خور العدید
خور العدید، (به عربی: خضر العدید؛ همچنین املای خور العدید و خور العدید) یک سکونتگاه و جزوه خلیج فارس است که در شهرداری الوکراه در جنوب شرقی قطر، در مرز با عربستان سعودی واقع شدهاست. برای انگلیسی زبانان محلی به عنوان "دریای داخلی" شناخته میشود. در گذشته شهر کوچکی را در خود جای میداد و به عنوان مرکز یک اختلاف ارضی طولانی مدت بین شیخ جاسم بن محمد آلثانی و شیخ زاید بن خلیفه آل نهیان خدمت میکرد. در حال حاضر یک مقصد توریستی بزرگ برای قطر است. این منطقه در سال ۲۰۰۷ ذخیره طبیعت اعلام شد. قطر گنجاندن بالقوه خور العدید را به عنوان میراث جهانی به یونسکو پرتاب کردهاست اما در حال حاضر تنها فهرست آزمایشی را اشغال میکند.
خور العدید
خور العدید | |
---|---|
تپههای شنی در خورالاعواد که در سال ۲۰۰۴ عکس برداری شدهاست. | |
مختصات: ۲۴°۳۷′۴۸″شمالی ۵۱°۱۷′۴۶″شرقی / ۲۴٫۶۳۰°شمالی ۵۱٫۲۹۶°شرقی | |
کشور | قطر |
شهرداری | الوکره شهرداری |
مساحت | |
• کل | ۷۰۵ کیلومتر مربع (۲۷۲ مایل مربع) |
جمعیت (2015) | |
• کل | ۷ |
تاریخ
تسویه حساب و درگیریهای بعدی
منطقه خور العدید نقطه اصطکاک بین قطر و عربستان کنونی و امارات متحده عربی (امارات متحده عربی) بودهاست. خور العدید در قرن نوزدهم به عنوان پناهگاه دزدان دریایی از امارت ابوظبی (اکنون بخشی از امارات متحده عربی) بود. اعضای قبیله بنی یاس در سه نوبت مختلف مهاجرت کردند و در این منطقه سکنی گزیدند: ۱۸۳۵، ۱۸۴۹ و ۱۸۶۹. بر اساس یک مرور تاریخی از خوارالعدید نوشته شده توسط دولت بریتانیا در هند، «در سال ۱۸۳۶، الکوبیسات، بخش از بنی یاس، تحت رهبری شیخ خادم بن نهمان، به دلیل تمایل به اجتناب از عواقب برخی دزدیهای دریایی اخیر، از ابوظبی جدا شدند و خود را در عدید مستقر کردند. در سال ۱۸۴۹، جدایی تازه ای رخ داد، به دنبال آن. با یک بازگشت اجباری دوم؛ در نهایت، در سال ۱۸۶۹، حزبی به رهبری شیخ بوتی بن خادم دوباره در عدید مستقر شد و از وفاداری خود به دولت مادری خودداری کرد. شاید برجستهترین آنها در میان مهاجران در سال ۱۸۳۵، دزد دریایی جاسم بن جابر بود که خدمه اش به آنجا ملحق شدند. ساکنان شرق قطر از دزدان دریایی خوارالعدید در غارت کشتیهای آنها در سواحل ابوظبی حمایت کردند و در نتیجه یک نیروی دریایی بریتانیا در سال ۱۸۳۶ برای مقابله با اقدامات دزدی دریایی به این شهرک اعزام شد. انگلیسیها به روسای شهرهای بزرگ قطر دستور دادند که فوراً از ارسال تدارکات برای دزدان دریایی خودداری کنند و به آنها دستور دادند که قایقهای دزدان دریایی را تصرف کنند. علاوه بر این، نیروی دریایی بریتانیا یکی از کشتیهای دزدان دریایی را آتش زد. در نتیجه جاسم بن جابر در سپتامبر ۱۸۳۶ به دوحه نقل مکان کرد. شیخ ابوظبی پس از دریافت موافقت بریتانیاییها در ماه مه ۱۸۳۷، که میخواست جداشدگان را مجازات کند، نیروهای خود را برای غارت شهرک خوارالعدید فرستاد. در جریان این رویداد ۵۰ نفر از ساکنان آن کشته شدند و خانهها و استحکامات آن برچیده شد. انگلیسیها ادعا میکنند که «مسلیمی و میانهروی که وی [شیخ] از پیروزی خود استفاده کرد، جداشدگان را وادار به بازگشت به ابوظبی کرد». در سال ۱۸۶۹، قبیله بنی یاس بار دیگر از ابوظبی جدا شد تا در خور العدید به رهبری شیخ بوتی بن خادم مستقر شوند. بر اساس توصیفی که مدتی پس از این مهاجرت از خور العدید ارائه شد، حدود ۲۰۰ نفر از قبیله بنی یاس که در مجموع ۳۰ کشتی مروارید در اختیار داشتند، در این مستعمره زندگی میکردند. این منطقه به خوبی محافظت میشد و دارای یک قلعه کوچک با دو برج در مرکز شهر بود.
