زبیگنیف برژینسکی
زبیگنیِف برژینسکی (لهستانی: Zbigniew Brzezinski؛ /ˈzbɪɡnjɛf brəˈzɪnski/؛ Polish: [ˈzbʲiɡɲɛf bʐɛˈʑiɲskʲi] ( شنیدن)) (زاده ۲۸ مارس ۱۹۲۸ – درگذشته ۲۶ مه ۲۰۱۷) ژئواستراتژیست، سیاستمدار لهستانی-آمریکایی بود. وی مشاور امنیت ملی در دولت جیمی کارتر بود.
زبیگنیِف برژینسکی Zbigniew Brzezinski | |
---|---|
نهمین مشاور امنیت ملی | |
دوره مسئولیت ۲۰ ژانویه ۱۹۷۷ – ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱ | |
رئیسجمهور | جیمی کارتر |
قائممقام | دیوید ال. آرون |
پس از | برنت اسکاوکرافت |
پیش از | ریچارد آلن |
اطلاعات شخصی | |
زاده | Zbigniew Kazimierz Brzeziński ۲۸ مارس ۱۹۲۸ ورشو، جمهوری دوم لهستان |
درگذشته | ۲۶ مهٔ ۲۰۱۷ (۸۹ سال) فالز چرچ، ویرجینیا، ایالات متحده آمریکا |
حزب سیاسی | حزب دموکرات |
همسر(ان) | امیلی برژینسکی (ا. ۱۹۵۵) |
فرزندان | ایان (زاده ۱۹۶۳) مارک (زاده ۱۹۶۵) میکا (زاده ۱۹۶۷) |
محل تحصیل | دانشگاه مکگیل دانشگاه هاروارد |
تخصص | سیاستمدار، منتقد |
رویدادهای مهم سیاست خارجی در دوران ریاست جمهوری وی شامل عادی سازی روابط با جمهوری خلق چین (و قطع روابط با جمهوری چین در تایوان)؛ امضای دومین معاهده محدودسازی تسلیحات استراتژیک SALT I با اتحاد جماهیر شوروی؛ میانجیگری در توافقنامه کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل؛ سرنگونی محمدرضا پهلوی دوستدار آمریکا و آغاز انقلاب ۱۳۵۷ ایران؛ تشویق ایالات متحده به مخالفان در اروپای شرقی و حمایت از حقوق بشر به منظور تضعیف نفوذ اتحاد جماهیر شوروی؛ حمایت از مجاهدین افغان در برابر جمهوری دموکراتیک افغانستان تحت حمایت شوروی و در نهایت ضدیت با نیروهای اشغالگر شوروی در طول جنگ شوروی و افغانستان؛ و امضای معاهدات توریخوس-کارتر که از کنترل ایالات متحده بر کانال پاناما پس از سال 1999 صرف نظر می کند بوده است.
دیدگاه های شخصی برژینسکی به عنوان "مترقی"، "بین المللی"، لیبرال سیاسی و "ضد کمونیست قوی" توصیف شده است. او مدافع مهار شوروی، سازمان های حقوق بشری و «پرورش یک غرب قوی» بود. او به دلیل توانایی اش در دیدن "تصویر بزرگ" مورد تحسین قرار گرفته است. منتقدان او را در مورد برخی مسائل مانند روابط لهستان و روسیه به عنوان یک تندرو یا «تندرو سیاست خارجی» توصیف کردند.
برژینسکی به عنوان پروفسور رابرت ای. آزگود در سیاست خارجی آمریکا در دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته دانشگاه جانز هاپکینز، محقق در مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی و عضویت در هیئت ها و شوراهای مختلف خدمت کرد. او اغلب به عنوان کارشناس در برنامه PBS The NewsHour با جیم لهرر، ABC News در این هفته با کریستین امانپور، و در برنامه Morning Joe شبکه MSNBC، جایی که دخترش، میکا برژینسکی، مجری برنامه است، ظاهر شد. او از حامیان پروسه پراگ بود. پسر بزرگ او، ایان، کارشناس سیاست خارجی است و کوچکترین پسرش، مارک، سفیر فعلی ایالات متحده در لهستان که قبلتر از سال 2011 تا 2015 به عنوان سفیر ایالات متحده در سوئد خدمت کرده است.
زندگی
او در ۲۸ مارس ۱۹۲۸ در شهر ورشو، پایتخت لهستان به دنیا آمد. پدرش (Tadeusz Brzeziński) یک ناسیونالیست لهستانی بود که در جوانی با سلطه روسیه بر لهستان مبارزه مسلحانه میکرد و بعدها وارد دیپلماسی لهستان شد. برژینسکی (پدر) در سال ۱۹۳۹ که هیتلر و استالین لهستان را میان آلمان و شوروی تقسیم کردند، سفیر لهستان در کانادا بود.
زبیگنیو برژینسکی در ورشو، لهستان، در 28 مارس 1928 در یک خانواده اشرافی کاتولیک رومی که اصالتاً اهل برژانی، وویودی تارنوپول (در آن زمان بخشی از لهستان، در حال حاضر در اوکراین) بود، به دنیا آمد. تصور می شود که شهر برژانی منبع این نام خانوادگی باشد. پدر و مادر برژینسکی لئونیا (با نام مستعار رومن) برژینسکا و تادئوش برژینسکی، دیپلمات لهستانی بودند که از سال 1931 تا 1935 به آلمان اعزام شد. بنابراین زبیگنیو برژینسکی برخی از سال های اولیه خود را با شاهد ظهور نازی ها گذراند. از سال 1936 تا 1938، تادئوش برژینسکی در خلال پاکسازی بزرگ جوزف استالین به اتحاد جماهیر شوروی فرستاده شد و بعداً توسط اسرائیل برای کمک به یهودیان برای فرار از دست نازیها مورد تحسین قرار گرفت.
در سال 1938، تادئوش برژینسکی به عنوان سرکنسول به مونترال منصوب شد. خانواده برژینسکی نزدیک به کنسولگری لهستان در خیابان استنلی زندگی می کردند. در سال 1939، پیمان مولوتوف-ریبنتروپ توسط آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی به تصویب رسید. متعاقباً این دو قدرت به لهستان حمله کردند. کنفرانس یالتا در سال 1945 بین متفقین، لهستان را به حوزه نفوذ شوروی اختصاص داد. جنگ جهانی دوم تأثیر عمیقی بر برژینسکی گذاشت که در مصاحبهای اظهار داشت: «خشونت فوقالعادهای که علیه لهستان انجام شد بر درک من از جهان تأثیر گذاشت و من را نسبت به این واقعیت که بخش بزرگی از سیاست جهانی بسیار حساستر کرد که یک مبارزه اساسی است."
تحصیلات و سیاست
او در ۱۹۴۵ وارد دانشگاه مک گیل کانادا در مونترال شد و در مقاطع لیسانس و فوق لیسانس تحصیل کرد. سپس به آمریکا رفت و در ۱۹۵۳ از دانشگاه هاروارد در رشته علوم سیاسی دکترا گرفت. در ۱۹۵۸ شهروند آمریکا شد، ولی احتمالاً تابعیت لهستانی خود را حفظ کرد. با وجود آنکه خانواده او سالها در کانادا سکونت داشتند، او هرگز تبعه کانادا نشد.
او در سیاست آمریکا در حزب دموکرات به فعالیت پرداخت و در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۶۰ آمریکا حامی جان اف کندی بود. پیشنهادهای برزینسکی به جان اف کندی در بحران موشکی کوبا باعث شد که فعالانه تر در عرصه سیاسی آمریکا وارد شود و در مسائل شوروی و اروپای شرقی به اظهار نظر بپردازد. او در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۶۴ آمریکا حامی جانسون بود و در آن دولت بر اساس خصومت قبلی اش با شوروی، در جریان جنگ ویتنام به لیندن جانسون رئیس جمهور وقت آمریکا پیشنهادهای گوناگونی داد.
او استاد روابط بینالملل مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی پال ایچ. نیتس در دانشگاه جانز هاپکینز در واشینگتن، دی.سی. بود
پس از تحصیل در کالج لویولا در مونترال، برژینسکی در سال 1945 وارد دانشگاه مک گیل شد تا مدرک لیسانس و فوق لیسانس خود را (به ترتیب در سال 1949 و 1950 دریافت کرد). پایان نامه کارشناسی ارشد او بر ملیت های مختلف در اتحاد جماهیر شوروی متمرکز بود. برنامه برژینسکی برای ادامه تحصیلات بیشتر در بریتانیا به منظور آماده شدن برای یک شغل دیپلماتیک در کانادا با شکست مواجه شد، عمدتاً به این دلیل که وی برای بورسیه تحصیلی که فقط برای افراد بریتانیایی آزاد بود، صلاحیت نداشت. برژینسکی سپس به دانشگاه هاروارد رفت تا در مقطع دکترا با مرل فاینسود، با تمرکز بر اتحاد جماهیر شوروی و رابطه بین انقلاب اکتبر، دولت ولادیمیر لنین، و اقدامات جوزف استالین، کار کند. او دکترای خود را در سال 1953 دریافت کرد; در همان سال، او به مونیخ سفر کرد و با یان نواک-جزیورانسکی، رئیس دفتر لهستانی رادیو اروپای آزاد ملاقات کرد. او بعداً با کارل جی. فردریش برای توسعه مفهوم توتالیتاریسم به عنوان راهی برای توصیف و انتقاد دقیقتر و قویتر از شوروی در سال 1956 همکاری کرد.
برژینسکی از سال 1953 تا 1960 در هیئت علمی دانشگاه هاروارد و از سال 1960 تا 1972 در دانشگاه کلمبیا بود و در آنجا ریاست مؤسسه امور کمونیستی را بر عهده داشت. او استاد پژوهشی ارشد روابط بین الملل در دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته پل اچ. نیتز در دانشگاه جان هاپکینز در واشنگتن دی سی بود.
به عنوان یک استاد دانشگاه هاروارد، او علیه سیاست عقبگرد دوایت آیزنهاور و جان فاستر دالس استدلال کرد و گفت که تضاد، اروپای شرقی را بیشتر به سمت شوروی سوق خواهد داد. اعتراضات لهستانی به دنبال اکتبر لهستان و انقلاب مجارستان در سال 1956 تا حدی از ایده برژینسکی حمایت کرد که اروپای شرقی می تواند به تدریج با سلطه شوروی مقابله کند. در سال 1957، او برای اولین بار پس از دوران کودکی از لهستان دیدن کرد و این دیدار مجدداً بر قضاوت او مبنی بر عمیق بودن شکاف در بلوک شرق تأکید کرد. او ایده های خود را که آن را تعامل مسالمت آمیز نامید، توسعه داد. برژینسکی در سال 1958 تابعیت آمریکا را دریافت کرد.
