تهاجم آلمان به لهستان
تهاجم آلمان به لهستان که کارزار لهستان (به آلمانی: Polenfeldzug) و کارزار سپتامبر (به لهستانی: (Kampania wrześniowa) نیز خوانده میشود، تهاجم نظامی آلمان به لهستان از ۱ سپتامبر سال ۱۹۳۹ در غالب عملیات موسوم به مورد سفید بود که در نزد اکثر تاریخدانان نقطه شروع جنگ جهانی دوم دانسته میشود. این تهاجم که قریب به یک ماه به طول انجامید، در نهایت با پیروزی آلمان به پایان رسید.
نبرد لهستان | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از جنگ جهانی دوم | |||||||
گلولهباران بندر دانتسیش توسط ناو اساماس شلسویگ-هولشتاین | |||||||
| |||||||
طرفهای درگیر | |||||||
آلمان | لهستان | ||||||
فرماندهان و رهبران | |||||||
گرت فن روندشتت |
ادوارد ریدز-اشمیگوی | ||||||
قوا | |||||||
بیش از ۲٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر (شامل بیش از ۹۰ لشکر و بیش از ۷٬۴۰۰ تانک) | ۹۵۰٬۰۰۰ نفر (شامل ۳۹ لشکر و ۸۸۰ تانک) | ||||||
تلفات و ضایعات | |||||||
۲۰٬۰۰۰ کشته بیش از ۳۰٬۰۰۰ مجروح ۲۱۰ تانک |
۶۶٬۰۰۰ کشته ۱۳۳٬۷۰۰ مجروح |
پیشزمینه
با تقسیم لهستان در سال ۱۷۹۵ بین سه امپراتوری آلمان، اتریش و روسیه، این کشور برای بیش از ۱۲۰ سال از روی نقشه حذف شد. با شکست قدرتهای مرکز در جنگ جهانی اول و تحمیل پیمان ورسای بر گرده امپراتوری آلمان، کشور مستقل لهستان مجدداً توانست به کمک متفقین به صحنه حیات بازگردد.
جانشینان سه امپراتوری همگی همچنان مدعی بخشهای بزرگی از اراضی که کشور جدید لهستان در آن قرار داشت، بودند. این مسئله در کنار ابراز بیعلاقگی قدرتهای غربی نسبت به تعیین دقیق محدوده مرزها در مناطقی با ترکیب جمعیتی پیچیده از ملیتهای مختلف در اروپای شرقی، موجب بروز درگیریهای مرزی با کشورهای مختلف شد. در این میان تعیین محدوده نهایی مرز آلمان و لهستان به انجام همهپرسی در ناحیه صنعتی سیلزی محول گشت. هر دو طرف از نیروهای شبهنظامی به منظور تأثیر گذاری بر نتایج این مسئله به نفع خود استفاده نمودند. با وجود پیروزی لهستانیها در این همهپرسی، درگیری با آلمان همچنان ادامه پیدا کرد. اقلیت آلمانی قرار گرفته در محدوده سلطه لهستان نیز کاملاً با شرایط خود مخالف بودند.
نیروهای طرفین
نیروهای آلمان
آلمان در این تهاجم از ۵۶ لشکر و چندین آرایش پشتیبانی دیگر استفاده کرد. بدین شکل ۳۰ لشکر برای محافظت از رایش در مقابل حمله متفقین باقی گذاشته شد.
نیروهای لهستان
ارتش جمهوری دوم لهستان در ابتدای تأسیس آن ترکیبی از گروههای کوچک شبهنظامی، نیروهای دفاع محلی و یگانهای ایجاد شده با کمک دولتهای خارجی بود. مهمترین این قوا از منظر عددی، نیرویی به فرماندهی ژنرال یوزف هالر بود که در قالب شش لشکر در فرانسه شکل گرفت. بیشتر نفرات این نیرو را افراد لهستانی تشکیل میدادند که در جریان جنگ جهانی اول به خدمت ارتشهای امپراتوری آلمان و امپراتوری اتریش-مجارستان درآمده و در نهایت در جبهههای فرانسه و ایتالیا اسیر متفقین شده بودند. قریب به ۲۵ هزار نفر از داوطلبان لهستانی-آمریکایی نیز در کانادا جذب شده و آموزش دیده بودند. ماه فوریه سال ۱۹۱۹ پارلمان لهستان تشکیل نیروی زمینی این کشور را به تصویب رساند. اغلب نفرات این نیرو را قوای لهستانی حاضر در ارتش امپراتوری اتریش-مجارستان تشکیل میدادند. انتقال یگانهای هالر در ماه آوریل همان سال به لهستان و پیوستن نیروهای لهستانی ارتش امپراتوری روسیه به آن، موجب تقویت نیروی زمینی لهستان گشت.