کنترل عثمانی
شبه جزیره قطر در اواخر سال ۱۸۷۱ پس از آن که شیخ جاسم بن محمد آل ثانی که به عنوان حاکم این شبه جزیره شناخته میشد، کنترل را در ازای حفاظت از شیخهای بحرین و ابوظبی به دست گرفت و موافقت کرد پرچم عثمانی را در کاخ خود پرواز دهد. در ژانویه ۱۸۷۲ قطر بهطور رسمی به عنوان استانی در نجد در امپراتوری عثمانی گنجانیده شد و شیخ جاسم به عنوان کایماکم (فرماندار فرعی) خود منصوب شد. بر اساس یادداشتی بریتانیایی که در سال ۱۸۷۹ توسط آدولفوس واربرتون مور مور نوشته شدهاست، «در اوت ۱۸۷۳ آن هاعثمانیها توسط سرپرست مقیم خلیج فارس گزارش شدند که تا آنجا که مرزهای اودید بر تمام سواحل گوتور نفوذ برقرار کردهاند». به نوبه خود، بوتی بن خادم، شیخ بنی یاس در خوارالعدید، نه تنها مطلقاً از تسلیم شدن در برابر ابوظبی خودداری کرد، بلکه اظهار داشت که مردم او در عدید در حق خود هستند و از قطر و قطر مستقل هستند. عثمانیها محدودیتهای سرزمینی مستعمره از راسالهالا، در میانه راه تا وکره در قطر، بهطور پیوسته در امتداد ساحل جنوبی از طریق اودید تا نقطهای در کنار جزیره سر بنی یاس امتداد دارد. او همچنین ادعای جزیره دالما و سایر جزایر داخل آن مدار را داشت. وی اظهار داشت که این سرزمین خانه باستانی آل کوبیسات بودهاست. او سپس اعتراف کرد که شیخ جاسم به او پیشنهاد پرچم ترکیه را داده بود، اما آن را رد کرد و گفت که تحت حمایت بریتانیا است. ارتباطات بین مقامات انگلیسی نشان میدهد که شایعات مبنی بر برافراشتن پرچم عثمانی در روزهای جمعه توسط شیخ بوتیبن خادم ادامه داشت. این شایعات بعداً با بیانیههای آتی که برافراشتن گهگاه پرچم عثمانی در خور العدید را تأیید میکند، صحت پیدا کرد. در ژوئن ۱۸۷۳ شیخ زاید بن خلیفه آل نهیان ابوظبی به ساکن سیاسی بریتانیا در خلیج فارس نامه نوشت و درخواست مجوز برای آغاز حمله دریایی به خور العوید را کرد اما از سوی دولت بریتانیا رد شد. بار دیگر در نوامبر ۱۸۷۴ درخواست اجازه کرد، اما به او گفته شد که دولت بریتانیا نمیتواند اجازه چنین دادرسی را بدهد. او ادعا کرد که به تازگی نامههایی از مقامات محلی عثمانی دریافت کردهاست که ادعا میکنند خُر الُوُد تحت حفاظت آنها قرار دارد.
