امپراتوری تیموری
امپراتوری تیموری یا امپراتوری گورکانی (۸۸۵–۷۴۹ ش/ ۱۵۰۶–۱۳۷۰م) یک امپراتوری ترک-مغول تبار با فرهنگ ترکی-ایرانی بود. بنیانگذار این دودمان تیمور بود که ادعا میکرد نسبش به چنگیز خان میرسد و در قبیلهٔ ترکی-مغولی برلاس بهدنیا آمد. تیمور قلمرویی گسترده و دولتی سترگ ایجادکرد و سرزمین ماوراءالنهر را به اهمیتی رساند که تا آن زمان هیچگاه بدان پایه نرسیدهبود. او مرزهای خود را نخست در سرتاسر آسیای میانه و آنگاه سراسر خراسان و آنگاه به همهٔ بخشهای ایران و امپراتوری عثمانی و بخشهایی از هندوستان گسترش داد. از آنجایی که فتوحات تیمور بیشتر جنبهٔ یورش و هجوم داشت تا تسخیر واقعی، اغلب این مناطق باز بهزودی از تصرف تیموریان خارج شد. با این حال ماوراءالنهر مدتی مرکز دولتی شد که بیشتر ایران و افغانستان را افزون بر ماوراءالنهر دربرمیگرفت. هنگامی که کشور گسترده تیموری تجزیه شد، دورهٔ هرج-و-مرج پیش آمد. بهمحض اینکه تیمور مُرد، ترکان عثمانی و آل جلایر و ترکمانان درصدد تصرف سرزمینهای ازدسترفتهٔ خود برآمدند. با این همه، فرزندان تیمور موفق شدند که شمال ایران را کمابیش به مدت یکسده برای خود نگاهدارند؛ هرچند آنان بیشتر با یکدیگر در کشمکش بودند. سرانجام شاهرخ موفقشد که مناقشات اقوام خود را تا حدی رفع، و قدرت و اعتبار کشور را نگهداریکند؛ ولی پس از مرگ او نیز، تصرفاتش به قسمتهای کوچکتر مجزا شد و بههمین سبب صفویان و امرای شیبانی آنها را به متصرفات خود پیوستکردند. با این همه، خاندان تیموری ازمیاننرفت و نوادگان تیمور پس از چندی بستر فرمانروایی خود را به هندوستان بردند و امپراتوری بزرگ گورکانیان هند را بنیادگذاردند.
تیموریان گورکانیان امپراتوری تیموری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۷۴۹ ش/ ۱۳۷۰ م–۸۸۵ ش/ ۱۵۰۶ م | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پرچم امپراتوری تیموری مطابق اطلس کاتالان
نماد شاهرخ تیموری
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سرحدات امپراتوری تیموری در روزگار فرمانروایی تیمور | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پایتخت | سمرقند، هرات | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زبان(های) رایج | فارسی (زبان رسمی)، ترکی جغتایی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دین(ها) | اسلام سنی (دین رسمی) زرتشت، مسیحیت، شیعه، هندوئیسم، بودیسم، ادیان دیگر | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حکومت | امپراتوری | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پادشاه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تاریخ | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
• بنیانگذاری | ۷۴۹ ش/ ۱۳۷۰ م | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
• فتح هرات توسط شیبانیان | ۱۵۰۷ | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
• فتح سمرقند توسط ازبکان، شیبک خان | ۱۵۰۹ | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
• | ۱۵۲۶ | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
• فروپاشی | ۸۸۵ ش/ ۱۵۰۶ م | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مساحت | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
۱۴۰۵ م. | ۴٬۴۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع (۱٬۷۰۰٬۰۰۰ مایل مربع) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
واحد پول | تنگه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
امروز بخشی از | ایران عراق ترکیه سوریه کویت ارمنستان جمهوری آذربایجان افغانستان روسیه ترکمنستان ازبکستان قزاقستان تاجیکستان قرقیزستان پاکستان هند چین گرجستان |
تیمور گورکانی
تیمور در یک خانوادهٔ اشرافی از طایفه برلاس که از تاتارهای کوچرو بودند در ۷۱۴ ه.ش / ۱۳۳۵ م دیده به جهان گشود و سلسله تیموری را در ایران و آسیای میانه و آسیای جنوبی پایهگذاری کرد. تیمور خیلی زود در سوارکاری و تیراندازی مهارت یافت. پدرش تراغای، از جنگجویان برلاس بود که طایفهاش در این نواحی از قدرت و نفوذ محلی برخوردار بودند. در ۷۳۹ ه.ش / ۱۳۶۰ م، فردی به نام تغلق تیمور، از نوادگان جغتای به ماوراءالنهر لشکر کشید. حاجی برلاس که دفاع از شهرش را درمقابل این مهاجم دشوار یافت، دفاع از ولایت را به پسر تراغای یعنی تیمور سپرد که در آن هنگام ۲۵سال داشت.
تیمور در رمضان ۷۴۹ ه.ش/ آوریل ۱۳۷۰ م توانست با شکست امیر حسین از نوادگان قزغن در کابل که مدعی منصب اجدادی خود بود، بلخ را تسخیر و حکومتی مستقل تشکیلدهد. تیمور ازاینپس خود را «صاحبقَران» خواند. پس از آن، طی پنج سال از ۷۴۹ تا ۷۵۴ ه.ق/ ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵ م، تیمور سهبار به خوارزم و پنجبار به قلمرو خانان جَثَه در آنسوی سیحون لشکر کشید. با این وجود، در سال دهم سلطنتش موفق به فتح خوارزم شد و سرانجام توانست آنجا را ویران کند.
تیمور دشت قُبچاق را نیز بهزیر فرمان خود درآورد. او سپس در سال ۷۶۲ ه.ش فرزند ده ساله خود، میرانشاه را با سپاهی، مأمور تسخیر خراسان کرد و خود نیز به آنها پیوست. تیمور نیشابور و هرات را تصرف کرد و در هرات از سرهای مردم منارهها ساخت. سپس مازندران را که تا سال ۷۲۸ ه.ش در تصرف ملوک باوند بود به تسخیر خود درآورد. او در یورشی سهساله که از ۷۶۶ تا ۷۶۹ ه.ش طول کشید آذربایجان، لرستان، ارمنستان، گرجستان و شروان را نیز تصرف کرد و در سال ۷۷۱ ه.ش مردم خوارزم را قتلعام کرد. حملهٔ پنجساله وی بین سالهای ۷۷۲ تا ۷۷۶ ه.ش صورت گرفت و پس از آن حکومتِ هر شهر را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود سپرد. سپس مسکو را که پایتخت روسیهی امروزی است فتح کرد و پس از آن نیز به هندوستان یورش آورد. در سال ۷۷۹ ه.ش آنجا را نیز تصرف کرد و صدهزارتن را به قتل رساند. تیمور سپس به سمرقند بازگشت. لشکرکشی وی به ایروان از سال ۷۸۰ تا ۷۸۳ ه.ش طول کشید که آن را یورش هفت ساله(؟) مینامند. در سال ۷۸۱ ه.ش با عثمانیان جنگید و چندین شهر را گرفت. در همین هنگام سفیرانی به مصر فرستاد؛ ولی چون نتیجهای نگرفت مصمم شد به مصر حمله کند و در طول این لشکرکشی، حلب، دمشق و بغداد را نیز تصرف نمود. در سال ۷۸۳ ه.ش بایزید یکم سلطان عثمانی را مغلوب و اسیر کرد. بعد از آن تصمیمگرفت چین را تسخیر کند و عازم آنجا شد. او با سپاهیانش تا کنار رود سیحون نیز رفت؛ ولی در اُترار بیمار شد و در رمضان سال ۷۸۴ ه.ش / فوریه ۱۴۰۵ م، در سن ۷۱ سالگی مُرد.
