zєyniyâšon agerdi» (برای پسرش زن گرفتهاند). biبه معنی «با»، مانند «berârem bi bišindє raz» (با برادرم به باغ رفتند). dєبه معنی «در»، مانند «kiyє dє keye» (در خانه کیست؟). چنانکه گفته شد، در تاتی صفت نیز چون مضافٌالیه پیش از موصوف قرار میگیرد. گروه وصفی (صفت و موصوف) تابع شرایط زیر است: ۱. هرگاه صفت به یک صامت ختم شده باشد، به جای کسرۀ اضافه، تکواژ/є/ ظاهر میگردد، مانند «sörxє-asifє» (سیب سرخ)، «xorє mardak» (مرد خوب)، «qašang-є titiyє») دختر قشنگ). ۲. هنگامی که صفت به مصوتهای /i/ یا /u/ ختم شده باشد، بین نشانۀ /є/ و مصوت پایانی صفت، صامت میانجی y ظاهر میشود، مانند «isib-y-є-šєy» (پیراهنسفید)، «nu-y-є-jurab» (جوراب نو). ۳. هنگامی که صفت به مصوتهای /â/ یا /o/ ختم شده باشد، بدون هیچ نشانهای پیش از موصوف قرار میگیرد، مانند «siyâ-tölpe» (ترب سیاه)، «ko-serfє» (سفرۀ آبی). [۳۹]
طاهری، عباس، گویش تاتی تاکستان، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۷۱ش/۱۹۹۲م، ج ۹، شم ۱.
به لحاظ نحوی، تاتی گویشی «ارگتیو» با ویژگی «ارگتیو گسسته» است. به این معنی که در این گویش، ضمایر متصل در نقش فاعلی، هنگامی در نقش فاعل به کار میروند که زمان فعل، گذشته باشد. در ضمن اگر فعل ماضی متعدی باشد، ضمایر متصل به مفعول میپیوندند. مثال از تاتی تاکستانی: «gandem-em-bekerd» (گندم را کاشتم). «bezon-eson-bidust» (بزها را دوشیدند). و اگر فعل لازم باشد، این ضمایر حکم شناسه را دارند و به فعل میپیوندند: «ama axot imon» (ما خوابیدیم). نیز در صورت مرکب بودن فعل لازم، ضمایر فاعلی به جزء غیرصرفی فعل متصل میشوند: «ama vaze mon boxa» (ما فریب خوردیم). مثال از تاتی اشتهاردی: [۴۰]
Iranica، ج۸، ص۵۵۶.
«ħasan-e fur-eš beza» (حسن پسرش را زد). «ħasan-e etia-š bezia» (حسن دخترش را زد). «ħasan-e azakehā bazandi» (حسن بچهها را زد). و مثال از صرف فعل مرکب ماضی در تاتی بلوک زهرا: [۴۱]
آل احمد، جلال، تات نشینهای بلوک زهرا، ج۱، ص۱۷۱، تهران، ۱۳۵۳ش.
«lia-m bezi» (اردنگی زدم)، «lia-i bezi» (اردنگی زدی)، «lia-š bezi» (اردنگی زد)، «lia-mun bezi» (اردنگی زدیم)، «lia- () bezi» (اردنگی زدید)، «lia-šun bezi» (اردنگی زدند). ۷ - وضع کنونی گویشتاتی از زبانهایی است که به شدت در خطر انقراض قرار دارد، چنانکه در شبه جزیرۀ آبشوران (به ویژه در پیرشاگی و مردکان و بیلگا) در حدود سال ۱۹۲۰م فقط سالخوردگان زبان تاتی را به یاد داشتند و در نقاط دیگر (مثل سوراخانی) فقط در زندگی خصوصی خانوادگی از زبان تاتی استفاده میشده است. [۴۲]
ارانسکی، یم، زبانهای ایرانی، ج۱، ص۳۱۶، ترجمۀ علیاشرف صادقی، تهران، ۱۳۷۸ش.