حوادث دزدی دریایی
اندکی پس از اینکه شبه جزیره تحت کنترل عثمانی قرار گرفت، دولت بریتانیا در موارد متعدد عثمانیها را به دلیل کوتاهی در جلوگیری از انجام اقدامات دزدی دریایی در سواحل خور العدید مورد توبیخ قرار داد. در یادداشت آدولفوس واربرتون مور آمدهاست: "در طول تابستان ۱۸۷۶ افزایش قابل توجهی از اقدامات دزدی دریایی در امتداد ساحل گوتور مشاهده شد." نمونههای انتخابی داده شدهاست: "در ماه اوت شایعه ای به ساکنین رسمی رسید، مبنی بر اینکه یکی دیگر از گروههای بنی هژیر یک قایق متعلق به غواصان مروارید عمان را در عدید توقیف کردهاست." "در همان ماه رئیس ابوثبی شکایت کرد که دو قایق او که در خلیج عدید لنگر انداخته بودند از ساحل مورد حمله قرار گرفتند که یک نفر زخمی شد و یک نفر کشته شد." «دوباره در ماه اوت، بخشی از بنی هجیر، که در عدید، تحت فرمانروایی شیخ سلیم بن شافعی سکونت داشتند، از آن بندر سوار شدند و به قایق متعلق به گوتور حمله کردند که از آن ملکی به ارزش نماد سیفرائو بود. svg400 غارت شد." یادداشت بریتانیا همچنین به فرار قبیله بنی یاس در سال ۱۸۶۹ از شیخ ابوظبی و اسکان مجدد خورالعدید اشاره میکند. در این یادداشت در مورد پاسخ شیخ به فرار آنها آمدهاست: در رابطه با این مخالفان، سرهنگ پرایدو (۱۶ سپتامبر ۱۸۷۶) نوشت: "رئیس ابوظبی، اگرچه بهطور طبیعی از فرار افراد قبیله خود خشمگین شده بود، اما در تمام مدت با اعتدال و بردباری قابل ستایش رفتار میکرد؛ و اگرچه با مراجعههای مکرر به این اقامتگاه، همچنان به ادعاهای خود را در مورد اودید بیان کند، او هرگز سعی نکردهاست آنها را با هیچ اقدامی که ممکن است مغایر با تعهدات معاهده او تلقی شود، اجرا کند. من شک ندارم که اگر سؤال مورد بحث صرفاً بین رئیس ابوثبی و افراد قبیله نسوز او باشد، ممکن است بدون هیچ مشکلی رضایت بخش ترتیب داده شود، اما با این واقعیت که رئیس عودید در اختیار دارد تا حدی پیچیدهاست. پرچم ترکیه ای که او گه گاه به اهتزاز درمیآورد و گمان میرود که اگر تلاشی برای اجبار او انجام شود داوطلبانه خود را تحت حمایت آن قرار میدهد. علاوه بر برافراشتن پرچم عثمانی (در کنار پرچم تروسال)، مشخص شد که شیخ خورالعدید سالانه ۴۰ تا ۵۰ دلار خراج از طریق شیخ جاسم به عثمانیها در حدود سال ۱۸۷۷ میپرداخت. اگرچه خوارالعدید تا آن زمان احتمالاً برای دو تا سه سال تحت حمایت عثمانی بود، به غیر از گروه کوچکی از مقامات عثمانی که برای حل و فصل شرایط آمده بودند، هیچ حضور عثمانی در روستا وجود نداشت که بتوان از آن صحبت کرد. این غیبت عمدتاً به محدودیت در دسترس بودن آب آشامیدنی منطقه نسبت داده شد.
واکنش بریتانیا به دزدی دریایی
انگلیسیها پس از تحقیق در مورد این اقدامات به اصطلاح دزدی دریایی، به این نتیجه رسیدند که مقصر نه بنی حجر، بلکه قبیله المره بودند. و اینکه شیخ خورالعدید در این مورد دخیل نبودهاست، اما "او ضعیف تر از آن بود که از بنادر خود جلوگیری کند". سرهنگ پرایدو، که در غیاب ادوارد چارلز راس، ساکن خلیج فارس بود، پیشنهاد کرد که انگلیسیها باید مصالحه بین بنی یاس در خورالعدید و شیخ ابوظبی را تسهیل کنند تا این منطقه، از جمله آبهای سرزمینی آن، فراهم شود. زیر چتر حمایت بریتانیا قرار میگیرد. او مدعی شد که اگر این امر ناموفق باشد، دولت بریتانیا بهتر است در صورت لزوم با زور به شیخ ابوظبی در اعمال قدرت خود بر سرزمین کمک کند. او در چنین رویدادی پیشبینی کرد که عثمانیها مداخله نکنند. پس از مشورت بسیار، دولت بریتانیا با دیدگاه سرهنگ پرایدو موافقت کرد و به ساکنین این اختیار را داد تا تمام تلاش خود را برای ترویج اتحاد مجدد بین استعمارگران در خوارالعدید و بدنه اصلی قبیله بنی یاس ابوظبی به کار گیرد و به او اجازه داد. تا در صورت لزوم، به رئیس امین ابوثبی در وادار کردن جداشدگان کمک کند." که اقدامات دزدی دریایی مورد شکایت توسط اعضای قبیله المره، قبیله ای که اسماً وابسته به دولت عثمانی است، انجام شدهاست. اینکه دزدان دریایی از بنادر متعلق به رئیس خوارالعدید به سفر خود ادامه دادند. اینکه رئیس خوارالعدید به هیچ وجه استفاده از بنادر خود را به عنوان محل شروع لشکرکشیهای دزدی دریایی نمیپذیرفت یا کمکی نمیکرد. دلیل اینکه رئیس خور العدید برای جلوگیری از دزدی دریایی بسیار ضعیف بود، به دلیل جدایی او و پیروانش از قبیله بنی یاس ساکن ابوظبی بود. دلیل اینکه رئیس ابوظبی هنوز به خور العدید حمله نکردهاست این است که دولت انگلیس از این کار منع شدهاست.