در سال 1959، هاروارد به جای برژینسکی به هنری کیسینجر درجه دانشیار اعطا کرد. سپس به شهر نیویورک رفت تا در دانشگاه کلمبیا تدریس کند. در اینجا او بلوک شوروی: اتحاد و درگیری را نوشت که از آغاز جنگ سرد بر اروپای شرقی متمرکز بود. او همچنین به وزیر امور خارجه آینده مادلین آلبرایت، که مانند امیلی، بیوه برژینسکی، اهل چک بود و در سالهای اولیه اقامت در واشنگتن نیز به او آموزش داد، آموزش داد. او همچنین به عضویت شورای روابط خارجی در نیویورک درآمد و به گروه بیلدربرگ پیوست.
در طول انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در سال 1960، برژینسکی مشاور کمپین جان اف کندی بود و خواستار اتخاذ سیاستی غیر خصمانه در قبال دولت های اروپای شرقی بود. برژینسکی که اتحاد جماهیر شوروی را وارد یک دوره رکود اقتصادی و سیاسی میدانست، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در آینده را در راستای ملیت پیشبینی کرد (در پایان پایان نامه کارشناسی ارشد خود بسط یافت).
او به عنوان یک محقق، افکار خود را در طول سالها توسعه داد و نظریههای اساسی در مورد روابط بینالملل و ژئواستراتژی شکل داد. در طول دهه 1950 او بر روی نظریه توتالیتاریسم کار کرد. افکار او در دهه 1960 بر درک گستردهتر غرب از تفرقه در بلوک شوروی و همچنین توسعه تز تشدید انحطاط اتحاد جماهیر شوروی متمرکز بود. در طول دهه 1970 او پیشنهاد کرد که نظام شوروی قادر به تکامل فراتر از فاز صنعتی به عصر تکنترونیک نیست.
برژینسکی در چند سال آینده به استدلال و حمایت از تنش زدایی ادامه داد و «تعامل صلحآمیز در اروپای شرقی» را در مجله فارین افرز منتشر کرد و پس از بحران موشکی کوبا به حمایت از سیاستهای غیرمتضادانه ادامه داد، به این دلیل که چنین سیاستهایی ممکن است اروپای شرقی را نادیده بگیرد. کشورهایی که از آلمان متجاوز می ترسند و اروپای غربی را آرام می کنند که از سازش ابرقدرت در راستای خطوط کنفرانس یالتا می ترسند. برژینسکی در کتابی در سال 1962 علیه احتمال انشعاب چین و شوروی استدلال کرد و گفت که همسویی آنها "شکاف و احتمالاً تجزیه نمی شود."
در سال 1964، برژینسکی از کمپین ریاست جمهوری لیندون جانسون و جامعه بزرگ و سیاست های حقوق مدنی حمایت کرد، در حالی که از سوی دیگر، رهبری شوروی را پس از برکناری خروشچف از هرگونه خلاقیت تهی میدید. از طریق یان نواک-ژیورانسکی، برژینسکی با آدام میخنیک، فعال آینده همبستگی لهستانی ملاقات کرد.[نیازمند منبع]
برژینسکی به حمایت از تعامل با دولت های اروپای شرقی ادامه داد و در عین حال نسبت به دیدگاه دوگل در مورد "اروپا از اقیانوس اطلس تا اورال" هشدار داد. او همچنین از جنگ ویتنام حمایت کرد. در سال 1966، برژینسکی به عضویت شورای برنامه ریزی سیاست وزارت امور خارجه ایالات متحده منصوب شد (سخنرانی پرزیدنت جانسون در 7 اکتبر 1966، "ساختمان پل" محصول نفوذ برژینسکی بود). در سال 1968، برژینسکی در اعتراض به گسترش جنگ توسط رئیس جمهور جانسون از شورا استعفا داد. سپس مشاور سیاست خارجی معاون رئیس جمهور هوبرت هامفری شد. رویدادهای چکسلواکی انتقادات برژینسکی را از موضع تهاجمی جناح راست نسبت به دولت های اروپای شرقی بیشتر تقویت کرد. خدمات او به دولت جانسون و سفر حقیقت یاب او به ویتنام، او را به دشمن چپ جدید تبدیل کرد.
برای مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری ایالات متحده در سال 1968، برژینسکی رئیس گروه ویژه سیاست خارجی هامفری بود. برژینسکی خواستار برگزاری یک کنفرانس پاناروپایی شد، ایده ای که در نهایت در سال 1973 به عنوان کنفرانس امنیت و همکاری اروپا به ثمر نشست. در همین حین، او به یکی از منتقدان برجسته هم کاندومینیوم تنش زدایی نیکسون-کیسینجر و هم صلح طلبی جورج مک گاورن تبدیل شد.
در دولت کارتر
او در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۷۶ آمریکا حامی جیمی کارتر بود. در دولت کارتر، از آنجا که کارتر آشنایی کامل به مسائل خارجی و بینالمللی نداشت، برژینسکی را به مشاور ارشد امنیت ملی در کاخ سفید گماشت. از مهمترین فعالیتهای او در این دوران به دور ساختن مصر از شوروی با ترتیب دادن قرارداد کمپ دیوید و صلح مصر و اسرائیل میتوان نام برد.
در دوران او مناسبات آمریکا با چین به حالت عادی درآمد و جیمی کارتر به چین رفت. سپس به خاطر دشمنی که با شوروی داشت، با کمک عربستان سعودی و پاکستان مجاهدان مسلمان را در افغانستان بر ضد شوروی مجهز کرد.
برژینسکی در نوشتن بخشهایی از سخنرانی تحلیف کارتر کمک کرد و این به هدف او برای ارسال پیام مثبت به مخالفان شوروی کمک کرد. اتحاد جماهیر شوروی و رهبران اروپای غربی هر دو شکایت داشتند که این نوع لفاظی در تضاد با "رمز تنش زدایی" است که نیکسون و کیسینجر ایجاد کرده بودند. برژینسکی با اعضای حزب دموکرات خود که با این تفسیر تنش زدایی مخالف بودند، از جمله سایروس ونس، وزیر امور خارجه، رقابت کرد. ونس برای به دست آوردن موافقت شوروی در مورد گفتگوهای محدود کردن تسلیحات استراتژیک (SALT) تاکید کمتری بر حقوق بشر داشت، در حالی که برژینسکی از انجام هر دو در یک زمان حمایت می کرد. برژینسکی سپس به فرستندههای رادیو اروپای آزاد دستور داد تا قدرت و وسعت پخش خود را افزایش دهند، که این یک وارونگی تحریکآمیز از سیاستهای نیکسون-کیسینجر بود. هلموت اشمیت صدراعظم آلمان غربی با دستور کار برژینسکی مخالفت کرد و حتی خواستار حذف رادیو اروپای آزاد از خاک آلمان شد.
در طول دولت کارتر (و ریگان)، دسترسی آرماند همر، صنعتگر نفت و مدافع تجارت با شوروی، به دفتر بیضی مسدود شد. برژینسکی اظهار داشت که "آنچه لازم بود برای دور نگه داشتن او از کاخ سفید انجام داد."
وزارت امور خارجه از حمایت برژینسکی از مخالفان در آلمان شرقی نگران شد و با پیشنهاد او مبنی بر اینکه اولین سفر خارجی کارتر به لهستان باشد، مخالفت کرد. او از ورشو بازدید کرد و با کاردینال استفان ویزینسکی (در مقابل اعتراض سفیر ایالات متحده در لهستان) ملاقات کرد و کلیسای کاتولیک روم را به عنوان مخالف مشروع حکومت کمونیستی در لهستان به رسمیت شناخت.
تا سال 1978، برژینسکی و ونس بیش از پیش بر سر جهت گیری سیاست خارجی کارتر با هم اختلاف داشتند. ونس به دنبال ادامه سبک تنش زدایی که توسط نیکسون-کیسینجر مهندسی شده بود، با تمرکز بر کنترل تسلیحات بود. برژینسکی بر این باور بود که تنش زدایی، شوروی را در آنگولا و خاورمیانه جسور می کند، بنابراین او برای افزایش قدرت نظامی و تأکید بر حقوق بشر استدلال می کرد. ونس، وزارت امور خارجه و رسانه ها علناً از برژینسکی انتقاد کردند که به دنبال احیای جنگ سرد است.[نیازمند منبع]
برژینسکی در سال 1978 به کارتر توصیه کرد که با جمهوری خلق چین تعامل کند و به پکن سفر کرد تا زمینه عادی سازی روابط بین دو کشور را فراهم کند. این همچنین منجر به قطع روابط با متحد دیرینه ضد کمونیست ایالات متحده، جمهوری چین (تایوان) شد.[نیازمند منبع]
سال 1979 شاهد دو رویداد مهم استراتژیک بود: سرنگونی محمدرضا شاه متحد ایالات متحده و حمله شوروی به افغانستان.
انقلاب ایران بحران گروگانگیری در ایران را تسریع کرد که تا پایان دوره ریاست جمهوری کارتر ادامه داشت. برژینسکی تهاجم شوروی را پیش بینی کرد و با حمایت عربستان سعودی، پاکستان و جمهوری خلق چین، راهبردی برای تضعیف حضور شوروی ایجاد کرد. برژینسکی با استفاده از این جو ناامنی، ایالات متحده را به سوی یک تسلیحات جدید و توسعه نیروهای استقرار سریع هدایت کرد - سیاست هایی که هر دو به طور کلی با ریاست جمهوری ریگان ادامه یافتند.
در سال 1979، شوروی در جنگ دوم یمن مداخله کرد. حمایت شوروی از یمن جنوبی، همراه با تنشهایی که به دلیل انقلاب ایران در حال افزایش بود، «شوک کوچکتری» را ایجاد کرد. این نقشی در تغییر دیدگاه کارتر در مورد اتحاد جماهیر شوروی به دیدگاهی قاطعانه داشت، تغییری که با جنگ شوروی و افغانستان نهایی شد.
برژینسکی دائماً یا بر بازگرداندن شاه ایران به قدرت یا تسلط نظامی، صرف نظر از هزینه های کوتاه مدت از نظر ارزشی، اصرار داشت.
