زبانزبان، عضوی از اعضای بدن انسان است که قدرت حرف زدن را به او می دهد. یکی از استفادههای زبان کلام نیکو صحبت کردن است. کلام نیکو، فضیلت والایی از مراتب قرآنی است که صفای قلب و صداقت زبان انسان به آن شناخته می شود. علمای اخلاق گفتهاند زبان پربرکتترین عضو بدن، و مؤثرترین وسیله طاعت و هدایت و اصلاح است. ۱ - معنای زبانزبان عبارت است از عضو عضلانى متحرک، چسبیده به کف دهان انسان و اغلب مهرهداران که کاربردهاى مختلفى همچون سخن گفتن، بلعیدن غذا و تشخیص مزههاى گوناگون دارد. زبان بر لغت و گویش نیز اطلاق مىشود، مانند زبان فارسی که مراد گویش فارسى و جاى بحث آن مدخلهایى همچون اعجمى است. مراد از زبان در این مقاله همان معناى نخست است که از احکام آن در بسیارى از ابواب؛ اعم از عبادات، معاملات و قصاص و دیات سخن گفتهاند. ۲ - اهمیت زبانزبان به لحاظ جایگاه ممتاز در ابراز معانى و مقاصد درونى، از اهمیت ویژهاى برخوردار است؛ از اینرو، داراى آثار گسترده و متنوع است و به لحاظ این آثار، در شرع مقدس براى آن احکامى بسیار و متنوع تشریع شده است. ۳ - آداب سخن گفتندر اسلام باب وسیعی برای این مساله گشوده شده، از جمله اینکه: تا سخن گفتن ضرورتی نداشته باشد سکوت از آن بهتر است. چنانکه در حدیثی از امام صادق (علیهالسّلام) میخوانیم: «السکوت راحة للعقل؛ سکوت مایه آرامش فکر است.» و در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) آمده است «من علامات الفقه: العلم و الحلم و الصمت، ان الصمت باب من ابواب الحکمه؛ از نشانههای فهم و عقل، داشتن آگاهی و بردباری و سکوت است، سکوت دری از درهای حکمت است.» البته در روایات دیگر تاکید شده است، در مواردی که سخن گفتن لازم است مؤمن باید هرگز سکوت نکند پیامبران به سخن گفتن دعوت شدند نه به سکوت، وسیله رسیدن به بهشت و رهایی از دوزخ، سخن گفتن به موقع است. ۴ - گناهان زبانعلمای اخلاق گفتهاند: زبان پربرکتترین عضو بدن، و مؤثرترین وسیله طاعت و هدایت و اصلاح است، و در عین حال خطرناکترین و پرگناهترین عضو بدن محسوب میشود، تا آنجا که حدود سی گناه کبیره از همین عضو کوچک صادر میگردد. (غزالی در احیاء العلوم بیست گناه کبیره یا انحراف را که از زبان سر میزند برشمرده است که عبارتند از: ۱. دروغ ۲. غیبت ۳. سخنچینی ۴. نفاق در سخن (ذواللسانین بودن) ۵. مدح بیجا ۶. بدزبانی و دشنام ۷. غنا و اشعار نادرست ۸. افراط در مزاح ۹. سخریه و استهزاء ۱۰. افشاء اسرار دیگران ۱۱. وعده خلاف ۱۲. لعن و نابجا ۱۳. خصومت و نزاع ۱۴. جدال و مراء ۱۵. گفتگو در امور باطل ۱۶. پرحرفی ۱۷. گفتگو در اموری که به انسان مربوط نیست ۱۸. وصف مجالس شراب و قمار و گناه ۱۹. سؤال و جستجو از مسائلی که از عهده درک انسان بیرون است ۲۰. تصنع و تکلّف در سخن ـ و ما ده موضوع مهم دیگر نیز بر آن افزودهایم: ۱. تهمت زدن ۲. شهادت باطل ۳.اشاعه فحشا و نشر شایعات بیاساس ۴. خودستائی ۵. اصرار بیجا ۶. خشونت در سخن ۷. ایذاء با زبان ۸. مذمت از کسی که مستحق ذم نیست ۹. کفران نعمت به وسیله زبان ۱۰. تبلیغ باطل. ۵ - ذکر زبان در روایاتدر حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخوانیم: «لا یستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لایستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه؛ ایمان هیچ بندهای از بندگان خدا به راستی نمیگراید مگر اینکه قلبش مستقیم گردد، و قلبش مستقیم نمیشود مگر اینکه زبانش درست شود.» و در حدیث دیگری از همان حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است: «المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده؛ مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او آسوده باشند.» جالب اینکه در حدیث دیگری از امام سجاد (علیهالسّلام) آمده است که زبان هر انسانی همه روز صبح از اعضای دیگر احوالپرسی میکند و میگوید: «کیف اصبحتم؟! چگونه صبح کردید؟ همه آنها در پاسخ این اظهار محبت زبان میگویند: بخیر ان ترکتنا؛ حال ما خوب است اگر تو بگذاری! سپس اضافه میکنند: تو را به خدا سوگند ما را رعایت کن، انما نثاب بک و نعاقب بک؛ ما به وسیله تو ثواب میبینیم و یا مجازات میشویم. موعظه همیشگی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در زمینه مسئولیت زبان روایات بسیار است که همگی حاکی از اهمیت فوقالعاده نقش زبان و اصلاح آن در اصلاح اخلاق و تهذیب نفوس انسانی است، و به همین دلیل در حدیثی میخوانیم: ما جلس رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی هذا المنبر قط الا تلا هذه الایة: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا؛ هرگز پیامبر بر منبرش ننشست مگر اینکه این آیه را تلاوت فرمود: ای کسانیکه ایمان آوردهاید تقوای الهی را پیشه کنید و سخن حق و درست بگوئید. در حدیثی از پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخوانیم: خداوند متعال به فرزندان آدم میگوید: یابن آدم! ان نازعک لسانک فیما حرمت علیک فقد اعنتک علیه بطبقتین فاطبق، و ان نازعک بصرک الی بعض ما حرمت علیک فقد اعنتک علیه بطبقتین فاطبق...؛ ای فرزند آدم! اگر زبانت خواست تو را وادار به حرام کند، من دو لب را برای جلوگیری از آن در اختیار تو قرار دادهام، لب را فرو بند، و اگر چشمت بخواهد تو را به سوی حرام ببرد من پلکها را در اختیار تو قرار دادهام، آنها را فرو بند!. ۶ - داستان لقماناین داستان نیز از لقمان معروف است، در آن هنگام که به صورت بردهای برای آقایش کار میکرد، روزی به او گفت: گوسفندی برای من ذبح کن و دو عضو که بهترین اعضای آنست برای من بیاور. او گوسفندی را ذبح کرد و زبان و دل آن را برای وی آورد. چند روز دیگر همین دستور را به او داد منتها گفت، دو عضو که بدترین اعضای آن است برای من بیاور لقمان بار دیگر گوسفندی را ذبح کرد و همان زبان و دل را برای او آورد، او تعجب کرد و از این ماجرا سؤال کرد، لقمان در پاسخ گفت: قلب و زبان اگر پاک باشند از هر چیز بهترند، و اگر ناپاک شوند از همه چیز خبیثتر و بدتر! ۷ - کاربرد زبان در فقهاداى تکالیفى مانند نماز، امر به معروف و نهی از منکر و دفاع در بعضى مراتب آن دو و نیز صحت عقودى همچون نکاح و ایقاعاتى نظیر طلاق، نذر و عهد به زبان بستگى دارد. با بروز اختلال در کار زبان، مانند لالى، احکامى جدید بر آن بار مىشود، مثل کفایت اشاره به جاى تلفظ در مواردى که تلفظ به زبان معتبر است؛ هرچند علاوه بر آن، حرکت دادن زبان در مواردى همچون ذکرهاى واجب نماز و به قول مشهور، هنگام تلبیه واجب است. ۸ - احکام فقهی زباندر فقه برای زبان احکامی بیان شده است: ۸.۱ - احکام حفظ زبانحفظ زبان از حرام، مانند دروغ، غیبت، تهمت، فحش، سخنچینى، مسخره کردن دیگران، بهویژه در ماه رمضان، [۱۳]
فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، النخبة، ص۱۴۷.
واجب است؛ چنانکه حفظ آن جز از آنچه خیر است، مستحب مىباشد [۱۴]
فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، مفاتیح الشرائع ، ج۲، ص۱۴.
و در روایات متعدد بر آن تأکید و ترغیب شده است. از رسول خدا (صلّىاللَّهعلیهوآله) نقل شده که فرمود: «نجات مومن (در گرو) نگهدارى زبانش است» و در حدیثى دیگر، آن حضرت پس از سهبار سفارش به حفظ زبان فرمود: «مگر مردم را چیزى جز دِرَویدههاى زبانشان به بینى در آتش مىافکند» و نیز در حدیثى از امام صادق (علیهالسّلام) آمده است: «زبانت را حفظ کن تا سالم بمانى.» ۸.۲ - احکام زبان در سبق لسانمراد از آن تلفظ به کلامى بدون قصد آن است. آثار مترتب بر اعمال عمدى یا سهوى بر سبق لسان مترتب نمىشود. بنابربراین، اگر کسى بدون قصد قسم خوردن، به اشتباه، قسم از زبانش جارى شود، یا مردى بدون قصد طلاق، از روى اشتباه طلاق به زبانش جریان یابد، اثرى بر قسم [۱۶]
سیوری حلی، مقداد بن عبداللّه، التنقیح الرائع، ج۳، ص۵۰۲.