همراه با این یافتهها دو دستورالعمل صادر شده توسط دولت بریتانیا بود:
تلاش برای ترغیب دولت عثمانی به اتخاذ تدابیری برای جلوگیری از اقدامات دزدی دریایی قبیله المره. و
این اقدامات توسط نیروی دریایی سلطنتی برای جلوگیری از استفاده از بنادر خوارالعدید به عنوان میعادگاه دزدان دریایی انجام شود.
دولت بریتانیا همچنین به رابط خود با عثمانیها، سفیر بریتانیا در قسطنطنیه، آستن هنری لایارد، دستور داد تا ضرورت اعزام نیرو به شیوخ ضعیفتر قطر را به دولت عثمانی منتقل کند تا بتوانند دزدی دریایی را در بنادر خود واژگون کنند، اما رابط. توصیه شد که هیچ اشاره ای بهخورالعدید نشود، «زیرا تردید داشت که آیا دولت ترکیه از اختیارات قابل توجهی بر رئیس آن مکان استفاده میکرد یا خیر، و ایجاد بحث در این مورد نامناسب بود». در ژوئن ۱۸۷۷، یک اقدام دزدی دریایی دیگر توسط کشتیهای متعلق به خور لعدید بر ملوانان الوکره انجام شد که تعدادی از آنها اسیر شدند. پس از این واقعه، سرهنگ پرایدو در نامه ای به شیخ بوتی بن خادم از خوارالعدید به وی هشدار داد که اتحاد مجدد با بنی یاس ابوظبی را بپذیرد، در غیر این صورت «گامهای دیگری برداشته خواهد شد» و همچنین به شیخ زاید ابوظبی نامه نوشت. او را از حمایت بریتانیا از تلاشهایش برای ریاست بر شهرک خوارالعدید اطمینان دهید. پس از دزدی دریایی در ژوئن، شیخ بوتی بن خادم، ضمن اعتراف به اسارت اجباری ملوانانش از الوکره، به خواستههای بریتانیا برای آزادی زندانیان عمل نکرد؛ بنابراین، در اکتبر ۱۸۷۷، سرهنگ پرایدو فرستادن کشتیهای جنگی به خوارالعدید را به عنوان مجازات برای نقض آتشبس دائمی دریایی توصیه کرد، مگر اینکه ساکنان آن تسلیم حکومت شیخ ابوظبی شوند. ادوارد چارلز راس در ماه دسامبر به دولت بریتانیا اطلاع داد که تلاشها برای مصالحه بین شیخ زاید و شیخ بوتی بن خادم بدون موفقیت انجام شد.
تهاجم و ویرانی
در سال ۱۸۷۸، گزارش شد که دولت بریتانیا و شیخ ابوظبی نقشهای برای حمله به خوارالعدید تنظیم کردهاند تا ظاهراً از دزدی دریایی ساکنان آن جلوگیری کنند. در پاسخ، شیخ جاسم تهدید کرد که خوارالعدید را اشغال خواهد کرد، زیرا او این سفر نظامی پیشنهادی را نقض تمامیت ارضی قطر میدانست. از نظر اقلیمی، تهاجم گستردهای به خوارالعدید توسط شیخ ابوظبی در هماهنگی با انگلیسیها در سال ۱۸۷۹ آغاز شد. سوابق بریتانیا با بازگویی این واقعه چنین میگوید:
سر آ. لایارد [آستن هنری لایارد]، در تاریخ ۲۸ مه، نوشت که سادیک پاشا، وزیر امور خارجه عثمانی، تلگرافی از ولی بصره را برای او خوانده بود که در آن از زیدبن خلیفه با ۷۰ نفر شکایت کرد. قایقها و با همراهی یک کشتی بخار جنگی انگلیسی و کنسول بریتانیا در بوشیر، به عودید حمله کرده بودند، که او آن را وابسته به منطقه ترکی کاتار (ال کتر) توصیف کرد. ساکنان پس از فرار، روستا غارت شد و ویران شد و همه قایقها را بردند. پورت امیدوار بود که توضیحی در مورد این فرود در خاک ترکیه داده شود. لرد کرانبروک، که مقالات به او ارجاع داده شد، تا زمانی که با دولت هند مشورت نکرده بود، از اظهار نظر دقیق خودداری کرد. اما در این بین او توجه وزارت خارجه را به مکاتبات ۱۸۷۷ جلب کرد که در آن دفتر هند توصیه کرد که در صورت امکان از گفتگو با پورت در مورد وضعیت عدید اجتناب شود. در سال ۱۸۸۱، شیخ جاسم بار دیگر به مقیم سیاسی اعلام کرد که قصد دارد خوارالعدید را اشغال کند تا دوباره در آن ساکن شود و از قطر در برابر دزدان دریایی و تهاجمات دریایی دفاع کند. پس از یادآوری اینکه این سرزمین تحت حمایت انگلیس است، برنامههای خود را