در 9 نوامبر 1979، برژینسکی در ساعت 3 صبح با یک تماس تلفنی با پیامی حیرت انگیز از خواب بیدار شد: شوروی به تازگی 250 سلاح هسته ای را به سمت ایالات متحده پرتاب کرده بود. دقایقی بعد، برژینسکی تماس دیگری دریافت کرد: سیستم هشدار اولیه در واقع 2000 موشک را نشان می داد که به سمت ایالات متحده حرکت می کردند. در حالی که برژینسکی آماده تماس با رئیس جمهور جیمی کارتر برای برنامه ریزی برای پاسخگویی کامل بود، تماس سومی دریافت کرد: این یک زنگ خطر اشتباه بود. یک نوار آموزشی هشدار اولیه که نشانههایی از حمله هستهای شوروی در مقیاس بزرگ ایجاد میکرد، به نوعی به شبکه هشدار اولیه واقعی منتقل شده بود، که باعث درگیری بسیار واقعی شد. او حتی یک تماس تلفنی نیمه شب با پاپ ژان پل دوم (که سفرش به لهستان در سال 1979 ظهور همبستگی را پیشبینی کرده بود) از قبل به او هشدار داد. موضع ایالات متحده تغییر قابل توجهی نسبت به واکنش های قبلی به سرکوب شوروی در مجارستان در سال 1956 و چکسلواکی در سال 1968 بود.
برژینسکی دکترین کارتر را توسعه داد که ایالات متحده را متعهد به استفاده از نیروی نظامی برای دفاع از خلیج فارس کرد. در سال 1981 رئیس جمهور کارتر مدال آزادی ریاست جمهوری را به برژینسکی اهدا کرد.
مشاور امنیت ملی
پرزیدنت کارتر، برژینسکی را برای سمت مشاور امنیت ملی NSA انتخاب کرد، زیرا میخواست یک روشنفکر قاطع در کنارش باشد تا به او مشاوره و راهنماییهای روزانه درباره تصمیمگیریهای سیاست خارجی بدهد. برژینسکی ریاست یک ساختار تجدید سازمان یافته شورای امنیت ملی NSC را بر عهده داشت که به گونه ای شکل گرفته است که NSA تنها یکی از بازیگران متعدد در روند سیاست خارجی باشد.
در ابتدا، کارتر کارکنان شورای امنیت ملی را به نصف کاهش داد و تعداد کمیته های دائمی شورای امنیت ملی را از هشت به دو کاهش داد. تمام موضوعات ارجاع شده به شورای امنیت ملی توسط یکی از دو کمیته جدید، یا کمیته بررسی سیاست PRC یا کمیته هماهنگی ویژه SCC بررسی شد. برروی جمهوری خلق چین بعنوان موضوعات خاص تمرکز کرد که ریاست آن به صورت چرخشی انجام شد. برژینسکی همیشه ریاست SCC را بر عهده داشت، شرایطی که برای آن باید مکرر با کارتر مذاکره می کرد. کارتر بر این باور بود که با انتخاب NSA به ریاست تنها یکی از دو کمیته، مانع از آن می شود که شورای امنیت ملی بر تصمیمات سیاست خارجی که تحت ریاست کیسینجر در دوران دولت نیکسون بود، تأثیر قاطع داشته باشد.
SCC مسئول رسیدگی به مسائلی بود که در چندین بخش از جمله نظارت بر فعالیت های اطلاعاتی، ارزیابی کنترل تسلیحات و مدیریت بحران وجود داشت.
هیچ دستور جلسه ای تهیه نشده بود و هیچ گونه سوابق رسمی از این جلسات نگهداری نمی شد که گاهی اوقات منجر به تفسیرهای متفاوتی از تصمیمات مورد توافق می شد. برژینسکی در مدیریت ناهار هفتگی خود با منشیهای ونس و براون در آمادهسازی برای بحثهای شورای امنیت ملی مراقب بود تا مجموعه کاملی از یادداشتها را حفظ کند. برژینسکی همچنین گزارش های هفتگی در مورد اقدامات و مشکلات عمده سیاست خارجی را به همراه توصیه هایی برای اقدامات انجام شده به رئیس جمهور ارسال میکرد. پرزیدنت کارتر از این گزارش ها لذت می برد و مکرراً آنها را با دیدگاه های خود حاشیه نویسی می کرد. برژینسکی و شورای امنیت ملی از این یادداشت های ریاست جمهوری (159 مورد) به عنوان مبنای اقدامات شورای امنیت ملی استفاده کردند.
از همان ابتدا، برژینسکی اطمینان حاصل کرد که روابط نهادی جدید شورای امنیت ملی به او یک صدای بزرگ در شکل دادن به سیاست خارجی را تضمین می کند. برژینسکی در حالی که میدانست کارتر نمیخواهد او کیسینجر دیگری باشد، مطمئن بود که رئیسجمهور نمیخواهد ونس، وزیر امور خارجه، دالس دیگری شود و میخواهد در تصمیمگیریهای کلیدی سیاست خارجی به او کمک کند. قدرت برژینسکی در دوران ریاست جمهوری کارتر به تدریج در منطقه عملیاتی گسترش یافت. او به طور فزاینده ای نقش یک فرستاده رئیس جمهور را بر عهده گرفت. به عنوان مثال، در سال 1978، برژینسکی به پکن سفر کرد تا زمینه را برای عادی سازی روابط ایالات متحده و جمهوری خلق چین فراهم کند.
برژینسکی نیز مانند کیسینجر قبل از خود، روابط شخصی خود را با آناتولی دوبرینین سفیر شوروی در ایالات متحده حفظ کرد. او همچنین سخنگوی مطبوعاتی خود را منصوب کرد و جلسات توجیهی مطبوعاتی مکرر و حضور در برنامه های مصاحبه های تلویزیونی او را به یک چهره عمومی برجسته تبدیل کرد، اگرچه شاید به اندازه کیسینجر در زمان نیکسون نبود.
تهاجم نظامی شوروی به افغانستان در دسامبر 1979 به طور قابل توجهی به روابط ضعیف بین ونس وزیر امور خارجه کارتر و برژینسکی آسیب زد. ونس احساس کرد که پیوند نمک برژینسکی با سایر فعالیتهای شوروی ، همراه با انتقادات داخلی فزاینده در ایالات متحده از توافقنامه SALT II، برژنف را متقاعد کرد که در مورد مداخله نظامی در افغانستان تصمیم بگیرد. با این حال، برژینسکی بعداً گفت که پیشنهاداتی برای حفظ استقلال افغانستان ارائه کرده است، اما از مخالفت وزارت امور خارجه ناامید شده است. یک گروه کاری شورای امنیت ملی در مورد افغانستان گزارش های متعددی در مورد وخامت اوضاع در سال 1979 نوشت، اما کارتر آنها را نادیده گرفت تا اینکه مداخله شوروی تفکرات او را از بین برد. تنها پس از آن او تصمیم گرفت تا تصویب SALT II را کنار بگذارد و سیاست های ضد شوروی را که برژینسکی پیشنهاد کرده بود دنبال کند.
انقلاب ۵۷ ایران آخرین ضربه برای از هم پاشیدگی روابط بین ونس و برژینسکی بود. با گسترش تحولات، این دو در موقعیتهای اساسی متفاوتی قرار گرفتند. برژینسکی می خواست انقلاب را کنترل کند و به طور فزاینده ای پیشنهاد اقدام نظامی برای جلوگیری از به قدرت رسیدن آیت الله خمینی را می داد، در حالی که ونس می خواست با جمهوری اسلامی جدید ایران کنار بیاید. در نتیجه، کارتر نتوانست یک رویکرد منسجم برای وضعیت ایران ایجاد کند. استعفای ونس در پی مأموریت ناموفق برای نجات گروگانهای آمریکایی در مارس 1980، که به دلیل مخالفتهای وی انجام شد، نتیجه نهایی اختلاف نظر عمیق بین برژینسکی و ونس بود.
سیاست های کلان
در طول دهه 1960، برژینسکی استراتژی تعامل مسالمت آمیز را برای تضعیف بلوک شوروی بیان کرد و در حالی که در شورای برنامه ریزی سیاست وزارت امور خارجه خدمت می کرد، رئیس جمهور لیندون بی. جانسون را متقاعد کرد تا (در اکتبر 1966) تعامل صلح آمیز را به عنوان استراتژی ایالات متحده اتخاذ کند و تنش زدایی را پیش رو قرار دهد. اتحاد مجدد آلمان و در نتیجه معکوس کردن اولویت های قبلی ایالات متحده.[نیازمند منبع]
در طول دهههای 1970 و 1980، در اوج دخالت سیاسیاش، برژینسکی در تشکیل کمیسیون سهجانبه شرکت کرد تا روابط آمریکا، ژاپن و اروپا را بیشتر تقویت کند. به عنوان سه بخش اقتصادهای پیشرفته جهان، مردم این سه منطقه می توانند با همدیگر گرد هم آیند که به آنها موضع منسجم تری در برابر جهان کمونیستی بدهد.
برژینسکی در زمان خدمت در کاخ سفید، بر محوریت حقوق بشر به عنوان ابزاری برای قرار دادن اتحاد جماهیر شوروی در حالت تدافعی ایدئولوژیک تاکید کرد. با جیمی کارتر در کمپ دیوید، او در دستیابی به معاهده صلح مصر و اسرائیل کمک کرد.
او فعالانه از همبستگی لهستان و مقاومت افغانستان در برابر تهاجم شوروی حمایت کرد و از جنبشهای استقلال ملی در اتحاد جماهیر شوروی حمایت پنهانی کرد. او نقش پیشرو در عادی سازی روابط ایالات متحده و جمهوری خلق چین و در توسعه همکاری های استراتژیک مشترک، ایجاد رابطه با دنگ شیائوپینگ، که تا به امروز در سرزمین اصلی چین بسیار مورد توجه او است، ایفا کرد.
در دهه 1990، او یک مورد استراتژیک برای حمایت از کشور مستقل اوکراین، تا حدی به عنوان ابزاری برای جلوگیری از تجدید حیات امپراتوری روسیه، و سوق دادن روسیه به سمت ادغام با غرب، و در عوض ترویج کثرت گرایی ژئوپلیتیک در این کشور، فرموله کرد. فضای اتحاد جماهیر شوروی سابق او "طرحی برای اروپا" را توسعه داد که بر گسترش ناتو تاکید کرد و خواستار گسترش ناتو به کشورهای حوزه بالتیک شد.