تیمور از ۷۵۵ ه.ش / ۱۳۷۷م تا هنگام مرگش در ۷۸۴ ه.ش / ۱۴۰۵ م، به مدت ۲۹سال، بخش عظیمی از جهان متمدنِ آن زمان را بهزیر فرمان خود درآورد و حکومتی را بنیانگذاشت که بلافاصله پس از مرگش، زوال و تجزیهاش آغاز شد. فتوحات تیمور که بهقیمت خونریزیهای دهشتبار و ویرانیهای بسیار بهدست آمدهبود، چندان پایدار نماند و قلمروی او بهزودی باتوجهبه منازعات میانِ بازماندگانش و ظهور دو طایفهٔ ترکمان قراقویونلو و آق قویونلو تجزیه، و بعدها دوباره توسط دولت صفوی یکپارچه و متمرکز شد.
مرگ تیمور و نزاعهای پس از او
امیر تیمور پس از ۳۶ سال فرمانروایی و کشورگشایی با برجایگذاشتن قلمرویی گسترده، در ۸۰۷ ه.ق در اُترار درگذشت. از وی ۳۱ فرزند، نوه، نتیجه و نبیره مذکر باقی ماند از پسران او عمرشیخ و جهانگیر در زمان حیاتش درگذشتهبودند و میرانشاه و شاهرخ نیز، چون مورد توجه پدر نبودند، به جانشینی انتخابنشدند و تیمور، پیر محمد پسر میرزا جهانگیر را که در آن زمان والی کابل بود، به جانشینی خود برگزید. اما بهرغم علاقهای که سرداران سپاه تیمور نسبت به اجرای واپسین خواست او مبنیبر جانشینی نوهاش پیرمحمد جهانگیر نشان میدادند، مجالی برای اجرای این وصیت پیدانشد.
سیاست تیمور در ادارهٔ شهرهای تسخیرشده، واگذاری حکومت هر ولایت به یکی از اعضای خاندانش یا حکامِ محلیِ مورداعتماد و قرار گرفتن خودش در رأس همهٔ امور بود. به نظر میرسد او این سیاست را از چنگیز تقلید میکرد. اما برخلاف چنگیز که پسرانش بلافاصله بعد از او، با جانشینی که او برگزیده بود کنار آمدند و با حفظ اتحاد، از فروپاشی امپراتوری جلوگیری کردند، بازماندگان تیمور به درگیری با هم پرداختند.
با اعلام خبر درگذشت تیمور، امیرزادگان و مدعیانِ سلطنت، که بیشتر از نوادگانش بودند، برسر جانشینی او به مخالفت با یکدیگر پرداختند. منازعات طولانی خانوادگی و درونی بین بازماندگان تیمور قلمرو وسیعی را که او باوجود آن همه جنگ و شقاوت بههم پیوند دادهبود تجزیهکرد.
ابتدا همراهان تیمور مرگ او را پنهانکردند. آنها طرح حمله به چین را بیآنکه لغو نمایند، متوقف کردند؛ و چون نوه تیمور یعنی پیرمحمد فرزند میرزا جهانگیر که باید بنا به وصیتش جانشین او میشد، در آن هنگام دور از پایتخت و در حدود غزنین بود، موقتاً شخص دیگری را بهنیابت از او جانشین تیمور کردند. این شخص نوه دیگر تیمور، خلیل سلطان پسر میرانشاه (یا به روایتی پسر خود تیمور) بود که در آن هنگام، با لشکر تیمور همراه و حاضر بود. این اقدام هم نتوانست تمرکز را در خاندان تیمور حفظ کند و بهزودی با مخالفت بازماندگان مواجه شد. بهتدریج این اختلافات طولانی شد و دامنه پیدا کرد. چنانکه در اندکمدتی، توطئهها و تحریکات، میراث عظیم تیمور را به حکومتهای مستقل و متخاصم تبدیلکرد.
جانشینان تیمور
میرانشاه و پسرش ابابکر در دیار بکر و عراق عرب حکومت داشتند. عمر، پسر دیگر میرانشاه، حاکم آذربایجان و عراق عجم بود. پیرمحمد و رستم و اسکندر (پسران عمرشیخ)، به ترتیب فارس، اصفهان و همدان را تحت فرمان داشتند. هریک از آنان میکوشیدند تا با کمک امیران و لشکریان، هر چه زودتر سمرقند، تختگاه تیمور، را فتح کنند.
پیرمحمد که تیمور وصیت کرده بود جانشینش باشد در قندهار بود و نتوانست بهموقع به سمرقند برسد. برخی از امیران تیمور، به بهانهٔ عملی کردن نقشهٔ لشکرکشی تیمور به چین، خلیل سلطان پسر میرانشاه را که در تاشکند بود، بر تخت نشاندند. اما خلیل سلطان با مخالفت سایر امیرانِ قدرتمند تیمور، از جمله امیرشاه ملک و امیرشیخ نورالدین و دیگر مدعیان حکومت روبرو شد. نخستین فرد از خاندان تیمور که مخالفت جدّی خود را با او آشکار کرد، سلطان حسین، نبیرهٔ دختری تیمور، والی ماورای سیحون بود اما نتوانست حمایت لشکریان را جلب کند و ناگزیر به شاهرخ پیوست و سپس در هرات به دستور او به قتل رسید. شاهرخ در هرات خود را وارث تخت پدر نامید و به سبب اقتدار و کفایتش توانست تا اندازهای بر دیگر مدعیان چیره شود. پیرمحمد در شیراز بر خلاف برادرانش، حمایتش را از شاهرخ که ناپدریاش نیز بود، اعلام کرد.
در همین زمان درگیری و کشمکش میان مدعیان حکومت، یعنی پسران عمرشیخ (رستم، اسکندر، پیرمحمد و بایقَرا) و پسران میرانشاه (عمر و ابابکر و خلیل سلطان) آغاز شد. شاهرخ با اینکه بسیاری از امیران، همچون امیرشاه ملک و حاکمان محلی، از او حمایت میکردند از درگیری مستقیم با افراد خاندانش اجتناب کرد و به سروسامان دادن هرات مشغول شد.