لغو کرد. در ۳۱ اوت ۱۸۸۶ گزارش شد که شیخ جاسم و چند تن از پیروانش دوحه را برای سکونت خوارالعدید ترک کردند. یک مقام انگلیسی به او در مورد نقشه خود هشدار داد و نیروی دریایی سلطنتی کشتی را برای جلوگیری از پیشروی او اعزام کرد. سرانجام بدون ایجاد شهرک در خورالعدید به دوحه بازگشت. در آوریل ۱۸۸۹، شیخ جاسم نامهای به ولی بصره فرستاد و در آن گزارش داد که شیخ زاید برای حمله به قطر آماده میشود و درخواست حمایت کرد و مدعی شد که تعداد نیروهای شیخ زاید نزدیک به ۲۰۰۰۰ سرباز است در حالی که او به سختی میتوانست ۴۰۰۰ نیرو را جمع کند. اگرچه ولی معتقد بود که شیخ جاسم ارقام را برای منافع خود افزایش میدهد، اما به عکیف پاشا، متصرف نجد سنجک، دستور داد تا با تقویت خوارالعدید با ۵۰۰ نفر، اقدامات پیشگیرانه در قطر انجام دهد. قبل از اعزام نیروها، عکیف پاشا در اوت ۱۸۸۸ به بصره احضار شد تا در مورد اصلاحات اداری در بحرین و قطر با ولی صحبت کند. در این جلسه، عکیف پاشا توصیه کرد که یک مدیر با حقوق ۷۵۰ کوروش و یک نیروی ژاندارمری به خور العدید منصوب شود. او ادعا کرد که این، همراه با سایر اقدامات انجام شده توسط پورت، منجر به ایجاد یک روستای پر رونق در خوارالعدید میشود که بهطور بالقوه میتواند مقادیر زیادی درآمد مالیاتی ایجاد کند. وی همچنین اظهار داشت که چنین اقداماتی به دفع تهاجمات خارجی کمک میکند. با این حال، انگیزه اصلی این اصلاحات کاهش نفوذ بریتانیا در خلیج فارس بود. پس از اینکه این تصمیمات توسط شورای وزیران به صورت لایحه ای درج شد، سلطان عبدالحمید دوم پس از دریافت این لایحه در ۱۳ ژانویه ۱۸۹۰، آن را در ۲ فوریه ۱۸۹۰ امضا کرد.
تلاشهای اسکان مجدد عثمانیها و شیخ جاسم
در سال ۱۸۹۰ اخباری در مورد پروژه تازه به بهرهبرداری رسیده توسط عثمانیها برای بازسازی خوارالعدید منتشر شد. بریتانیا نسبت به این چشمانداز نگران شد، زیرا یک شهرک عثمانی در منطقهای که آنها قلمرو ابوظبی میدانستند از طریق ابزارهای دیپلماتیک بسیار دشوار خواهد بود. در محافل سیاسی بریتانیا، شایعاتی در ژانویه ۱۸۹۱ منتشر شد مبنی بر اینکه عثمانیها در خاورالعدید و زبره که به شمال محدود میشود، مدیر (فرماندار) نصب کردهاند، و ۴۰۰ سرباز عثمانی در راه استقرار شهرها هستند. این شایعات با ارتباطات محرمانه بین ولی بصره و دفتر وزیر اعظم که در اواسط ژانویه رد و بدل شد تأیید میشود. در فوریه ۱۸۹۱، انگلیسیها دریافتند که شیخ جاسم، تحت حمایت عثمانی، به برنامههای خود برای اشغال خوارالعدید بازگشته است. بنا بر گزارشها، او از حدود ۴۰ نفر از اعضای قبیله کوبیسات که در الوکره زندگی میکردند، خواست تا در خورالعدید ساکن شوند تا روستا را بازسازی کنند. قبیله پاسخ دادند که حاضرند به این پیشنهاد پایبند باشند، مشروط بر اینکه یکی از پسران جاسم به عنوان شیخ آنها خدمت کند، زیرا اکثر اعضای قبیله از زندگی زیر نظر فرماندار عثمانی خودداری کردند. در همان زمان، شیخ جاسم تحت فشار عثمانیها قرار گرفت تا با پیشنهادات آنان مبنی بر نصب مقامات اداری در خوارالعدید و زبره و ایجاد گمرک در آل بید موافقت کند. در حالی که او آشکارا نگران اولین پیشنهاد نبود، زیرا هنوز شرکت کنندگان مایل به اسکان مجدد این دو مکان را پیدا نکرده بود، او به شدت با ایجاد یک گمرک عثمانی در قطر مخالفت کرد. زمانی که شیخ جاسم، ناراضی از غصب فزاینده کنترل توسط عثمانی، در اوت ۱۸۹۲ به عنوان کیمکم قطر استعفا داد، همه چشماندازها برای اسکان مجدد خوارالعدید رها شد. نیروهای عثمانی مستقر در دوحه، منجر به کاهش حضور عثمانی در شبه جزیره شد.