او به عنوان فرستاده بیل کلینتون در آذربایجان به منظور ترویج خط لوله باکو-تفلیس-جیهان خدمت کرد. پس از آن، او به عضویت شورای افتخاری مشاوران اتاق بازرگانی ایالات متحده و آذربایجان (USACC) درآمد. علاوه بر این، او، همراه با لین کرکلند، تلاش برای افزایش وقف برای بنیاد آزادی لهستانی-آمریکایی تحت حمایت ایالات متحده را از 112 میلیون دلار به مجموع در نهایت بیش از 200 میلیون دلار رهبری کرد.
افغانستان
کمونیست های تحت رهبری نورمحمد تره کی در 27 آوریل 1978 قدرت را در افغانستان به دست گرفتند. رژیم جدید - که بین جناح تندرو تره کی خلق و پرچم میانه روتر تقسیم شده بود - در دسامبر همان سال پیمان دوستی با اتحاد جماهیر شوروی امضا کرد. تلاش های تره کی برای بهبود آموزش سکولار و توزیع مجدد زمین با اعدام های دسته جمعی (از جمله بسیاری از رهبران مذهبی محافظه کار) و سرکوب سیاسی بی سابقه در تاریخ افغانستان همراه شد و شورش شورشیان مجاهد را شعله ور ساخت.
در پی قیام عمومی در آوریل 1979، تره کی توسط رقیب خلق، حفیظ الله امین در ماه سپتامبر برکنار شد. ناظران خارجی امین را یک «روان پریش بی رحم» می دانستند. حتی شوروی ها نیز از وحشیگری کمونیست های افغان نگران شده بودند و امین را به عنوان عامل سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) مظنون می کردند، اگرچه اینطور نبود. در ماه دسامبر، دولت امین کنترل بیشتر کشور را از دست داده بود و باعث شد که اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کند، امین را اعدام کند و ببرک کارمل رهبر پرچم را به عنوان رئیس جمهور منصوب کند.
پرزیدنت کارتر از تهاجم غافلگیر شد، زیرا اجماع جامعه اطلاعاتی ایالات متحده در سالهای 1978 و 1979 - تا 29 سپتامبر 1979 تکرار شد - این بود که «مسکو به طور قاطع مداخله نمیکند، حتی اگر به نظر میرسد که دولت خلق در مورد آن است. سقوط." در واقع، یادداشت های روزانه کارتر از نوامبر 1979 تا تهاجم شوروی در اواخر دسامبر، تنها حاوی دو اشاره کوتاه به افغانستان است و در عوض درگیر بحران گروگان گیری در ایران است. در غرب، حمله شوروی به افغانستان تهدیدی برای امنیت جهانی و منابع نفتی خلیج فارس تلقی می شد.
علاوه بر این، ناکامی در پیشبینی دقیق مقاصد شوروی باعث شد تا مقامات آمریکایی تهدیدات شوروی علیه ایران و پاکستان را دوباره ارزیابی کنند، اگرچه اکنون مشخص شده است که این ترسها بیش از حد افزایش یافته بود. به عنوان مثال، اطلاعات ایالات متحده از نزدیک تمرینات شوروی برای حمله به ایران را در طول سال 1980 دنبال می کرد، در حالی که هشدار قبلی از سوی برژینسکی مبنی بر اینکه "اگر شوروی ها بر افغانستان تسلط پیدا کنند، می توانند بلوچستان جداگانه ای را ترویج کنند و در نتیجه پاکستان و ایران را تجزیه کنند" فوریت جدیدی به خود گرفت.
این نگرانیها عامل اصلی تلاشهای بینتیجه دولتهای کارتر و ریگان برای بهبود روابط با ایران بود و منجر به کمکهای گسترده به محمد ضیاءالحق پاکستان شد. روابط ضیاء با ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری کارتر به دلیل برنامه هسته ای پاکستان و اعدام ذوالفقار علی بوتو در آوریل 1979 تیره شده بود، اما کارتر در ژانویه 1979 به برژینسکی و سایروس ونس وزیر امور خارجه گفت که "ترمیم روابط مت با پاکستان در پرتو ناآرامی در ایران حیاطی است."
یکی از ابتکاراتی که کارتر برای دستیابی به این هدف مجاز کرد، همکاری بین سیا و اطلاعات بینسرویس پاکستان (ISI) بود. از طریق آی اس آی، سیا در 3 ژوئیه 1979 - چند ماه قبل از تهاجم شوروی - شروع به ارائه حدود 695000 دلار کمک غیر نظامی به مجاهدین کرد. دامنه کوچک این همکاری اولیه احتمالاً تحت تأثیر این درک است که بعداً توسط رابرت گیتس، مقام سازمان سیا بیان شد، "اینکه یک برنامه کمک های مخفی قابل توجه ایالات متحده ممکن است "مخاطرات را افزایش دهد" و در نتیجه باعث شود "شوروی مستقیماً مداخله کند." و شدیداً بیش از آنچه در نظر گرفته شده بود». اولین محموله تسلیحات ایالات متحده که برای مجاهدین در نظر گرفته شده بود، در 10 ژانویه 1980، اندکی پس از تهاجم شوروی به پاکستان رسید.
پس از تهاجم، کارتر مصمم بود به آنچه که او یک تحریک خطرناک میدانست، با قدرت پاسخ دهد. او در یک سخنرانی تلویزیونی، تحریم های اتحاد جماهیر شوروی را اعلام کرد، وعده کمک مجدد به پاکستان را داد و ایالات متحده را متعهد به دفاع از خلیج فارس کرد. محور سیاست ایالات متحده در طول مدت جنگ توسط کارتر در اوایل سال 1980 تعیین شد: کارتر برنامه ای را برای مسلح کردن مجاهدین از طریق آی اس آی پاکستان آغاز کرد و از عربستان سعودی تعهدی برای تامین بودجه ایالات متحده برای این منظور دریافت کرد. حمایت ایالات متحده از مجاهدین در زمان جانشینی کارتر، رونالد ریگان، با هزینه نهایی حدود 3 میلیارد دلار برای مالیات دهندگان آمریکایی تسریع شد. شوروی نتوانست شورش را سرکوب کند و در سال 1989 از افغانستان خارج شد و باعث تسریع فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد.
با این حال، تصمیم به انتقال کمکهای ایالات متحده از طریق پاکستان منجر به فساد گسترده شد، زیرا سلاحهای ارسال شده به کراچی اغلب در بازارهای محلی به جای تحویل به شورشیان افغان فروخته میشد. کراچی به زودی "به یکی از خشن ترین شهرهای جهان تبدیل شد". پاکستان همچنین کنترل میکرد که کدام شورشیان کمک دریافت میکردند: از میان هفت گروه مجاهدی که توسط دولت ضیاء حمایت میشد، چهار گروه از عقاید بنیادگرای اسلامی حمایت میکردند – و این بنیادگرایان بیشتر بودجه را دریافت کردند. سالها بعد، در مصاحبهای در سال 1997 با سیانان/آرشیو امنیت ملی، برژینسکی استراتژی اتخاذ شده توسط دولت کارتر علیه شوروی در سال 1979 را شرح داد:
وقتی شنیدیم که شوروی وارد افغانستان شده، بلافاصله یک پروسه دوگانه را آغاز کردیم. اولین مورد شامل واکنشها و تحریمهای مستقیم بر اتحاد جماهیر شوروی بود و هم وزارت امور خارجه و هم شورای امنیت ملی فهرستهای بلندبالایی از تحریمها را تهیه کردند که باید اتخاذ شود، اقداماتی که باید برای افزایش هزینههای بینالمللی اقدامات خود برای اتحاد جماهیر شوروی انجام شود. و دومین اقدام منجر به این شد که یک ماه یا بیشتر پس از تهاجم شوروی به افغانستان به پاکستان رفتم تا با پاکستانی ها در یک واکنش مشترک هماهنگ کنم که هدف آن این است که شوروی را به همان اندازه خون ریزی کنم تا زمانی که ممکن است؛ و ما با سعودیها، مصریها، بریتانیاییها، چینیها در آن تلاش مشارکت کردیم و دوباره شروع کردیم به تهیه سلاح برای مجاهدین، از منابع مختلف - به عنوان مثال، برخی از سلاحهای شوروی از مصریها و چینیها تهیه شدند. ما حتی تسلیحات شوروی را از دولت کمونیستی چکسلواکی دریافت کردیم، زیرا آشکارا در معرض انگیزه های مادی بود. همچنين در مقطعی ما شروع به خرید اسلحه برای مجاهدین از ارتش شوروی در افغانستان کردیم، زیرا آن ارتش فاسدتر شده بود.
نظریه "تله افغان"
پس از حملات 11 سپتامبر، نظریه ای مبنی بر اینکه برژینسکی عمداً تهاجم شوروی به افغانستان را در دسامبر 1979 تحریک کرد به طور گسترده تکرار شد و برژینسکی و دولت کارتر را مسئول درگیری چند دهه ای در افغانستان (1978 تا کنون) که منجر به تهاجم القاعده در ۱۱ سپتامبر به ایالات متحده در سال ۲۰۰۱ و تیراندازی در کلوپ شبانه اورلاندو در سال ۲۰۱۶ میدانست ارائه شد.
بررسی سال 2020 از اسناد طبقه بندی شده ایالات متحده توسط کانر توبین در مجله تاریخ دیپلماتیک ادعا می کند که این نظریه - که توسط نویسنده به عنوان نظریه تله افغان از آن یاد می شود - ارائه نادرستی از سوابق تاریخی است که تقریباً به طور کامل بر اساس "کاریکاتوری" از برژینسکی به عنوان یک متعصب ضد کمونیست تهیه شده است. یک بیانیه مورد مناقشه منتسب به برژینسکی توسط روزنامهنگار لو نوول آبزرواتور در سال 1998 (که توسط خود برژینسکی «مکرراً تکذیب شد)، «که این واقعیت که حمایت ایالات متحده قبل از تهاجم و پیش از آن بوده». علاوه بر توبین، چندین منبع آکادمیک یا ژورنالیستی صحت جنبه های نظریه «تله افغان» را مورد تردید قرار داده اند، مانند حداقل دو تن از مقامات بلندپایه سابق دولت کارتر.