از طرفی در تبریز، اصفهان، شیراز، کرمان و سبزوار به سبب بیکفایتی خلیل سلطان و درگیری مدعیان جانشینی، آشوب شده بود. خلیل سلطان پس از چهار سال حکومت در سمرقند و از بین بردن خزاین تیمور، گرفتار خدایداد حسینی، والی ماورای سیحون شد. شاهرخ در ۸۱۱ ه.ق به ماوراءالنهر لشکر کشید، خدایداد را کشت و خلیل سلطان را پس از رهایی به ری فرستاد و سمرقند را به اُلُغبیگ داد.
حکومت شاهرخ
طی پانزده سال پس از درگذشت تیمور بهتدریج قدرت پسر او شاهرخ بر سایر امیرزادگان و مدعیان تاج و تخت فزونی یافت و به خارج از مرزهای خراسان راه پیدا کرد. در واقع نزاع اولیه بین مدعیان تاج و تخت تیمور که پس از مرگ وی قریب سی سال طول کشید با چیرگی تدریجی شاهرخ بر تمامی قلمرو تیمور، دورانی هر چند کوتاه از ثبات و امنیت را تجربه کرد.
شاهرخ پس از تسخیر مازندران در ۸۰۹ ه.ق، ماوراءالنهر و مغولستان را در ۸۱۱ ه.ق، بلخ و تخارستان را در ۸۱۲ ه.ق و خوارزم را در ۸۱۵ تحت فرمانروایی خود درآورد. در ۸۱۷ ه.ق عراق عجم و فارس را از اسکندر گرفت و همانند تیمور حکومت این نواحی را میان پسران و نوههایش تقسیم کرد. در این مدت بسیاری از مدعیان حکومت از بین رفتند: عمر در ۸۰۹ ه.ق به دست برادرش ابابکر کشته شد و ابابکر را ایدکو (والی کرمان) کشت، میرانشاه در ۸۱۰ ه.ق به دست قرایوسف ترکمان و پیرمحمد جهانگیر در ۸۱۱ ه.ق به دست وزیرش پیرعلی تاز به قتل رسیدند، خلیل سلطان هم در ۸۱۴ ه.ق به مرگ طبیعی درگذشت.
شاهرخ که توانسته بود از سرزمینهای از هم گسیخته، قلمرو تقریباً یکپارچهای فراهم سازد با همسایگان و رقیبانش روابطی دوستانه برقرار کرد چنانکه سفیرانی از چین، هند، شروان و دشت قپچاق به دربار او آمد و رفت داشتند اما او هیچگاه نتوانست قدرت تیموریان را در خارج از مرزهای ایران و ماوراءالنهر تثبیت کند. شاهرخ با وجود کامیابیهایش در سامان دادن به امور داخلی و از بین بردن رقیبان، پس از قدرت گرفتن ترکمانان قراقویونلو در آذربایجان، نتوانست اقتدار خویش را در آنجا حفظ کند. با مرگ قرایوسف ترکمان در ۸۲۳ ه.ق، شاهرخ حدود یک سال تبریز را در اختیار داشت و سه بار نیز به آذربایجان لشکر کشید که آخرین بار در ۸۳۹ ه.ق بود ولی با وجود این پیروزیها نتوانست آنجا را حفظ کند و چون از بیم پسران قرایوسف، کسی حکومت آذربایجان را نمیپذیرفت، شاهرخ مجبور شد فقط به ذکر نامش در خطبههایی که در آذربایجان خوانده میشد، بسنده کند. وی در اواخر عمر با شورشِ سلطان محمد، پسر بایسنقر و حاکم ری، مواجه شد و با وجود بیماری، به تشویق همسر قدرتمندش گوهرشادآغا بیگم، که قدرت واقعی در کنار شاه داشت در ۸۵۰ ه.ق به آنجا لشکر کشید. سلطان محمد گریخت و شاهرخ پس از ۴۳ سال سلطنت، در ری درگذشت. شاهرخ در سن هفتاد و دو سالگی و به سال ۸۵۰ ه.ق / ۱۴۴۶ م چشم از جهان فروبست. شورش سلطانمحمد و مرگ شاهرخ، موجب تسریع در زوال این خاندان شد.
نزاع دوباره مدعیان تاج و تخت و افول نهایی
هنگام مرگ شاهرخ از میان پسرانش تنها الغ بیگ میرزا در قید حیات بود، که او هم بیشتر یک محقق و عالم ریاضی بود تا یک فرمانروا. از این رو پس از یک دوره نسبی ثبات، انحطاط خاندان تیموری دوباره آغاز شد و این بار با سرعت بیشتری هم رو به تلاشی و اضمحلال رفت. کشمکش بین بازماندگان شاهرخ ده سالی به طول انجامید تا این که ابوسعید، نواده میرانشاه و پسر میرزا سلطانمحمد مدتی تفوق یافت، اما دیری نپایید که دوران فرمانروایی او نیز به پایان رسید بهطوریکه در یک دهه بعد، به دست میرزا یادگار محمد، نواده بایسنقر که به اردوی آق قویونلو پیوسته بود به قتل رسید. به این ترتیب با مرگ ابوسعید در رجب ۸۷۲ ه.ق / فوریه ۱۴۶۸ م، دوران فرمانروایی تیموریان بهسر آمد.
در این دوره ثبات و آرامش نسبی و رونق اقتصادی که در قلمرو تیموریان، بخصوص در شرق ایران فراهم شده بود، از میان رفت. منازعات داخلی بیشتر شد و حریفان قدرتمندی همچون ازبکان از شمال و قراقویونلوها و آق قویونلوها از غرب، حکومت تیموریان را تهدید میکردند. شاهرخ، بر خلاف تیمور، جانشینی برای خود انتخاب نکرد. دو فرزندش، بایسنقر و جوکی میرزا در زمان حیات او درگذشته بودند و فرزند دیگرش، الغ بیگ، بیشتر اوقات در سمرقند بود و به عنوان مهمان به دربار پدر دعوت میشد و در امور سلطنت دخالتی نداشت. بجز الغ بیگ و فرزندش عبداللطیف، دیگر مدعیان جانشینی عبارت بودند از: ابراهیم سلطان، پسر دیگر شاهرخ که در زمان پدر حاکم فارس بود؛ علاءالدوله و سلطان محمد، فرزندان بایسنقر. ابتدا سلطان محمد توانست بر دیگر حریفان چیره شود و علاءالدوله را که از حمایت گوهرشادآغا برخوردار و قائم مقام شاهرخ در هرات بود، از این شهر فراری دهد.
در این دوره قلمرو تیموری به سه بخش تقسیم گردید: ۱- الغ بیگ و عبداللطیف میرزا در ماوراءالنهر، ۲- ابوالقاسم بابُر در خراسان ۳- سلطان محمد در عراق عجم، فارس، کرمان و خوزستان
آذربایجان همچنان در اختیار قراقویونلوها بود. دیری نپایید که کشمکشهای خونینی میان مدعیان حکومت درگرفت. الغبیگ، پس از دو سال درگیری با پسرش، عبداللطیف، عاقبت در ۸۵۳ ه.ق به دست او کشته شد. عبداللطیف هم یک سال بعد با توطئهٔ امیرانش به قتل رسید و عبداللّه پسر ابراهیم، فرمانروای ماوراءالنهر شد ولی حکومت او هم دوامی نداشت و در ۸۵۴ ه.ق ابوسعید گورکان، نوهٔ میرانشاه، او را کشت و سرزمین او را گرفت.