همانند آلمانیها، برخی فرماندهان نظامی در لهستان اهمیت سرعت و تحرک در میدانهای نوین نبرد را درک کرده بودند. با این حال، با توجه به مشکلات اقتصادی، کوتهنظری رهبران و پایبندی سرسختانه به سنت، لهستان همچنان به شدت به سوارهنظام جهت دستیابی به این تحرک متکی بود. رهبری نظامی لهستان در زمینه اتخاذ سیاست توسعه ادوات و تاکتیکهای نیروهای زرهی کندتر از سایر ملل عمل مینمود. به هر صورت ظرفیت پایین صنعتی در حقیقت این امکان را لهستان گرفته بود. لهستان سال ۱۹۳۹ تنها ۵۰ تانک تولید کرد؛ درحالیکه در همین مدت ۱۱۰۰ تانک از خط تولید در آلمان خارج شدند. سال ۱۹۳۹ بیشتر قوای زرهی لهستان را تانکتهای دو سرنشین با زرهی سبک و عموماً تسلیحات مسلسل تشکیل میدادند. تا سال ۱۹۳۸ تنها دو تیپ تماماً مکانیزه پیادهنظام در لهستان وجود داشت که در هر یک دو گردان به تانکهای سبک ۷تیپی مجهز بودند. میانه سال ۱۹۳۹ لهستان سفارش خرید تانکهای بریتانیایی و فرانسوی را داد که تا پیش از شروع جنگ تنها ۵۰ تانک ر۳۵ از فرانسه و یک تانک ماتیلدا ۱ از بریتانیا دریافت شد.
اوضاع در نیروی دریایی لهستان نیز به همین ترتیب بود.
طرح و آمادهسازی آلمان
طرح تهاجم اصلی آلمان شامل دو انبر میشد. عنصر نخست گروه ارتش شمال بود که ارتشهای سوم و چهارم را دربرمیگرفت. ارتش سوم از پروس شرقی رو به جنوب یورش میبرد و ارتش چهارم از بین رودهای بردا و نوتچ به سمت شرق حمله میکرد. نیروهای مهاجم دوم گروه ارتش جنوب بود که متشکل از ارتشهای هشتم، دهم و چهاردهم میشد. دو ارتش هشتم و دهم در خط مقدمی بین راویچ و کاتوویتسه رو به شرق و ارتش چهاردهم از اسلواکی به سمت شمال در جانب کراکوف حمله میکردند.
آمادهسازی و اقدامات لهستان
قرار گرفتن لهستان بین دو دولت قدرتمندتر آلمان و شوروی و شرایط متشنج و بیثبات داخلی و خارجی، موجب گشت لهستانیها به دنبال کسب پشتیبانی، درصدد اتحاد با کشورهای دیگر برآیند. اختلافات مرزی با چکسلواکی و لیتوانی و ناتوانی و ضعف اقتصادی و نظامی رومانی، سبب شده بود لهستان در موقعیت جغرافیایی خود در جایگاه نامطلوبی قرار بگیرد. از این رو این کشور وادار شد روی به غرب و مخصوصاً فرانسه که در آن زمان برجستهترین قدرت نظامی اروپا به حساب میآمد و خود روابط مناسبی با آلمان و شوروی نداشت، به عنوان تنها گزینه واقعبینانه، آورد. در این شرایط لهستان به عنوان یک کشور تازه استقلال یافته، به شدت به پیمانهای دفاعی برای حفاظت از سرزمین خود وابسته بود.