در حالی که درست است که قیام مارس 1979 هرات در افغانستان و تمایل به بازسازی روابط تیرهآمیز ایالات متحده با محمد ضیاءالحق، رهبر پاکستان در پرتو انقلاب ایران، کارتر را بر آن داشت تا یافتههای ریاست جمهوری را در جولای 1979 امضا کند که به سیا اجازه میدهد 695000 دلار هزینه کمک های غیرنظامی مانند " دلار بصورت نقدی، تجهیزات پزشکی و فرستنده های رادیویی" به شورشیان مجاهد افغان و در مورد یک کمپین تبلیغاتی که رهبری جمهوری دموکراتیک افغانستان یا DRA مورد حمایت شوروی را هدف قرار می داده، کند، مذاکرات داخلی نشان می دهد که " سیاستهای ایالات متحده تقریباً به طور کامل به حضور نظامی فزاینده شوروی واکنش نشان میداد و سیاستگذاران «برنامه کمکهای مخفی قابل توجهی» از جمله تسلیحات مرگبار را «برای جلوگیری از تحریک مسکو» را رد میکردند؛ (حضور نظامی و سیاسی شوروی در افغانستان در طول سال 1979 به طور پیوسته افزایش یافت، از جمله "ده ها میلیون دلار کمک نظامی توسط مسکو به DRA.".)
به گفته توبین، برژینسکی تلاش زیادی کرد تا شوروی را از حمله به افغانستان منصرف کند، و از دولت کارتر خواست تا اطلاعاتی را در مورد نقش رو به رشد نظامی شوروی در جنگ داخلی نوپای افغانستان منتشر کند و به صراحت به شوروی درباره تحریم های شدید در صورت تهاجم هشدار دهد. زمانی که هشدارهای او توسط وزارت امور خارجه تحت رهبری سایروس ونس، وزیر امور خارجه آمریکا کمرنگ شد، برژینسکی اطلاعاتی را به یک روزنامه نگار درز داد که نتیجه آن مقاله ای در اوت 1979 در نیویورک تایمز با عنوان "آمریکا به طور غیرمستقیم روس ها را برای توقف مداخله در افغانستان تحت فشار قرار می دهد. " شد که از قضا، ژنرال شوروی والنتین وارنیکوف در سال 1995 شکایت کرد که مقامات آمریکایی هیچ گاه اهمیت استراتژیک افغانستان را قبل از دسامبر 1979 برای همتایان شوروی خود روشن نکرده بودند، و این گمانه زنی را در راستای تئوری "تله افغان" می دانست که این ممکن است عمدی بوده باشد. همچنین او اضافه میکند که برای ایالات متحده "منفعت این بود که ما در افغانستان گیر بیفتیم و بیشترین بهای ممکن را برای آن بپردازیم." علاوه بر این، برژینسکی تلاش کرد تا در سال 1980 با آناتولی دوبرینین سفیر شوروی درباره خروج نیروهای اتحاد جماهیر شوروی مذاکره کند و به طور خصوصی پذیرفت که این کشور احتمالاً ممکن است مذاکره کرده باشد که پس از یک توافق دیپلماتیک، در حوزه نفوذ شوروی باقی بماند، زیرا او اعتماد کمی به توانایی مجاهدین افغان برای تحمیل شکست نظامی به ارتش سرخ داشت.
مقامات دولت کارتر رابرت گیتس و معاون رئیس جمهور والتر موندل ، بین سال های 2010 تا 2012، از نظریه "تله افغان" انتقاد کردند، اولی اظهار داشت که "هیچ مبنایی در واقعیت ندارد" و دومی آن را "یک افراط بزرگ و بی دلیل" خواند. توبین نتیجه گیری می کند: «برنامه ای مخفی در مقیاس کوچک که در پاسخ به نفوذ فزاینده شوروی بوده توسعه یافت که بخشی از یک طرح اضطراری بوده در صورتی که شوروی مداخله نظامی می کرد، زیرا واشنگتن در موقعیت بهتری قرار می گرفت تا تحکیم موقعیت خود را برای آنها دشوار کند. اما برای ایجاد مداخله طراحی نشده است." استیو کول قبلاً در سال 2004 اعلام کرده بود که «یادداشتهای معاصر - به ویژه آنهایی که در اولین روزهای پس از حمله شوروی نوشته شدهاند - روشن میسازد که در حالی که برژینسکی مصمم بود از طریق اقدامات مخفیانه، با شوروی در افغانستان مقابله کند، او همچنین بسیار نگران بوده که شوروی پیروز شود.
با توجه به این شواهد و هزینه های سیاسی و امنیتی هنگفتی که تهاجم شوروی به افغانستان به دولت کارتر تحمیل کرد، هر ادعایی مبنی بر اینکه برژینسکی شوروی ها را به افغانستان کشانده است، مستلزم تردید عمیق است."
برژینسکی از حامیان مسلح کردن شبه نظامیان مجاهدین علیه دولت حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود و توانست جیمی کارتر را متقاعد کند که این اقدام موجب میشود تا «ارتش شوروی برای مداخله در افغانستان» تحریک شود.
ایران
در آبان 1358، دانشجویان انقلابی به سفارت آمریکا در تهران یورش بردند و دیپلمات های آمریکایی را گروگان گرفتند. برژینسکی علیه راهحلهای دیپلماتیک پیشنهادی سایروس ونس وزیر امور خارجه برای بحران گروگانگیری ایران استدلال کرد و تاکید کرد که این راهحلها «ایران را به شوروی تحویل خواهد داد».
ونس که با نقرس دست و پنجه نرم می کرد، در روز پنجشنبه 10 آوریل 1980 برای یک آخر هفته طولانی به فلوریدا رفت. روز جمعه، برژینسکی یک جلسه جدید برنامه ریزی شده شورای امنیت ملی برگزار کرد و مجوز عملیات پنجه عقاب را صادر کرد، که یک لشکرکشی محدود نظامی به تهران برای نجات گروگان ها میشد. وارن کریستوفر، معاون وزیر، که به جای ونس در جلسه حضور داشت، به ونس اطلاعی نداد. ونس خشمگین شد و استعفا داد همچنین برژینسکی را "شرور" خواند.
رئیس جمهور کارتر پس از سقوط سه هلیکوپتر از هشت هلیکوپتری که به صحرای دشت کویر فرستاده بود، عملیات را متوقف کرد و هلیکوپتر چهارم با یک هواپیمای ترابری برخورد کرد و باعث آتشسوزی شد که هشت سرباز را کشت. گروگان ها در نهایت در روز اولین تحلیف رونالد ریگان، پس از 444 روز اسارت آزاد شدند. برژینسکی همراه با کیسینجر و دیوید راکفلر در متقاعد کردن کارتر برای پذیرش شاه تبعیدی به ایالات متحده نقش داشت.
یوسف مازندی اعتقاد دارد نظریه پرداز اصلی تئوری هارتلند ایران و ضرورت تضعیف دولت مرکزی ایران برژینسکی بوده است.در واقع، بر اساس نظریه مذکور دولت آمریکا تلاش نمود تا با تغییر نظام سیاسی ایران از تشکیل قدرت منطقه ای جلوگیری کند، بعدها در سال ۲۰۱۷ اسنادی از پایگاه اینترنتی ویکی لیکس تحت عنوان اسناد کارتر منتشر شد که شامل ارتباط و نامه آمریکایی ها و شخص زیمرمن قبل از انقلاب اسلامی ایران با برخی اعضای شورای انقلابی و پاسخ های شخص آیت الله خمینی بود.
برژینسکی مشاور امنیت ملی در دولت جیمی کارتر در آمریکا در ۱۲ تیر ماه سال ۱۳۵۹ در عمان با صدام ملاقات و در آنجا مجوز حمله به ایران را داد.به طور کلی می توان سیاست آمریکا در قبال ایران را یک سیاست موفق قلمداد نمود، در دهه ۱۹۸۰ به واسطه جنگ ایران و عراق و نیاز هر دو کشور به منابع مالی ارزش نفت به شدت کاهش یافت؛ تا حدی که میانگین قیمت نفت در سال ۱۹۸۶ به حدود ۱۴ دلار رسید، که حدود یک سوم قیمت آن در دهه ۱۹۷۰ بود، از آن گذشته بسیاری از تسلیحات خریداری شده توسط دولت های ایران و عراق در جنگ هشت ساله نابود شد و تهدید علیه منافع آمریکا در منطقه با تضعیف دولت های ایران و عراق کاهش یافت، در عمل سیاست گذاری آمریکا در قبال کشور ایران و منطقه هارتلند خاورمیانه بر اساس نظریه برژینسکی تغییر پیدا کرد برژینسکی در آزادسازی گروگانهای سفارت آمریکا در تهران بعد از انقلاب ایران نقش مهمی ایفا کرده بود.
چین
اندکی پس از روی کار آمدن در سال 1977، رئیس جمهور کارتر مجدداً موضع ایالات متحده مبنی بر حمایت از بیانیه شانگهای را تأیید کرد. در ماه مه 1978، برژینسکی بر نگرانی های وزارت امور خارجه غلبه کرد و به پکن سفر کرد و در آنجا مذاکراتی را آغاز کرد که هفت ماه بعد به روابط کامل دیپلماتیک منجر شد. ایالات متحده و جمهوری خلق چین در 15 دسامبر 1978 اعلام کردند که دو دولت در 1 ژانویه 1979 روابط دیپلماتیک برقرار خواهند کرد. این امر مستلزم قطع روابط با جمهوری چین در تایوان بود. تحکیم دستاوردهای ایالات متحده در دوستی با چین کمونیست اولویت اصلی برژینسکی در دوران مشاور امنیت ملی بود.
برژینسکی «گزارشهایی مبنی بر تشویق چین به حمایت از دیکتاتور نسلکشی، پل پوت در کامبوج را تکذیب کرد، زیرا خمرهای سرخ پل پوت دشمن ویتنام کمونیستی بودند». با این حال، پس از تهاجم ویتنام به کامبوج که خمرهای سرخ را سرنگون کرد، برژینسکی موفق شد دولت از به رسمیت شناختن دولت جدید کامبوج به دلیل حمایت اتحاد جماهیر شوروی خودداری کند.
مهمترین جنبه استراتژیک روابط جدید ایالات متحده و چین تأثیر آن بر جنگ سرد بود. چین دیگر بخشی از یک بلوک بزرگتر چین-شوروی در نظر گرفته نمیشد، بلکه به دلیل انشعاب چین-شوروی، قطب سوم قدرت محسوب میشد که به ایالات متحده در برابر اتحاد جماهیر شوروی کمک میکرد.