در همین زمان جهانشاه قراقویونلو با بهرهگیری از درگیری امیرزادگان تیموری، همدان و قزوین را گرفت و سپس برای مقابله با سلطان محمد به اصفهان رفت، اما پیش از رسیدن به آنجا در جُربادقان (گلپایگان) متوقف شد. با وساطت گوهرشادآغا ـ که به سبب استیلای ابوالقاسم بابر بر خراسان به سلطان محمد پناه آورده بود ـ غائله بدون جنگ خاتمه پذیرفت و حکومت سلطانیه و قزوین و همدان به جهانشاه تعلق گرفت. سلطان محمد نیز پس از توافقی ناپایدار با ابوالقاسم بابر، گرفتار برادر شد و به دستور او در ۸۵۵ ه.ق به قتل رسید. با مرگ سلطانمحمد، قلمرو تیموریان کوچکتر شد، جهانشاه، یزد و عراق عجم و فارس را نیز گرفت و ابوالقاسم بابر به حکومت خراسان بسنده کرد. در این مرحله در خاندان تیموریان، دو مدعی جدید سر برآوردند: سلطان ابوسعید که با کمک ابوالخیرخان ازبک و حمایت نقشبندیان بر ماوراءالنهر مسلط شد و سلطان حسینِ بایقرا که در مرو حکومت تشکیل داد.
ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت، در ۸۶۱ ه.ق درگذشت و پسر یازده سالهاش، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حملهٔ ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲ ه.ق، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد. اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقویونلو، ناگزیر در ۸۶۳ ه.ق هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت.
سلطان ابوسعید در ۸۶۳ ه.ق پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجر میرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت، سلطان ابوسعید از فتنهٔ آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت. با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قویونلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ ه.ق با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ ه.ق کشته شد. با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقیماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند.
بازماندگان تیموریان
هرچند پس از شاهرخ حکومت تیموریان به عنوان یک حکومت بزرگ و فراتر از یک منطقه خاص، دیگر وجود نداشت اما حکومت محلی در منطقه هرات و اطراف آن برقرار ماند. این حکومت که توسط سلطان حسین بایقرا اداره میشد، تا سال ۹۱۲ ه.ق ادامه یافت. سلطان حسین بایقرا، هرات را از مناطق مهم و تأثیرگذار در تاریخ ایران و تاریخ هنر ایرانی تبدیل نمود و باعث شد تا مکتب هرات در نقاشی و خوشنویسی ایرانی نامی ماندگار بیابد.
حکومت محلی تیموریان
سلطان حسین بایقرا در ۸۷۳ ه.ق پس از سلطان ابوسعید، بر هرات دست یافت، اما یادگار محمد با کمک آق قویونلوها هرات را از او گرفت. سلطان حسین پس از دو سال بر یادگار محمد چیره شد و بعد از کشتن او با ایجاد ثبات نسبی و احیای رونق فرهنگی در خراسان، توانست حدود ۳۵ سال در آنجا حکومت کند. ولایات دیگر ایران، ارمنستان و دیار بکر در اختیار آق قویونلوها بود که تا ۸۸۲ ه.ق در کمال قدرت بودند. سلطان حسین چهارده پسر داشت و پس از چندی با حملات ازبکها به خراسان از سمت شمال، با نافرمانیِ پسرانش، بهویژه بدیع الزمانِ تیموری (حاکم قندهار) مواجه شد. سلطان حسین که به سبب بیماری نمیتوانست با ازبکان مقابله کند، از فرستادن نیرو برای بدیعالزمان به منظور دفع ازبکان، خودداری کرد. با وخیمتر شدن اوضاع، درباریان در ۹۱۱ ه.ق، بدیعالزمان و مظفر حسین میرزا (پسر دیگر سلطان حسین) را بهطور مشترک بر تخت نشاندند. سلطان حسین در همین سال درگذشت و چندی بعد شاهزادگان تیموری دو باره درگیر منازعات داخلی شدند. شیبک خان ازبک با استفاده از کشمکشهای آنها، در ۹۱۳ ه.ق هرات را گرفت و به سلطهٔ دویست سالهٔ تیموریان در خراسان پایان داد. بسیاری از شاهزادگان تیموری کشته شدند و در ۹۱۴ ه.ق بدیع الزمان به شاه اسماعیل صفوی پناه برد. محمد زمان میرزا، فرزند بدیعالزمان و آخرین مدعی سلطنت تیموریان، برای احیای حکومت خاندانش تلاش کرد. وی مدتی در بلخ بود اما عاقبت به دست ازبکان افتاد.
هر چند جانشینان تیمور به لحاظ ساختار حکومتی وارث تشکیلاتی بودند که تیمور بر اساس سنتهای مغولی بنا نهاده بود، به سبب نبود حکومتی متمرکز، بخصوص پس از شاهرخ، و تجزیه قلمرو تیمور در نیمهٔ دوم سدهٔ نهم، تشکیلات او نتوانست بر آن اساس باقی بماند. تفاوت اساسی در ساختار حکومتی جانشینان تیمور با خود او، رجحان دادن قوانین اسلامی بر قوانین مغولی (یاسا) بود که پس از آنکه شاهرخ، در ۸۱۵ ه.ق قوانین یاسا را لغو و فقه اسلامی را جانشین آنها کرد، رایج گردید. پس از او نیز بیشتر فرمانروایان تیموری، از جمله ابوسعید و سلطان حسین بایقرا، به رعایت سنتهای اسلامی پایبند ماندند.
در دورهٔ تیموریان، صوفیگری رواج و گسترش یافت و مشایخ و علما از احترام بسیاری برخوردار بودند. شاهرخ و سلطان حسین و سلطان ابوسعید از نقشبندیان حمایت میکردند. از دیگر سلسلههای مهم صوفیه در این دوره نوربخشیه بودند فرقهٔ حروفیه نیز در همین دوره شکل گرفت. حروفیه ظاهراً دارای تشکیلات سیاسی گستردهای بوده و بنابر منابع، در سوءقصد به شاهرخ در ۸۳۰ ه.ق نیز نقش اساسی داشتهاند.
گورکانیان هند
بعدها ظهیرالدین محمد بابُر، (فرزند میرزا عمر شیخ فرزند سلطان ابوسعید فرزند میرزا محمد فرزند میرانشاه) که در مناطق اطراف ماوراءالنهر حکومت داشت و برای دفع شیبک خان با بدیعالزمان متحد شده بود، نتوانست با ازبکان مقابله کند و به هندوستان رفت و و آنجا را فتح نمود و بر خلاف جدش تیمور در همانجا سکونت گزید. او در ۹۳۲ حکومت تیموریان هند (بابریان) را در آنجا پایهگذاری کرد.