و طلاق مترتب نمىشود. همچنین مردى که دو همسر دارد، چنانچه هنگام طلاق، به اشتباه نام یکى را ببرد (در حالىکه مقصود وى دیگرى بوده است) طلاق واقع نمىشود. [۱۸]
آل عصفور، حسین بن محمد، الأنواراللوامع، قسم۱۰ ج۱، ص۳۰۳.
همه عقود و ایقاعاتى که تحقق آنها منوط به قصد مىباشد همین حکم را دارند؛ چنانکه ثبوت حدود مرتبط با زبان، مانند قذف منوط به قصد است؛ از اینرو، اگر کسى بدون قصد دیگرى را قذف کند، مانند غافل، حد قذف بر او جارى نمىگردد. ۸.۳ - احکام جنایت بر زبانقصاص در زبان جارى است. بنابراین، اگر کسى به عمد، تمام یا بعض زبان دیگرى را قطع کند، با مطالبه آسیب دیده، همان مقدار از زبان او قطع مىشود. البته به شرط برابرى هر دو زبان در سلامت. بنابراین، زبان سالم در برابر زبان لال قصاص نمىشود؛ هر چند در این صورت دیه ثابت است؛ لیکن زبانِ لال در برابر زبان سالم قصاص مىگردد. [۲۰]
حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام، ج۵، ص۵۲۳.
[۲۱]
سبزواری، سید عبدالاعلی، مهذب الأحکام، ج۲۹، ص۲۷-۲۸.
۸.۴ - احکام دیات در زباندیه قطع زبان سالم از بیخ، دیه کامل و در زبان لال، یک سوم آن مىباشد. اگر بعض زبان قطع شود، در لال، دیه بر حسب مقدار مساحت قطع شده نسبت به تمامى زبان، محاسبه مىشود. به عنوان مثال، اگر یک چهارم از مساحت تمامى زبان قطع شده باشد، دیه آن یک چهارم از یک سوم دیه کامل است؛ لیکن در زبان سالم، بنابر قول مشهور، دیه بر ۲۸ حرف زبان عرب توزیع مىشود. بنابراین، اگر فرد آسیبدیده، توان نطق یک سوم از حروف را از دست داده باشد، یک سوم دیه و اگر توان تکلم تمامى حروف را از دست داده باشد، دیه کامل ثابت مىگردد. در صورتىکه با قطع بعض زبان، خللى در نطق آسیبدیده پدید نیاید، آیا ارش ثابت مىگردد یا دیه به نسبت مساحت قطع شده از تمام زبان؟ مسئله اختلافى است. بنابر قول دوم، در قطع نصف زبان با عدم پیدایى خلل در نطق، نصف دیه کامل ثابت است. در صورت تفاوت مقدار قطع شده از زبان با مقدار حروف از بین رفته- مانند اینکه نصف زبان قطع شود، لیکن یک چهارم حروف از بین برود- بنابر قول مشهور، ملاک، مقدار حروف از بین رفته است. بنابراین، در مثال یاد شده، یک چهارم دیه ثابت مىشود نه نصف. قول مقابل مشهور، ثبوت بیشترین از آن دو است. بنابراین، در مثال ذکر شده نصف دیه ثابت است نه یک چهارم. اگر صاحب زبان سالم ادعا کند به سبب آسیبدیدگى، توانایى نطق همه یا بعض حروف را از دست داده است، با قسامه تصدیق مىشود. بنابراین، اگر مدعى از بین رفتن قدرت نطق همه حروف باشد، پنجاه نفر سوگند یاد مىکنند و اگر مدّعى از بین رفتن نصف حروف باشد ۲۵ نفر سوگند مىخورند و همینطور اگر مدعى کمتر باشد، تعداد سوگندخورنده کمتر مىشود. در روایتى از امیرمؤمنان، علی (علیهالسّلام) آمده است: «سوزنى به زبان مدعى فرو مىکنند؛ اگر خون سیاه خارج شد، تصدیق مىشود و اگر خون سرخ بیرون آمد، تکذیب مىشود». گروهى از فقها به مفاد این روایت عمل کردهاند. ۹ - پانویس۱۰ - منبعفرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۴، ص۲۲۸-۲۳۰. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «زبان»، تاریخ بازیابی ۹۶/۷/۳۰. ردههای این صفحه : مقالات اندیشه قم
|