در بیانیه مشترک برقراری روابط دیپلماتیک مورخ 1 ژانویه 1979، ایالات متحده به رسمیت شناختن دیپلماتیک را از تایپه به پکن منتقل کرد. ایالات متحده تاکید کرد که بیانیه شانگهای در مورد موضع جمهوری خلق چین که تنها یک چین وجود دارد و تایوان بخشی از چین است، تصدیق کرد. پکن اذعان کرد که ایالات متحده به روابط تجاری، فرهنگی و سایر تماس های غیر رسمی با تایوان ادامه خواهد داد. قانون روابط تایوان تغییرات لازم را در قانون ایالات متحده ایجاد کرد تا اجازه دهد روابط غیررسمی با تایوان ادامه یابد.
علاوه بر قطع روابط با تایوان، دولت کارتر همچنین موافقت کرد که به طور یکجانبه از معاهده دفاعی متقابل چین و آمریکا خارج شود، پرسنل نظامی ایالات متحده را از تایوان خارج کند و به تدریج فروش تسلیحات به جمهوری چین را کاهش دهد. به دلیل موقعیت جمهوری چین به عنوان متحد ضد کمونیست در جنگ سرد، مخالفت گسترده ای در کنگره، به ویژه از سوی جمهوری خواهان، وجود داشت. در «گلدواتر علیه کارتر»، «بری گلدواتر» تلاش ناموفقی برای متوقف کردن کارتر از فسخ قرارداد دفاع متقابل انجام شد.
درگیری های اعراب و اسرائیل
در 10 اکتبر 2007، برژینسکی به همراه سایر امضاکنندگان با نفوذ نامه ای به پرزیدنت جورج دبلیو بوش و وزیر امور خارجه کاندولیزا رایس با عنوان "شکست عواقب ویرانگر را به همراه دارد" ارسال کرد. این نامه تا حدی یک توصیه و هشدار درباره شکست کنفرانس آینده خاورمیانه تحت حمایت ایالات متحده بود که قرار بود در نوامبر 2007 بین نمایندگان اسرائیلی ها و فلسطینی ها برگزار شود. در این نامه همچنین پیشنهاد شده است که به جای منزوی کردن بیشتر حماس، در یک "گفتگوی واقعی با حماس" شرکت کنیم.
پایان تنش زدایی شوروی
دستورالعمل 18 ریاست جمهوری در مورد امنیت ملی ایالات متحده، که در اوایل دوره کارتر امضا شد، نشان دهنده ارزیابی مجدد ارزش تنش زدایی بود و ایالات متحده را در مسیری قرار داد که بی سر و صدا به استراتژی کیسینجر پایان دهد. زبیگنیو برژینسکی نقش عمده ای در سازماندهی سیاست های جیمی کارتر در مورد اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک استراتژی بزرگ ایفا کرد. برژینسکی یک لیبرال دموکرات و یک ضد کمونیست متعهد بود و از عدالت اجتماعی حمایت می کرد و در عین حال وقایع جهان را عمدتاً از منظر جنگ سرد می دید. علاوه بر این، به گفته فارین پالیسی، "دیدگاه برژینسکی ضد شوروی بود، اما او نیز مانند جورج کنان قبل از خود، بر لزوم پرورش یک غرب قوی اصرار داشت."
برژینسکی اظهار داشت که می توان از حقوق بشر برای قرار دادن اتحاد جماهیر شوروی از نظر ایدئولوژیک در حالت تدافعی استفاده کرد:
من به شدت احساس کردم که در رقابت ایالات متحده و شوروی، جذابیت آمریکا به عنوان یک جامعه آزاد می تواند به یک سرمایه مهم تبدیل شود، و در حقوق بشر فرصتی دیدم که اتحاد جماهیر شوروی را از نظر ایدئولوژیک در حالت تدافعی قرار دهم... با پیگیری فعالانه این موضوع. ما می توانیم حمایت جهانی بسیار بیشتری را بسیج کنیم و توجه جهانی را بر ضعف های آشکار داخلی نظام شوروی متمرکز کنیم.
سیاست برژینسکی در قبال ایران کاملاً با اتحاد جماهیر شوروی مرتبط بود، زیرا مشاهده شد که در کودتا و انقلاب سال ۱۳۵۷، قدرت شوروی را به سمت خلیج فارس پیش برد. برژینسکی به پرزیدنت کارتر توصیه کرد که "بزرگترین آسیب پذیری" ایالات متحده بر روی کمانی است که "از چیتاگونگ از طریق اسلام آباد تا عدن کشیده شده است." این در دکترین کارتر نقش داشت.
استراتژی هسته ای
دستورالعمل شماره 59 ریاست جمهوری، "سیاست اشتغال هسته ای"، هدف قرار دادن سلاح های هسته ای ایالات متحده به اتحاد جماهیر شوروی را به طرز چشمگیری تغییر داد. این دستورالعمل که با کمک هارولد براون، وزیر دفاع اجرا شد، رسماً ایالات متحده را در یک استراتژی متقابل قرار داد.
کنترل تسلیحات
همچنین ببینید: کنترل تسلیحات
پس از قدرت
برژینسکی با نگرانی از شکاف داخلی در حزب دموکرات، دفتر خود را ترک کرد و استدلال کرد که جناح مکگورنایت دموکراتها را به اقلیت دائمی خواهد فرستاد. رونالد ریگان از او دعوت کرد که به عنوان مشاور امنیت ملی خود باقی بماند، اما برژینسکی با احساس اینکه رئیس جمهور جدید به دیدگاه جدیدی نیاز دارد تا بتواند سیاست خارجی خود را بر اساس آن بسازد، نپذیرفت. او روابط متفاوتی با دولت ریگان داشت. از یک سو، او از آن به عنوان جایگزینی برای صلح طلبی دموکرات ها حمایت کرد. از سوی دیگر، او همچنین از آن انتقاد کرد که سیاست خارجی را بیش از حد سیاه و سفید می بیند. در دهه 1980، برژینسکی استدلال کرد که بحران عمومی اتحاد جماهیر شوروی پایان کمونیسم را پیشبینی میکند. او همچنان درگیر امور لهستان بود، از تحمیل حکومت نظامی در لهستان در سال 1981 انتقاد کرد، و بیشتر از آن به موافقت اروپای غربی با تحمیل آن به نام ثبات. برژینسکی قبل از سفر سال 1987 خود به لهستان که به احیای جنبش همبستگی کمک کرد، به جورج اچ دبلیو بوش، معاون رئیس جمهور ایالات متحده اطلاع داد.
در سال 1985، در دولت ریگان، برژینسکی به عنوان یکی از اعضای کمیسیون جنگ شیمیایی رئیس جمهور خدمت کرد. از سال 1987 تا 1988، او در شورای امنیت ملی ایالات متحده-کمیسیون وزارت دفاع در مورد استراتژی یکپارچه بلندمدت کار کرد. از سال 1987 تا 1989 او همچنین در هیئت مشاوران اطلاعات خارجی رئیس جمهور خدمت کرد.[نیازمند منبع]
در سال 1988، برژینسکی رئیس گروه ویژه مشاور امنیت ملی بوش بود و از بوش برای ریاست جمهوری حمایت کرد و از حزب دموکرات جدا شد. برژینسکی شکست بزرگ را در همان سال منتشر کرد و شکست اصلاحات میخائیل گورباچف رئیس جمهور شوروی و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را در چند دهه دیگر پیش بینی کرد. او گفت پنج احتمال برای اتحاد جماهیر شوروی وجود دارد: کثرتسازی موفق، بحران طولانی، رکود مجدد، کودتا (توسط KGB یا ارتش شوروی)، یا فروپاشی آشکار رژیم کمونیستی. او فروپاشی را «در این مرحله احتمالی بسیار دورتر» از بحران طولانی خواند.
او همچنین پیشبینی کرد که احتمال وجود نوعی کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی در سال 2017 کمی بیش از 50 درصد بود و زمانی که پایان آن فرا رسد «به احتمال زیاد آشفته» خواهد بود. درگیریهایی مانند بحران قرهباغ کوهستانی و تلاشهای شوروی برای بازگرداندن اقتدار خود در لیتوانی و سایر جمهوریها بسیار کمتر از آنچه برژینسکی و سایر ناظران پیشبینی میکردند خشونتبار علیه گورباچف بود آغاز شد.
در سال 1989، کمونیستها نتوانستند حمایت خود را در لهستان بسیج کنند، و همبستگی انتخابات عمومی آنها را شکست داد. در اواخر همان سال، برژینسکی به روسیه سفر کرد و از بنای یادبود کشتار کاتین بازدید کرد. این به عنوان فرصتی برای او بود تا از دولت شوروی بخواهد که حقیقت را در مورد این رویداد به رسمیت بشناسد، که به همین دلیل او در آکادمی علوم شوروی مورد تشویق قرار گرفت. ده روز بعد، دیوار برلین سقوط کرد و دولتهای تحت حمایت شوروی در اروپای شرقی شروع به متزلزل شدن کردند. استروب تالبوت، یکی از منتقدان دیرینه برژینسکی، مصاحبه ای با او برای مجله تایم انجام داد با عنوان "تحقق یک تندرو"
در سال 1990، برژینسکی نسبت به سرخوشی پس از جنگ سرد هشدار داد. او به طور علنی با جنگ خلیج مخالفت کرد و استدلال کرد که ایالات متحده با شکست دادن اتحاد جماهیر شوروی، حسن نیت بین المللی را که انباشته شده بود، هدر خواهد داد، و این می تواند باعث خشم گسترده در سراسر جهان عرب شود. او در سال 1992 این دیدگاه ها را در کار خود خارج از قدرت گسترش داد.
برژینسکی به شدت از تردید دولت کلینتون برای مداخله علیه نیروهای صرب در جنگ بوسنی انتقاد کرد. او همچنین شروع به صحبت علیه اولین جنگ چچن روسیه کرد و کمیته آمریکایی صلح در چچن را تشکیل داد.
برژینسکی که از حرکت به سوی تقویت مجدد قدرت روسیه محتاط بود، جانشینی مامور سابق KGB ولادیمیر پوتین پس از بوریس یلتسین را منفی دید. در این راستا، او به یکی از حامیان اصلی گسترش ناتو تبدیل شد. او در سال 1998 نوشت که "بدون اوکراین، روسیه یک امپراتوری اوراسیا نیست." او بعداً از بمباران ناتو در صربستان در سال 1999 در جریان جنگ کوزوو حمایت کرد.