پیشنهاد اسکان مجدد توسط شیخ زاید
شیخ زاید از ابوظبی و سرهنگ سی ای کمبال، ساکن سیاسی در خلیج فارس، در اکتبر ۱۹۰۳ جلسه ای برگزار کردند که در آن در مورد بازسازی و اسکان مجدد خوار العمر بحث کردند. در ژانویه ۱۹۰۴ دستیار عامل سیاسی در بحرین نامه ای از شیخ زاید در مورد همین موضوع دریافت کرد:
بازسازی اودید تأثیر زیان بار بر آل بیدا و واکرا خواهد داشت که برخی از ساکنان آنها را از کدام مکانها ترسیم خواهد کرد. اودید دارای یکی از امنترین بندرگاهها برای صنایع دستی بومی در این سمت خلیج فارس است. این مرکز برای تجارت مروارید در آن منطقه بسیار به نقطه ضعف آل بیدا تبدیل خواهد شد که هماکنون سهم زیادی از این تجارت را به حساب نزدیکی به بانکهای مروارید مرکزی دارد. یک بازار جدید برای سرخ پوستان بریتانیایی انترپوریز ما باز خواهد شد که احتمالاً در تجارت مروارید کاتر که در حال حاضر بهطور انحصاری در دست شیخ احمد بن دومین و برادرزادههای خود را به اشتراک بگذارید. این بندر در حدود سی مایل نزدیک تر به بحرین نسبت به ابوظبی برای کشتیهای قایقرانی واقع شدهاست، به طوری که احتمالاً برخی از تدارکات خود را از بهرین ترسیم خواهد کرد. و در نهایت آن را متوقف اثری به فشارهای ترکیه به آن قرار دادهاست. مسئولیت اضافی که توسط این سرمایهگذاری به دولت اعلیحضرت واگذار میشود، ممکن است فقط اسمی توصیف شود. پس از بازرسی شدیدی که ترکها در تلاششان بر بحرین در سال ۱۸۹۵ دریافت کردند، آنها به سختی میتوانند با تحریک اعراب کتر به حمله دریایی به عودید از طریق دریا، خود را در برابر هر گونه مخالفت تضعیف کننده مشابهی باز بگذارند، و اگر آنها برای انجام این کار چنین توصیه ای نادرست داشته باشند. اعراب آن منطقه پس از آنچه در این مناسبت به آن اشاره شدهاست، به احتمال زیاد به آنها گوش نمیدهند. تنها خطر دیگر این است که ممکن است برای حمله از سمت خشکی با حمله به بادیه نشینها باز باشد. نزدیکترین منبع آب قابل دسترسی برای یک حزب متخاصم در مجاورت واجبا حدود پنجاه مایل دورتر است، به طوری که تلاشی با خطرات جدی همراه خواهد بود، بنابراین احتمال وقوع در نهایت بسیار دور است.
شیخ زاید نیز در سال ۱۹۰۴ به مقیم سیاسی نامه نوشت و درخواست اجازه اشغال مجدد خور الاعوید را کرد. او پاسخ منفی از سوی انگلیسیها دریافت کرد، بر اساس نوشته دستیار وزیر امور خارجه به دولت هند آر. ای هلند که اظهار داشت «در حالی که دولت هند آماده است تا از اشغال محل توسط کسی غیر از خودش جلوگیری کند، تحت شرایط فعلی دفع نمیشوند تا به او در اشغال مجدد آن کمک کنند.»