جانشینان او که به گورکانیان هند یا مغولان کبیر هند معروف هستند، درخشانترین سلسلههای حکومتی در شبه قاره هند را تشکیل دادند و نقشی مهم در تاریخ آن سرزمین ایفا نمودند. چنانچه اکبر شاه از بزرگترین حاکمان تاریخ هند از این سلسله است. و این سلسله را آخرین امپراطوری دوران طلایی جهان اسلام مینامند زیرا که در امور مذهبی قدرتمند و کشورگشاییهایشان برخاسته دین بود.
فرمانروایان
امیران (امپراتور)
- تیمور
- پیرمحمد جهانگیر (حکومت از ۷۸۵ تا ۷۸۷ هجری شمسی)
- خلیل سلطان
- شاهرخ
- الغ بیگ
- عبداللطیف میرزا
- عبدالله میرزا
- سلطان محمد
- میرزا ابوالقاسم بابر
- سلطان احمد میرزا
- سلطان محمود میرزا
- میرزا شاه محمود
- ابراهیم میرزا
- ابوسعید میرزا
- عمر شیخ میرزای دوم
- بابور
- سلطان حسین بایقرا
- یادگار محمد میرزا (حکومت از ۸۵۱ تا ۸۷۷ هجری شمسی)
- بدیع الزمان میرزا
والیان میرزا
- قیدو بن پیر محمد بن جهانگیر (۷۸۶–۷۹۸ هجری شمسی)
- ابوبکر بن میران شاه (۷۸۵–۷۸۷ هجری شمسی)
- پیرمحمد پسر عمر شیخ (۷۸۵–۷۹۰ هجری شمسی)
- رستم میرزا (۷۹۰–۷۹۵ هجری شمسی)
- سیکندر (۷۹۰–۷۹۵ هجری شمسی)
- علاالدوله پسر بایسنقر (۸۲۹ هجری قمری)
- ابوبکر بن محمد (۸۲۹ هجری شمسی)
- سلطان محمد (۸۲۸–۸۳۳ هجری شمسی)
- محمد بن حسین (۸۸۱–۸۸۴ هجری شمسی)
- ابوالاعلاء فریدون حسین (۸۸۹–۸۹۰ هجری شمشی)
- محمد محسن خان (۸۸۹–۸۹۰ هجری شمسی)
- محمد زمان خان (۸۹۸–۸۰۱ هجری شمسی)
- شاهرخ دوم بن ابوسعید (۸۷۴–۸۷۵ هجری شمسی)
- الغ بیگ دوم (۸۵۱–۸۸۵ هجری شمسی)
- سلطان اویس (۸۹۱–۸۹۵ هجری شمسی)
دانش و هنر در زمان تیموریان
هنر
تیمور بااینکه بسیار خونریز بود، ولی به فرهنگ و هنر علاقه نشانمیداد. ازاینرو هنرمندان و صنعتگران از کشتارهایش در امان بودند. فرزندان او نیز، همین سیاست بنیانگذار دودمان تیموریان را پیگرفتند؛ ازجمله میتوان به راهاندازی رصدخانهها، مساجد و مدرسهها بهدستِ آنان اشارهکرد. هنر نگارگری یا نقاشیِ ایرانی، و نیز خوشنویسی در این دوره از تاریخِ ایران به شکوفاییِ قابلتوجهی دستیافت. مهمترین گواه بر پشتیبانی تیمور از هنر و فرهنگ، قطعات و ابزار و اثاثیهٔ آرامگاه احمد یسوی در ترکستان است. هنرِ این دوره را عموماً به دوبخشِ دورهٔ نخست و دوران متاخر تقسیمکردهاند.
دورهٔ نخست
آرامگاه احمد یسوی یکی از آثار ارزندهٔ این دوره است. از زمان سلطنت تیمور نسخهٔ مصوری باقی نماندهاست. از این آرامگاه چند شیء فلزی بهدست آمده که چشمگیرترینشان، یک دیگِ مفرغی(مسی) غولپیکر است که برای استفاده در روز عاشورا بهمنظور تهیهٔ هلیم بهکار میرفتهاست. سطح خارجی دیگ، دونوار افقی مرکب از کتیبههای درهمتنیده به خط ثلث است. این دیگ، حاوی امضای استاد عبدالعزیز بن شرف الدین تبریزی است. طبق اشارهٔ سیاحان و مدیحهسرایانِ این عصر، دیوار کاخهای تیموری و کوشکهای باغهایش با نقاشیهایی از تیمور و خاندان و درباریان و ملازمانش آراسته شدهبودند؛ ولی ازاینهمه تنها نقاشیهای نسخههای خطی باقی ماندهاست. در غربِ ایران نیز برای هنرپرورانِ دربار آل جلایر نسخههای باشکوهی تهیه میشد که این سبک فاخر و شورانگیز، شالودهٔ نقاشیِ تیموریان را در زمان اسکندر سلطان (۱۳۸۴–۱۴۱۵م) (نوهٔ تیمور) فراهم ساخت. اسکندر سلطان که در سال ۱۴۰۹ میلادی (۷۸۸ هجری خورشیدی) حاکم شیراز شده بود، دستور تهیهٔ هجده دستنوشته را صادرکرد. بهنظر میرسد که این دستنوشتهها بهمثابهٔ ابزاری آموزشی برای آشنایی شماری از شاهزادگان خاندان تیموری با فرهنگ ایرانی بهشمار میآمدند. نخستین نسخههای مصور موجود در شمال شرقی ایران و ماوراءالنهر برای شاهرخ، فرزند تیمور تهیه شدند. اکثر آنها نسخههای تاریخی بودند و موقعیت تاریخی این حاکم و حق سلطنت خاندان او را نشانمیدادند. قدیمیترین آنها کلیات تاریخی به تاریخ ۷۹۵–۷۹۴ هجری خورشیدی بود؛ این نسخه دربردارندهٔ ترجمهٔ بلعمی از تاریخ طبری دربارهٔ زندگی پیامبران، جامع التواریخ رشیدالدین فضلالله و ظفرنامهٔ تیموری از شرف الدین علی یزدی با افزودهها و ملحقاتی از حافظِ ابرو مورخ دربار شاهرخ بود. بیست نگاره زندگی پیامبران را تصویر کردهاست.