پس از پایان کارش به عنوان مشاور امنیت ملی، برژینسکی به تدریس بازگشت، اما همچنان به عنوان یک صدای تاثیرگذار در روابط بینالملل باقی ماند. رادک سیکورسکی، سیاستمدار لهستانی، نوشت که برژینسکی از نظر لهستانیها «دولتمرد ما» محسوب میشد و او یکی از معتبرترین صداها در لهستان بود: «در طول دهههایی که لهستان بر خلاف میل خود پشت پرده آهنین گیر کرده بود، او و پاپ طرفدار لهستان بودند و پس از آزادی کشورهای تحت سلطه شوروی، او به عنوان مشاور و مدافع دموکراسیهای جدید در مسیر پیوستن مجدد به نهادهای غربی عمل کرد.»
اگرچه برژینسکی به عنوان یکی از اعضای دولت کارتر به شهرت ملی رسید، اما از سیاست های حزبی اجتناب کرد و گاهی اوقات بعداً به جمهوری خواهان رأی داد. او در سال 1988 از جورج اچ دبلیو بوش برای ریاست جمهوری در مقابل مایکل دوکاکیس دموکرات حمایت کرد.
برژینسکی علیه تهاجم سال 2003 به عراق استدلال کرد و در این عقیده که در آن زمان منفور بود، صریح بود که تهاجم یک اشتباه است. همانطور که دیوید ایگناتیوس به یاد می آورد، «برژینسکی در جهان منزوی و خودتقویت کننده افکار سیاست خارجی واشنگتن هزینه ای پرداخت، تا زمانی که تقریباً برای همه روشن شد که او (که به مخالفت اسکوکرافت در جنگ عراق ملحق شد) درست گفته است». او بعداً سیاست خارجی جورج دبلیو بوش را "فاجعه بار" خواند.
برژینسکی از منتقدان برجسته رفتار دولت جورج دبلیو بوش در جنگ علیه تروریسم بود. در سال 2004، برژینسکی «انتخاب» را نوشت که بر اثر قبلی او «صفحه بزرگ شطرنج» (1997) بسط داد و سیاست خارجی جورج دبلیو بوش را به شدت مورد انتقاد قرار داد. در سال 2007، در ستونی در واشنگتن پست، برژینسکی از دولت بوش انتقاد کرد و استدلال کرد که اقدامات آنها پس از 11 سپتامبر به شهرت ایالات متحده لطمه زده است؛ "بی نهایت بیشتر از هر رویای وحشیانه ای که توسط عاملان متعصب حملات ۱۱ سپتامبر و هرگونه شانس اتحاد جهان برای شکست افراط گرایی و تروریسم را از بین برد."
او بعداً اظهار داشت که نسبت به تونی بلر، نخست وزیر بریتانیا که از اقدامات بوش در عراق حمایت می کرد، «دلسردی» دارد. او در سپتامبر 2007 از کتاب «لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالات متحده» نوشته جان میرشایمر دفاع کرد.
در آگوست 2007، برژینسکی از باراک اوباما، نامزد دموکرات ریاست جمهوری آمریکا حمایت کرد. او اظهار داشت که اوباما «میداند که چالش یک چهره جدید، یک حس جدید جهتگیری، یک تعریف جدید از نقش آمریکا در جهان است» و «آنچه اوباما را برای من جذاب میکند این است که او درک میکند که ما در شرایط بسیار متفاوتی زندگی میکنیم. جهانی که در آن باید با فرهنگها و مردم مختلفی ارتباط برقرار کنیم." در سپتامبر 2007، اوباما در طی یک سخنرانی درباره جنگ عراق، برژینسکی را «یکی از برجستهترین متفکران ما» معرفی کرد، اما برخی از مفسران طرفدار اسرائیل انتقاد او از لابی اسرائیل در ایالات متحده را زیر سؤال بردند.
در سپتامبر 2009 در مصاحبه ای با روزنامه دیلی بیست، برژینسکی در پاسخ به سوالی در مورد اینکه پرزیدنت اوباما چقدر باید در اصرار اسرائیل به حمله هوایی به ایران تهاجمی باشد، گفت: "ما دقیقاً بچه های کوچک ناتوان نیستیم. آنها باید بر فراز ما پرواز کنند. حریم هوایی عراق. آیا ما فقط میخواهیم آنجا بنشینیم و تماشا کنیم؟» این موضوع از سوی برخی از حامیان اسرائیل به حمایت از سرنگونی جت های اسرائیلی توسط آمریکا برای جلوگیری از حمله به ایران تعبیر شد.
در 1 اکتبر 2009، برژینسکی سخنرانی خانواده والدو در مورد روابط بین الملل را در دانشگاه اولد دومینیون در نورفولک، ویرجینیا ایراد کرد. در سال 2011، برژینسکی از مداخله ناتو علیه نیروهای معمر قذافی در جنگ داخلی لیبی حمایت کرد و عدم مداخله را "از نظر اخلاقی مشکوک" و "از نظر سیاسی مردود" خواند.
در اوایل سال 2012، برژینسکی ابراز ناامیدی کرد و گفت که از برخی اقدامات اوباما، مانند تصمیم برای اعزام 2500 نیروی آمریکایی به استرالیا، سردرگم شده است، اما از او برای انتخاب مجدد حمایت کرد.
در 3 مارس 2014، بین برکناری ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهور اوکراین در 22 فوریه و رفراندوم کریمه در 16 مارس، برژینسکی مقاله ای را برای واشنگتن پست نوشت با عنوان "چه باید کرد؟ تجاوز پوتین به اوکراین نیاز به پاسخ دارد." او «تاکتیکهای وحشیانه ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه در تصرف کریمه» و «تهاجم مخفی استتار شده» را با اشغال سرزمین سودت توسط آدولف هیتلر در سال 1938 مقایسه کرد و پوتین را کاریکاتور بنیتو موسولینی توصیف کرد، اما در از جنگ مستقیم ایالات متحده علیه روسیه دفاع نکرد. در عوض، او پیشنهاد کرد که ناتو باید درحالت آماده باش قرار گیرد و توصیه کرد "برای جلوگیری از محاسبات اشتباه" به صراحت اعلام شود که به روسیه اطمینان داده میشود که به دنبال جذب اوکراین به ناتو نیست.
به گفته ایگناتیوس و سیکورسکی، برژینسکی از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده «عمیقاً ناراحت» و نگران آینده بود.
دو روز پس از انتخابات، در 10 نوامبر 2016، برژینسکی پس از اعطای مدال برای خدمات ممتاز عمومی از وزارت دفاع، در یک سخنرانی کوتاه نسبت به "آشفتگی در کشور و جهان" هشدار داد.
در 4 مه 2017، او آخرین توییت خود را ارسال کرد و گفت: "رهبری پیچیده ایالات متحده شرط لازم یک نظم جهانی باثبات است. با این حال، ما فاقد اولی هستیم در حالی که دومی در حال بدتر شدن است."
زندگی شخصی
برژینسکی با مجسمه ساز چک-آمریکایی امیلی بنس (خواهرزاده دومین رئیس جمهور چکسلواکی، ادوارد بنش) ازدواج کرد که از او صاحب سه فرزند شد. پسر کوچکتر او، مارک برژینسکی (متولد 1965)، یک وکیل است که در شورای امنیت ملی پرزیدنت کلینتون به عنوان کارشناس روسیه و اروپای جنوب شرقی خدمت کرده است و به عنوان سفیر ایالات متحده در سوئد (2011-2015) و لهستان (از سال 2011) خدمت کرده است. 2022). دختر او، میکا برژینسکی (متولد 1967)، مجری اخبار تلویزیونی و مجری مشترک برنامه صبحگاهی روز هفته MSNBC، Morning Joe است، جایی که او به طور منظم تفسیر می کند و عناوین اخبار برنامه را می خواند. پسر بزرگ او، ایان برژینسکی (متولد 1963)، عضو ارشد برنامه امنیت بینالمللی و عضو گروه مشاوران استراتژیک شورای آتلانتیک است. ایان همچنین به عنوان معاون دستیار وزیر دفاع در امور اروپا و ناتو (2001-2005) و یکی از مدیران در Booz Allen Hamilton بود.
زندگی عمومی
برژینسکی یکی از اعضای سابق شورای آتلانتیک و بنیاد ملی دموکراسی بود. وی در زمان مرگ عضو شورای روابط خارجی و شورای افتخاری بین المللی آکادمی دیپلماسی اروپا بود.
از او با نام مستعار «زبیگ» نیز یاد می شد.
حضور در فیلم
برژینسکی در چندین فیلم مستند و سریال تلویزیونی بجای خود ظاهر شد، مانند: فیلم خاطره ابدی محصول 1997: صداهایی از وحشت بزرگ به کارگردانی دیوید پولتز. قسمت 17 (افراد خوب، بچه های بد)، 19 (تجمیع) و 20 (سربازان خدا) از سریال جنگ سرد سال 1998 CNN که توسط جرمی آیزاکس تهیه شده است. مستند 2009 Back Door Channels: The Price of Peace; و فیلم زندگینامه لهستانی استراتژی (استراتژیست) محصول 2014 به کارگردانی کاتارزینا کولندا-زالسکا و تهیه کنندگی TVN. در فیلم لهستانی 2014 جک استرانگ، کریستوف پیچینسکی در نقش برژینسکی ظاهر شد.
مرگ
برژینسکی کبیر در 26 مه 2017 در سن 89 سالگی در بیمارستان Inova Fairfax در فالز چرچ ویرجینیا درگذشت. مراسم خاکسپاری او در 9 ژوئن در کلیسای جامع سنت متیو در واشنگتن دی سی برگزار شد. آلبرایت از جمله کسانی بودند که در مدحش سخرانی کردند، در حالی که شرکت کنندگان شامل دیپلمات ها و فرستادگان بین المللی بودند. روزنامه نگاران کارل برنشتاین، چاک تاد و دیوید ایگناتیوس؛ ژنرال ادوارد راونی 100 ساله; سوزان ای رایس، مشاور سابق امنیت ملی؛ و مشاور سابق امنیت ملی، سپهبد H. R. McMaster. نیز به ایراد سخنانی پرداختند. کارتر درباره پروازهای بین المللی خود در ایر فورس وان گفت: «اگر می توانستم همنشینم را انتخاب کنم، دکتر برژینسکی بود. هنری کیسینجر، مشاور سابق امنیت ملی، 94 ساله، نتوانست در این مراسم شرکت کند، اما یادداشتی که او فرستاده بود در حین مداحی خوانده شد: «جهان جای تهی تری خواهد شد اگر بینش زدبیگ را کنار بگذارد ».
