محمود هوتکی
محمودشاه هوتکی (۱۰۷۶ خورشیدی - ۱۱۰۴ خورشیدی) پسر میرویس خان هوتک که در ایران به محمود افغان معروف است. پس از پدرش رئیس طایفهٔ غلجی قوم پشتون شد و خیزش او علیه صفویان را پی گرفت تا جاییکه به شاخصترین فرد این خیزش تبدیل شد و توانست حتی پایتخت صفویان را نیز بگشاید. وی پس از سرنگونی دودمان صفویان برای مدت کوتاهی از سال ۱۷۲۲ میلادی تا زمان مرگش در سال ۱۷۲۵ پادشاه ایران شد.
محمود هوتکی | |
---|---|
شاه ایران | |
سلطنت | ۱۷۱۷–۱۷۲۵ |
تاجگذاری | ۱۷۱۷ |
پیشین | عبدالعزیز هوتک |
جانشین | اشرف هوتکی |
زاده | ح ۱۶۹۷ قندهار |
درگذشته | ۱۷۲۵ اصفهان |
دودمان | هوتکیان |
پدر | میرویس خان هوتک |
دین و مذهب | اسلام، سنی |
استقلال قندهار
در سال ۱۷۰۹ میلادی پدر امیر محمود یعنی میرویس که قبیلهٔ نیرومندی را تشکیل داده بود قیام کرد؛ و در نتیجهٔ آن قندهار از دولت صفوی جدا شد و میرویس حکمران قندهار گردید. میرویس در سال ۱۷۱۵ درگذشت. محمود پس از مرگ پدر و قتل عموی خود -عبدالعزیز هوتکی- افغانان ایرانی را به سال ۱۷۱۸ مغلوب کرد و سردار ایشان اسداللهخان را کشت و این عمل را در چشم درباریان اصفهان خدمتگزاری جلوه داد.
حمله به ایران
محمود در ۱۱۳۳ قمری (۱۰۹۹ خورشیدی) به بهانهٔ تنبیه طایفهٔ ابدالی وارد سیستان و سپس بم گردید و بعد کرمان را گشود، تا اینکه خبر شورش نایبش (بیجنخان لزگی) به او رسید و باعث برگشتش به قندهار شد. در سال ۱۱۳۴ ه.ق (۱۱۰۰ خورشیدی) بار دیگر از راه سیستان، کرمان و یزد به اصفهان حمله نمود که در این لشکرکشی یکی از فرماندهانش محمدخان بلوچ بود و در سال ۱۱۳۴ آنجا را به کمک وی تصرف کرد و شاه سلطان حسین صفوی سلطنت و تاج خود را به او تقدیم کرد و یک دختر و یک خواهرش را به عقد محمود داد.
در طول محاصره اصفهان توسط محمود، وی به دلیل نداشتن توپخانه، مجبور شد به محاصرهٔ طولانیمدت متوسل شود به این امید که ایرانیان را به گرسنگی کشانده و ناچار به تسلیم گرداند. فرماندهی سلطان حسین در دوران محاصره، نشاندهندهٔ عدم قاطعیت مرسوم او بود و وفاداری فرمانداران او در برابر این بیکفایتی متزلزل شد و گرسنگی و بیماری سرانجام اصفهان را وادار به تسلیم کرد (برآورد میشود که ۸۰۰۰۰ نفر از ساکنان آن در جریان این محاصره جان باختند)
پادشاهی بر ایران
محمود در همان روزهای آغازین حکومت خود، خیرخواهی از خود نشان داد، با خانوادهٔ سلطنتی اسیر بهخوبی رفتار کرد و مواد غذایی را به اصفهان گرسنه آورد. اما زمانی که پسر حسین، تهماسب دوم خود را شاه اعلام کرد، محمود لشکری بهسوی پایگاه تهماسب، قزوین فرستاد. تهماسب فرار کرد و پشتونها شهر را تصرف کردند، اما مردم، که از برخورد ارتش فاتح با آنها شوکه شده بودند، در ژانویهٔ ۱۷۲۳ علیه آنها قیام کردند. این شورش موفقیتآمیز بود و سربازان زنده مانده به اصفهان بازگشتند و خبر شکست را به محمود دادند. محمود که از بیماریهای روانی رنج میبرد و از شورش رعایا میترسید، وزیران و بزرگان پارسی خود را به بهانههای واهی به جلسهای دعوت کرد و آنها را سلاخی کرد. او همچنین تا ۳۰۰۰ نفر از نگهبانان سلطنتی ایران را اعدام کرد. در همان زمان، رقبای سرسخت ایرانی، عثمانیها و روسها از هرج و مرج در ایران استفاده کردند و زمینهایی را برای خود تصرف کردند و مقدار قلمروی تحت کنترل محمود را محدود کردند.