در ایران نیز گویشهای تاتی آذربایجان به سرعت در حال نابودی است و در نسلهای جدید تاتزبان به تدریج ترکی، به عنوان زبان اول جانشین آن میشود.۸ - سوابق پژوهش دربارۀ تاتیاحتمالاً نخستینبار قزوینی، محمد و کسروی، احمد باب بحث و تحقیق دربارۀ تاتی (جنوبی) و گویشهای آن را گشودهاند. کسروی تصریح کرده است که در مناطقی از آذربایجان مانند گلینقیه و زنوز و خلخال و مانند آنها، «زبان باستان» باقی مانده است و هنوز به آن سخن گفته میشود و نمونههایی از آنها را هم آورده است. [۴۳]
کسروی، احمد، کاروند، ج۱، ص۳۶۳-۳۶۶، به کوشش یحییٰ ذکاء، تهران، ۱۳۵۲ش.
قزوینی هم در یادداشتهای خود، از هرزند یاد میکند و جملهای از گویش آنجا را به عنوان مثال میآورد، [۴۴]
قزوینی، محمد، یادداشتها، ج۱، ص۳، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۳ش.
ولی نخستین کسی که به تحقیق علمی، زبانشناختی و نوین گویشهای تاتی همت گماشته است، بیگمان احسان یارشاطر است که به تشویق استادش و. ب. هنینگ، گویشهای تاتی جنوبی را شناسایی، و وصف کرده است. مجموعاً میتوان تمامی منابعی را که درمورد «آذری» یا زبانهای پیشین آذربایجان وجود دارد، از منابع مطالعۀ گویشهای مختلف تاتی دانست.۹ - فهرست منابع(۱) آل احمد، جلال، تات نشینهای بلوک زهرا، تهران، ۱۳۵۳ش. (۲) ارانسکی، یم، زبانهای ایرانی، ترجمۀ علیاشرف صادقی، تهران، ۱۳۷۸ش. (۳) ارانسکی، یم، مقدمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش. (۴) پرمون، یدالله، «گوناگونیهای زبانی در اجتماع مراغیهای رودبار و الموت»، نامۀ پژوهشگاه میراث فرهنگی، تهران، ۱۳۸۲ش، شم ۲. (۵) پورمحمدی املشی، نصرالله، «بررسی تاریخی معنا و کاربرد واژۀ تات»، مجموعۀ مقالات نخستین همایش ملی ایرانشناسی، تهران، ۱۳۸۳ش، ج ۱. (۶) دانشنامه. (۷) دایرة المعارف فارسی. (۸) دیاکونف، ام، تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۵ش. (۹) اشرف صادقی، علی، نگاهی به گویشنامههای ایرانی، تهران، ۱۳۷۹ش. (۱۰) صفوی، کورش، نکاتی دربارۀ نظام آوایی تاتی کلوری، گفتارهایی در زبانشناسی، تهران، ۱۳۸۰ش. (۱۱) طاهری، عباس، گویش تاتی تاکستان، مجلۀ زبانشناسی، تهران، ۱۳۷۱ش/۱۹۹۲م، ج ۹، شم ۱. (۱۲) قزوینی، محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۳ش. (۱۳) کسروی، احمد، کاروند، به کوشش یحییٰ ذکاء، تهران، ۱۳۵۲ش. (۱۴) لغتنامۀ دهخدا. (۱۵) لکوک، پیر، گویشهای کرانۀ دریای خزر، راهنمای زبانهای ایرانی، ترجمۀ حسن رضایی باغبیدی ودیگران، تهران، ۱۳۸۲-۱۳۸۳ش. (۱۶) معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش. (۱۷) مقدم، محمد، گویشهای وفس و آشتیان و تفرش، تهران، ۱۳۳۸ش. (۱۸) CampbellT GLT Compendium of the World's LanguagesT LondonT ۱۹۹۱. (۱۹) Iranica. (۲۰) : StiloT DLT» The Tati Language Group in the Sociolinguistic Context of Northwestern Iran and Transcaucasia «T Iranian StudiesT ۱۹۸۱T vol XIV. (۲۱) YarshaterT ET A Grammar of Southern Tati DialectsT ParisT ۱۹۶۹. ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تاتی»، شماره۵۶۴۴. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|