زبیگنیف برژینسکی در ۲۶ مه ۲۰۱۷ در ۸۹ سالگی درگذشت.
افتخارات
مدال آزادی ریاست جمهوری ایالات متحده، 1981
صلیب بزرگ جمهوری چک از نشان توماش گاریگ ماساریک، 1998
نشان عقاب سفید لهستان، 1995
لهستان شهروندی افتخاری شهر گدانسک، 2002
افسر بزرگ لتونی از نشان سه ستاره، 2007
نگارخانه
ملاقات محمدرضا پهلوی با جیمی کارتر و برژینسکی (۱۹۷۷)
آثار
نوشته های اصلی توسط برژینسکی
- The Permanent Purge: Politics in Soviet Totalitarianism. Cambridge: Harvard University Press, 1956. شابک ۹۷۸−۰۶۷۴۷۳۲۶۷۴.
- Soviet Bloc: Unity and Conflict. Cambridge: Harvard University Press, 1967. شابک ۹۷۸−۰۶۷۴۸۲۵۴۵۱.
- Between Two Ages: America's Role in the Technetronic Era. New York: Viking Press, 1970. شابک ۹۷۸−۰۳۱۳۲۳۴۹۸۹.
- Power and Principle: Memoirs of the National Security Adviser, 1977–1981. New York: Farrar, Straus, Giroux, 1983. شابک ۹۷۸−۰۳۷۴۲۳۶۶۳۲.
- Game Plan: A Geostrategic Framework for the Conduct of the U.S.-Soviet Contest. Boston: Atlantic Monthly Press, 1986. شابک ۹۷۸−۰۸۷۱۱۳۰۸۴۶.
- Grand Failure: The Birth and Death of Communism in the Twentieth Century. New York: Collier Books, 1990. شابک ۹۷۸−۰۰۲۰۳۰۷۳۰۳.
- Out of Control: Global Turmoil on the Eve of the 21st Century. New York: Collier Books, 1993. شابک ۹۷۸−۰۶۸۴۸۲۶۳۶۳.
- The Grand Chessboard: American Primacy and Its Geostrategic Imperatives. New York: Basic Books, 1997. شابک ۰۴۶۵۰۲۷۲۵۳. ترجمه در ۹ زبان مختلف
- The Choice: Global Domination or Global Leadership. New York: Basic Books, 2004. شابک ۹۷۸−۰۴۶۵۰۰۸۰۰۱.
- Second Chance: Three Presidents and the Crisis of American Superpower. New York: Basic Books, 2007. شابک ۹۷۸−۰۴۶۵۰۰۲۵۲۸.
- America and the World: Conversations on the Future of American Foreign Policy. New York: Basic Books, 2008. شابک ۹۷۸−۰۴۶۵۰۱۵۰۱۶.
- Strategic Vision: America and the Crisis of Global Power. New York: Basic Books, 2012. شابک ۹۷۸−۰۴۶۵۰۲۹۵۴۹.
آثار دیگر
- Russo-Soviet Nationalism (thesis). Montreal, Quebec: McGill University (1950).
- Political Control in the Soviet Army: A Study on Reports by Former Soviet Officers. Studies on the USSR, no. 6. New York: Research Program on the USSR (1954). اُسیالسی ۱۷۴۳۲۳۲.
- Totalitarian Dictatorship and Autocracy, with Carl J. Friedrich. Cambridge: Harvard University Press (1956). اُسیالسی ۶۵۴۲۳۳۳۸۳.
- Ideology and Power in Soviet Politics. New York: Praeger (1962).
- Political Power: USA/USSR, with Samuel Huntington. New York: Viking Press (April 1963). شابک ۰۶۷۰۵۶۳۱۸۸.
- Alternative to Partition: For a Broader Conception of America's Role in Europe. Atlantic Policy Studies, New York: McGraw-Hill (1965).
- International Politics in the Technetronic Era. Volume 1 of Research Papers series, Tokyo Jōchi Daigaku Institute of International Relations. Sofia University Press (1971). 34 p.
- The Fragile Blossom: Crisis and Change in Japan. New York: Harper and Row (1972). شابک ۰۰۶۰۱۰۴۶۸۶.
- American Security in an Interdependent World, with P. Edward Haley. Rowman & Littlefield (Sep. 1988). شابک ۰۸۱۹۱۷۰۸۴۴.
- In Quest of National Security, with Marin Strmecki. Boulder, CO: Westview Press (Sep. 1988). شابک ۰۸۱۳۳۰۵۷۵۶.
- The Soviet Political System: Transformation or Degeneration. Irvington Publishers (Aug. 1993). شابک ۰۸۲۹۰۳۵۷۲۹.
- Zbigniew Brzeziński, Bibliografia i Rysunki [Zbigniew Brzezinski, Bibliography and Drawings]. Łódź: Correspondance des arts (1993).
- Russia and the Commonwealth of Independent States: Documents, Data, and Analysis, with Paige Sullivan. Armonk: M. E. Sharpe (1996). شابک ۱۵۶۳۲۴۶۳۷۶.
- The Geostrategic Triad: Living with China, Europe, and Russia. Washington, DC: Center for Strategic & International Studies (Dec. 2000). شابک ۰۸۹۲۰۶۳۸۴X.
مشارکت در کتاب
- "After Srebrenica." (Aug. 7, 1995). In: The Black Book of Bosnia: The Consequences of Appeasement, by the writers and editors of The New Republic. Edited by Nader Mousavizadeh. Afterword by Leon Wieseltier. New York: BasicBooks (1996), pp. 153–157. شابک ۹۷۸−۰۴۶۵۰۹۸۳۵۴.
مقاله های منتخب
- "Peaceful Engagement in Eastern Europe," with William Griffith. Foreign Affairs, vol. 39, no. 4 (Spring 1961), p. 647. doi:10.2307/20029518. JSTOR 20029518.
- "Cincinnatus and the Apparatchik," with Samuel P. Huntington. World Politics, vol. 16, no. 1 (October 1963), pp. 52–78. doi:10.2307/2009251. JSTOR 2009251.
- "The Implications of Change for United States Foreign Policy." Department of State Bulletin, vol. LVII (57), no. 1462 [8255] (July 3, 1967), pp. 19–23. U.S. Department of State.
- "U.S. Foreign Policy: The Search for Focus." Foreign Affairs, vol. 51, no. 4 (July 1973), pp. 708–727. doi:10.2307/20038014. JSTOR 20038014.
- "A Geostrategy for Eurasia." Foreign Affairs, vol. 76, no. 5 (September/October 1997), pp. 50–64.
- "Russia Would Gain by Losing Chechnya." New York Times (November 1999), p. A35.
- "Balancing the East, Upgrading the West; U.S. Grand Strategy in an Age of Upheaval." Foreign Affairs, vol. 91, no. 1 (January/February 2012), pp. 97–104.
- "Toward a Global Realignment." American Interest, vol. 11, no. 6 (July/August 2016). Full issue.
گزارشات
- Democracy Must Work: A Trilateral Agenda for the Decade, with David Owen, Michael Stewart, Carol Hansen, and Saburo Okita. Trilateral Commission (June 1984). شابک ۰۸۱۴۷۶۱۶۱۵.
- Differentiated Containment: U.S. Policy Toward Iran and Iraq, with Brent Scowcroft and Richard W. Murphy. Council on Foreign Relations Press (July 1997). شابک ۰۸۷۶۰۹۲۰۲۴.
- The United States and the Persian Gulf, with Anthony Lake, F. Gregory, and III Gause. Council on Foreign Relations Press (December 2001). شابک ۰۸۷۶۰۹۲۹۱۱.
- Iran: Time for a New Approach, with Robert M. Gates. Council on Foreign Relations Press (February 2003). شابک ۰۸۷۶۰۹۳۴۵۴.
منابع
- ↑ "Dr. Zbigniew Brzezinski And His Life On The World Stage". Morning Joe. MSNBC. May 30, 2017. Event occurs at 4:12.
- ↑ «زبیگنیو برژینسکی درگذشت». رادیو فردا. ۶ خرداد ۱۳۹۶.
- ↑ "Zbigniew Brzezinski, PhD". Paul H. Nitze School of Advanced International Studies. Archived from the original on 25 October 2015. Retrieved February 11, 2017.
- ↑ «برژینسکی در سن ۸۹ سالگی درگذشت». ایسنا. ۶ خرداد ۱۳۹۶.
- ↑ مازندی، یوسف (۱۳۷۶). ایران ابر قدرت قرن. تهران: البرز. صص. ۲۶۵. شابک ۹۶۴-۴۴۲-۰۶۷-۵.
- ↑ تاریخ ایران (۱۴ مهر ۱۳۹۷). «پیامهای محرمانه امام خمینی به کارتر». تاریخ ایرانی.
- ↑ «آمریکا در جنگ عوامل شیمیایی را در اختیار عراق گذاشت». تاریخ ایرانی. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۴-۰۴.
- ↑ tim macmahoun (۲۷ اوت ۲۰۱۷). "Historical Crude Oil Prices (Table)" (به انگلیسی).
- ↑ مازندی، یوسف (۱۳۷۶). ایران ابر قدرت قرن. تهران: البرز. شابک ۹۶۴-۴۴۲-۰۶۷-۵.
- ↑ «برژینسکی، مشاور امنیت ملی جیمی کارتر درگذشت». DW.COM. ۲۰۱۷-۰۵-۲۷. دریافتشده در ۲۰۱۷-۰۵-۲۷.
- ↑ «زبیگنیو برژینسکی مرد». خبرگزاری صدا و سیما. ۶ خرداد ۱۳۹۶. دریافتشده در ۲۷ مه ۲۰۱۷.
- Wikipedia contributors, "Zbigniew Brzezinski," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Zbigniew_Brzezinski&oldid=179807352 (accessed December 23, 2007).
پیوند به بیرون
- حضور در سی-سپن
- زبیگنیف برژینسکی در چارلی رُز
- آثار مربوط زبیگنیف برژینسکی در کتابخانهها (کاتالوگ ورلدکت)
مناصب سیاسی | ||
---|---|---|
پیشین: برنت اسکاوکرافت | مشاور امنیت ملی ۱۹۷۷–۱۹۸۱ | پسین: ریچارد آلن |