ناکامی او در تحمیل حکومت خود در سراسر ایران، محمود را افسرده و بدگمان کرد. او همچنین نگران وفاداری مردان خود بود، زیرا بسیاری از قبایل پشتون پسر عمویش اشرفخان را به وی ترجیح میدادند. محمود در فوریهٔ ۱۷۲۵ با باور شایعهٔ فرار یکی از پسران سلطان حسین بهنام صفی میرزا، دستور اعدام سایر شاهزادگان صفوی را که در دست او بودند به استثنای خود سلطان حسین صادر کرد. سلطان حسین سعی کرد جلوی کشتار را بگیرد اما این اقدام او باعث شد تا محمود، دو فرزند خردسال سلطان حسین را نیز به قتل برساند.
سرانجام
بهدنبال مشکلات روانی محمود، در ۱۱۳۷ ه.ق (۱۷۲۵ میلادی) بزرگان افغان او را از سلطنت خلع کردند و پسرعمویش اشرف هوتکی را به جایش انتخاب کردند که محمود به دست او به کینه قتل پدر، در خفا به قتل رسید. جنون محمود روز به روز شدت مییافت بهطوری که گاهی به ضرب و قتل نزدیکان خود فرمان میداد، گاهی مانند مستان فریاد و فغان میکرد، مردم از او میترسیده و میگریختند. دیوانگی او به جایی رسید که دیگر امکان جلوگیری او نبود، بنابراین درها را بر روی او بسته و او را از بیرون محافظت میکردند. چند روز در حبس نخورد و نیاشامید و نخفت تا اینکه بیتاب شد و بستری گردید. آنچه معالجه کردند مفید نیفتاد، مأیوس و نومید گردیدند. برای شفای او زر بسیار از خزانه بیرون آورده صدقه دادند و رنجدیدگان را دل بهدست آوردند، به کشیشان جلفا هزار تومان به ایلچی فرنگ هزار تومان دادند ولی روز به روز مرض شدید میشد. ورمی در شکمش پیدا شد و با دندان گوشتهای بدن خود را پاره میکرد و از درد فریاد میزد.
پس از چند روز بدنش مانند غربال سوراخ سوراخ شد و شروع به گندیدن و ریختن گذاشت و متعفن شد. و چون آثار مرگ در او هویدا گشت، در صدد برآمدند که برادر بزرگش را از قندهار بیاورند و به تخت شاهی بنشانند ولی چون زمستان و راه دور بود مناسب ندیدند و اشرف سلطان پسر میرعبداللهخان که عموزادهٔ محمود بود به جای او نشانیدند و چون پدر اشرف را محمود به قتل رسانیده بود، اشرف گفت تا به قصاص خون پدرم محمود را نکشم قدم بر تخت سلطنت نخواهم گذاشت. افغانان سر محمود را در رختخواب بریده در برابر او گذاشتند و اشرف بر جای محمود نشست. او را مبارک باد گفتند.
جستارهای وابسته
- سرنگونی صفویان
- هوتکیان
منابع
- تاریخ عمومی اقبال صص ۷۰۳ و ۸۰۴
- تاریخ ادبیات ادوارد براون ترجمهٔ رشید یاسمی
- ↑ "AN OUTLINE OF THE HISTORY OF PERSIA DURING THE LAST TWO CENTURIES (A.D. 1722–1922)". ادوارد براون. London: Packard Humanities Institute. p. 29. Retrieved 2010-09-24.
- ↑ دولت نادرشاه افشار-ترجمهٔ حمید مؤمنی
- ↑ «حکومت نادر». روزنامه ایران.
- ↑ Axworthy pp.39–55
- ↑ Axworthy pp.64–65
- ↑ Axworthy pp.65–67
- ↑ «عاقبت محمود افغان». سایت رسمی اصفهان. دریافتشده در ۱۵ اکتبر ۲۰۲۰.