اصلاحات اداری عثمانی
بیش از سی سال پس از اینکه عثمانیها تحت الحمایه ای در شبه جزیره قطر تأسیس کردند، در دسامبر ۱۹۰۲ چهار ناحیه اداری (نهیه) را در شبه جزیره تعیین کردند که خوارالعدید (که در بندر به آن ساده میگویند) یکی از آنها بود. منابع عثمانی ادعا میکنند که این اقدام در پاسخ به مزاحمت بریتانیاییها در قبایل عشایری قطر با نصب تیرهای متعدد در شبه جزیره، از جمله پنج تیر در زبره و خوار العدید بودهاست. انگلیسیها رسماً اعتراض کردند و از به رسمیت شناختن صلاحیت عثمانی بر شبه جزیره، به ویژه بر خوارالعدید خودداری کردند. آنها از عثمانیها خواستند که مقامات اداری را در این نواحی مستقر نکنند که عثمانیها قول داده بودند که از آنها تبعیت کنند. با این حال، در اوایل سال ۱۹۰۳، عثمانیها قبلاً اولین مضیر - یوسف افندی را در الوکره منصوب کرده بودند. عبدالکریم وفیق افندی (معروف به اطلاعات بریتانیا به نام آقا عبدالکریم بن آقا حسن)، کارمند سابق مالیاتی در قطیف، نامزد خوارالعدید بود. در مارس ۱۹۰۳، منابع بریتانیایی نشان دادند که منصوب شده در جای دیگری منصوب شدهاست. به گفته سرهنگ C.A. کمبال، عبدالکریم افندی پس از آگاه شدن از ویرانی خوار العدید، از متصریف الحسا درخواست جابجایی کرد. به گفته کمبال، عبدالکریم افندی اظهار داشت که به جای او یک مودر با اصالت کرد تعیین شده بود و در بصره منتظر دستور بود. در میان فشارهای شدید بریتانیا برای لغو مأموریت مقامات دولتی در قطر، پورت در سال ۱۹۰۴ تمام پستهای مودر خود را در شبه جزیره لغو کرد. گزارش شد که در آگوست ۱۹۱۰، عثمانیها مجدداً یک مدیر در شبهجزیره، این بار به ناحیه خاور العدید، اختصاص دادند. سازمان اطلاعات بریتانیا مودیر را سلیمان افندی معرفی کرد. یکی از مقامات دولت بریتانیا این اقدام را "تصمیم به ابراز و گسترش حاکمیت عثمانی بر محله ال کتر" دانست و به او دستور داده شد که اعتراضی کتبی ارائه کند که در آن اشاره کند که "العدید در قلمرو یکی از روسای ترسیال است که تحت حمایت دولت اعلیحضرت.» با این وجود، هنگامی که HMS ردبریست برای بازرسی خوارالعدید در اواخر همان سال فرستاده شد، هیچ مدرکی دال بر وجود مودیر عثمانی پیدا نکرد.
دوره بعد عثمانی
اطلاعات در مورد این منطقه بسیار ناچیز است. گزارش شدهاست که لنگرگاه در شش تا ده فتوم نزدیک به ساحل ورودی شمالی خورالعدید وجود دارد که به عنوان ورودی پیچ در پیچی به طول پنج مایل توصیف میشود که به تالابی به طول حدود پنج مایل و عرض سه مایل باز میشود. فرود آمدن از قایقها احتمالاً در ساحل ورودی و تالاب که عمق آنها بسیار متفاوت است، آسان خواهد بود."
روزنامه جامع خلیج فارس جان گوردن لوریمر که در سالهای ۱۹۰۸ و ۱۹۱۵ به عنوان کتاب راهنما برای عوامل سیاسی بریتانیا منتشر شد، گزارش کامل تری از خورالعدید ارائه میدهد:
در انگلیسی که قبلاً با نام «خور آلدید» شناخته میشد. یک جزوه یا نهر در ساحل اصلیت ابوظبی در انتهای شدید غربی آن: در حدود ۱۸۰ مایل، تقریباً به علت غرب، از شهر ابوظبی نهفتهاست. مرز قطر یا در، یا فاصله کوتاهی تا شمال، اینلت است. [...] در حال حاضر هیچ ساکن دائمی در عودید وجود ندارد و بادیه نشینان از داخل از آن بازدید نمیکنند. اما ماهیگیران ابوظبی در زمستان چند ماه را در اینجا میگذرانند و کفال مرغوب توسط آنها صید میشود. روستایی که توسط جداشدگان ابوظبی اشغال شدهاست. از بخش قبیسط بنی یاس، در زمانهای مختلف در عدید وجود داشتهاست. این روستا در ضلع جنوبی نهر با فاصله اندکی از ورودی قرار داشت و متشکل از حدود ۱۰۰ خانه بود: اهالی از طریق ماهیگیری زندگی میکردند و آب آشامیدنی خود را از ۴ حلقه چاه تأمین میکردند که کمتر از یک مایل از آن محل فاصله داشت و دارای لب شور بود. آب در ۲ عمق زیر سطح؛ خرما و کشت نداشتند. تا قبل از سال ۱۸۶۶ دفاع این روستا شامل یک دژ با دو برج، ۷ برج جداگانه دیگر و بلوکهایی بود که از چاهها محافظت میکردند. این شهرک سرانجام در سال ۱۸۸۰ متروک شد.