دورهٔ متاخر
تاریخ کتاب آرایی هرات در فاصلهٔ بین مرگ شاهرخ در سال ۸۲۶ هجری خورشیدی (۱۴۴۷م) و جلوس حسین بایقرا که دورهای پر از نابسامانی و شوریدگی سیاسی بود، در هالهای از ابهام قرار دارد. چند نسخه را با اطمینان میتوان به این دوره نسبتداد. در هنگامی که جهانشاه قراقویونلو در سال ۸۳۷ هجری خورشیدی هرات را متصرف شد، چندتن از نقاشان به غرب ایران مهاجرت کردند و نسخههای خطی به این سمت منتقل شد؛ ولی در زمان هنرپروری حسین بایقرا هرات باردیگر کانون ادبیات و کتاب آرایی در ایران شد.حسین بایقرا از کشمکش حاکمان ترکمان در غرب و شاهزادگان تیموری در شرق استفاده کرد و در خوارزم پناهگرفت و از آنجا هرات را تصرف کرد و به مدت سی-و-شش سال به فعالیتهای درخشان هنری ادامهداد. این دربار بسیاری از هنرمندان و ادبای زبده را همچون عبدالرحمان جامی و شاعر و سیاستمدار برجسته میرعلیشیر نوایی بهخود جذبکرد. قدیمیترین نسخهای که سلطان حسین بایقرا سفارش تهیهاش را صادر کرد، نسخهٔ ظفرنامه به خط شیرعلی در۸۴۷–۸۴۸/ ۱۴۶۷–۱۴۶۸ بود. تاریخ نخست اتمام آن، نشان میدهد که حسین بایقرا پیش از تصرف هرات، خود را با جدش تیمور که موضوع اصلی نسخهٔ مصور ظفرنامه است، مقایسه میکردهاست. نگارههای این نسخه را اغلب به بهزاد پرآوازهترین نگارگر دستنوشتهها در ایران نسبت دادهاند؛ ولی ازآنجاییکه نگارهها دارای امضا نیستند، این انتساب، با مقایسه آثار دیگر بهزاد صورت گرفتهاست. بهزاد سیسال پیش از نگارگری ظفرنامه به هرات آمدهبود و در نزد امیر علیشیر نوایی مصاحب حسین بایقرا و سپس درنزد خود سلطان به کار پرداخت. بهزاد پس از مرگ حسین بایقرا چندسالی را در خدمت حاکم شیبانی هرات گذراند؛ اما سپس به تبریز مهاجرت کرد و در آنجا رئیس کتابخانهٔ سلطنتی سلاطین صفوی شد و نظارت بر کتابداران، خوشنویسان، نگارگران، تذهیبکاران، حاشیهنگاران، طلاکاران، طلاکوبان و لاجوردشویان را برعهدهگرفت. نگارههای بوستان سعدی که بهزاد آن را برای کتابخانهٔ حسین بایقرا تهیهکرد، در مواردی دارای امضای بهزاد هستند. تمامی نگارهها دارای سبکی مشابه و کیفیتی عالیاند. رنگهای آبی و سبز در نگارهها بیشتر استفاده شدهاند و پیکرهها سرزنده و اغلب طنزآمیزند؛ و در فعالیتهای روزانه همچون بنّایی و خوردن و نوشیدن نمایان شدهاند که پیشتر معمول نبودهاست.
دانش
شاهرخ پسر تیمور پیرو جدی علوم و صنایع بود و مسجد گوهرشاد و حرم علی بن موسیالرضا که زیارتگاه شیعیان است از اوست. پسر شاهرخ، الغبیگ فرمان داد زیجی (زیج یا زیگ، جدول یا کتابی است برای تعیین احوال و حرکات ستارگان) ترتیب دادند. برادران الغبیگ یعنی بایسنقر میرزا و تاحدی برادر او ابراهیم میرزا که نوه تیمور بودند خود از خوشنویسان طراز اول و از حامیان هنری مهم در تاریخ ایران بهشمار میروند. خلیل نوهٔ تیمور که هیچگونه شباهتی به وی نداشت، کوشش کامل به رفاه و خوشبختی کشور معطوف داشت و خدماتی به دانش و ادب کرد. حسین بن بایقرا نیز حامی علوم و ادبیات بود. ابوسعید پادشاه توانا، با کفایت، هنردوست این خاندان نیز خود هنرمند بود. او پیرو صوفیگری و اهل عرفان بود و مشایخ صوفیه را گرامی میداشت و بعد او بود که خاندان تیموریان به صوفیگری روی آوردند.
دورهٔ تیموریان به رغم نابسامانی و منازعات داخلی و درگیری امیران این خاندان با ترکمانان قراقویونلو، دوره رونق فرهنگ، ادبیات، تاریخ، ریاضی و نجوم بود. دربارهای هرات، سمرقند، شیراز، تبریز و اصفهان به سبب هنرپروری و هنرمندی فرمانروایان تیموری، محل تجمع و آمد و شد هنرمندان و ادیبان برجسته بود.
اختلاف مهم دیگر در شیوهٔ حکومتی تیمور با بازماندگانش، نحوهٔ واگذاری بخشهای حکومت بود. فرمانروایان تیموری با اینکه خود را سلطان مینامیدند و قدرت مطلقهای برای خود قائل بودند، چون اقتدار تیمور را نداشتند، برای تثبیت قدرت و حفظ قلمروشان، به حمایت لشکریان نیاز داشتند و چون خزاین حکومتی بر اثر درگیریها و اوضاع نابسامان داخلی تهی شده بود، مجبور به دادن سُیورغال به امیران و حاکمان محلی شدند. در اواخر دوره تیموریان این نوع بخشش به علما و هنرمندان و شاعران نیز تعلق گرفت که نه فقط قدرت حاکمان و امیران لشکری را افزایش داد بلکه موجب فقر و نابسامانی اجتماعی و تضعیف قدرت فرمانروایان تیموری و زوال این خاندان نیز شد.
جستارهای وابسته
- رنسانس تیموری
- تیمور لنگ
- امیر تراغای
- محمد پسر بایسنقر
- صفویان
- شیبانیان
- ایل تیموری
پانویس
- ↑ Turchin, Peter; Adams, Jonathan M.; Hall, Thomas D (December 2006). "East-West Orientation of Historical Empires". Journal of World-Systems Research. 12 (2): 222. ISSN 1076-156X. Retrieved 12 September 2016.
- ↑ Taagepera, Rein (1997). "Expansion and Contraction Patterns of Large Polities: Context for Russia". International Studies Quarterly. 41 (3): 475–504. doi:10.1111/0020-8833.00053. JSTOR 2600793.
- ↑ Green, Nile (2019-04-09). The Persianate World: The Frontiers of a Eurasian Lingua Franca. Univ of California Press. شابک ۹۷۸−۰−۵۲۰−۹۷۲۱۰−۰.
- ↑ Spengler, Robert N. (2020-09-22). Fruit from the Sands: The Silk Road Origins of the Foods We Eat. Univ of California Press. شابک ۹۷۸−۰−۵۲۰−۳۷۹۲۶−۸.
- ↑ B.F. Manz, "Tīmūr Lang", in Encyclopaedia of Islam, Online Edition, 2006
- ↑ Maria Subtelny, Timurids in Transition, 40: "Nevertheless, in the complex process of transition, members of the Timurid dynasty and their Persian Mongol supporters became acculturate by the surrounding Persianate millieu adopting Persian cultural models and tastes and acting as patrons of Persian culture, painting, architecture and music." pg 41: "The last members of the dynasty, notably Sultan-Abu Sa'id and Sultan-Husain, in fact came to be regarded as ideal Perso-Islamic rulers who develoted as much attention to agricultural development as they did to fostering Persianate court culture." Jump up ^
- ↑ B.F. Manz, The rise and rule of Tamerlan, Cambridge University Press, Cambridge 1989, p. 28: "... We know definitely that the leading clan of the Barlas tribe traced its origin to Qarchar Barlas, head of one of Chaghadai's regiments... These then were the most prominent members of the Ulus Chaghadai: the old Mongolian tribes - Barlas, Arlat, Soldus and Jalayir..."