در ابتدا با توجه به محدودیتهای نظامی اعمال شده بر نیروهای مسلح آلمان و شرایط اقتصادی این کشور، لهستان خطر چندانی از جانب آلمان احساس نمیکرد و با اتکا به حمایت فرانسه، تمرکز خود را صرف شوروی به عنوان بزرگترین خطر، نمود. در ادامه با امضای پیمان عدم تجاوز با شوروی در سال ۱۹۳۲ و به قدرت رسیدن حزب ناسیونال سوسیالیست در آلمان، لهستانیها مجدداً متوجه همسایه غربی خود شدند. با مشاهده باز گذاشته شدن دست آلمان در مسئله چکسلواکی در ماه مارس سال ۱۹۳۸، اعتماد و اطمینان لهستان به وعدههای فرانسه متزلزل گشت. با سلطه آلمان بر تمامی چکسلواکی، لهستانیها شروع به اجرای تمهیدات لازم با اتکا به توان خود کردند. با تنظیم دو طرح بسیج، برآورد میشد لهستان قادر به سازماندهی تنها ۳۷ لشکر در مقابل ۷۰ لشکر آلمانی بود. همین لشکرهای لهستان نیز از منظر نفرات و تجهیزات ضعیفتر از لشکرهای طرف مقابل بودند.
مقدار پایین آمادگی لهستان در مقابل تهدید تا حدود زیادی در اثر سیاست خارجی فرانسه و بریتانیا بود که از این کشور میخواست از دست زدن به هر اقدامی که موجب افزایش تنش با آلمان میشود، خودداری کند. این دو کشور نگران بودند بسیج نیروهای لهستانی موجب تحریک آلمان به آغاز جنگ بشود. بهار سال ۱۹۳۹، دادههای اطلاعاتی خبر از حرکت ۳۶ لشکر آلمانی به سمت مرزهای غربی لهستان میداد. لهستان زیر فشار عدم بسیج نیروها جهت جلوگیری از تحریک آلمان، در مقابل تهدید مسلم، از ماه مارس شروع به اجرای طرح بسیج مخفیانه خود کرد. تحت پوشش رزمایش تابستانی، نیروهای ذخیره از طریق ارسال نامه پستی به خدمت فراخوانده شدند.
اواخر بهار سال ۱۹۳۹، فرانسه و بریتانیا که از بینتیجه بودن سیاست مماشات در مقابل آلمان مطمئن شده بودند، شروع به حمایت نظامی از لهستان کردند. در همین زمان یک پیمان دفاع دو جانبه بین بریتانیا، فرانسه و لهستان به امضا رسید. بر مبنای این تفاوت طرفین متعهد شدند در صورتی یکی از آنها مورد تهاجم واقع شود دو کشور دیگر بلافاصله در دفاع از آن وارد میدان گردند. بر این مبنا فرانسه وعده داد اگر به لهستان حمله شود، بسیج کامل نیروهای خود را آغاز کند و در عرض ۱۵ روز به شکل همهجانبه به آلمان از مرزهای غربی یورش ببرد. بریتانیا نیز پذیرفت اهداف نظامی آلمان را بمباران نماید. تصور میشد چنین پیمانی دستاورد بزرگی در زمینه دیپلماسی باشد و از اقدامات مهاجمانه آلمان جلوگیری کند. تمامی این دخالتها در صورت درگیری نظامی کامل قابل اجرا بود. از همین رو لهستان با نگرانی از طفره رفتن بریتانیا و فرانسه از پایبندی به وعدهها همانند مسئله چکسلواکی با سلطه آلمان بر بخشی از اراضی آن، سعی کرد با پخش کردن نیروهای اندک خود در حداکثر اراضی ممکن احتمال درگیری را افزایش دهد. برای لهستان با بودجه نظامی بسیار کمتر از آلمان، مسلم بود که هیچ امیدی جهت ایستادگی انفرادی آن در مقابل تهاجم همسایه غربی وجود ندارد. تنها امید لهستان در این شرایط دفاع و به تأخیر انداختن حرکت آلمانیها به اندازهای بود که بریتانیا و فرانسه مرزهای غربی آلمان با دفاعی ضعیف را مورد تهاجم قرار دهند؛ اگر این چنین میشد لهستانیها مطمئن بودند در مقابل نیروی تقلیلیافته آلمان تاب خواهند آورد.
با وجود تجمع نیروهای آلمانی در مرز سابق چکسلواکی و لهستان و با این حال که خود بریتانیا از ۲۳ اوت شروع به بسیج کرده بود، فرانسه و بریتانیا تا ۳۰ اوت از لهستان میخواستند دست به بسیج کامل نظامی نزند. با این حال، لهستان در نهایت روز ۳۱ اوت رسماً اعلام بسیج عمومی نمود. حتی در این زمان نمایندگان دیپلماتیک فرانسه و بریتانیا از فرماندهی عالی لهستان خواستند فرمان بسیج عمومی را پس بگیرد. به هر صورت تا روز ۱ سپتامبر لهستان تنها قادر شد نیمی از نیروهایش را بسیج کند و تنها نیمی از این نیروها در شرایط آمادگی رزمی و مستقر در مواضع پیشبینیشده بودند.
با توجه به شرایط ضعف عددی محرز در مقابل کریگسمارینه، بیشتر ادوات نیروی دریایی لهستان پیش از آغاز جنگ، به بریتانیا منتقل شدند. تنها چند زیردریایی، تعداد کمی شناور مینریز، یک ناوشکن و ادوات کوچک دیگری برای دفاع از سواحل و آبراههای داخلی در لهستان باقی ماندند. نیروی هوایی لهستان با پیشبینی حملات هوایی آلمان، روز ۳۰ اوت بیشتر اسکادرانهای تاکتیکی رزمی خود را از پایگاههای هوایی پیشین به پایگاههای هوایی کوچک و متفرق منتقل کرد.
آغاز تهاجم
تهاجم آلمان به لهستان سپیدهدم روز ۱ سپتامبر سال ۱۹۳۹ با گلولهباران مواضع نیروهای لهستانی در بندر وسترپلاته در دانتیش توسط نبرد ناو شلسویگ-هولشتاین آغاز شد. آتشبارهای ساحلی پیش از آن که بتوانند پاسخی بدهند، منهدم شدند. نیروهای آلمانی پس از حادثه گلایویتس، بامداد همان روز با گذر از مرز مشترک، قدم در خاک لهستان گذاشتند. این اقدام موجب شروع جنگ جهانی دوم در اروپا شد. تهاجم آلمان به لهستان نخستین مظهر بلیتسکریگ، جنگ برقآسای نیروهای مکانیزه در جهان بود. تهاجم از سه جهت شمال، غرب و جنوب صورت پذیرفت. با پیشروی نیروهای آلمانی، لهستانیها به سمت داخل کشور جهت ایجاد مواضع دفاعی پایدارتر عقبنشینی کردند اما پس از شکست نیروهای لهستان در نبرد بیزورا در میانه سپتامبر ورماخت برتری کامل را به دستآورد. پس از آن نیروهای لهستانی به سمت مرز رومانی عقبنشینی کردند تا دفاع طولانی مدت در این ناحیه را به امید رسیدن کمکهای فرانسه و بریتانیا برنامهریزی کنند. هرچند که علیرغم اعلان جنگ این دو کشور به آلمان در ۳ سپتامبر هیچ وقت کمک جدی برای لهستان ارسال نشد.
در ۱۷ سپتامبر با آغاز تهاجم ارتش سرخ از سمت شرق به زودی مشخص شد که طرح دفاع در مرز رومانی هم دیگر بیفایده است و دستور عقبنشینی همه نیروها به خاک رومانی که در آن زمان بیطرف بود صادر گشت. در ۶ اکتبر و پس از شکست در نبرد کوک نیروهای آلمان و شوروی تسلط کامل بر خاک لهستان پیدا کردند و جمهوری دوم لهستان پایان یافت هرچند که لهستان هیچگاه به صورت رسمی تسلیم نگشت.
دو روز بعد در ۸ اکتبر دولت آلمان به صورت رسمی مناطق غربی لهستان را ضمیمه خاک خود و در قسمت باقی مانده دولت عمومی را ایجاد کرد. پس از اشغال کشور به سرعت گروههای مقاومت دست به ایجاد دولت زیرزمینی لهستان زدند و دولت لهستان که به غرب فرار کرده بود دولت در تبعید لهستان را تأسیس کرد تا مقاومت ادامه پیدا کند.
پانویس
- ↑ Rottman 2005, p. 6.
- ↑ Koskodan 2009, p. 12.
- ↑ Zaloga & Madej 1991, p. 4–7.
- ↑ Koskodan 2009, p. 22.
- ↑ Zaloga & Madej 1991, p. 3–4.
- ↑ Koskodan 2009, p. 18–19.
- ↑ Koskodan 2009, p. 19.
- ↑ Koskodan 2009, p. 13.
- ↑ Koskodan 2009, p. 14.
- ↑ Koskodan 2009, p. 16–18.
- ↑ Koskodan 2009, p. 17–18 & 20.
- ↑ Koskodan 2009, p. 18 & 22.