اواخر قرن بیستم
در طول قرن بیستم، خورالعدید کانون اختلافات مرزی بین قطر، عربستان سعودی و امارات بود. امارات امارات ابوظبی مایل بود در اینجا با قطر مرز داشته باشد، اما در سال ۱۹۷۴ توافق شد که خوارالعدید به جای آن با عربستان سعودی هممرز شود. با این حال، این موضوع مانع از ادامه این موضوع در قرن بیست و یکم نشد، زیرا امارات و عربستان سعودی در سال ۲۰۰۵ بحث دیگری را در مورد خاورالعدید و مرزهایشان برگزار کردند.
جغرافیا
خور (ورودی) در خورالعدید شامل یک کانال پرپیچ و خم به طول ۶ مایل است که در جهت جنوب غربی به داخل خشکی میگذرد. درون آن به تالابی به طول ۶ مایل از شمال-شمال شرقی تا جنوب-جنوب-غربی و ۳ مایل عرض باز میشود. تالاب شامل صداهایی به اندازه ۶ افت است. اما کشتیهای معمولی به دلیل وجود صخرهها نمیتوانند تا ۳ مایلی ورودی خور نزدیک شوند. پشته ای از تپههای سنگی به ارتفاع ۳۰۰ فوت در سمت جنوبی ورودی، جبل العدید نامیده میشود. و در ضلع شمالی نهر مشرف به آن تپههای شنی معروف به نقاع المحارف قرار دارد. نکة المحارف منتهی الیه جنوبی رشته باریکی از تپههای شنی سفید مرتفع را تشکیل میدهد که در کنار ساحل معروف به نقیان قرار دارند و انتهای شمالی آن به نام نقیان أَبُو السِّبْطَینِ است. در بررسی سال ۲۰۱۰ از آبهای ساحلی خاورالعدید که توسط اداره آمار قطر انجام شد، مشخص شد که عمق متوسط آن ۴ متر (۱۳ فوت) و میانگین pH آن ۷٫۹۳ بود. علاوه بر این، آبها دارای شوری 57.09 psu، دمای متوسط ۲۶٫۱۳ درجه سانتی گراد (۷۹ درجه فارنهایت) و ۶٫۰۲ میلیگرم در لیتر اکسیژن محلول بودند.
ذخیره گاه طبیعی
ذخیره گاه خاور العدید که توسط یونسکو به رسمیت شناخته شدهاست، بزرگترین ذخیره گاه طبیعی قطر است. این منطقه که با نام انگلیسی دریای داخلیاش نیز شناخته میشود، در سال ۲۰۰۷ به عنوان ذخیرهگاه طبیعی اعلام شد و مساحتی به وسعت حدود ۱۸۳۳ کیلومتر مربع (۷۰۸ مایل مربع) را اشغال میکند. از لحاظ تاریخی، عشایر از این منطقه برای چرای شتر استفاده میکردند و هنوز هم به میزان کمتری از آن برای چرای شتر استفاده میشود. گیاهان و جانوران مختلف در اکوسیستم آن حمایت میشود، مانند عقابهای عقاب، دوگونگها و لاک پشتها. قابل توجهترین ویژگیهای جغرافیایی منحصر به فرد این ذخیره گاه است. شکل ظاهری و شکلگیری سریع سبخاهای آن از هر سیستم سبزه دیگری متمایز است و پر شدن مداوم تالاب آن نیز متمایز است.
گردشگری
ساحل خور الاعواد یک جاذبه توریستی محبوب در قطر است. رایجترین مسیرهای ساحل از طریق مازرات ترینا و مزاییداست.
جستارهای وابسته
- قطر
- فهرست شهرهای قطر
منابع
- ↑ "پرونده 160/1903 'خلیج فارس: ال کتر؛ انتصاب مودیر ترکیه؛ سؤال از معاهده حفاظت با ال کتر [116v] (237/860)". کتابخانه دیجیتال قطر. Retrieved 14 January 2019. این مقاله متنی از این منبع را در بر میگیرد که در دامنه عمومی است. .
- ↑ vdc_100026021679.0x00005f "پرونده 160/1903 'خلیج فارس: ال کتر؛ انتصاب مودیرهای ترکیه؛ پرسش از معاهده حافظ با ال کتر' [45r] (94/860)". ; این مقاله دارای متنی از این منبع است که در دامنه عمومی است.
- ↑
- "Khor Al Adaid Reserve". Qatar eNature. Retrieved 24 June 2018.
- ↑ Strohmenger, Christian (2013). "The Leeward Coast of Qatar (Khor Al-Adaid): A model for offshore wind-dominated progradation in an arid environment". Qatar Foundation Annual Research Forum Volume 2013 Issue 1. Hamad bin Khalifa University Press (HBKU Press). doi:10.5339/qfarf.2013.eep-07.