- ↑ M.S. Asimov & C. E. Bosworth, History of Civilizations of Central Asia, UNESCO Regional Office, 1998, ISBN 92-3-103467-7, p. 320: "… One of his followers was […] Timur of the Barlas tribe. This Mongol tribe had settled […] in the valley of Kashka Darya, intermingling with the Turkish population, adopting their religion (Islam) and gradually giving up its own nomadic ways, like a number of other Mongol tribes in Transoxania …"
- ↑ «دانشنامه رشد، تیمور لنگ». بایگانیشده از اصلی در ۳ اکتبر ۲۰۱۸. دریافتشده در ۳۰ نوامبر ۲۰۱۳.
- ↑ خواندمیر، ۱۳۱۷ ش، ص ۳۳۹–۳۴۰
- ↑ معین الدین نطنزی، ص ۴۳۵
- ↑ تاج السلمانی، ج ۸، گ ۲۲ پ
- ↑ غیاثی، ص ۲۱۲
- ↑ «دانشنامه رشد، جانشینان تیمور». بایگانیشده از اصلی در ۳ اکتبر ۲۰۱۸. دریافتشده در ۶ ژوئن ۲۰۲۲.
- ↑ جعفری، مقدمهٔ زریاب، ص ۵
- ↑ * بریون، مارسل، منم تیمور جهانگشا، ترجمه ذبیحالله منصوری، کتابخانه مستوفی، تهران ۱۳۷۴
- ↑ تاج السلمانی، گ ۴۲ پ، ۴۶ ر
- ↑ شرف الدین علی یزدی، ج ۲، ص ۴۷۳، ۴۷۷–۴۷۹
- ↑ ابن عربشاه، ص ۲۵۱
- ↑ شرف الدین علی یزدی، ج ۲، ص ۴۸۳
- ↑ حافظ ابرو، ج ۳، ص ۸۲–۸۸
- ↑ میرخواند، ج ۶، ص ۵۲۳–۵۲۴
- ↑ حافظ ابرو، ج ۳، ص ۱–۲، ۴۳–۴۵
- ↑ شرف الدین علی یزدی، ج ۲، ص ۵۱۱
- ↑ میرخواند، ج ۶، ص ۴۹۸–۵۰۱، ۵۲۰–۵۲۱
- ↑ حافظ ابرو، ج ۳، ۷۳–۷۸
- ↑ میرخواند، ج ۶، ص ۵۰۴–۵۲۰
- ↑ حافظ ابرو، ج ۳، ص ۲۵–۳۰
- ↑ تاج السلمانی، گ ۱۷۶ پ
- ↑ دولتشاه سمرقندی، ص ۳۵۴–۳۵۶
- ↑ حافظ ابرو، ج ۳، ص ۲۲۸، ۳۴۱–۳۴۲، ۴۳۷
- ↑ حافظ ابرو، ج ۳، ص ۲۰۳، ۲۷۳–۲۷۵، ۴۰۸–۴۱۰
- ↑ جعفری، ص ۸۰–۸۱
- ↑ دولتشاه سمرقندی، ص ۳۹۱
- ↑ عبدالرزاق سمرقندی، ج ۲، جزء۲، ص ۸۶۲، ۸۶۵
- ↑ جعفری، ص ۱۲۳–۱۲۵
- ↑ دولتشاه سمرقندی، ص ۳۳۸–۳۳۹، ۴۰۵–۴۰۸
- ↑ دولتشاه سمرقندی، ص ۳۵۱، ۳۹۵–۳۹۶
- ↑ اسفزاری، بخش ۲، ص ۸۷–۹۱
- ↑ بارتولد، ص ۱۷۸
- ↑ دولتشاه سمرقندی، ص ۴۰۵–۴۰۶، ۴۱۰
- ↑ دولتشاه سمرقندی، ص ۴۲۵–۴۲۶
- ↑ طهرانی، ج ۲، ص ۲۹۸–۳۰۶
- ↑ کاتب یزدی، ص ۲۵۲–۲۵۵
- ↑ اسفزاری، بخش ۲، ص ۱۷۱–۱۷۳
- ↑ طهرانی، ج ۲، ص ۲۹۶–۲۹۷، ۳۲۴–۳۲۵
- ↑ یزدی، ص ۱۰۸–۱۰۹
- ↑ فخرالدین صفی، ج ۲، ص ۵۱۹، ۵۲۲
- ↑ عبدالرزاق سمرقندی، ج ۲، جزء ۲، ص ۱۱۱۷–۱۱۱۹
- ↑ دولتشاه سمرقندی، ص ۴۵۷–۴۵۹
- ↑ طهرانی، ج ۲، ص ۳۵۴–۳۵۵، ۳۶۲
- ↑ دولتشاه سمرقندی، ص ۴۷۵–۴۷۶
- ↑ اسفزاری، بخش ۲، ص ۲۹۱–۲۹۸
- ↑ عبدالرزاق سمرقندی، ج ۲، جزء ۲، ص ۱۳۳۵، ۱۳۳۹، ۱۳۴۹، ۱۳۵۲–۱۳۵۳
- ↑ کنتارینی، ص ۳۹
- ↑ واله اصفهانی، ص ۶۴۱–۶۴۲
- ↑ خواندمیر، ۱۳۷۲ ش، ص ۱۷۲–۱۷۴
- ↑ خواندمیر، ۱۳۳۹ش، ج ۷، ص ۲۴۰–۲۴۲
- ↑ بابر، ص ۱۹۰–۱۹۱
- ↑ خواندمیر، ۱۳۳۹ش، ج ۷، ص ۲۰۲–۲۱۸، ۲۲۸، ۲۳۳–۲۳۴، ۳۰۵–۳۰۶
- ↑ خواندمیر، ۱۳۳۹ش، ج ۷، ص ۳۰۷، ۳۲۷
- ↑ روملو، ج ۱۲، ص ۱۴۲
- ↑ خواندمیر، ۱۳۶۲ ش، ج ۴، ص ۴۰۰–۴۰۳
- ↑ ابن عربشاه، ص ۲۹۸
- ↑ خواندمیر، ۱۳۷۲ ش، ص ۱۷۳
- ↑ یارشاطر، ص ۷–۸
- ↑ رومر، ص ۱۳۵–۱۳۸
- ↑ سابتلنی، ۱۹۸۸ ب، ص ۴۹۴
- ↑ حافظ ابرو، ج ۴، ص ۹۱۳–۹۱۷
- ↑ اسفزاری، بخش ۲، ص ۸۴–۸۶
- ↑ خواندمیر، ۱۳۳۹ ش، ج ۷، ص ۳۱۳–۳۱۶
- ↑ سابتلنی، ۱۹۸۹، ص ۱۰۲–۱۰۸
- ↑ هنر و معماری اسلامی جلد دوم، شیلا بلر - جاناتان بلوم، ترجمه یعقوب آژند، نشر سمت
- ↑ Christel Kessler,Funerary Architecture within the City
- ↑ Istanbul, Topkapi Palace Library, B 282
- ↑ Maria Eva Subtelny, The Poetic Circle at the Court of the Timurid Sultan Husain Baiqara, and Its Political Significance (Ph.D dissertation; Harvaed University, 1979
- ↑ Baltimore, Johns Hopkins University, Milton S. Eisenhower Library, John Work Garrett Collection
- ↑ Behzad, Kamal al-Din, by Priscilla P. Soucek in Encyclopaedia Iranica
- ↑ هنر و معماری اسلامی جلد دوم، شیلا بلر - جاناتان بلوم، ترجمه یعقوب آژند، انتشارات فرهنگستان هنر ۱۳۹۱، فصل پنجم
- ↑ حکمت، ص ۱۲، ۱۵
- ↑ سابتلنی، ۱۹۸۸ ب، ص ۴۷۹
- ↑ اسفزاری، بخش ۲، ص ۱۹۰–۱۹۲
- ↑ سابتلنی، ۱۹۸۸ الف، ص ۱۲۴–۱۲۵ و ۱۹۸۸ ب، ص ۴۸۱، ۴۹۴
- ↑ بوآ، ص ۶۸–۷۶
- ↑ میرجعفری، ص ۲۴۳–۲۶۱
- ↑ رومر، ج ۶، ص ۱۲۷–۱۳۲
- ↑ یارشاطر، ص ۵–۲۰
- ↑ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل rids. ۱ «¦»Timu
منابع
- طبقات پادشاهان اسلام لینپول ترجمهٔ عباس بخت
- رازپوش، شهناز، دانشنامه جهان اسلام، تیموریان
- دانشنامه رشد، جانشینان تیمور بایگانیشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine
- دانشنامه رشد، تیمور لنگ بایگانیشده در ۳ اکتبر ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine
- ابن عربشاه، زندگانی شگفتآور تیمور
- ترجمهٔ کتاب عجایب المقدور فی اخبار تیمور
- ترجمهٔ محمدعلی نجاتی، تهران ۱۳۵۶ ش
- معین الدین محمد اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات، چاپ محمدکاظم امام، تهران ۱۳۳۸–۱۳۳۹ ش
- ل. بوآ، «تمدن تیموریان»، ترجمهٔ باقر امیرخانی، نشریه دانشکدهٔ ادبیات تبریز، سال ۱۶، ش ۱ (بهار ۱۳۴۳)
- تاج السلمانی، شمس الحسن، ج ۸، چاپ عکسی از نسخهٔ خطی کتابخانه لالااسماعیل افندی، ش ۳۰۴، با ترجمة آلمانی از هانس روبرت رومر، ویسبادن ۱۹۵۵
- عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، زبدة التواریخ، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ ش
- علی اصغر حکمت، جامی: متضمن تحقیقات در تاریخ احوال و آثار منظوم و منثور خاتم الشعرا نورالدین عبدالرحمن جامی، تهران ۱۳۶۳ ش
- غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش
- غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، [تکمله] تاریخ روضة الصفا، در میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج ۷، تهران ۱۳۳۹ ش
- غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، دستور الوزرا، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۱۷ ش
- غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، مآثرالملوک، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۲ ش
- دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرة الشعراء، چاپ ادوارد براون، لندن ۱۳۱۸/۱۹۰۱
- شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصّل ایران در دورة تیموریان، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ ش
- ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا ۱۹۶۲–۱۹۶۴، چاپ افست تهران ۱۳۵۶ ش
- عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج ۲، چاپ محمد شفیع، لاهور ۱۳۶۵–۱۳۶۸
- عبداللّه بن فتح اللّه غیاثی، التاریخ الغیاثی: الفصل الخامس من سنه ۶۵۶–۸۹۱ هـ / ۱۲۵۸–۱۴۸۶ م، چاپ طارق نافع حمدانی، بغداد ۱۹۷۵
- علی بن حسین فخرالدین صفی، رشحات عین الحیات، چاپ علی اصغر معینیان، تهران ۱۳۵۶ ش
- احمدبن حسین کاتب یزدی، تاریخ جدید یزد، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۷ ش
- آمبروجو کنتارینی، سفرنامه آمبروسیو کنتارینی، ترجمة قدرت اللّه روشنی، تهران ۱۳۴۹ ش
- معین الدین نطنزی، منتخب التواریخ معینی، چاپ ژان اوبن، تهران ۱۳۳۶ ش
- حسین میرجعفری، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دورة تیموریان و ترکمانان، اصفهان ۱۳۷۵ ش
- محمدیوسف واله اصفهانی، خلد برین: تاریخ تیموریان و ترکمانان، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۹ ش
- احسان یارشاطر، شعر فارسی در عهد شاهرخ (نیمهٔ اول قرن نهم)، یا، آغاز انحطاط در شعر فارسی، تهران ۱۳۳۴ ش
- حسن بن شهاب یزدی، جامع التواریخ حسنی: بخش تیموریان پس از تیمور، چاپ حسین مدرسی طباطبائی و ایرج افشار، کراچی ۱۹۸۷
- Ba ¦bur, Emperor of India, Ba ¦bur-na ¦ma=memoirs of Ba ¦bur , tr. Annette Susannah Beveridge, New Delhi ۱۹۷۹
- Wilhelm Barthold, Ulug Beg und seine Zeit , Leipzig ۱۹۳۵
- (EI 2 , s.v. «Timu ¦rids. 1: history" (by Beatrice F. Manz
- Ja ـ far b. Mohammad Ja ـ fari, Ta ¦rik ¤-e kabbir, ed. and tr. A. Zarya ¦b, "Der Bericht دber die Nachfolger Timurs aus dem Ta ف rih-i kabir des Ga ف fari ibn Muhammad al-H ¤usaine" , Ph. D. thesis, Johannes Gutenberg Universitجt, Maniz ۱۹۶۰
- H. R. Roemer, "The successors of T ¦âmu ¦r" , in The Cambridge history of Iran , vol. 6, ed. Peter Jackson and Laurence Lockhart, Cambridge ۱۹۸۶
- Maria Eva Subtelny, "Ba ¦bur's rival relations: a study of kinship and conflict in 15 th - 16 th century Central Asia" , Der Islam , Vol. 66, no. ۱ (۱۹۸۹)
- (idem, "Centralizing reform and its opponents in the late Timurid period" , Iranian studies , XXI , nos.۱–۲ (۱۹۸۸ a
- idem, "Socioeconomic bases of cultural patronage under the later Timurids" , International journal of Middle East (studies , Vol. 20, no. ۴ (۱۹۸۸ b
پیوند به بیرون
- تیموریان وزارتخانه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی